سلام
من میخواستم بدونم آیا فقط من هستم که قبل از ازدواج انقدر استرس دارم یا همه دخترها همینطور هستند؟؟؟
کمکم کنید شبا خواب ندارم از شدت استرس .... از آینده میترسم....به حمایت خونوادم هم هیچ امیدی ندارم ... من خیلی تنهام...
تشکرشده 4 در 4 پست
سلام
من میخواستم بدونم آیا فقط من هستم که قبل از ازدواج انقدر استرس دارم یا همه دخترها همینطور هستند؟؟؟
کمکم کنید شبا خواب ندارم از شدت استرس .... از آینده میترسم....به حمایت خونوادم هم هیچ امیدی ندارم ... من خیلی تنهام...
تشکرشده 7 در 6 پست
سلام برای چی استرس داری مگه قراره چی بشه اگه کسی رو که برای زندگی مشترک و ادامه راه آیندت انتخاب کردی مورد اعتماد و کامله که دیگه ترس نداره البته توی زندگی همه مشکل هست ادم نباید از مشکلات بترسه باید راه حلشو پیدا کنه .به خدا توکل کن انشاالله که موفق باشی
هیبا (سه شنبه 25 خرداد 89)
تشکرشده 1,123 در 399 پست
سلام رز عزیز
اگه مشکل فقط استرس کلی درمورد ازدواجه و ترس دیگه ای ندارین طبیعیه
من خودم شبی که فرداش بله برونم بود تا صبح زار زار گریه کردم و حتی به خانواده ام گفتم زنگ بزنین بگین نیان
فرداش تا عصری ورم چشام برطرف نشد
بهر حال این مهمترین تصمیم زندگی هر شخصه
استرس تا حدی طبیعیه
نگران نباش
lvlahtab (دوشنبه 31 خرداد 89)
تشکرشده 8,124 در 1,482 پست
سلام رز عزیز:
قبل از هر صحبتی در رابطه با اینکه ازدواج استری دارد یا ندارد...می شود لطف کنید و بگویید سرانجام این تاپیک شما چه شد؟
**چطور اونو دوباره راضی کنم به ازدواج ؟؟**...
رز عزیزم..برای عاری بودن هر کاری از استرس حالا ازدواج یا تحصیل یا کار..به طور کلی هرچیزی فرد باید دید درست و به شناخت درست و تا حدی کامل از موضوع و جوانب امر رسیده باشد تا بتواند بر استرس زیاد موضوع غلبه کند..
شما برای دریافت پاسخ این سوال خود به نظر من اول دوستان تالار را آگاه کنید که سرانجام تاپیک بالا چه شد؟
آیا شما قرار است با همان فرد مورد بحث در تاپیک بالا ازدواج کنید؟
و سایر سوالات مطرح شده در تاپیک بالا توسط دوستان که می تواند به ریشه یابی علت استرس شما بیانجامد و ما را در ارائه راههای از بین بردن استرس شما یاری دهد..
موفق باشید..
منتظر پاسخ شما هستیم..
سارا
سارا بانو (سه شنبه 25 خرداد 89)
تشکرشده 4 در 4 پست
بله من قراره با همون شخص ازدواج کنم.یعنی من و اون بعداز کلی حرف زدن به این نتیجه رسیذیم که با هم بریم یکی از کشورهای خارجی که چندتاشون مد نظرمون هست و داریم بار هم تحقیق میکنیم..و به ادامه تحصیلمون بپردازیم و در عین حال دو دوست عمیق و واقعی با هم بمونیم...ولی از اونجایی که خانواده من اجازه نمیدن با 1 پسر تک و تنها برم خارج ما تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم ..ولی از اونجایی که نه وقت زیادی داریم برای مراسم گرفتن و هم اینکه هر دومون از اینجور مراسم خوشمون نمیاد.نمیخواییم مراسم بگیریم ...ولی من فکر میکنم که امکان داره بعدا پشیمون بشم و حصرت یه مراسم خوب به دلم بمونه ![
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
معرفی آی دی یاهو ممنوع ، تبلیغ شماره تلفن ، ایمیل و ... از طریق نام کاربری یا پستها در انجمنها ممنوع
هیچ کاربری حق ندارد با معرفی آی دی یاهو، شماره تلفن یا وسائل ارتباطی دیگر چه به صورت عمومی و چه به صورت خصوصی کاربران را به اعتبار این انجمن به سمت خود سوق دهد. همه ی کاربران در همین انجمن به مقصود خود می رسند .
براي امنيت بيشتر جهت گرفتن پاسخ سوال از انجمنها استفاده نماييد در صورتي كه مستقيما با يك كاربر از طريق ايميل ، چت و يا هر طريقه ديگري ارتباط داشته باشيد سايت هيچ گونه تعهدي در مقابل بوجود آمدن مشكالات احتمالي نخواهد داشت
proud_roseگرامی
با توجه به مطلب بالا جهت امنیت بیشتر آی دی شما از ارسالتان حذف گردید
keyvan (جمعه 26 آبان 91)
تشکرشده 3,465 در 1,036 پست
خواهر خوب من تاپیک قبلی شما رو نخوندم اما اینطور که پیداست هدف اصلی شما از این ازدواج پیدا کردن یک راه و یک حامی و همراه برای ادامه تحصیل هستید و این به نظر من اصلا منطقی نیست !نوشته اصلی توسط proud_rose
عزیزم عاقل باش و به زندگی و هدف از زندگی و مشکلات زندگی فکر کن !
نکته : عزیز من هدفت از ادامه تحصیل چیه ؟ غیر از اینه که در نهایت بخوای یه زندگی خوب و آوم و بی دغدغه داشته باشی!؟؟
خب گلم خودت الان داری پایه های اون زندگی رو سست میکنی ! خیلی حواست باشه ازدواج به خاطر رفتن به خارج از کشو و ادامه تحصیل ...
تشکرشده 0 در 0 پست
سلام...
من دختری 21 ساله هستم...با پسری آشنا شدم که از نظر اخلاقی خیلی شبیه به همیم اما از نظر رفتاری نه...یعنی من خیلی شررو شور و ایشون تا حدی آروم و متین...البته من و ایشون هیچ مشکلی با هم نداریم..تا حدی که باید بگم حامی روحی من از هر لحاظی هستن..در کنارشون آرامش زیادی دارم..حتی وقتای که واقعا" از زندگی میبرم چنان من رو به تلاش دوباره وا میدارن که راستش تا به حال خودم هم نتونستم در حق خودم چنین کاری رو بکنم....
اما قضیه از جایی شروع شد که پدرم قضیه رو فهمید....
حدود 1 ماه هیچ ارتبتاطی جز ایمیل نداشتیم...و حتی بعدش هم تا 2 ماه بعد تنها گاهی از طریق تلفن...تا اینکه 3 ماه بعد از متوجه شدن پدرم من یه گوشی موبایل با سیمکارا ایرانسل خریدم(به صورت مخفیانه) چون گوشی خودم مدام چک میشد....
در این زمان هم زخم زبون ها و حرفهای نا مربوط ادامه داشت...البته باید بگم اس ام اس هایی که پردم تو گوشی بندهخ خونده بودن به شدت مفهوم جن سی داشت...اما من و ایشون خیلی پایبند به اصول ارزشی هستیم و بعدا هم دیگه اون حرفها رو نزدیم تا الان هم دستمون به هم نخورده...
داشتم میگفتم بدترین حرفها رو مخوردم...تا اینکه مادرم دوباره گوشیو دید ...و ازم گرفت و به پدرم چیزی نگفت..
اما اگـــــــــــــــــر شما بدونید که من چه حرفهایی میخورم....
حتی مطمئنم کسایی که دختراشون مدام رابطه جن سی دارن به دختراشون این حرفها رو نمیزنن....
من موندم چیکار کنم.....فقط امید دادن های کسی که دوستش دارم که داره به ادامه امیدوارم میکه...وگرنه تا الان از دست حرفهاشون هزار بار خونه رو ترک کرده بودم
بهم بگید چی کار کنم!!
تشکرشده 4,202 در 1,430 پست
دوست عزيز خوش اومدي ...
لطفا در تاپيك جداگانه اي موضوعت رو مطرح كن...
به اين لينك برو و از قسمت ايجاد موضوع جديد تاپيك رو باز كن و ....
http://www.hamdardi.net/forum-101.html
تشکرشده 2 در 2 پست
دوست عزیزم هیبا جان منم 1دخترم و باید بگم استرس قبل از ازدواج تا حدی طبیعیه و درکت میکنم.اما هیبا جان در حال حاضر استرس تو بخاطر عدم آگاهی از ازدواج هست.ازدواج راه حل فرار تو از مشکلات نیست.ازدواج هم مشکلات خودش رو داره و ممکنه با وجود مشکلات قبل و بعد از ازدواج نه تنها به آرامش نرسی بلکه دغدغه های زندگیت بیشتر بشه.الان بحث مراسم ازدواج در مقابل سردرگمی و باور اشتباهت از ازدواج بحث چندان مهمی نیست.
به عنوان 1خواهر ازت میخوام اول ببینی آیا آمادگی ازدواج رو داری یا نه؟!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)