میگن چهار شنبه ها مخصوص شماست ، اما من امشب اومدم خدمتتون واسه نیاز / قبل از اینکه بیام با خود م عهد کردم اگه جاجت بگیرم / دیگه هر چهار شنبه پیشتون باشم / حالا این ما و کرم بی مثال شما / بسم اله / چیز زیادی نمی خوام / فقط یک ستاره تو آسمون / شب با همه ی شب بودنش / توی کارنامه ی سیاهش / یه عالم ستاره داره / دریع از یک ستاره تو اسمون ما
وقتی تو دلم این حرف ها را میزدم ، مثل بچه های سرتقی که بر و بر زل میزنن تو چشمای آدم بزرگا. چشما مو به گنبد طلائیش دوخته بودم ، اما یهو انگاری روبروم ایستاده باشه، بی هوا ، با چشمهای خیس ، سرش داد کشیدم :شنیدید؟
حالا .نمی دونم توی اون همه هیاهو ، بین اون ضجه ها و گریه ، صدا مو شنیده یا نه
آره من ، همین من یک لا قبا ، سر امام زاده صالح فریاد کشیدم ، فکر کردم اینجوری حتما می شنوه ، بعد دستمو بردم بالا ، سوی آسمون و گفتم ، بین این همه ستاره ، کدومش مال منه ؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)