تشکرشده 1,965 در 675 پست
erfan25 (چهارشنبه 05 تیر 87)
تشکرشده 1,965 در 675 پست
بنام خدا
بنام آنکه صبر را در دل ما جاي داد
باز دلم هواي شلمچه کرده است باز از فرسنگها راه براي بوي عطر خاکريزهايش مستم مي کند .
قصه عشق مارا بايستي با غروب تنهايي دانست . با هواي ابري پائيزان و با مرغي که
به ناچار براي نيمه هاي بي احساس قفس نغمه سراي ميکند.
ماجراي غم انگيز مارا در محفل شمع و پروانه بايستي شنيد . و در عمق لبخندهاي پيوند خورده با اشک و درد هاي سوزان سينه هاي داغديده
باز دلم هواي شلمچه کرده است
باز زوزه جانسوز غروبش در گوشم مي پيچد . باور کنيد خودم ديگه خسته شده ام .
همينکه مي آيد نفسي بگيرم با شهر بسازم . همينکه آرام آرام با زندگي روز مره دست اخوت مي دهم نمي دانم چه مي شود که درست هنگام هنگامه آنجا که ميروم تا خط جديد را در بودنم رقم بزنم به سراغم مي آيد .
خدايا چاره اي . درماني . راهي
خودم هم مي دانم که يک بيابان چند خاکريز و يک غروب نمي تواند اين چنين هستي مرا به بازي گيرد
که بيابان بسيار است و خاکريز مشتي خاک و غروب که همه جا يافت مي شود . و آنچه اين چنين عنان وجودم را در کف دارد ارواحي بلند از خون شهيدان است که از مشتي خاک . شلمچه ساخته است . براي اين است که پس از سالها بعد از جنگ بچه هاي ما رفقاي ما که در گوني هاي کوچک و فشرده شده چهار تکه استخون آنها به شهرها مي رسد .اينها واقعاً عاشورا بپا مي کردند .
براي اين است که دلم تنگ شلمچه کرده است و دارم ديوانه ميشوم . براي اين است که بر خاک شلمچه بوسه مي زنم . تو گوئي که ديواره خاک کعبه را مي بوسم .
قربان آن ستوني که در نيمه هاي شب پيچ و خم خاکريزها را با آرامش حرکت ابر طي ميکرد .
قربان آن اشکي که در پرتو منورهاي عشق با لبخند عقد اخوت مي خواند
قربان آن انگشتي که وقتي بر ماشه بوسه ميزد تمام کعنات بر انگيخته مي شد
قربان آن نمازي که در سنگر شروع مي شد ودر بهشت به اتمام ميرسيد
قربان آن غروبي که در بيابانهاي شلمچه بوي غربت را همراه مي آورد و در زمين گرم و تفتيده کربلاي جنوب لبهاي خشک رزمندگان را به دعا و نيايش به جنبش در مي آورد .
قربان آن خاکريزي که خاکش با خون پاک شهيدان منزوج مي شد که بوي عطر آن بوي پيراهن يوسف است براي بينائي چشم رزمندگان يعقوب صفت . آري عزيزان اگر تا اين اندازه از شلمچه مي گويم براي اين است که اينجا يعني شهرها حماسه نيست گذشت نيست اينجا ايثار ساده لوحيست اينجا خوبي سبکترين واژه و پاکي در پوچيست اينجا خيانت به رفيق قابوس جاويدان است اينجا محبوب واژه اي گنگ و نا مفهوم است .
ادامه دارد................
erfan25 (چهارشنبه 05 تیر 87)
تشکرشده 1,965 در 675 پست
خون پيكره حق در طول تاريخ از قلب عاشوراست . و اگر حقيقت را بخواهي هنوز روز عاشورا به شب نرسيده است . كاروان تاريك روان است و ياران عاشورائي با عشق شيدائي . خود را به صحراي كربلا مي رسانند .
راه كاروان عشق از ميان تاريخ مي گذرد و هركس در هر زمان بدين صلاوت لبيك گويد از ملزمات كربلاست . اري عزيزان به خداوندي خدا ، رزمندگان در آخرين لحظه نيز با ما شوخي مي كردند ، برويد از شلمچه بپرسيد . وقتي ميگويم رزمنده شما تمام جديت و مردانگي را بگيريد و برايش اندامي بسازيد ، بخدا قسم رزمنده اي در كنجي آرام گرفته بود تا ساعتها نمي فهميديم كه او خواب است ويا شهيد گشته . آري عزيزان وقتي نام شهيدي را ميبرم شما كاغذ برداريد هر چه از خوبي مي دانيد بنويسيد و آنگاه چهره معصومش ظاهر مي گردد . اي عزيزان ما هم خواهيم رفت شما مي مانيد و راه شهيدان ، شما را به مظلوميت آن مردي كه احساس دلتنگي مي كرد به گوشه اي مي نشست وبه صحراي شلمچه خيره مي شد. آري شلمچه عزيز مي گويم كه هنوز تعداد زيادي از شهداي ما را در دل خود دارد . شما را به اشكهاي پاك دختر هشت 8 ساله شهيدي كه شبها سجاده پدر سفر كرده اش را در گوشه اي مي گشود و به ياد پدر نماز مي گذاشت . شما را به لبخندهاي مصلحتي شهيد مرتضي جاويدي فرمانده گردان كه بعد از قيچي شدن گردانش براي دلداري رزمنده گان زخمي ، لبخندهايي كه حكايت از يك دل سوزان مال ومال از خون داشت . شما را به غيرت نوجوان 15 ساله بسيجي كه وقتي رزمندگان آماده حركت شدند اسم او را قلم زدند گفتن سن شما كم است و اگر مجروح شوي نمي تواني طاقت بياوري ، ولي با اسرار همراه ديكر بچه ها جزء افراد خط شكن شد . وقتي شب حمله تركش به پاي او اثابت كرد و از زانو قطع شد بخاطر اينكه از درد سرو صدا نكند و روحيه رزمنده ديگر را ضعيف نكند دهان خودش را پر از گل كرد تا صدايش در نيايد . و به همان شكل شهيد شد . شما را به درخشش وجود جوانان رزمنده چو صاعقه بر قلبهاي تاريك دشمنان مي نشاندن و سينه هايشان از رعب و هراس آكنده بوده .و شهيدان بر اين باور بودند كه قدم به راهي مي گذاردند كه پايان آن را به يقين مي دانستند . اما بقاي دين خود را در گرو ايثار و خون مي گذاشتن و شهادت را در زاعقه خود از عسل شيرينتر مي دانستند . همان طور همه ما ميديديم كه شهيد همت در شلمچه مي گفت هميشه اين گونه نيست . اين سفره را جمع مي كنند . تا باز است استفاده كنيد . ولي ما غافل بوديم نفهميديم چه مي گويد . كفتم شلمچه .
شلمچه آن سه راهي شهادت ديگه پر گشته از خاك غربت
شلمچه کجاست آن راه کارت كجايند عاشقان بي قرارت
شلمچه از جدائي تو فرياد بگو كجارفت گردان مقداد
شلمچه كن نظر بر ما شهادت بگو گردان انصار كجا رفت
شلمچه اي محل عشق و ايثار بود خالي ديگر زگردان انصار
شلمچه گشته ام قربان قاسم بسيجيان غيرتمند مسلم
شلمچه مرغ ما گرديده پر پر كميل و مالك و گردان جعفر
شلمچه گشته اي خالي چو ديگر به گردان حبيب و هم ابوذر
شلمچه روز ما گشته شب تار كجا بر باد شد گردان انصار
شلمچه گل گردانها كجايند مگر نزد شهيد كربلا يند
erfan25 (چهارشنبه 05 تیر 87)
تشکرشده 1,965 در 675 پست
بسم رب الشهدا
![]()
سلام برادر شهيدم! نامت چه بود؟ يادم رفته است.
سلام مرا هم به حضرت روحالله برسان! برادر شهيد من، خدا هنوز زنده است؟
نکند تو ديگر برادر من نباشي؟ سلام برادر شهيد من!
برادر! امروز ديگر بر سر خواهرم چادري نيست تا که از خون سرخ تو سياهتر باشد! برادر راستي، کربلا که اسطوره نبود، بود؟
سيدالشهدا را ميشناسي؟ من مايکل جکسون را ميشناسم، و هاکلبري فين را! تو چطور؟ بيل گيتس را ميشناسي؟
در اين دوره زمانه، حرف از بازنگري در دين خدا زده ميشود، براي خدا هم نسخه ميپيچند! برادر! خدا آيا حواسش نبود چه ميگويد؟
اينجا گرگ و ميش است! البت نه به خاطر اينکه خورشيد هنوز سايهي گرمش را بر سرمان نگسترانيده است، بل به خاطر شبيه بودن ذاتي گرگها و ميشها! هم گرگها لباس ميش پوشيدهاند و هم ميشها تابلوي من گرگ هستم بر گردنشان آويخته!
برادر شهيد من، فانوس داري؟ براي خودت نگه دار. من اين وضع را دوست دارم.
تو را هم دوست دارم.
نکند از قاب عکس بيرون بيايي!
برادر شهيدم! بسيار دوستت ميدارم اما از من مخواه. مخواه که مانند تو بيانديشم و در انديشه شهادت باشم. برادر اينجا آزادي انديشه است! راستي در ملک خدا هم آزادي هست؟ نيست؟ خب پس نميفهمي چه ميگويم، اين آزادي که ميگويم خيلي چيز خفني ست! گرگ و ميش ميکند همه جا را، حتي بهشت را! برادر شهيدم! راستي نامت چه بود؟ يادم رفته است ......
erfan25 (پنجشنبه 19 اردیبهشت 87)
تشکرشده 1,965 در 675 پست
سبك بالان خراميدند و رفتند
مرا بيچاره ناميدند و رفتند
***
سواران لحظه اي تمكين نكردند
ترحم بر من مسكين نكردند
***
سواران از سر نعشم گذشتند
فغان ها كردم، اما برنگشتند
***
اسير و زخمي و بي دست و پا من
رفيقان، اين چه سودا بود با من؟
***
رفيقان، رسم هم دردي كجا رفت؟
جوان مردان، جوان مردي كجا رفت؟
***
مرا اين پشت، مگذاريد بي پاك
گناهم چيست، پايم بود در خاك....
***
erfan25 (چهارشنبه 05 تیر 87)
تشکرشده 222 در 118 پست
سلام بچه ها
از عرفان به خاطر این نوشته هاشون ممنونم
واقعا ما به این شهدا بدهکاریم خوشا به سعادتشون انها رفتند و جاشونو تو بهشت رزرو کردن ماها باید برا خودمون گریه کنیم و از شهدا طلب شفاعت رو داشته باشیم منم عموم شهید شده خدا رفتگان همتون بیامرزه ایشون هم با امام حسین محشور بشن
شب جمعه هم هست جهت شادی روحشون یه صلوات بفرستید
عارف (چهارشنبه 05 تیر 87)
تشکرشده 1,965 در 675 پست
تهران شقايقهاي پرپري رادر جنوب خود (بهشت زهراء)دردل خاك ميهمان دارد كه هر مسافري رابه ياد حماسه هاي جاودانشان مياندازد.
رايحه دلپذ ير و مشام نواز معطري كه از خاك شهيد سيد احمد پلارك كه پاياني ندارد نظر همگان را به خود جلب ميكند
كساني كه زياد بهشت زهرا ميروند، به او ميگويند شهيد عطري.
خيليها سر مزار شهيد سيد احمد پلارك نذر و نياز ميكنند و از خداي او حاجت و شفاعت ميخواهند.
او معجزه خداوند است.
از سنگ قبرش هميشه عطر ترشح ميكند، هميشه نمناك است و هم بوي گلاب و گلهاي معطر دارد.
هيچ وقت روز سر مزار شهيد سيد احمد پلارك خالي نيست هميشه ميهمان دارد
شهید سید احمد پلارک در یکی از پایگاه های زمان جنگ ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد . او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همیشه بوی بدی بدن او را فرا میگرفت . تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامی که او در حال نظافت بوده ، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود .
بعد از بمب باران ، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند ، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید .
وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود .
هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران ، در قطعه 26 به خاک میسپارند ، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس میشود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بطوريكه اگر سنگ قبر شهيد پلارك رو خشك كنيد ، از اونطرف سنگ خيس ميشه و گلاب ازش بيرون مياد.
می گویند شهيد پلارك مثل يكی از سربازان پيامبر ( ص ) در صدر اسلام ، " غسيل الملائكه " بوده است . " غسيل الملائكه " به کسی می گویند كه ملائكه غسلش داده باشند . در تاريخ اسلام آمده كه حنظله غسيل الملائكه كه از ياران جوان پيامبر بود ، شب قبل از جنگ احد ازدواج می کند و در حجله می خوابد . فردا صبح ، زمانی كه لشكر اسلام به سمت احد حركت می كرد ، برای رسیدن به سپاه بسیار عجله كرد و بنابراین نرسيد که غسل كند . او در این جنگ شهيد شد و ملائكه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند . پیکر او بوی عطر گرفته بود که بعد پيامبر بالای پیکر او آمد و از اين واقعه خبر داد . حالا گفته می شود شهيد احمد پلارك عزیز هم اينچنين است و برای همين است كه هميشه قبر او خوشبو و عطرآگین است .
كسايي كه زياد بهشت زهرا ميرن، بهش ميگن شهيد عطري.
خيليها سر مزار شهيد سيد احمد پلارك نذر و نياز ميكنن و از خداي او حاجت و شفاعت ميخوان.
او معجزه خداست.
تشريف ببريد زيارت كنيد.
آنگاه مطمئن باشيد با خلوص بيشتري پرودگار بلند مرتبه را عبادت مي كنيد
آدرس : بهشت زهرا، قطعه 26، رديف 32، شماره 22، مزار شهيد سيد احمد پلارك
erfan25 (سه شنبه 01 مرداد 87)
تشکرشده 1,965 در 675 پست
وصیت نامه شهید حمید باکری
دعا کنید که خدا مرگ شما را شهادت قرار بدهد . در غیر این صورت زمانی فرا می رسد . که جنگ تمام می شود و رزمندگان به سه قسمت تقسیم می شوند :
دسته ای مخالف با گذشته خود و دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد پس از خدا بخواهید که را وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید چون دو دسته ی اول ختم به خیر نخواهند شد و جزء دسته ی سوم ماندن بسیار سخت خواهد بود![]()
.
erfan25 (سه شنبه 01 مرداد 87)
تشکرشده 28 در 18 پست
خداوندا مرگ ما را شهادت در راه خودت قرار ده.الها حیف از این تن خاکی که به مرگی غیر از شهادت تن دهد.
همیشه فکر می کردم که زمان شهید و شهادت گذشته است تا اینکه واقعه حسینیه سیدالشهدا شیراز اتفاق افتاد.بله دقیقا همزمان با فریاد یاحسین حضار بمب منفجر شد و روا نباشد آنان را غیر از شهید بخوانیم.
خداوند بر ما منت نهد ما را سرباز وفادار امام زمان(عج) قرار دهد و در رکاب حضرتش به فیض شهادت برساند
الهی آمین یا رب العالمین
تشکرشده 13 در 8 پست
سلام دوستای خوبم!
طاعات و عباداتتون قبول ...
از آقای عرفان مردای بی نهایت به دلیل ایجاداین تایپیک ممنونم.
همیشه بنده خدا باش آنطور که او خدای توست ... همیشه!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)