سلام من دختری 25 ساله هستم با تحصیلات دکترا راستش رو بخواهید از نظر شرایط خانوادگی و تحصیلی و ظاهری و ... در شرایط خوبی هستم و خواستگارهای خوبی دارم اما مشکلی بزرگی که دارم و داره به یه کابوس تبدیل می شه و خودم یک ساله که متوجه اون شدم اینه که خونوادم و مخصوصا مادرم از این که من ازدواج کنم می ترسند و خیلی راحت به بهترین خواستگارام جواب رد دادم الان خیلی پشیمونم همیشه مادرم جوری رفتار می کرد که زوده ازدواج کنم و به صورت نا خوداگاه خودم هم این موضوع رو قبول کرده بودم تا اینکه از پارسال که دیدم خیلی از دوستام ازدواج کردن یه کم به خودم اومدم و دیدم دارم با دستای خودم زندگیمو نابود می کنم کاملاشرایط ازدواج رو دارم ولی سطح توقع بالای مادرم باعث می شه که حتی بهترین ادمارو هم راه ندیم از دست مادرم و خونوادم کلافه شدم مادرم می ترسه من ازدواج کنم از بس که ازدواج های نا موفق اشنا ها و فامیل رو دیده تورو خدا کمکم کنید باید چی کار کنم![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)