سلام دوستای عزیزم ...
راستش من جدیدا یه خواستگاری داشتم که از نظر خانواده ام مورد پسند هستش ، خوب یعنی 8 سال از من بزرگتره ، فوق دیپلمه ، کار ثابت داره ، خونه داره ، ماشین داره ، پسری هستش که همه از خوبی هاش تعریف میکنن !!!!
ولی خوب نمیدونم که چرا نپسندیدمش ، از نظر تیپ و قیافه !!!خوب به نظرم اون تپل بود و خب من اصلا از مردهای چاق و تپل خوشم نمیاد !!!
خوب دلیل دیگه اینه که من چند وقت دیگه میخوام فوق لیسانس بخونم ولی اون فوق دیپلمه !!!
دلیل دیگه هم اینه که خوب به نظر من کسی که سنش از 30 رد کنه دیگه دنبال خوشی های زندگی و گردش و .... نیست و خوب انگار که خیلی پخته هستش و در ضمن به نظرم میخواد زود بچه دار بشه ولی خوب من دوست ندارم زود بچه دار بشم
و یه دلیل دیگه هم اینه که شاید به نظر شما خنده دار باشه ولی در عین اینکه به نظرم آمادگی ازدواج رو داشتم ، بعد از خواستگاری نظرم عوض شد ، انگار یه جورایی دلم برای مامان و بابام و خانواده ام و کلا دوران مجردی تنگ شد !!! حس میکنم شاید برای من زود باشه که ازدواج کنم !!!!
نمیدونم !!!! میترسم توی انتخابم اشتباه کنم ! از یه طرفی به قول مامانم هیچ موقع نمیتونی کسی رو پیدا کنی که همه ی شرایطش جور باشه !!!! یکی ممکنه خوشگل و خوش تیپ باشه ولی کم پول باشه ، یکی پولدار و زشت ، یکی هم خوشگل هم پولدار ولی خیانتکار !!! بلاخره هرکی یه عیبی داره دیگه !!!
به نظر مادرم این پسر شرایطش خیلی خوبه ولی خوب شوهر خواهرم الان همسن این خواستگارم هستش ، وقتی با هم میسنجمشون میبینم تقریبا شرایطشون مشابه همدیگه هستش ، یعنی هردوشون هم سن هستن با این تفاوت که شوهر خواهرم متاهله و ایشون مجرد !!!!!!!!!!هردوشون یک مدل ماشین دارن ، هردوشون خونشون رو از پدرشون گرفتن ، هردوشون حقوقشون یکی هستش !!!! خوب به نظر من شوهر خواهرم هم چیزی از این خواستگار من کم نداره !!! خوب وقتی هردوشون همسن هستن ، چیزهایی هم که دارن باهم یکی هستش !!! دیگه برتری ای وجود نداره ، تازه به نظرم اونی که مجرده باید بیشتر هم داشته باشه چون خرج زن و زندگیش که نکرده !!!!!ولی نمیدونم چرا مامانم اصرار داره که قبولش کنم !!!!!!
راستش دوستان ازتون میخوام که کمکم کنین ....
من یک جلسه بیشتر باهاش صحبت نکردم و توی این یک جلسه فهمیدم که خوب ایشون خیلی آدم خنده رو و خوش برخوردی هستن ولی خوب به نظرم شاید دیدش با من فرق داشته باشه نسبت به مسائل زندگی !!!
نمیدونم در یک کلام به دلم ننشست !!!
به نظرتون چیکار کنم ؟ بهشون بگم میخوام بیشتر آشنا بشم ؟ ولی از طرفی میگم چون من در نگاه اول خیلی از ظاهر ایشون خوشم نیومده ممکنه بعدا هم این احساس تغییر نکنه و خوب دلم نمیخواد ایشون رو به بازی بگیرم و ایشون فکر کنه که جواب من مثبته و آخر سرم جواب منفی بهش بدم !!!!
میترسم قبولش کنم و بعدا پشیمون بشم .... از یه طرفی هم میترسم که ردش کنم و پشیمون بشم !!!!!
در کل مادرم میگه که ممکنه توی جلسه ی اول به دلت نشینه ولی در جلسه های دیگه شاید نظرت عوض بشه ، شما نظرتون چیه ؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)