اختلاف فرهنگی با خانواده خواستگارم

[mngh]

سلام
من دختری 23ساله هستم که حدود یک سال و نیم پیش با اقایی که 9سال از خودم بزرگتر بود و دانشجوی دکترا(که الانم استاد دانشگاهه)آشنا شدم ایشون پسر خوب متین با شخصیتی هست ولی مشکل اینجاست که من تو یه شهر هستم ایشون تو یه شهر دیگه که 7ساعت تا اشنجا فاصله داره!! و خونواده بسیار پرجمعیت و کم سوادی داره! برخلاف خانواده من
و اینکه در صورت ازدوج با ایشون من باید به شهر اونا مهاجرت کنم !!! واقعا نمیدونم ایا ازدواج با این شرایط صحیح هست!!
اینم بگم که ایشون میگه من مثل خانوادم فکر نمیکنم و نمیخام مثل اونا زندگی کنم و اینجور مسائل، یه وقتایی هم یه واکنشایی نشون میده که حس میکنم ریشه در کودکی و در مضیغه بودن داره مثلا گیر میده برام شال بباف بعد اصلا استفاه نمیکنه!!
خانوادم و مخصوصا برادرام خیلی مخالفن و میگن تو با خانواده اینا دچار مشکل میشی
خانواده خوبی دارنولی تویه یه شهر خیلی کوچیک و ادمای ساده ای هستن
از نظر مذهب و اینا هم کاملا منطبق هستیم!
در کل نمیدونم باید چیکار کنم
راستی ایشون ترک هستن و من فارس!
لطفا کمکم کنید مخصوصا کسایی که تجربه مشابه دارن

[دختر بیخیال]

هیچکس غیر خودتون جوابتونو نمیتونه بده.
شما خودتون بای بببینین تو این ازدواج چقد به اهدافی که برای خودتون و زندگیتون رقم زدین میرسین.
ویژگیای خوب و بدشونو بنویسین بببینین ایا ارزششو داره که یه یه شهر دگه مهاجرت کنین
بببینین اگه ازدواج کنین چه چیزی و از دست میدین و چی بدست میارین
و اگهبا ایشون ازدواج نکنین چیارو از دست میدین
اونوقت سبک سنگین کردین و میتونین یه تصمیم درستی بگیرین.

[میشل]

سلام دوست عزیز، به همدردی خوش اومدی

اعضای همدردی مجاز نیستن در تاپیکی که عنوان کلی داره، پست بزارن.

پس لطفا یه عنوان مناسب (مثلا: اختلاف فرهنگی با خانواده خواستگارم) انتخاب کن، و از طریق مثلث پایین نام کاربری، یا لینک تماس با ما، به مدیران اطلاع بده که عنوان تاپیکت رو عوض کنن.

[mngh]

باشه ممنون

[میشل]

سلام mngh عزیز،

اگه خونواده شما مخالف هستند، این می تونه بخاطر شناختی باشه که از شما دارن.

اما در مجموع جواب سوال شما، بستگی به روحیات خودت داره. اینکه تا چه حد این مسائل برات مهم باشه، و چقدر بتونی انعطاف داشته باشی.

یه نفر ممکنه شخصیت و موقعیت همسرش براش در اولویت اول باشه، و بتونه با آدم های با فرهنگ متفاوت هم ارتباط خوبی برقرار کنه و دوستشون داشته باشه. این فرد احتمالا از چنین ازدواجی راضی خواهد بود، و با خونواده همسرش هم ارتباط خوب و شادی خواهد داشت.

اما یکی دیگه ممکنه اون شهر رو توی ذهنش به یه زندان سیاه تبدیل کنه، و حتی از خوبی های همسرش هم نتونه شاد بشه. اینها طبیعتا بعد از یه مدت متوجه می شن جوانب مثبتی که بخاطرش همدیگه رو انتخاب کردن هم تحت تاثیر قرار گرفته. مثلا شوهری که مهربون بوده، الان اونقدر تحت فشار قرار گرفته که کم تحمل و عصبی شده و انگار دیگه همسرش رو اونقدرا هم دوست نداره. اینجا این خانوم حسابی احساس شکست خواهد کرد.

بنابراین همش بستگی به روحیات و اولویت ها و توانایی های خودت داره.

اما در هرحال یه نکته رو در نظر بگیر: اگه خواستی این فرد رو انتخاب کنی، حتما قبلش خونوادت رو راضی کن. نارضایتی اونها هم اثرات منفی خودش رو خواهد داشت. و رضایت قلبیشون هم اثرات بسیار مثبتی بر زندگیت میگذاره.

موفق باشی.