من 25 سالم هست با یک خانم اکراینی22 ساله ازدواج کردم. از طریق فیس بوک با هم آشنا شدیم و بعد از چندین ماه تصمیم به ازدواج گرفتیم. ایشان 2 سال بود مسلمان شده بودند خودشون. درهرحال...
موقع آشنایی و قبل از قرار ازدواج، ایشان گفتند که یک ازدواج ناموفق داشتند و بخاطر کتک های بسیار و خمر شوهرش طلاق گرفته. من هم گفتم موردی نیست چون باز فکر می کنم. با گریه این حرف رو میزد و اصلا هم دوست نداشت راجع به این قضیه توضیح بیشتر بده. من هم قول دادم یادآوری نکنم تا آخر زندگی. و قرار ازدواج گذاشتیم...
در ترکیه ازدواج کردیم 2 هفته رویایی داشتیم و بعد به تهران اومدیم. بعد از 2 هفته در تهران به محل کار من رفتیم که بعد از آن به چند تا موزه بریم و از محل کار من یک ایمیل به یکی از دوستاش داد که داخل ایمیل اینهم بود " اینجا همه چیز خوبه ، غیر از اینکه دلم برای شوهر قبلیم تنگ شده، خیلی سخته ... " به زبان روسی که من هم نمی دونستم. اما کنجکاو شدم و دادم ترجمه که شوکه شدم !!! با حال کاملا دگرگون رفتم خونه. خیلی آرام و خیلی غمگین باهاش صحبت کردم. آخه ماه اول ازدواج ما همه چیزمون رویایی بود !!! بهم گفت که این یک اشتباه بوده و واقعا هیچ حسی به اون نداره. من یک روز تمام حالم خراب بود. اما با صحبت حالم بهتر شد اما هیچ وقت یادم نمی ره این قضیه رو.
تا اینکه از زور فکر، 2 روز پیش رفتم سراغ همه ایمیل هاش به دوستاش!!! ترکیدم وقتی دیدم همون موقعی که با من قول ازدواج می داده، با دوستش می گفته که در هرحال می خواد با من ازدواج کنه، اما شوهر قبلیش رو دوست داره. و حتی دوباره به ازدواج با اون فکر می کرده. درست در زمانی که می گفت همه فکر و زهنش من هستم. !!! دوباره من منفجر شدم ! این بار هم فقط باهاش صحبت کردم نه دعوا نه عصبانیت. فقط صحبت ! دوباره گفت اینها اشتباه بوده و شرمنده است . و گذشته ها گذشته ... من باز آرام شدم. آخه دوسش دارم.
اما ... میتونم بگم دیگه عین قبل دوسش ندارم ... چون انرژی قبل رو ندارم. اعتماد ندارم. می گم الان باز خونه داره ایمیل می زنه با یه آدرس دیگه از دوستش راجع به شوهر قبلیش می پرسه. یا تمام جواب هاش به من باز دروغ بوده... آخه همیشه بامن خوشحال بود. اصلا دلیلی برای دل تنگ شدن همسر قبلی که کتک هم می زده نمی بینم !!!
هر شب خواب می بینم دارم می زنمش ! همش می رم تو فکر ، خیلی تابلو می رم تو فکر . خودش می پرسه که چی شده ؟ من الکی می گم خستم !!! درصورتی که از خستگی کار نیست... دیگه دارم دیوانه می شم از این فکرا !
الانم دیدم توی مسنجرش شوهر قبلیش هنوز هست! همه رو پاک کرده اما اون هنوز هست !!! قبلا تو ترکیه پرسیده بودم این کیه ؟ گفته بود که دکتر ایرانیه برای چشم . اما حالا که اسم و سن شوهر قبلیشو می دونم از ایمیل ها فهمیدم که شوهر سابقشه !!!!
الان من چی کار کنم ؟!!!! ایندفه برم خونه چی بگم ؟! اصلا چیزی بگم یا نگم که بگه باز رفتی سراغ قدیم !!! کمکم کنید...
دکتر هم که نمی شه برد چون زبان فارسی بلد نیست... لطفا راهنمایی کنید !!! خودم فکر میکنم بلیط بگیرم بفرستمش بره پیش همون شوهر سابقش !!!!! اه
درمورد بلیط گرفتن و راهی کردن به اکراین زیاد حرفم رو جدی نگیرید ... شرمنده از ناراحتی است
علاقه مندی ها (Bookmarks)