با سلام خدمت دوستان عزیزم
من پسری هستم که شرائط ازدواج رو کاملا دارم سنی کاری و غیره
مدتی قبل با خانومی اشناشدم که این رابطه صرفا تحصیلی بود بعد از گذشت مدتی احساس کردم بهش علاقه مند شدم به همین منظور یک تحقیق مختصر توسط یکی از آشناها انجام دادم که خیلی مثبت بود تصمیم گرفتم موضوع را با اون خانوم در میان بگذارم و اول خیلی سربسته و محترمانه از خودش اجازه گرفتم که یک ربع وقت بده به من تا یک مطلب خصوصی را در میان بگذارم موافقت کرد وقتی روز مقرر رسید بهترین لباسمو پوشیدم و مطلبو با رعایت احترام گفتم ولی اون گفت هیچ احساسی به من نداره پیش خودم گفتم حتما بار اول بود اینطوری گفته می خواد منو امتحان کنه یک بار دیگه به فاصله دو روز مسرتر گفتم ولی دوباره حرفشو تکرار کرد وقتی حرفمو ادامه دادم تو چشمام نگاه کرد و گفت اصلا دوست ندارم در ضمن بین حرفاش پرسیدم آیا پای کسی تو زندگیش هست یا نه که گفت تو زندگیم کسی نیست و در مدتی که در کلاسهای مختلف و یا محیطهای مختلف با اقایونی که برخورد داشته بنده از لحاظ اخلاقی و شخصیت از نظر ایشون بهترین بودم.
حالا نمی دونم با این علاقم چکار کنم ؟ برام خیلی سخت فراموشش کنم چون از صمیم قلب دوسش دارم و نیتم ازدواج
از خانومهای تالار می خوام نظر بدن با تشکر فراوان از همه عزیزان
علاقه مندی ها (Bookmarks)