به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    Cool اندر حکایت پیدایش ضرب المثلها

    از کرَه گي دُم نداشتن از
    " كتاب كوچه " ، اتْر احمد شاملو

    خر ما از کره گی دم نداشت

    ... مردي خري ديد
    به گل در نشسته و صاحب خر از بيرون
    كشيدن آن درمانده . مساعدت
    را ( براي كومك
    كردن ) دست در دُم
    خر زده قُوَت كرد( زور
    زد ) . دُم از جاي
    كنده آمد . فغان از صاحب
    خر برخاست كه " تاوان
    بده !"
    مرد به قصد
    فرار به كوچه يي
    دويد ، بن بست يافت .
    خود را به خانه يي
    درافگند . زني آنجا
    كنار حوض خانه چيزي ميشست و بار
    حمل داشت ( حامله بود ) . از آن هياهو
    و آواز در بترسيد ، بار
    بگذاشت ( سِقط
    كرد ) . خانه
    خدا ( صاحبِ خانه ) نيز با صاحب
    خر هم آواز
    شد .
    مردِ گريزان
    بر بام خانه دويد . راهي
    نيافت ، از بام به كوچه يي
    فروجست كه در آن
    طبيبي خانه داشت . مگر جواني
    پدر بيمارش را به انتظار نوبت در
    سايهء ديوار خوابانده بود ؛ مرد بر آن پير بيمار
    فرود آمد ، چنان كه بيمار در حاي
    بمُرد . پدر مُرده
    نيز به خانه خداي و صاحب خر
    پيوست !
    مَرد ، همچنان گريزان ، در سر
    پيچ كوچه با يهودي رهگذر سينه به
    سينه شد و بر زمينش
    افگند . پاره چوبي در چشم
    يهودي رفت و كورش كرد . او نيز نالان و
    خونريزان به جمع متعاقبان
    پيوست !
    مرد
    گريزان ، به ستوه از اين همه،
    خود را به خانهء قاضي افگند
    كه " دخيلم! " . مگر
    قاضي در آن ساعت با زن شاكيه خلوت
    كرده بود . چون رازش فاش
    ديد ، چارهء رسوايي را در
    جانبداري از او يافت : و چون از حال
    و حكايت او آگاه شد ، مدعيان را به درون
    خواند .
    نخست از
    يهودي پرسيد .
    گفت : اين مسلمان
    يك چشم مرا نابينا كرده است . قصاص طلب
    ميكنم .
    قاضي
    گفت : دَيتِ
    مسلمان
    بر يهودي نيمه بيش نيست . بايد آن چشم
    ديگرت را نيز نابينا كند تا بتوان
    از او يك چشم بركند !
    و چون يهودي
    سود خود را در انصراف از شكايت
    ديد ، به پنجاه دينار جريمه
    محكومش كرد !
    جوانِ پدر
    مرده را پيش خواند .
    گفت : اين مرد از
    بام بلند بر پدر بيمار من
    افتاد ، هلاكش
    كرده است . به طلب قصاص
    او آمده ام .
    قاضي
    گفت : پدرت بيمار
    بوده است ، و ارزش حيات بيمار نيمي
    از ارزش شخص سالم است . حكم عادلانه
    اين است كه پدر او را زير همان
    ديوار بنشانيم و تو بر او
    فرودآيي ، چنان كه يك نيمهء جانش
    را بستاني !

    و جوانك را
    نيز كه صلاح در گذشت ديده
    بود ، به تأديهء سي دينار
    جريمهء شكايت بيمورد محكوم
    كرد !
    چون
    نوبت به شوي آن زن
    رسيد كه از وحشت بار افكنده
    بود ، گفت : قصاص شرعاً
    هنگامي جايز است كه راهِ جبران
    مافات بسته باشد . حالي ميتوان
    آن زن را به حلال در فراش ( عقد
    ازدواج ) اين مرد كرد
    تا
    كودكِ از دست رفته را جبران
    كند . طلاق را
    آماده باش !
    مردك فغان
    برآورد و با قاضي جدال
    ميكرد ، كه ناگاه صاحب خر
    برخاست و به جانب در دويد .
    قاضي آواز داد : هي ! بايست كه
    اكنون نوبت توست !
    صاحب خر
    همچنان كه ميدود فرياد كرد : مرا شكايتي
    نيست . محكم كاري
    را ، به آوردن مرداني ميروم
    كه شهادت دهند خر مرا از
    کره گي دُم نبوده است
    !

  2. 5 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (سه شنبه 14 آذر 91)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: اندر حکایت پیدایش ضرب المثلها

    وااااااااااي خيلي خنده دار بود خيلي وقت بود به اين شدت نخنديده بودم......baby جان ممنووووووون

  4. کاربر روبرو از پست مفید parnian1 تشکرکرده است .

    parnian1 (شنبه 26 دی 88)

  5. #3
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: اندر حکایت پیدایش ضرب المثلها

    نه شیر شتر نه دیدار عرب

    در روز گاران گذشته مرد عربی که در بیابان زندگی می کرد با یک مرد شهری دوست شد.هر وقت بیابان نشین به شهر می آمد به دوست سر می زد و حال و احوالی می پرسید.مرد عرب برای این که دست خالی نرودهر بار کوزه ای شیر شتر برای دوستش میبرد.مرد شهری هم به شیر شتر علاقه ی زیادی بیدا کرده بود.مرد بیابان نشین حد اقل ماهی یک بار به شهر می آمد اما ناگهان اتفاقی افتاد که نتوانست دو-سه ماه به شهر برود .مرد عرب خیلی دلش میخواست به شهر برود دوست شهریش هم دلش هم برای او و هم برای شیر شتر تنگ شده بود.
    بعد از چند ماه مرد شهری هدیه ای گرفت و راه بیابان را در پیش گرفت .اما هوا دگرگون شد. ابتدا باد ملایمی وزید اما هی بر سرعتش افزوده می شد. او گرفتار طوفان شن شد .به خودش امید داد :
    ((به زودی به دوستم می رسم.استراحت می کنم و شیر شتر می نوشم.))
    اما طوفان شدید تر شدو از طرف دیگر چند راهزن به او حمله کردندو تمام مال و اموالش را سرقت کردند.مرد شهری بیاده راه افتاد اما نه به طرف بیابان بلکه به سمت شهر.در راه با خودش گفت:
    ((نه شیر شتر را خواستیم نه دیدار عرب را.))

    از آن به بعد کسی که راه رسیدن به هدفش را دشوار ببیند و از نیمه ی راه باز گردد میگویند:
    ((نه شیر شتر نه دیدار عرب.))

  6. 2 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (سه شنبه 14 آذر 91)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. *موفقیت در صحبت و پیام رسانی *
    توسط فرشته مهربان در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 مهر 96, 02:14
  2. پیشنهاد میکنم محیط سایت دلنشین تر و مفرح تر باشه...
    توسط yarmehrban در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 28 فروردین 96, 11:15
  3. پیامد ارتباط در سایت همسریابی (اگر جای من بودیدچیکارمیکردید؟
    توسط roseflower در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 30 تیر 92, 11:12
  4. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 فروردین 92, 10:37
  5. پیشنهاد مدیریت تالار
    توسط erfan25 در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 03 آذر 87, 13:10

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.