به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 مهر 89 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1388-2-03
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    2,991
    سطح
    33
    Points: 2,991, Level: 33
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    +آیا من بازیچش بودم؟

    سلام. اسم من مریم است.خواهش میکنم داستان من را هم بخونید و کمکم کنید. ممنون.

    من دختری 24 ساله ام . و در رشته کامپیوتر درس خوندم. من تا حالا با هیچ پسری ارتباط نداشتم. منظورم ارتباط دوستیه. والا سر کار یا دانشگاه با آقایون ارتباط کاری داشتم. ولی فقط کاری و رسمی. با اینکه دختر شیطون و شلوغی هستم و روابط اجتماعی بالایی هم دارم ولی اهل این جور کارها نیستم.ولی الان یک مشکلی واسم پیش اومده که دقیقا از همین موضوع است. مشکل من از 7 اردیبهشت 88 شروع شد. من به صورت اتفاقی با آقایی توی اینترنت آشنا شدم. فقط آشنایی و درد دل. یک درد دل مشترک. یک جورایی غمخوار هم شده بودیم. هردومون یک غم مشترک داشتیم. ارتباط ما هر شب ساعت 11 شب بود. تا دو ماه هر شب ساعت 11 شب من یک هم صحبت واسه درد دل هام پیدا می کردم و یک سنگ صبور واسه غم اون می شدم. بعد از دو ماه ارتباط ما از اینترنت به پیامک رسید. و بعد هم تماس تلفنی.البته این را باید بگم که بعد از دو ماه ما تصمیم گرفتیم برای آشنایی بیشتر برای ازدواج ارتباط رو تلفنیش کنیم. و دلیل اعتماد من هم این بود که فهمیدم ایشون توی همون خیابانی که ما ساکنیم ساکنه. وقتی از پدرم به صورت غیر مستقیم در مورد خانوادشون پرسیدم . پدرم شناختند. و کاملا از خانوادشون مطلع بودند. و از اونها خیلی هم تعریف کردند. چون یکی از سرشناس های شهر ما هستند. خلاصه ارتباط ما تلفنی شد. هر موقع من از این موضوع که من از این ارتباط ناراحتم ،صحبت می کردم. یا اعلام می کردم که نمی خواهم ابرو و احترامی که خانوادم واسم قائل هستند ،از بین ببرم. او می گفت یه کم باید صبر کنی. من الان آمادگیش را ندارم. شرایطم جور نیست. من هم چون می دیدم راست می گه اذیتش نمی کردم. اینم بگم این اقا مدرکشون فوق دیپلم است فوق دیپلم دامپزشکی و یک مغازه تقریبا یک جای دور اجاره کرده بودند و کارشون پخش مواد غذایی بود و عملا سرمایه خاصی نداشتند. این آقا دو سال از من بزرگتر هستند. اوایل که قضیه ما اینترنتی بود خیلی در مورد وضعیت مالیشون چاخان می کردند و چون فامیل ایشون از سرشناسای اصفهان هستند ، و هر جا فامیلیشون را بگند میشناسند ، من هم باور کردم که ایشون هم از لحاظ مالی خوبند. من اصلا پول واسم مهم نیست. والا همون اوایل کار که در مودشون تحقیق کردم و خونشون را پیدا کردم . خانوادش را از دور دیدم و فهمیدم همه حرفاش چاخان است دیگه بهش فکر نمی کردم و تردش می کردم.ولی من حتی به روش هم نیاوردم که همه حرفات چاخانه.خلاصه

    اواسط مهر بود که ایشون گفتند : من الان آمادگی ازدواج ندارم و نمی تونم پا پیش بگذارم. و ادامه رابطه ما فقط منجر به وابستگی بیشتر میشه. و اگر یک روزی بنا به دلیلی مثل مخالفت خانواده هامون یا تصمیم خودمون ،تصمیم به جدایی بگیریم واسه هر دومون سخته. من نمی تونستم این موضوع را قبول کنم. اون تا روز قبلش به من می گفت خانوم گلم. اما اون موقع یک مرتبه تصمیمش عوض شده. خلاصه ،من هر کاری ازم بر میومد کردم تا این عشق و علاقه نابود نشه. غرورم را زیر پا گذاشتم . بهش زنگ زدم. پیام دادم. ولی اون رو تصمیمش جدی بود. بعضی وقتها که بهش پیامک میدادم ،با اینکه خیلی جلوی خودش را می گرفت ولی 2-3 روز بعد بهم زنگ میزد. این قضیه ادامه داشت و ما ارتباطمون شده بود هر چند روز یک بار اونم خیلی خلاصه. تا اینکه روز 22 دی سر یک موضوع کوچیک دعوامون شد. این اولین بار بود که دعوامون شد.البته دعوا جدی بدون اینکه کسی کوتاه بیاد و آشتی کنیم. که البته فکر کنم لطف خدا بود. اون بهم پیام داد که دیگه به من زنگ نزن. منم جواب دادم نخواهم زد. و از این موضوع من 64 روز فقط اشک ریختم. 64 روز فقط گریه کردم. هر شب واسش یک نامه تو یک دفترچه می نوشتم. یک تقویم داشتم که تک تک روزای جدایی را علامت میزدم. دیگه بریده بودم. هر کسی هم واسه خودش یک چیزی می گفت. یکی از دوستام بهم پیشنهاد کرد که بیا بریم فال قهوه. روز چهارشنبه سوری که همون روز 64 است با هم رفتیم. خانمه بهم گفت : تو واسه این پسر بازیچه بودی.دوستت داشته ولی بازیچش بودی. بهش فکر نکن. منم از اونجا که اومدم برای اینکه دیگه راحت بشم تمام یادگاری هاش ،تمام خاطراتش، نوشته هایی که واسش نوشته بودم را ریختم دور. شب هم بهش پیام دادم و عید را تبریک گفتم و برای همیشه ازش خداحافظی کردم. بعد از یک ربع بهم پیام داد . مریمم الهی قربونت برم که اینقدر گلی.تو هیچ وقت بازیچه نبودی ، هیچ وقتم این را قبول نکردی. بعد 3-4 تا پیام دیگه داد که می خواهم باهات حرف بزنم. زنگ زد ولی من محل ندادم.

    دو شب بعد زنگ زد و من به خاطر اتفاقی که افتاد مجبور شدم گوشی را بردارم و جوابش را بدم. به محض اینکه گوش را برداشتم بهم گفت نمی خواهم اذیتت کنم. باهات کار واجب دارم گفتم چیه؟ گفت می خواهم یک شرکت کامپیوتر بزنم . می خواهم بدونم میای؟

    در صورتی که اون شغلش آزاد است.و ربطی هم به کامپیوتر نداره. دلیل اینکه به من زنگ زده را پرسیدم .گفت چند دلیل داره:

    1. میدونم تو از پسش بر میای. و به توانمندیت اعتماد دارم.

    2. آشنایی بیشتر و اینکه ما توی محیط جدی و کار بهتر هم را می شناسیم.

    3. دلیل خوب و قانع کننده واسه خانواده هامون که ما از اینجا با هم آشنا شدیم.

    من قبول نکردم. و گفتم ما بهم احساس داشتیم و نمی تونیم با هم همکار بشیم ولی ایشون گفت زود تصمیم نگیر.فکر کن. یک استخاره هم بکن بعد بهم جواب بده. روز دوم عید بود که زنگ زد گفت فکراتون را کردید. منم گفتم به خاطر روابط قبل نمی تونم. اونم گفت رابطه قبل ما تمام نشده بوده فقط توش وقفه افتاده. اونم به دلایلی. بعد هم کلی حرف زد که من را متقاعد کنه قرار شد من فکرام را بکنم. دو روز بعد دو باره زنگ زد. منم بهش گفتم من به خاطر این قضایا کنکور دولتی ارشدم را از دست دادم و یک سال از زندگیم هدر رفته. دیگه نمی خواهم آزادم را ازدست بدم. واسه همین من تا 23 اردیبهشت تصمیمی نمیگیرم.

    تا کنکور آزاد . تا اون موقع هردومون فکرامون را میکنیم . که آیا همدیگر را واسه ازدواج می خواهیم یا نه. روز 23 اگه همدیگر را خواستیم که هم هم کار میشم و هم زیر نظر خانواده ها با هم آشنا میشیم.

    والا در مورد هم کار شدنمون تصمیم میگیریم.

    اونم قبول کرد و گفت فکر عاقلانه ای است.ولی هر دو روز یکبار به بهونه های مختلف در مورد کار زنگ میزد.که مثلا من با بچه ها حرف زدم و اونا چی گفتند و یا ....

    روز 20 فروردین بود که دوباره به یک بهونه دیگه زنگ زد. منم بهش گفتم قرارمون چی شد؟

    اونم گفت خوب من واسه کار زنگ میزنم. گفتم من می خواهم واسه کنکور بخونم . گفت خوب بخون من فقط بهت خبر ها را میدم بقیه کار ها را خودم میکنم.

    بهش گفتم شما که زنگ میزنی من حرص می خورم. اونم گفت خوب من دیگه نمیزنم شمارت را میدم به یکی از اونا که اونا باهات حرف بزنند.

    گفتم خواهشا تا 23 زنگ نزن تا هردومن فکرامون را بکنیم.

    اونم قبول کرد. وقرار شد 23 اردیبهشت ایشون زنگ بزنه و تصمیمون را بهم بگیم.

    ولی نزد. امروز از یک ماه و نیم هم گذشته ولی زنگ نزده. نمیدونم باید چه کار کنم. من هنوزم منتظرشم.

    وقتی به این فکر می کنم که اون من را بازی داده و من فقط واسش بازیچه بودم داغون میشم. نابود میشم.

    راستی اینم فراموش کردم.اون 4 سال با دختری دوست بوده. که وقتی خانواده دختر خانم از ارتباطشون مطلع می شند. خانوادش را مجبور میکنه که برند خواستگاری. و وقتی میرند خواستگاری خانواده دختر قبول نمی کنند و دختر را هم از این ازدواج منصرف میکنند. او 3-4 ماه داغون بوده. واسه همین میگه دیگه نمی خواهم تو این جور کارا بی تجربه بازی در بیارم. نمی خواهم کار حساب نشده انجام بدم.

    حالا کمکم کنید. به من بگید آیا من بازیچشم؟ من را دوست داره؟ برا پیشنهاد کار داد؟ منظورش چیه؟

    به نظر شما من بازیچش بودم؟ چرا زنگ نزد؟ اگه بازیچه بودم ،چرا وقتی قبل از عید واسه همیشه ازش خداحافظی کردم ،تمامش نکرد؟


    اطلاعات من:
    مریم 24 ساله. شاغل در یک شرکت به عنوان برنامه نویس
    اطلاعات حسام
    26 ساله . مدرک فوق دیپلم .شغل آزاد

  2. کاربر روبرو از پست مفید mohandes2 تشکرکرده است .

    mohandes2 (شنبه 09 مرداد 89)

  3. #2
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,602
    امتیاز
    308,765
    سطح
    100
    Points: 308,765, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,763

    تشکرشده 37,309 در 7,141 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا من بازیچش بودم؟

    با سلام
    ببيند لطفا از واژه هايي كه بار رواني خاصي بر شما تحميل مي كنند استفاده نكيند.
    مثلا : بازيچه

    واقعيت اينست كه ارتباط دختر و پسري هيچ تعهدي بر يكي از طرفين نمي آورد.
    تا وقتي دوستند كه به قول شما درد دل مي كنند. وقتي هم كه احساسات به پاي هم مي ريزند كه لذتش را مي برند. و وقتي هم كه وارد فاز شناخت يكديگر براي ازدواج مي شوند در بهترين صورت مثل خواستگاري هست كه يا همديگر را مناسب هم مي بينند يا نمي بييند.
    پس اتفاق خاصي نيفتاده است.

    اشتباه وقتي هست كه تصور كنيم قول و قرارهاي دوست دختر و پسري طي يك بستر طولاني به معني تعهد هست.

    اگر فردي تعهد داشته باشد،‌يواشكي عمل نمي كند. زمان را طولاني نمي كند. وارد بخش احساسات نمي شود، روشهاي شناخت را رسمي و تقويت مي كند. و از همه مهمتر تا وقتي كه شرايط ازدواج ندارد، دست به ارتباط آن هم غير رسمي نمي زند.

    پس شما نياز هست تصوراتت را نسبت به اين رابطه عوض كنيد. و عوارض آن را طبيعي بدانيد.

    البته شما در اول سئوال خود طي چند خط گفتيد به اينگونه دوست دختر و پسر بازي ها وارد نمي شديد. مشكل شما هم اين هست كه به اين دانسته خود جامه عمل نپوشانده ايد.

    الان هم شما علائم وابستگي و افتادن در دام احساسي را نشان مي دهيد.
    بهتر است در مورد ايشون تجديد نظر فرماييد. (همانطور كه او يكبار اين موضوع را صريحا به شما گوشزد هم كرده بود.)

  4. 5 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (چهارشنبه 14 دی 90)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    46
    Array

    RE: آیا من بازیچش بودم؟

    عزيزم سلام،خوش اومدي
    به عنوان يه خواهر ازت خواهش ميکنم باور کن عاجزانه ميگم خواهش ميکنم اشتباه نکن،به نظرت کسي که قبلا با يکي دوست بوده اونهم اينجوري که گفتي ميتونه شريکت باشه؟مطمئنا نه،اينو به يقين ميگم،تو حاضر ميشي چندمين معشوقه يه نفر باشي؟منکه به هيچ وجه،حتي شده اگه يکي پيدا ميشد ميخواست خودش رو بخاطر من فدا کنه،چون اين چيزا بعد از يه مدت عادي ميشه و کم کم اختلافها رونمايي ميشه،باور کن،شايد خيلي بي تجربه تر از شما باشم ولي به عنوان يه کسي که مردا رو از نزديک حس کرده و زندگي زناشويي رو چشيده خيلي خيلي مراقب باش چون بعدا که همه چيز عادي ميشه متوجه ميشي،پس سعي کن خودت رو دست کم نگيري و مبادا کاري کني که طرف فکر کنه تو داري اونو طلب ميکني چون بعدا هر چقدر هم خوب باشه به ضررت تموم ميشه،پس محتاط باش و عاقلانه رفتار کن،اگه ميتوني سعي کن فراموشش کني،در مورد زندگي زناشويي زياد مطالعه کن،به تايپيکهاي تو تالار سر بزن هم در جريان مشکلات متاهلين قرار بگير و هم آشنايي بيشتري پيدا کن تا با تمرکز بيشتر و عاقلانه قدم برداري،موفق باشي عزيزم،سعي کن هميشه ياد خدا رو در نظر داشته باشي و قبل از اينکه درگير احساست بشي از عقلت کمک بگيري،ميدونم سخته اونهم وقتي که ادم عاشق هم بشه ولي خواهش ميکنم سعي کن،اين نصيحتها رو از ديد يه خواهر دلسوز که به فکرته پذيرا باش،من دلم نميخواد دخترايي مثل شما که قلب پاکي دارن و عشق رو بي منت ميخوان به همسر آيندشون تقديم کنن،بعدا ضربه ببينن...

  6. کاربر روبرو از پست مفید مي مي تشکرکرده است .

    مي مي (پنجشنبه 24 تیر 89)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 تیر 89 [ 07:40]
    تاریخ عضویت
    1389-4-21
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    2,009
    سطح
    27
    Points: 2,009, Level: 27
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 141
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 31 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا من بازیچش بودم؟

    خواهرای گلم چرا همتون از یه سوراخ چندین بار گزیده میشید . چرا همتون میدونید که این راه ها آخرو عاقبتی نداره اما باز هم همتون امتحانش می کنید !!!!!!

  8. 3 کاربر از پست مفید lalaeh تشکرکرده اند .

    lalaeh (جمعه 25 تیر 89)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    340
    Array

    RE: آیا من بازیچش بودم؟

    مریم جان،رو حرف کسی برای ازدواج حساب کن که امکانات ازدواج رو داشته باشه و بیاد خاسگاری.

    غیر از این ازدواج بهونه ست.

  10. 3 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (سه شنبه 05 مرداد 89)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 18:18]
    تاریخ عضویت
    1387-8-04
    نوشته ها
    1,150
    امتیاز
    16,194
    سطح
    81
    Points: 16,194, Level: 81
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 156
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,211

    تشکرشده 1,247 در 437 پست

    Rep Power
    133
    Array

    RE: آیا من بازیچش بودم؟

    سلام
    به نظر من شما بازیچه خودتون هستید . طرف یا داشته دروغ میگفته یا امروز و فردا میکرده و حرف و عملش هم با هم نمیخونده . حالا شما باز هم منتظری ؟ که چی بشه ؟

    شما تا خودت نخواهی کسی نمیتونه بازیچت کنه .

    موفق باشی

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 خرداد 94 [ 14:42]
    تاریخ عضویت
    1387-6-22
    نوشته ها
    335
    امتیاز
    7,315
    سطح
    56
    Points: 7,315, Level: 56
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    467

    تشکرشده 462 در 208 پست

    Rep Power
    50
    Array

    RE: آیا من بازیچش بودم؟


    فرهنگ عزیز خیلی مختصر و مفید پاسخ شما رو دادن

    ایشون اگر قصدشون ازدواجه که اولاً باید شرایط رو داشته باشن و دوماً نیازی به رفتن شما به محل کار و همکاری با ایشون نیست ، این وضع رو خیلی بدتر می کنه به نحوی که شما کاملاً به لحاظ احساسی درگیر می شید و توان عمل از شما سلب می شه ، پیشنهاد کار رو قبول نکنید و اگر شما رو می خوان ، خواستگاری کنن و وقتی خانواده ها در جریان قرار گرفتن وقت برای شناخت بگذارید

    موفق باشی

  13. کاربر روبرو از پست مفید *nadia* تشکرکرده است .

    *nadia* (شنبه 26 تیر 89)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 مهر 89 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1388-2-03
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    2,991
    سطح
    33
    Points: 2,991, Level: 33
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا من بازیچش بودم؟

    بچه ها ممنون از اینکه وقت گذاشتید و به من جواب دادید. اون یک پیشنهاد بود که من حس می کنم فقط یک بهونه واسه شروع ارتباط بوده. می دونم کلی فکر کرده تا این به ذهنش رسیده. بعد از ارائه پیشنهاد همکاری با ایشون من این پیشنهاد را رد کردم و گفتم تا تکلیفمون واسه رابطه قبل معلوم نشه ، نه.
    این دیگه واسم مهم نیست .من دنبال کار نیستم و الان شاغل هستم تو یک شرکت معتبر و خوب.مشکل من رد یا قبول کردن پیشنهاد کار ایشون نیست.
    می خواهم بدونم تکلیف من چیه؟ پیش خودتون نگید چه قدر ساده ای با این همه علامت بازم منتظر برگشتنش هستی و فکر میکنی پسر خوبیه.
    من واقعا همه جوانب را دیدم بعد دل بسته شدم. من قبل از اینکه بهش وابسته بشم ،خانوادش را محیط کارش را، همه چیز را.
    امتحانش کردم. چندین بار توی خیابان تعقیبش کردم. یعنی واقعا بهش اعتماد کردم.
    و پذیرفتمش.
    من نمیگم اون مجبور بوده من را انتخاب کنه. و هر رابطه ای باید به ازدواج ختم بشه. شاید اگه اون هم این رابطه را تمام نمی کرد ،من یک روز به این نتیجه می رسیدم که باید تمامش کنم.
    ولی اون یک مرتبه ،بدون اینکه بین ما مشکلی باشه و تمامش کرد. یک روزه.و واقعا به بدترین شکل.
    حالا سخت واسم قبول کردن همچین موضوعی. دلم می خواهد بدونم چرا؟ همون اوایل که ازش پرسیدم میگفت : این واسه هردومون خوبه. من نمی خواهم یک روزی ضربه ای که من تجربش را دارم ،خودم و کس دیگه ای ببینه. وقتی بهش گفتم تو من را با حرفات ،کارات ،وابسته کردی حالا میگی نمی خواهی وابسته بشیم.
    فقط گفت مریمم شرمندتم. اگه تو بخواهی دوباره با هم خواهیم بود ولی من از آیندش می ترسم.می گفت من این فکر خیلی وقته تو ذهنم هست ولی هر وقت می خواستم عملیش کنم ،نمی تونستم. و دوباره دلم می لرزید.و از این جور حرف ها...
    به نظر شما این آقا من را بازی داده؟
    من واسش فقط سرگرمی بودم؟
    چرا 23 اردیبهشت زنگ نزد؟
    دوباره زنگ میزنه؟

  15. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 18:18]
    تاریخ عضویت
    1387-8-04
    نوشته ها
    1,150
    امتیاز
    16,194
    سطح
    81
    Points: 16,194, Level: 81
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 156
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,211

    تشکرشده 1,247 در 437 پست

    Rep Power
    133
    Array

    RE: آیا من بازیچش بودم؟

    سلام مجدد .
    مریم خانوم شما این سوالات را قبلا هم پرسیدید و دوستان و مدیر گرامی مفصل پاسخ دادند . پیشنهاد میکنم پاسخها رو دوباره بخونید و روشون فکر کنید .

    کسانی که توی این تالار هستند سعیشون بر این هست که پاسخ درست بدهند نه پاسخی که شما میخواهید بشنوید .

    موفق باشید

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 مهر 89 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1388-2-03
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    2,991
    سطح
    33
    Points: 2,991, Level: 33
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا من بازیچش بودم؟

    ممنون.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. هزینه های مربوط به هدیه
    توسط سعید95 در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 30 دی 96, 15:18
  2. باید جهزیه ام رو جمع کنم و برگردونم،حس بدی دارم
    توسط آرامش خیال در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 27 اسفند 94, 01:41
  3. روشهای کاهش هزینه های ازدواج
    توسط maryam123 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 22:41
  4. چالشهای فراراه گزینش همسر >>>
    توسط فرشته مهربان در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 08 اردیبهشت 91, 14:02
  5. همه ما بازیگریم
    توسط بهار.زندگی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 بهمن 90, 21:18

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.