به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 73
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 تیر 91 [ 13:06]
    تاریخ عضویت
    1388-12-05
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    2,973
    سطح
    33
    Points: 2,973, Level: 33
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    176

    تشکرشده 167 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Talking +دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم

    سلام خدمت همه ی بروبچه های همدردی
    من 21 سالمه و دانشجو ، به یکی از همکلاسی هام علاقه مندم ، در حالیکه ایشون نمیدونه و به نوعی این علاقه ی یه طرفه خیلی خیلی آزارم میده ، آخه 4 ترمه که دارم صبر می کنم و هیشکی هم از این علاقه خبر نداره
    از طرفی در میون گذاشتن مستقیم موضوع چندان برام راحت نیست چون بی تجربه ام
    اما فکر می کنم یه چند وقتیه که ایشون متوجه علاقه ی بنده شده اند! (من کار یا حرکت خاصی نکرده ام اما فکر می کنم شاید مصداق اون ضرب المثل قدیمیه که میگه عاشقا رو جون به جونشون بکنی تابلوئن!!)

    اما دوستان ؛ من تصمیم جدی آخر رو گرفتم
    میخوام برم و بهش بگم شاید از بلاتکلیفی دربیام
    اگه جوابش مثبت بود که تکلیفم معلومه اگر هم منفی بود سعی می کنم ناراحت نشم چون به هر حال قلبی که برای من نمی تپه رو نباید صاحب شد
    اما نمیخوام که با حرکتی ناشی از بی تجربگی همه چیزو خراب کنم و جواب منفی بگیرم ؛ آخه اینجوری بعدش خیلی داغون میشم و برای همیشه پشیمون...

    از همه ی کسانی که این تاپیک رو میخونن کمک می خوام راهنماییم کنین و همه ی اون چیزی رو که به ذهنتون میرسه برای گفتگوی مستقیم لازمه رعایت کنم به صورت کامل توضیح بدین




    اگه توضیحات بیشتر لازمه بفرمایین که جواب بدم ؛ چشم انتظار کمک های شما

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    211
    Array

    RE: دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم

    سلام خیلی تنها عزیز...

    خوش آمدگویی ما را پذیرا باش.

    خب دوست عزیزم توجه شما را به چند نکته جلب می کنم سپس پاسخ را با شنیدن توضیحات دیگر شما خواهم داد.

    یک: اغلب ما به جوانان بخصوص پسران توصیه می کنیم تا تکامل کامل بلوغ فکری و حداقل تا سن 24 سالگی تصمیم نهایی و انتخاب نهایی را ننمایند.

    دو: بر حسب توصیه بالا ازدواج و انتخاب نهایی فرد برای انتخاب در سنین پایین با درصد خطای بالای همراه است. ولی ما هرگز فاکتور سن را بصورت نهایی و پراهمیت در نظر نمی گیریم.. اگر سخن از سن مطلوب و مناسب می کنیم لوزما به این دلیل است که ببینیم آیا مراجع ما تا این سن(21 سالگی) ان توانایی و استقلال لازم را برای بر عهده گرفتن مسئولیتی دارد یا خیر؟؟

    سه: رابطه دخترو پسر در ابتدایی شکل آن هم باید با هدف باشد در غیر این صورت رابطه رفته رفته ارزش پویای خود را از دست داده و تنها برای کنجکاوی و رفع نیاز اولیه ادامه می یابد و در نتیجه اولین عواقب چنین دوستی هایی وابستگی هست.

    چهار: اگر قصد شما صرفا دوستی بدون هدف است من هرگز توصیه نمی کنم.


    اگر قصد شما از ایجاد رابطه ""شناخت"" و ""ازدواج"" است باید فاکتورهای زیر را رعایت کنی:

    الف)زمان شروع رابطه و مدت پایین آن کاملا مشخص باشد.

    ب)از صمیمیت بیش از حد و احساسات بجای منطق درست هرگز برای دوام رابطه استفاده نشود.

    ج)رابطه برای شناخت کاملا آشکار بوده و در یک سیکل 6 ماهه طی شود.

    د)سعی کنید خانواده ها در جریان رابطه باشند.

    و در آخر اگر هنوز شرایط(بلوغ فکری) و قدرت برعهده گرفتن مسئولیتی ندارید یا اصلا نداشته اید بهتر است هرگز خود را درگیر چنین رابطه ای ننمایید.


    حالا سوال ها::

    >>>با توجه به توصیه های بالا آیا شرایط ذکر شده را در خود می بینید؟

    >>>هدف شما از ایجاد رابطه چیست؟؟

    >>با پاسخگویی به این سوالات پاسخ نهایی و مورد نظر شما را خواهیم گفت.

  3. 2 کاربر از پست مفید حسین پور تشکرکرده اند .

    حسین پور (شنبه 02 بهمن 89)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 تیر 91 [ 13:06]
    تاریخ عضویت
    1388-12-05
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    2,973
    سطح
    33
    Points: 2,973, Level: 33
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    176

    تشکرشده 167 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم

    نقاب عزیز ، سلام
    بابت خوش آمد گویی خیلی ممنونم

    نکات چهارگانه ای که گفته بودی خوندم:
    در مورد نکته اول و دوم که تقریباً یکی بودن ، کاملا نظر شما می پذیرم و مقالات و موضوعات زیادی رو درباره ی ریسک های انتخاب نهایی همسر توی سنین پایین و کمی وسعت دید در سنین پایین خوندم و نظر شما رو کامل می پذیرم
    اما همونطور که گفتم اطلاعاتی که من در اختیار شما دادم خیلی کم بود و با اطلاعات بیشتر شاید بتوان استثنائی قائل شد. اول اینکه من این تاپیک رو خیلی سریع ، خلاصه وار و شتابزده نوشتم ؛ نتیجه اینکه ، هر خواننده ای اعم از شما "نقاب" عزیز ناخواسته عاشقی من رو سریع ، خلاصه وار و شتابزده و بی فکر و بی برنامه در نظر میارن. من دانشجوی ترم 4 پزشکی ام با وضعیت درسی خیلی خوب ، در حد مطلوبی مسئولیت پذیر هستم و مطمئنم علی رغم شرایط نابسامان بازار کار برای من همیشه جا هست
    خانمی هم که بنده بهشون علاقه مند شدم هم رشته ای خودم هستند و وضعیت مشابهی با من دارند ؛ دلیل اصلی علاقه ی من برخلاف اکثر جوونا و دوستام واطرافیانم نه زیباییه نه چشم و ابرو و نه پول و... بلکه اخلاق خوب و حجاب قابل قبول ایشونه
    عشق من اصلا یه عشق شتابزده نیست ، چهار ترمه که ایشون رو زیر نظر دارم!
    احساس می کنم که دارم از خودم تعریف کردم و این کار نفرت انگیزیه! قصد توضیح داشتم نه توجیه
    مواردی که گفتم همه ی اون چیزی نیست که باید می گفتم بازم اگه نیازی بود توضیحات بیشتری میدم

    درباره ی نکته ی سوم هم باید بگم که من هدفم کاملا مشخصه: ازدواج
    من تا به حال که 21 سالمه هیچوقت با جنس مخالف رابطه و دوستی نداشتم الآن هم به دنبال چنین کاری نیستم. من توی 4 ترم گذشته به همه چیز فکر کردم به همه ی راه ها ، اتفاقات زیادی هم برای من افتاده تا به این نتیجه رسیدم که موضوع رو مستقیماً با ایشون در میون بذارم. کاملا قبول دارم که اینجور ارتباط ها وابستگی میاره و عقلانیت رو به حاشیه میکشه ، اما از دست دادن ارزش پویا ، کنجکاوی و رفع نیاز اولیه رو قبول ندارم چرا که این موارد رو در حد عشق های دبیرستانی میدونم ضمن اینکه با شناختی که از خودم و هدفم دارم این موارد رو در خودم و اخلاقم نمی بینم.

    درباره ی نکته ی چهارم : هدف من ازدواجه ، به دنبال دوستی نیستم ؛ بر فرض مثال ِ محال اگه با کسی دوست باشم ، به هیچ وجه باهاش ازدواج نمیکنم! این اخلاقمه کاریش نمیشه کرد! ضمن اینکه شرایط رشته ام و درسای سختم به من وقت و اجازه ی پرداختن به این هزلیات رو نمیدن.

    " موارد الف تا و رو می پذیرم "

    باز هم از نقاب عزیز تشکر می کنم

    منتظر راهنمایی همه ی دوستان هستم

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 02 اردیبهشت 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    281
    امتیاز
    5,227
    سطح
    46
    Points: 5,227, Level: 46
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 123
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    420

    تشکرشده 402 در 153 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم

    سلام :مورد مشابه شما چندين بار در تالار مطرح شده با جستجوي بيشتر بسياري از اونها بدردت ميخورد .ولي نكته اي كه به نظر من رسيد اينست كه هر كسي حتما" ميخواهند خودشان تجربه كنند !بابا وا... خيليها اين راه ها را رفتند كمي هم اعتماد كنيم مثل :با چند نگاه ،حرف با مزه ،شيطوني كودكانه،حركت دست يا سر و...چه پسر يا دختر با تخيل قوي ،عاشق و... بابا زندگي اين نيست خيلي خيلي فرق داره هيچ كسي رو از ظاهر نميشه شناخت تازه الان برخي موارد بعد چند سال زندگي مشترك ميگن همديگر نشناختيم !! چاره چيه ؟خودت رو قوي كن !زندگي اقيانوسه اول بايد شناگري رو در حد عالي ياد بگيري بعد شيرجه برو .همين.

  6. کاربر روبرو از پست مفید omed تشکرکرده است .

    omed (پنجشنبه 06 اسفند 88)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 تیر 91 [ 13:06]
    تاریخ عضویت
    1388-12-05
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    2,973
    سطح
    33
    Points: 2,973, Level: 33
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    176

    تشکرشده 167 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Lightbulb دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم

    دوست خوبم ، امید عزیز ، سلام

    بابت پاسخت ممنونم ؛ پاسخت رو هم کاملا قبول دارم فقط با دو تا ابهام! :

    1 - والله من نمیخوام راه رفته ی کس دیگه ای رو برم ، حقیقت اینه که من یکی رو دوست دارم و می خوام بهش برسم یه سری اخلاقیات هم دارم که منو کاملا از "خیلی ها" (که میدونم کاملا منظورمو می دونین) متمایز میکنه (توی پست قبلیم از این جور افراد و کارها با عنوان " هزلیات " نام بردم) و من شدیداً از این هزلیات برائت می جویم! من به شما و هر خواننده ای حق میدم که هر موضوع و درخواست کمکی رو در فاز Genaral و محتمل ترین حالتش در نظر بگیرین ، اما من این جوری نیستم
    صراحتاً قصد بنده جز ازدواج چیز دیگه ای نیست و بسیار مشتاقم که در صورت امکان رابطه ی ما در چارچوب نظارت خونواده ها باشه

    2 - خب من فکر نمی کنم توی توضیحاتی که دادم درباره ی شناختم از ایشون چیزی گفته باشم که شما از عدم شناخت صحیح افراد از روی ظاهر به من خرده میگیرین! بازم میگم ؛ متشکرم و پاسختون رو کاملا قبول دارم اما راه حلی ندادین! باید خودمو قوی کنم و شناگری رو در حد عالی یاد بگیرم؟ متوجه نمیشم! (یعنی میگین برم بدنسازی و کلاس شنا؟ (شوخی کردم!) )

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    211
    Array

    RE: دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط خیلی تنها
    من این تاپیک رو خیلی سریع ، خلاصه وار و شتابزده نوشتم ؛ نتیجه اینکه ، هر خواننده ای اعم از شما "نقاب" عزیز ناخواسته عاشقی من رو سریع ، خلاصه وار و شتابزده و بی فکر و بی برنامه در نظر میارن.
    سلامی دیگر خدمت شما خیلی تنها عزیز...امیدوارم هیچ گاه تنها نباشی.

    دوست عزیزم ما در مقام قضاوت نیستیم و هرگز نمی توانیم بر شما برچسب عاشق یا فارق شتابزده بزنیم. قصد من بیان کلیات بود ..همان طور که به تمام مراجعان این توصیه را می کنیم که بعد از خواندن مطالب تصمیم نهایی را بگیرند..وگرنه جسارتی در کار نیست

    اما در مورد چگونگی گفت و گو:::>> یک تاپیکی در این مورد وجود دارد من آدرسش را قرار می دهم.. لطفا مطالعه نمایید.
    کلیک کنید

  9. 3 کاربر از پست مفید حسین پور تشکرکرده اند .

    حسین پور (شنبه 02 بهمن 89)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 تیر 91 [ 13:06]
    تاریخ عضویت
    1388-12-05
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    2,973
    سطح
    33
    Points: 2,973, Level: 33
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    176

    تشکرشده 167 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Question RE: دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم

    دوست عزیزم ؛ نقاب

    از کمک و راهنمایی شما بسیار سپاسگزارم
    برداشت من از راهنمایی شما هیچگونه جسارتی نبود ، فقط می خواستم توضیحاتی داده باشم که من تصمیمم شتابزده نیست ؛ ضمن اینکه توی پست قبلی ام گفتم " من به شما و هر خواننده ای حق میدم که هر موضوع و درخواست کمکی رو در فاز Genaral و محتمل ترین حالتش در نظر بگیرین "
    بابت هرگونه سوءتفاهمی معذرت میخوام

    تاپیکی که معرفی کردین خوندم ، ممنون ؛ تقریباً همون چیزی بود که میخواستم
    خواستم با سرچ تاپیک های مشابه بیشتری پیدا کنم اما نتونستم!
    راهنمایی های wintersun77 خیلی خوب بود اما در کل ، این تاپیک منو خیلی نگران کرد: 1- سنم کمه 2- دخترها خیلی موجودات غیرقابل پیش بینی هستند

    مورد دوم نتیجه گیری جدیدی واسه من نیست ، 4 ترمه که همین غیرقابل پیش بینی بودن منو از هر کاری فلج کرده ، از انجام هرکاری از ترس اینکه از دستش بدم واهمه دارم ، تازه این روزها یه خورده دلم قرص شده بود که بالاخره میتونم یه کاری بکنم که با خوندن این تاپیک نظرم برگشت! پیش خودم فکر می کردم که کار سختی نیست و از جواب منفی ناراحت نخواهم شد ، اما فهمیدم که خیلی مسائل رو باید در نظر داشت و مطمئن نیستم که با جواب منفی ناراحت نشم!!
    اوایل فکر می کردم دخترها موجودات غیرقابل پیش بینی هستند و صحبت کردن کار خیلی سختیه و سختیش رو در شرم و خجالتم می دیدم ، بعدش این اواخر به خودم میگفتم کار چندان سختی نیست میرم جلو توی یه جای مناسب و با رعایت شأن هر دو طرف حرف دلم رو میزنم و جوابمو میگیرم +/- چندان فرقی نمیکنه
    اما الآن فهمیدم که دخترها اصلا موجودات غیرقابل پیش بینی نیستند بلکه یه جور سیستم اند باید همه چی دقیق باشه مثل سیستم عامل MS DOS که اگه با یه ثانیه غفلت یه کلید رو اشتباه تایپ کنی پیغام Bad Command رو برای همیشه دریافت میکنی! یا اصلا بدتر اینکه همه چی شانسیه! بعضی وقتا یه کاری یه جایی برای یه نفر جواب میده و بعضی وقتا هم جواب نمیده! هیشکی نمیدونه Command صحیح کدومه و هرکی یه Command شانسی تایپ می کنه شانس خودش رو امتحان میکنه ؛ جالب اینجاست دقیقا طبق قوانین آمار و احتمال به تبع ، اکثر افراد به عشقشون نمیرسن و پیغام Bad Command میرسند. چرا؟ چون ما پسرها آدمیم و عاشق ؛ و دخترها سیستم عامل MS DOS با هزاران هزاران Command که فقط یکی اش صحیحه و Command صحیح هم لحظه به لحظه تغییر می کنه و تازه اگه صحیح باشه قـــــــــــــــــــــــر اره عاشقت بشن!! اینه که امثال من در برابر این میلیاردها Command هیچ شانسی ندارند
    میگن میخوای باهاش صحبت کنی تو چشماش نگاه کن و Eye Contact داشته باش یکی دیگه میگه نه اینکار رو به هیچ وجه نکن طرف فکر بد میکنه!!!!
    والله به همه مقدسات قسم من از سر سادگی و پاکی به یکی مث خودم علاقه مند شدم نه گناهه نه قصدم قصد بدیه ؛ پس کسی هم حق نداره کارم اشتباه بدونه

    منو ببخشین ، احساس میکنم یه خورده عصبانیم و داغ کردم
    مطمئنم اگه داستان رنج هایی که من توی این مدت کشیدم رو بدونین تا حدی بهم حق بدین

    دوست دارم اینجا درد دل کنم و اسممو کسی ندونه و یه خورده سبک شم ، آخه این روزا پیش کی میشه درد دل کرد که فردا سرکوفت نزنه و برعلیه ت استفاده نکنه؟

    بریدم به خدا از همه ی مشکلاتم که ناتوانی در صحبت کردن با دختر مورد علاقه ام کوچیکترین شونه ، الآن حال بغض و سکته دارم!

    از اینکه درددلامو میخونین نهایت سپاسگزاری رو دارم

  11. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 خرداد 04 [ 22:57]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,584
    امتیاز
    67,964
    سطح
    100
    Points: 67,964, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 97.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,216

    تشکرشده 14,130 در 2,566 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    307
    Array

    RE: دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم

    سلام خیلی تنها

    تنهای واقعی خداست
    چقدر اسمت رو نزدیک به خالقت انتخاب کردی
    اینجا هرچقدر که بخواهی می تونی درد و دل کنی تا آرام بشی چون هیچکس شما را نمی شناسد تازه اگر هم بعد از مدتی از خیلی تنها بشی خیلی آشنا باز هم هیچ کس سرکوفتت نمیزنه فقط از روی حس نوع دوستی اگه اشتباهی داشته باشی بهتون گوشزد می کنند
    سعی کن همین طوری که داری خودت را کم کم با گفتن خالی می کنی کنترل احساست رو هم بدست بگیری تا بتونی درست و شایسته دست به انتخاب بزنی

    راستی یه نکته : کی گفته دخترها سیستم هستند ؟؟اون هم چی.... سیستم عامل داس ؟

  12. 2 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (شنبه 02 بهمن 89)

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 04 آذر 90 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1387-3-24
    نوشته ها
    354
    امتیاز
    5,029
    سطح
    45
    Points: 5,029, Level: 45
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    325

    تشکرشده 334 در 122 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم

    همین الان بزرگترین اشتباه رو داری مرتکب میشی دوست عزیز...فکر می کنی یه دختر کیه؟ اون هم مثل تو انسانه با تمام ضعف ها و قدرت هایی که درونت هست...از اون شخص برای خودت یک چهره ی مقدس گونه و خاص نساز... ریلکس برخورد کن....ببین بذار یک نکته ای رو بهت بگم... اکثر خانمها از جنس مخالفشون توجه زیادی رو دریافت می کنند...مگر اینکه اصلاً جذاب نباشند... پس این مسئله براشون عادی شده...اگر در برخورد با یک خانم راحت و کمی بی تفاوت باشی در عین حال به طور خیلی مختصر علائم علاقمندی از خودت بروز بدی توجه خانم بیشتر بهت معطوف می شه...پیش خودش میگه این کیه که خیلی قربون صدقم نمی ره...براش جالب می شی...دلش می خواد شخصیتت رو کشف کنه...به نظرش مستقل و با اراده و قوی می رسی...نکته ی کلیدی هم رعایت اعتداله...بی تفاوتی زیاد درست مثل قربون صدقه و به پر و پا پیچیدن زیاد مضره....در ضمن درکت می کنم...چون تجربه نداشتی حالاتت طبیعیه...اولاً اگر حرف از ازدواج می زنی ببین شرایطش رو داری یا نه... احتمالاً خدمت سربازیت هم مونده...تو این سن تفکرات انسان هنوز خامه...اما خوب قبول دارم ظرفیت عاطی یک پسر در سنین 18 تا 23 سال در اوجه...یعنی راحت دلش می ره ...اما با بالا رفتن سنش عواطفش هم کمتر میشه ... یعنی به دست آوردن دل یک پسر 21 ساله خیلی خیلی راحت تر از یک مرد 29 یا 30 ساله است..

    از لحاظ مالی خودت رو بسنج...دقیقاً خودت رو مثل یک آدم متاهل با تمام وظایف و مسئولیت هاش فرض کن...به خودت هم ارفاق نکن...جایی رو هم که خوشت نمیاد زیر سیبیلی رد نکن....احتمالات منفی رو هم بده...بعدش ببین تا چه حد آمادگی داری..
    بعد تازه می تونی اقدام کنی و نظر اون خانم را در مورد آشنایی جویا بشی....بعدش هم حتی اگر جواب منفی بود احساس بدی بهت دست نده...خودت رو کوچیک فرض نکن...بدون تو این دنیا خیلی ها هستند که قابلیت عشق ورزیدن به تو رو داشته باشند...اگر این خانم نشده دلیلش یک بد شانسی ساده در انتخاب بوده نه ناتوانی یا عدم جذابیت تو..
    اینکه که زود عصبانی شدی و از همه جا نالیدی نشونه ی رشد و بلوغ فکری نیست...لابد پس فردا اگر بهبت جواب منفی داد می خوای افسرده بشی و قرص بخوری و از این داستانا...

    پسر خوب این مسائلی که گفتی ربطی به دختر بودن و پسر بودن نداره...خدا هر انسانی رو یک واحد یا تمامیت کاملاً منحصر به فرد خلق کرده..درسته انسان ها اشتراکات زیادی با هم دارند اما خیلی مواقع علائق آدمها از فرمول خاصی پیروی نمی کنه... عدم سازگاری یا کشش یک فرد به شخص دیگر هم تقصیر هیچ کدام آنها نیست...
    تو چرا عاشق یکی دیگه نشدی و عاشق این خانم شدی؟؟؟....به همین دلیل هم این خانم می تونه جواب منفی یا مثبت بده بهت...
    بعد از اینکه با ارزیابی از شرایط خودت به این نتیجه رسیدی که می خوای برای ازدواج با این خانم اقدام کنی
    اگر این خانم همکلاسی جواب مثبت داد که فبها المراد...( تازه اول کاره چون زن نگه داشتن از گرفتنش سخت تره) ولی اگر هم منفی بود خودتو عذاب نده....
    انقدر تو این دنیا دختر هست که سرت گیج میره...البته پسر هم به همین میزان... البته می دونم الان این خانم برات فرشته ی الهیه و غیر از او هیچ کس به چشمت نمیاد اما فراموشی یکی از نعمت های بزرگ خداست...پس در صورت منفی شنیدن زود وارد پروسه ی فراموشی بشو....
    البته عاشقایی که شکست عشقی می خورند تا یه مدت کارشون می شه تو ذهنشون به حال خودشون قصه خوردن و اون طرف رو متهم کردن و گفتن اینکه لیاقتم رو نداشت و این حرفا و از این چاش ذهنی لذت می برن.... تو سعس کن این کا رو نکنی...
    زندگی در تمام مراحلش سخته...غصه نخور...اگر خیلی هم آسون بشه همه چیز حوصلمون سر میره....موفق باشی

  14. کاربر روبرو از پست مفید wintersun77 تشکرکرده است .

    wintersun77 (چهارشنبه 12 اسفند 88)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 تیر 91 [ 13:06]
    تاریخ عضویت
    1388-12-05
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    2,973
    سطح
    33
    Points: 2,973, Level: 33
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    176

    تشکرشده 167 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم

    سلام / دوست و برادر عزیزم "wintersun77" خیلی از شما بابت پاسخ خوبتون ممنونم
    بعد از خوندن پاسخ شما به تاپیک "کمکم کنید" خیلی دوست داشتم که با شما ارتباط داشته باشم و چندتا سوال از شما بپرسم ؛ اما نمی دونم چرا سایت اجازه ی فرستادن پیغام خصوصی رو به من نمیده ، ای میل شما رو هم ندارم ، به هرحال خوشحالم که تاپیک من رو خوندین و به کمکم اومدین

    پیشاپیش از اینکه غیررسمی و صمیمی صحبت می کنم ، از اینکه درددلام یه کم طولانیه معذرت میخوام ، امیدوارم منو برادر کوچیکترتون بدونین ؛ راستش مشکل اصلی من این نیست که از اون خانم یه تصور افسانه ای و مقدس داشته باشم نه اینجوری نیست ، مشکل اول من اینه که با یه دوراهی بزرگ روبرو هستم : اصلا نمیدونم صحبت من با ایشون درست هست یا نه؟
    این اواخر بعد از کلی افت تحصیلی و دلمشغولی و عدم تمرکز حواس و . . . راه حل صحبت مستقیم رو برای ، حداقل نجات زندگی و درسم از این وضعیت انتخاب کردم (آخه خیلی خیلی فکرم مشغوله ؛ آخر این ترم باید برای آزمون جامع علوم پایه خودمو آماده کنم با این وضعیت و حواس پرتی که نمیشه ، از اون نزدیکتر بحران عیده! و ندیدن ایشون) ، در حالی که هنوز شک دارم که آیا کارم درسته یا نه؟ شاید تا به حال همچین کاری رو نکردم و وقتی فکر می کنم قراره با کسی مستقیماً صحبت کنم یه جور احساس بدی بهم دست میده که نکنه کارم کار نادرستی باشه؟
    مشکل دوم و اصلی من اینه که می ترسم که نتونم خوب صحبت کنم و مهمتر از اون نتونم منظورم و قصدم رو (که به هیچ وجه قصد بدی نیس) درست به ایشون منتقل کنم و ایشون دچار سوء تفاهم بشن
    در درجه ی بعدی نگرانیم اینه که اگه من با ایشون آشنا بشم (که به احتمال زیاد متعاقباً وابستگی هم پیش میاد) و نتونم خانواده ام رو برای ازدواج متقاعد کنم چی؟ من دوست ندارم زندگی کسی که دوستش دارم رو خراب کنم
    [حتما الآن توی ذهنتون شکل گرفته که من از هیچی مطمئن نیستم! اینطور نیست من از خودم و تصمیمم خیلی مطمئنم فقط از آینده و رفتار اطرافیان مطمئن نیستم]

    به سوالاتون تک تک جواب میدم:

    در مورد تصور مقدس از اون خانم ؛ من اصلا اینطور نیستم اتفاقاً همه ی اطرافیان همیشه گلایه می کنند که خیلی با غرور رفتار می کنم(به ویژه با خانمها) و در این مورد هم همینطور فکر میکنم ؛ پاسخ شما رو که در تاپیک "کمکم کنید" خوندم خیلی خوشم اومد یه جورایی به شخصیت و غرورم میخورد که همچین حرفایی بزنم اما یه جایی دیگه دوستی دیگه میگفت که نباید اینطور به اصطلاح خودش رباتیک(!) صحبت کرد بلکه باید یه خورده علاقه مندیت و دلایل علاقه مندیت رو بارزتر نشون بدی اگه اینطور رباتیک صحبت کنی طرف متوجه منظورت نمیشه تصور درستی از دلیل علاقه ت پیدا نمیکنه و فکر بد می کنه. من هم از اونجاییکه 1) از یه طرف ، گفتن بیش از حد دلایل علاقه مندیم و بیان علاقه ازم برنمیاد ( گفتن این موضوع رو برای بار اول کار درستی نمی دونم ضمن اینکه از غرورم هم خجالت میکشم) و 2) از طرف دیگه هم به قول ایشون رباتیک صحبت کردن ایجاد سوء تفاهم میکنه ؛ قضیه ی مستقیم صحبت کردن رو تعلیق کردم و این روزا فقط فکر میکنم و چون فکر ِ بی تجربه ام به جایی نمیرسه و از درس و زندگی هم میفته ، این روزا فقط کلافه ام!
    [اون وقت که میگم دخترها مث سیستم عامل MS DOS هستند میگین چرا؟!]

    در مورد شرایط ازدواج ؛ من و ایشون فعلا ترم چهارم پزشکی هستیم ، آزمون تخصص و ایشالا دوره ی تخصص رو هم داریم ، خدمت سربازی هم دارم (اما خب سربازی رشته ی ما به معنای واقعی سربازی نیس اما باز هم اسمش 14 ماه سربازیه) ، آینده رو باید با هم بسازیم چون من که هیچی ندارم به جز حرفه و شغلم ، از همون بچگی هم میدونستم که برای شغل و حرفه ی آینده ام برخلاف دوستام باید به خودم متکی باشم نه پدرم ، پس آینده ام رو هم مثل گذشته خودم باید بسازم ؛ قصدم از آشنایی با این خانم اینه که از ایشون و خانواده شون شناخت پیدا کنم و اگه کسی بود که میخواستم (چون واقعا از ایشون جز اسمشون اطلاعاتی ندارم!) زمینه ی آشنایی خانواده ها رو هم فراهم کنیم ضمن اینکه تا پایان فارغ التحصیلی ایشون رو از دست ندم
    تقریباً این شرایط مالی و زندگی من بود بدون هیچ ارفاق و زیرسیبیلی!
    مسئولیت های تأهل رو هم میپذیرم
    اگه شرایطم بده و جایی از کار ایراد داره بگین!
    من کسی ام که با یه شخص احتمالاً خیلی مناسب روبرو شده و یه طرفه دوستش داره و نمیخواد از دستش بده ، جای من بودین چیکار میکردین؟ (خودتون که میدونین دخترها چه جورین؟ تا میای خودتو جمع و جور کنی میبینی رفته!)

    در مورد جواب منفی اون خانم ؛ من وقتی تصمیم گرفتم موضوع رو با ایشون مستقیماً در میون بذارم با خودم فکر کردم میرم و جوابمو می گیرم و از بلاتکلیفی ، دلمشغولی ، افت تحصیلی ، حواس پرتی و ... و... و... راحت میشم برام هم اهمیتی نداشت و نداره که جواب منفی بشنوم ، چون معتقدم که قلبی که برای من نمی تپه رو نمیشه با زور مال خودم بکنم ، اما اینجا قضیه دو وجه پیدا می کنه : 1) اگه جواب منفی ناشی از این باشه که ایشون از من خوششون نیاد قول میدم به هیچ وجه ناراحت نشم 2) اما اگه جواب منفی ناشی از اشتباه و ندونم کاری و بدصحبت کردن من باشه ، همچین قول نمیتونم بدم! فکر میکنم اونطوری جداً داغون میشم

    من میدونم اگه جواب منفی بشنوم ، اصلاً فکر نمی کنم که جذاب نیستم چون خودم میدونم ظاهراً و واقعاً هستم! (تعریف از خود!) ؛ من میدونم بدون زن نمی مونم و دختر زیاده! من میدونم که اگه صبر کنم مادرم برام دختر این فامیل یا اون فامیل رو می گیره! من میدونم! اما اینو هم میدونم که من یکی دیگه رو دوست دارم ، شاید این حرفم شبیه عشقهای دبیرستانی باشه اما من احساسم نسبت به ایشون اینقدر قویه که خیلی قاطعانه میگم یا ایشون یا هیشکی (چند سال دیگه هم سر حرفم میمونم تا آخر ؛ کاش میدونست که چقدر خالصانه دوستش دارم) و من میدونم اگه بهش نرسم نه عدم جذابیته نه عدم تواناییه نه بدشانسی بلکه اشتباهم در تشخیص راه درسته و اشتباه در صحبت مستقیم. اگه جواب منفی بشنوم افسرده نمیشم ، قرص هم نمیخورم و اون داستانا... فقط اگه ناشی از اشتباه خودم باشه - نه از اینکه ایشون از من خوششون نیاد - خیلی داغون میشم
    اینکه عصبانی شدم از همه جا نالیدم دلیلش عذاب هاییه که دیدم ، دلیلش اینه که دو ساله یکی رو دوست دارم و فقط خودم و خدا میدونیم که دوستش دارم و خودم و خدا میدونیم که چقدر دوستش دارم اما نه راه پیش داشتم و نه پس ، هیچ اقدامی هم نکردم نه تونستم ، نه تجربه شو داشتم که بدونم چه کاری درسته ، نه غرورم اجازه ی برخی کارها که از خیلی ها برمیاد رو داده ، و همش به خودم گفتم تو با بقیه فرق داری و این شد که 2 سال رو به غم گذروندیم

    باز هم از "wintersun77" عزیز تشکر ویژه دارم که برای درددلام و مشکلم وقت میذاره

    از همه ی کسانی هم که تاپیک رو میبینن و بی تفاوت رد میشن ... ممنونم



    دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم


 
صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 بهمن 94, 21:56
  2. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 27 اردیبهشت 93, 01:55
  3. دوستان خالصانه میگم که به راهنمایی هاتون نیاز دارم!
    توسط shirin a در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 01 آذر 91, 14:52
  4. چه زمانی رابطه دوستانه را متوقف کنیم ؟
    توسط ویدا@ در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 شهریور 91, 09:35
  5. دوستان فردا دیره من الان به کمکتون نیاز دارم
    توسط sahra در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 29 اردیبهشت 87, 08:52

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.