؟؟ جبهه گرفتن در خصوص مشاوره !!!
با سلام خدمت دوستان و مدیران محترم تالار
در طول این مدتی که تالار بودم ، یکی از اهدافم ارائه مشاوره به مراجعین بود تا هم کار خیری کرده باشم و هم تمرین و کلاس درسی بوده برا خودم.
اما تفاوتی که دنیای مجازی تالار با دنیای حقیقی در باب مشاوره داره اینه که :
در دنیای مجازی همه اونهائی که میان و صحبتی رو آغاز میکنن ، سد مشورت رو شکوندن و اعلام میکنن که مشکلی دارند و نیازمند کمک و مشاوره.
اما چالشی که در دنیای حقیقی و برا زوجینی که به مشکل برمی خورند و مشکلشون از زیر سقف خونشون به بیرون کشیده میشه اینه که معمولا یکی از اونها با گارد بسته میاد جلو ، تمایلی به رفتن پیش مشاور نشون نمیده
اصلا نمی پذیره که مشکل داره ، (واقعا می دونه که مشکل داره اما انکار میکنه) بهش میگیم بابا تب کردی ، ببین تبت رسیده به 44 میگه دما سنجتون خرابه !! من حالمم خیلی خوبه ، دارم از زندگیم لذت می برم.!!!!
تو این چند ماهه دو مورد اینجوری برام پیش اومده ، اولی از سر وظیفه وجدانی و انسانی که احساس می کردم پادر میونی کردم و چقدر انرژی ازم گرفت و حرفهائی غیر منطقی شنیدم که هیچ پاسخی نداشت.
مورد دوم که همینک درگیرش هستم ، ......
تمام تلاشم فقط اینه که او بپذیره قبل از اینکه تصمیم اشتباهب بگیره و یه زندگی رو نابود کنه ، فقط برام حرف بزنه و .... احساس کنه که مشکلش حداقل یه راه حل داره و نهایت هدف من هم بعد از گفتگو این خواهد بود که بهش بفهمونم مشکلشون اینقدر حاد نیست که زندگی 2 سالشون رو از هم بپاشونه.
حالا سوال اساسی ومهم اینه که :
با فردی که برا مشاوره گرفتن گارد بسته داره ، واصلا راه نمیده چه جوری باید برخورد بشه که سر میز مذاکره بشینه؟؟؟؟
سوال بعدی اینه که چرا وقتی یه زن وشوهر با هم قهر میکنن ،در تمام طول مدتی که با هم قهرن انگار با هم فامیل قهرن ، اگرچه هیچ مشکل و دلخوری قبلی با ما (فامیل) ندارند اما به محض وجود مشکل برا خودشون با بقیه هم قطع ارتباط میکنن!!!!!!
از آقای سنگ تراشان میخوام که راهنمائی کنند.
پیشاپیش از نظرات همگی دوستان ممنونم.
«خدا گوید:تو ای زیباتر از خورشید زیبایم،
تو ای والاترین مهمان دنیایم،
بدان آغوش من باز است،
شروع کن، یک قدم با تو،
تمام گامهای مانده اش با من…»
علاقه مندی ها (Bookmarks)