نمایش نسخه قابل چاپ
با سلام.
من دختری هستم که مدتی هست که به آقایی علاقه پیدا کردم. و مدتی هست که با هم ارتباط داریم در حد حرفهای معمولی. علاقه من به ایشون خیلی شدید هست. اما خودشون در جریان این علاقه نیستن. بهم توجه دارن اما تا به حال ابراز علاقه برای ازدواج نبوده. به هر حال به تازگی بهم گفتن که چند روز دیگه میخواد بره خواستگاری که خودش ناراضیه.من از وقتی شنیدم داغون شدم. چیکار کنم.من واقعا دوسش دارم. :54:
درود به همدردی خوش امدید
شما چند سالتونه و ایشون چند سالشونه؟
معیارهای شما برای انتخاب شوهر چیه؟
و آیا ایشون شرایط مورد نیاز راب رای تشکیل زندگی دارن یا خیر؟
این مقاله را هم بخوانی فکر کنم خیلی بهت کمک کنه
نقل قول ازمدیر همدردی
نقل قول:
همراه کردن احساس و منطق در ازدواج
یکم: همه ی ما این حق را داریم که در زندگی خود دست به انتخاب بزنیم، مخصوصا انتخابهای مهمی مثل ازدواج. هیچ کس نمی بایست مانع انتخاب ما شود.
دوم: وقتی ما رشد می کنیم ، بزرگ می شویم ، مرز بلوغ را پشت سر می گذاریم، آنقدر استقلال پیدا می کنیم تا در زندگی دست به انتخاب بزنیم و همانطور که می دانید وقتی خودمان انتخاب می کنیم ، خودمان نیز مسئول انتخاب خود هستیم.
مسئول بودن یعنی اینکه هر گونه نتایج حاصل از این تصمیم گیری و انتخاب( چه مثبت ، چه منفی) به عهده خودمان است.
سوم: این نکته بسیار مهم است که شما هر انتخابی بکنید، مقداری سود و زیان به همراه خود دارد. ولی مهم اینست که در کل معدلی که به انتخاب خود می دهیم چند است؟! شما اگر یک شکلات را به مبلغ یک میلیون تومان بخرید، به اندازه یک شکلات نفع می برید ، ولی چقدر ضرر کرده اید؟! چه معدلی در کل به انتخاب خود در این مورد می دهید؟!
بله پول برای شماست ، شما انتخاب می کنید ، ولی گاهی لذت کوتاه مدتی ( مانند لذت یک شکلات) ، موجب ضرری غیر قابل برگشت می شود. پس لازم است قبل از انتخاب شروع به بررسی و حساب کردن سود و زیان ها ی ناشی از انتخاب خود بکنیم.
چهارم: یکی از مهمترین انتخاب های زندگی انسان، انتخاب همسر و ازدواج است. این مسئله وقتی مهمتر می شود که بدانیم در زمان ازدواج ، ما تحت احساساتی پاک و قوی هستیم که معمولا ما را به عجله وا می دارد، این احساسات یک جانبه نگر است، بی تفکر است و یا فکر را در اختیار خود می گیرد. و بسیار تشنه است. احساس به هنگام ازدواج مانند آهنربایی هست که کنار یک قطب نما قرار گرفته است و قطب نما را منحرف می کند. عقل و فکر ما که چون قطب نما جهت صحیح زندگی را در مواقع غیر احساسی به ما نشان می دهد ، تحت تاثیر احساسات ما ، به اشتباه می افتد. لذا نقش یک متخصص دلسوز مثل یک مشاور خانواده، یا نقش دوستی با تجربه و مهربان، والدین فهمیده که در بیرون از گود احساسی ما قرار دارند ، نقش بسیار بسیار حائز اهمیتی پیدا می کنند . نه اینکه به جای ما انتخاب کنند، بلکه به ما کمک کنند که همه جوانب انتخاب خود را به دقت بررسی کنیم.
*** البته اینها به معنی زیر پا گذاشتن گوهر عشق و احساس نیست.***
بلکه برای اینست که گوهر عشق را به جای چند روز برای تمام روز ها ، فصول و همه سالیان عمر با خود حفظ کنیم. اصلا زندگی بی عشق و احساس پشیزی نمی ارزد. اتفاقا همه این مسائل که بیان شد برای اینست که گوهر مقدس عشق و احساس قربانی و لگد کوب نشود و بعد از چند روز متوجه نشویم ، آنچه که به خاطر تشنگی و عطش شدید ما ، به نظر آب میرسید، سرابی بیش نبود!
پنجم: آنچه که در هنگام انتخاب و تصمیم برای ازدواج قابل چشم پوشی نیست ، شرایط حاکم بر روان شماست و همچنین بررسی سایر معیارهای اساسی ازدواج است.
شرایط عاطفی شما مانع یک ازدواج موفق می شود. شما ابتدا باید بر خود حاکم شوید تا بتوانید بر تصمیم ها و انتخاب های خود حکومت کنید.
:305: شما وقتی می توانید خود را صاحب انتخاب بدانید که هم بتوانید بگوئید: « آری» و هم بتوانید بگوئید: « خیر».
وقتی همه انرژی، سعی و توان خود را بر جنبه ای مثبت و آری متمرکز کرده اید یعنی موقعیت مناسبی برای دیدن همه ابعاد ازدواج ندارید. لذا احساس ها و بیان جملاتی مثلِ « به طور دیوانه وار دوست داشتن...» مانع از ارزیابی صحیح شماست.
ششم:
مطلب دیگر اختلاف سنی بین زن و شوهر می باشد .چنانچه یکی از طرفین به لحاظ سنی و پختگی که نسبت به دیگری دارد بر وی مسلط باشد . او هست که در مورد میزان و چگونگی ارتباط ( فعلا) تصمیم می گیرد و طرف دیگر نیز به لحاظ تصمیم ایشان مشوش هست و فرمانبردار ( اما در آینده چقدر این تسلط را می تواند بپذیرد؟!).
البته طبیعی است این اختلافها، الان که در اوج احساس و عشق هستید ، خود را شیرین نشان می دهد، ولی از فردای ازدواج و شروع زندگی کم کم نگرش عوض می شود و مسائل واقعی زندگی جای خود را به تخیلهای عاشقانه می دهد. ( عشقی که به منطق تکیه نکرده است.)
هفتم: در نهایت به نظر می رسد هرکس توانایی خوشبخت کردن خود را از طریق همراه کردن احساس و منطق خویش را داشته باشد.
بهتره صبور باشید بانو ایشونم اگه خودشان بخوان کسی نمی تواند به زور مجبورشان بکند برای رفتن به خواستگار یو انتخاب همسر.
گرچه بنظر من بشخصه بهتره وارد اینجور رابطه ها نشید
ممنون.نقل قول:
نوشته اصلی توسط khaleghezey
من23 سالمه و ایشون 29.
ایشون یکبار ازدواج ناموفق داشتن که در دوران عقد منجر به طلاق شده. اما هنوز به نامزد قبلیشون علاقه دارن. بقیه شرایطشون برای ازدواج مناسبه.
خاله قزی، من تا حالا هیچ پسری تو زندگیم نبوده، یعنی نخواستم که باشه. اصلا از دوست پسر بازی و ... خوشم نمیومد. تا اینکه نمیدونم چی شد که حس کردم به این آقا علاقه دارم.(قبل از اینکه بفهمم قبلا ازدواج کرده)، بعد از اینکه فهمیدم هم ذره ای از علاقه من بهشون کم نشده.
تا حددد زیادی معیار های منو دارن. پاکه، معتقده، اهل دود و دم نیست و ... .
:54:
بانو تنهایی
میدونم در برابر حرفم احتمال زیاد جبهه گیر یمیکنید که طبیعیه ولی شما جای آبجی کوچیکمی و وقتی تشریف میارید و تیو سایت همدردی مشکلاتان را مطرح میکنید وظیفه داریم تا مسیر درست را برای شما مشخص کنیم هرچند که می دانیم برای شما سخته طی کردن این مسیر :72:
داری احساسی تصمیم میگیرید بانو ایشون یکبار ازدواج کرده و جدا شده دلیل طلاقشون چی بود از زبان خودشان تنها بشنوید نه بلکه باید از زبان خانومی که ازشون جدا شده بشنویم و علت اینکه هنوزم به ایشون تمایل داره چیه؟
خیلی جالبه اول شما را وابسته کرده بعدش گفته یکبار ازدواج کرده و جدا شده این رسم مردونگیه؟چرا از اول نگفت که شما منطقی تصمیم بگیرید نه اینکه احساساتی بشید.
منفی بخوام نگاه کنم شاید ایشون شما راب رای تسکین دردی که از ازدواج قبلیشون داشتن انتخاب کردن تا اینجوری آروم بشن.
لطفا مقالات زیر را مطالعه کنید بانو
سطوح رابطه دختر و پسر
دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر
*:* پیوست تاپیک دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر >>>
ما قصدا و عمدا چنین روابط عاشقانه ای رو تخریب می کنیم!!!!
گفتگوی صمیمانه مدیر همدردی با دخترانش
چرا در رابطه با جنس مخالف وابسته مي شويم يا وابسته مي كنيم
======================================
والله قسم اگه حرفی میزنیم به شما بخاطر خوبی خود شماست کسی بد شما را نمیخواهد خود منم توی موقعیتی که شما داشتید تا حدودی زیادی شبیه شما بوده قرار داشتم نهایتش 2سال از عمرم به باد فنا رفت.
مقالات بالا را کامل بخوان داستان یا فیلم و فیلم نامه نیست زندگی واقعی آدمهایی که مشکلاتشان را در تالار همدردی مطرح کردند.
ایشون 29سالشه بچه نیست خودش میتواند برای خودش تصمیم گیری بکنه:81:
تنها خانم،
ایشون به شما گفتن که من هنوز به نامزد سابقم علاقه دارم،
من ازدواج ناموفق داشتم،
دارم می رم خواستگاری ...
با چه زبونی بهت بگه نمی خواد باهات ازدواج کنه؟:81:
+++++++++++++++++++++++++++++++++++
پسری که یه بار ازدواج ناموفق داشته و 29 سالش هست را که به زور نمی شه ببری خواستگاری !!
اگر هم بشه،
یعنی خیلی ناتوان و بی عرضه است که تا این حد اختبار زندگیش را داده دست دیگران.
یه بار ازدواج کرده و با این که همسرش را دوست داشته، جدا شده ( یک ضعف بزرگ ! )
الانم داره بدون رضایت و اختیار پشت سر یه عده راه می افته بره خواستگاری؟
اونوقت این آدم بی اراده و تابع دیگران که ذره ای اختبار زندگی خودش را نداره، همه معبارهای شما را داره؟
همه حرفارو روستان زدن چی بگم تکراری نباشه
اگه ایشون ب شما علاقه ای داشته باشه مسلما اگه بخواد ازدواج کنه خب به شما میگه که بهتون علاقه داره
شما میگی به نامزد قبلیش علاقه داره چرا؟؟؟؟؟؟؟/ این خیلی مهمه شاید ایشون با نامزدش مشکلی نداشتن. یا نامزدش با ایشون مشکل داشته یا با خانواده ایشون ک نتونسته با ایشون زندگی کنه پس مراقب باشین و احساسی عمل نکنید
اگه هم الان این اقا داره تو سن 29سالگی ب زور میره خواستگاری کسی، اونم واسه بار دوم پس میشه گفت طرف استقلال نداره ک مجبورش کردن بره خواستگاری کسی ک مورد علاقش نیس
خیلی متشکرم از شما. علت طلاق اینطور که گفتن خانواده دختر بودن که خیلی دخالت می کردن و خودشون با هم هیچ مشکلی نداشتن و هنوز هم بهش علاقه داره. بنده خدا همون اوایل گفتن که ازدواج کردن و جدا شدن. برای تسکین؟ نمیدونم. از جداییشون حدود یکسال و نیم میگذره. خودش هنوز به نامزد قبلیشون علاقه داره. واسه همین نمیخواست ازدواج کنه اما دارن مجبورش میکنن.نقل قول:
نوشته اصلی توسط khaleghezey
ممنون.میدونم چی میگین. اما علاقه من چی میشه؟ من اصلا نمیتونم لحظه ای هم بهش فکر نکنم. من واقعا دوسش دارم. تنها پسریه که به دل من نشسته. من نه دوست پسر داشتم. هیچ خواستگاری رو هم نمی پسندیدم. اما این آقا رو از ته ته دلم دوست دارم.نقل قول:
تنها خانم،
ایشون به شما گفتن که من هنوز به نامزد سابقم علاقه دارم،
من ازدواج ناموفق داشتم،
دارم می رم خواستگاری ...
با چه زبونی بهت بگه نمی خواد باهات ازدواج کنه؟http://www.hamdardi.net/images/smilies/81.gif
+++++++++++++++++++++++++++++++++++
پسری که یه بار ازدواج ناموفق داشته و 29 سالش هست را که به زور نمی شه ببری خواستگاری !!
اگر هم بشه،
یعنی خیلی ناتوان و بی عرضه است که تا این حد اختبار زندگیش را داده دست دیگران.
یه بار ازدواج کرده و با این که همسرش را دوست داشته، جدا شده ( یک ضعف بزرگ ! )
الانم داره بدون رضایت و اختیار پشت سر یه عده راه می افته بره خواستگاری؟
اونوقت این آدم بی اراده و تابع دیگران که ذره ای اختبار زندگی خودش را نداره، همه معبارهای شما را داره؟
دلیل جداییشون مشکل با شخص همسرشون نبوده، و هنوز هم واقعا دوسشون دارن. و همین علاقه باعث شده به ازدواج با کس دیگه فکر نکنه تا حالا. اما حالا دارن مجبورش می کنن برای ازدواج. خودش راضی نیست. حتی گفتش شاید یه بهونه بیاره و بگه نه. من گفتم اینکار رو نکن.
وقتی به من گفتن که میخوان برن خواستگاری، من گفتم برو. تشویقش کردم گذشته رو فراموش کنه و ... . یعنی از علاقه خودم هیچی نگفتم. اشتباه کردم؟
ببین عزیزم،
الان یه آقایی داره می ره خواستگاری یه نفر، به اجبار خانواده اش، که خودش هنوز به همسر سابقش علاقمنده.
تو جمله ی بالا "شما" کجای ماجرایی؟
اون آقا اصلا با شما کاری نداره.
اون به کسی که علاقه داشته، نتونسته نگهش داره. به شما که حتی علاقه هم نداره، چه انتظاری ازش داری؟
ارتباطت را باهاش قطع کن و سعی کن از فکرت بیرونش کنی.
ضربه عاطفی می خوری و این خیلی بده.
کمک خواستین از دوستان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عشقتون رو دارن میبرن خواستگاری؟؟؟؟؟ مگه میشه یه پسر 29 ساله رو به زور برد خواستگاری؟ چه عشقی خواهر من ؟؟ ایشون بیشتر در حق شما داره نامردی میکنه که شمارو به خودش وابسته کرده!!! مطمئن باش اگه ذره ای به شما علاقه داشت اصلا در حضور شما ( به خاطر شما هم که شده) نمیگفت که به نامزد قبلیش علاقه داره!
تنها کمکی که میتون بهتون بکنم اینه که صراختا بگم رابطتو هر چه زودتر قطع کن و هرگز هرگز هرگز حتی در صورت خواست ایشون دوبار از سر نگیر... چون ایشون شمارو فقط برای دردودل ( اونم در خوشبینانه ترین حالت) میخان ! همین و بس!
به نظرمیاد ایشون اصلا نمی دونه شما بهش علاقه داری یعنی اینطور نوشته بودی. اگه علاقه ات انقدرزیاده یه جمله کوتاه می گفتی من شما رو دوست دارم. و تمام. بعد اگه می خواست خوب میومد خواستگاری شما.
در هر حال به شما علاقه ی خاصی نداره ظاهرا وگرنه شما رو برای خواستگاری انتخاب می کرد به جای زوری رفتن به یه جای دیگه.
اما اگه انقدر بهش علاقه داری یه جمله کوتاه بهش می گفتی همون موقع که گفت می خواد بره خواستگاری. بعدش هم دیگه هیچی رو کش نده. بقیه اش با خودش. فقط اطلاع می دی منم هستم. بعدش دیگه اون باید بیاد دنبالت اگه خواست اگه هم نخواست رهاش می کنی.
اگه می تونین از دهنتون بیرونش کنین این اولویت داره. چون ایشون شما رو دوست نداره ظاهرا یه بار مترکه کرده و خانواده اش هم روش تسلط دارن. و عشق شما هم یه طرفه به نظر میاد. امااگه نمی تونین که همون یه جمله رو بگین توی موقعیت مناسب که پیش بیاد بسه.
این نظر منه. ممکنه اشتباه باشه ممکنه شما خواستگارای خوب داشته باشی این ادم به دردت نخوره و هزار تا ممکنه دیگه.
موفق باشی.
خانوم محترم اگه بخوادت میاد خواستگاریت اگه هم نه که هیچی بعدشم مردی که به زور بخوان ببرنش خواستگاری این دیگه نمیشه اسمشو گذاشت مرد(البته خیلی ببخشید) بعدشم این مشکل شما نتیجه ی ارتباط کنترل نشده با جنس مخالفه وگرنه کی یه آقا می آد به یه زن غریبه بگه من قبلن زن داشتمو حالا هم منو دارن میبرن خواستگاریو .... واقعا که خنده داره فعلن هم شما داری چوب ندونم کاریاتو می خوری نباید الکی واسه خودت وابستگی عاطفی پیدا می کردی اینم نگو که دله دیگه دست من نیست که اشتباه محضه باید صبر کنی اگه بخوادت خودش می یاد اگه هم نه که هیچی البته در این گونه موارد یه پیشنهادی هست که اهل فن می دن اونم اینکه یه آقا از طرف خانوم با واسطه با خواستگار حرف بزنه و متقاعدش کنه که مثلا این دختر خانوم هم کیس مناسبیه به هر حال اینم یه روشیه دیگه امیدوارم خوشبخت شی منم همین طور
گاهی اوقات دخترا وقتی به پسری علاقه مند میشن که می بینن اون پسر به یه دختر دیگه علاقه مندی نشون میده.
در حقیقت علاقه مندی اون پسر به یک نفر دیگه یه جورایی حس حسادت رو بیدار می کنه و دلشون می خواد چنین علاقه و فردی رو واسه خودشون داشته باشن.
فکر می کنم این جواب اون سوال شما باشه که نمی دونین چطور از این پسر خوشتون اومده.
در مورد تاپیک و عنوانتون.که گفتین عشقمو دارن می برن خواستگاری.
حقیقتش تصویر ذهنی من بعد از خوندن این عنوان این بود که شما یک زوج (که هنوز نامحرمن) هستین اما به شدت همو می خواینو خانواده ی ایشون با چیزی مثل تهدید به قتل دارن می برنش خواستگاری.
آخه خواهر من وقتی طرف حتی از علاقه ی شما نسبت به خودش خبر نداره چرا بهش میگین عشق ؟
عشق یه احساس پاک دو طرفست.
علاقه ی شدید شما کاملا قابل درک و کاملا طبیعیه اما اسم این علاقه عشق نیست.
با توجه به اینکه من همجنسای خودمو می شناسم.می دونم که پسر اگه به کسی علاقه مند شه حتما خودش رو به اون فرد نزدیک می کنه و سر صحبت رو باز می کنه و بهش ابراز علاقه می کنه یا پیشنهاد میده.
پس اینکه ایشون چنین کاری نکرده به این دلیله که چنین تصمیمی تو ذهنش نداشته و نداره.
شاید به خطر اختلاف سنیتون فکر کرده که امکان نداره شما بهشون علاقه مند شین و خیالش جمع بوده و باهاتون درد و دل می کرده.
به هر حال پیشنهاد من اینه که با توجه به علاقه ی شدیدتون کم کم ازشون فاصله بگیرین.مطمئن باشین اگه خودش بخواد میاد سمتتون واسه ابراز علاقه.
سلام
دوستان کاملا در خصوص نیمه خالی لیوان صحبت کردند و من هم تقریبا موافق نظرات اونها هستم اما از زاویه متفاوت هم میشه به این اتفاقات نگاه کرد
چه علتی وجود داره که پسر در محیط کار و به همکار دختر خودش در خصوص مسائل شخصی و خصوصی زندگیش صحبت کنه اونم مسائلی که معمولا با دوستهای خیلی صمیمی و با قابلیت اعتماد زیاد میشه مطرح کرد و محیط کار محل مناسبی برای مطرح کردن این مسائل نیست
حس من و نظر شخصی من از این دو مسئله ای که مطرح کردید اینه :
اگر ایشون هم علاقه ای به شما داشته باشه میشه این رفتارش رو به این شکل توجیح و تفسیر کرد
در خصوص ازدواج ناموفق قبلیش میخواسته ببینه شما چه نظری دارید و با این مسئله مشکلی دارید یا نه
و در خصوص خواستگاری هم که میخواد بره میخواد ببینه شما چه واکنشی از خودتون نشون میدید
(البته اگر آغاز کننده بحث در این مسائل شما نباشید)
شما اگر واقعا به ایشون علاقه دارید بهتر بود بصورت غیر مستقیم این مسئله رو بهش میگفتید (حداقل در پاسخ و ادامه صحبت های ایشون این مسئله رو مطرح میکردید)
حس من اینه که ایشون ممکنه نسبت به شما بی تمایل نباشند حس میکردند که شما با ازدواج قبلیشون مشکل دارید و با پیش کشیدن مسئله خواستگاری میخواستند بیشتر به این مسئله پی ببرند که چقدر میتونه به خواستگاری کردن از شما خوشبین باشه
مثلا توقع داشته که با مطرح کردن قضیه خواستگاری از یک دختر دیگه شما ناراحت بشید یا اونو ترغیب به این مسئله نکنید و یا به هر صورت ممکن تمایل خودتون رو نشون بدید
بحرحال اگر مبنا رو نوشته های شما بذاریم و روی اون قضاوت انجام بدیم این آقا دلش نیست خواستگاری اون شخص بره و ابتدا واکنش شما رو بررسی کرده که اگر نشونه ای مبنی بر مخالفت با این ماجرا دارید این کار رو انجام نده
حس من میگه که این خواستگاری به جایی نخواهد رسید چون خود پسر هم تمایلی برای انجام اون نداره و من اگر جای شما بودم به صورت غیر مستقیم اون پسر رو متوجه میکردم که میتونه روی ازدواج با من حساب کنه و من هم در این خصوص استقبال میکنم مثلا اگر در خصوص ازدواج ناموفق قبلیش صحبت میکرد به نوعی متوجه اش میکردم که با این مسئله مشکلی ندارم یا وقتی در خصوص خواستگاریش حرف میزد ناراحتی خودمو نشون میدادم (معمولا دختر ها در انجام این مسائل خیلی خوب عمل میکنند)
بحرحال فکر نکنم هنوزم دیر شده باشه و اگر خواستگاری هم رفته باشه احتمالا در خصوص نتیجه خواستگاری و ویژگی های اون دختر با شما حرف میزنه و بازم نظر شما رو جویا میشه
(فقط امیدوارم این علاقه شما به اون واقعی باشه و ایشون هم قصدشون ازدواج باشه نه دوستی و...)
تمام این حرف ها مواجه شدن با یک وجه دیگه و از یک زاویه دیگه با این مسئله بود
اما تجربه ای که من از عاشق شدن دختر نسبت به پسر بدست آوردم این بود که در چنین مواردی معمولا پسرها تمایلی به ازدواج ندارند و این عشق و علاقه دوطرفه نیست و در صورت ابراز علاقه مستقیم سعی میکنن از راه دوستی وارد بشن و از عشق و علاقه طرف مقابل بهره ببرند و بعد از مدتی به این قضیه خاتمه بدند
ولی شما بهتره کاری که از دستتون بر میاد (ابراز تمایل برای سر گیری ازدواج با این فرد بصورت غیر مستقیم ) رو انجام بدید تا در آینده حسرت امروز رو نخورید
موفق باشید
ممنون آقای کلانتر،نقل قول:
نوشته اصلی توسط معاون کلانتر
پست جالبی بود از نگاه متفاوت.
فقط به جز نکات اما و اگری که خودتون اشاره کردید و من پررنگ کردم، دو تا اما و اگر دیگه هم من بهش اضافه کنم.
1- اگر این آقا تمایلی به این دختر خانم داشت، حداقل این قدر حرمتش را نگه می داشت که بهش نگه من هنوزم نامزد قبلیم را دوست دارم و نمی خواستم جدا بشم،مجبورم کردند. این واقعا توهین به دختری هست که شما قصد ازدواج باهاش دارید، که بهش بگید من هنوز تو فکر نامزد قبلیم هستم.
2- اون قسمت آخر که گفتید پسرها در مورد دختری که پیشقدم در رابطه باشه، سعی می کنند استفاده کنند و ترکشون کنند،
بایدبگم که حتی اگر در مواردی هم ختم به ازدواج می شه، یا مستقیم به خودش می گن یا می آن تالار تاپیک می زنند :311: که من این را نمی خواستم، تو رو دربایستی گیر کردم و دلم باهاش نیست و ....
این احتمال هم وجود داره که معاون کلانتر گفت. اما ایشون به جای اینکه سکوت کنن یا ناراحت بشن اون اقا رو ترغیب کردن به رفتن به خواستگاری! خوب این چه کاریه؟
شیدا من دیدم اگه به نظر پسر بیاد که هیچ راهی واسش نمونده که دخترو جذب کنه از طریق تحریک حسادت دختر اونو سمت خودش بکشونه. اما این واسه ازدواج نبوده واسه دوستی بوده که اینطوری بوده.
به هر حال معلوم نیست چی هست چی نیست. اما ادم وقتی یکی رو دوست داره به نظر من نیاز نیست پنهانش کنه. در حدی که طرف بفهمه بهش نشون بده مشکلی نیست. این غیرمستقیم نشون دادن دوست داشتنو هم اقای معاون اگه م یدونین بنویسین.
موفق باشید.
سلام
خوبید
من معاون کلانتر هستم اگه پشت میزش نشستم بخاطر اینه که خود کلانتر جای دیگه ایه و کار داشت نتونست بیادنقل قول:
ممنون آقای کلانتر،
.................................................. .
خانم شیدا تا حالا خیلی از پست های شما رو دنبال کردم
معمولا تجزیه تحلیل های بسیار خوب و کاملی از مسائل دارید و اکثرا خیلی قابل استناد هستند
ولی خیلی دید مطلق دربعضی از اونها به چشم میخوره و برخی موارد بهصورت کامپیوتری و 0 و 1 به مسائل نگاه میکنید
مثلا اگر در مورد شخصی از شما سوال بشه ، اون فرد یا کاملا ویژگی مد نظر رو داره یا اصلا اون ویژگی رو نداره و نسبیت رو خیلی ملاک قرار نمیدید
ببینید اینکه میخوان طرف مقابل رو ببرن خواستگاری به این معنی نیست که میخوان به زور به عقد کسی دربیارنش و خواستگاری به معنای ازدواج نیست ، یعنی بیا ببینش و اگر خوشت اومد ازدواج کننقل قول:
پسری که یه بار ازدواج ناموفق داشته و 29 سالش هست را که به زور نمی شه ببری خواستگاری !!
اگر هم بشه،
یعنی خیلی ناتوان و بی عرضه است که تا این حد اختبار زندگیش را داده دست دیگران
الانم داره بدون رضایت و اختیار پشت سر یه عده راه می افته بره خواستگاری؟
اونوقت این آدم بی اراده و تابع دیگران که ذره ای اختبار زندگی خودش را نداره، همه معبارهای شما را داره؟.
مثلا شما بعنوان یک دختر بهتون خواستگاری معرفی میشه که تمایلی برای ازدواج با اون ندارید ولی پدر مادر اسرار میکنند که بذار بیاد و حرف بزنید و ببینش اگر اونی که میخوای و باب دلت نبود باهاش ازدواج نکن
اگر شما حرف بزرگتر ها رو زمین نندازید و بهشون احترام بذارید و بگذارید اون خواستگاری شکل بگیره شما دختر بی عرضه و غیر مستقلی هستید ؟
و به همین دلیل شما برای ازدواج با دیگران مناسب نیستید؟
اصلا این مسئله ربطی به شن و تجربیات داره ؟
بازم این مورد هم دید مطلق در اون به چشم میخورهنقل قول:
یه بار ازدواج کرده و با این که همسرش را دوست داشته، جدا شده ( یک ضعف بزرگ ! )
همیشه علاقه یکی از طرفین 50 درصد قضیه است و در اکثر موارد یکی از طرفین تمایلی به جدایی نداره و حتی جدا شدن در بعضی از موارد بخاطر علاقه و صدمه ندیدن طرف مقابل شکل میگیره و خیلی مثال نقض میشه در خصوص این صحبت بکار برد و دلیل نمیشه اگر طلاقی صورت گرفت فرد مطلقه رو ضعیف و نامناسب بدونیم
منم قبول دارم که اینطور صحبت کردن درست نیستنقل قول:
اگر این آقا تمایلی به این دختر خانم داشت، حداقل این قدر حرمتش را نگه می داشت که بهش نگه من هنوزم نامزد قبلیم را دوست دارم و نمی خواستم جدا بشم،مجبورم کردند. این واقعا توهین به دختری هست که شما قصد ازدواج باهاش دارید، که بهش بگید من هنوز تو فکر نامزد قبلیم هستم.
اما نمیتونه توهین قلمداد بشه
شما ممکنه خواستگاری داشته باشید که تمام شرایط شما رو داشته باشه اما اون ازشما خوشش نیاد و این مسئله رو با خواستگار دیگه اتون مطرح کنید که من خواستگاری داشتم که تمام شرایط من رو داشت ولی نتونستم باهاش ازدواج کنم
بحرحال این آقا چون سابقه ازدواج داره باید مسئله رو شفاف کنه و بگه چرا از این خانم جدا شده
اگر میگفت خانوادش دخالت میکردند و من ازش جدا شدم خوب این سوال پیش میاد که چه حسی بهش داری و اگر قرار باشه بگه من از اولشم ازش بدم میومد یا احساس تنفر دارم بهش مورد بازخواست قرار میگیره که چرا اصلا تن به این ازدواج دادی ؟ و اصلا عقلانی نیست که فرد عنوان کنه که من بهش بی انگیزه بودم همونطور که عقلانی نبود که این حرف رو به این خانم بگه ولی این مسئله حتما باز میشد و این آقا ترجیح دادن حقیقت رو بگن
اما این علاقه اصلا دلیل بر این نمیشه که این مرد مناسب برای ازدواج نیست
ایشون به اون خانم علاقه دارند ولی وقتی با هم ازدواج کردند متوجه شدند که این ازدواج منجر به شکست شده و همیشه علاقه دلیل بر موفقیت نیست ، حالا هم میتونن با این خانم ازدواج کنند هر چند به همسر قبلیشون احساس بدی نداشته باشند ولی چون با این واقعیت مواجه شدن که اون ازدواج موفق نیست پس به زندگی اش میچسبه ودیگر حوس نمیکنه اون علاقه تلخ رو تجربه کنه چون یکبار این کار رو انجام داده
مثلا فردی که عاشق خوردن شیرینیه و از خوردن اون دچار بیماری قند شده قطعا حتی با وجود اینکه بیمار شده و شرایط سختی رو تحمل میکنه بازم به شیرینی جات تمایل داره اما این تمایل دلیل نمیشه که دوباره رو به شیرینی بیاره چون متوجه شده که چقدر مضره و اگر شما از اون در خصوص شیرینی سوال بپرسید علاقه اش رو انکار نمیکنه اما این رو متذکر میشه که سمت شیرینی نمیره چون تجربه بدی بدست آورده
بازم میگم تمام مسائلی که عنوان کردید خیلی ظریف و دقیق بود ولی نباید از اونها نتیجه گیری مطلق بکنیم
بله درستهنقل قول:
2- اون قسمت آخر که گفتید پسرها در مورد دختری که پیشقدم در رابطه باشه، سعی می کنند استفاده کنند و ترکشون کنند،
بایدبگم که حتی اگر در مواردی هم ختم به ازدواج می شه، یا مستقیم به خودش می گن یا می آن تالار تاپیک می زنند :311: که من این را نمی خواستم، تو رو دربایستی گیر کردم و دلم باهاش نیست و ....
من هم با توجه به تجربیاتم معتقدم بهتره ایشون اقدام نکنند ، مثلا به طرف مقابل از علاقه اشون بگن یا درخواست ازدواج و چیزایی مثل این رو بدن
ولی میتونن با نشون دادن موافقتشون راه رو برای طرف مقابل هموار کنند
برای خیلی از پسر ها این مسئله وجود داره که اول مطمئن بشند که طرف مقابل حداقل رضایت رو داره بعد اقدام کنند
نمیخوام این موضوع رو باز کنم چون ممکنه نتیجه گیری متفاوتی از حرفام بدست بیاد و مسیر تاپیک منحرف بشه ولی به نظر شما چه دلیلی داره اون آقا مسائل ازدواج قبلیشون رو پیش بکشن و اینکه قصد خواستگاری رفتن دارن و به طرف مقابل این امید رو بدن که خواستگاری که دراند میرن بیشتر حالت فرمالیته و تشریفاتی داره ؟
جناب معاون کلانتر و شیدای عزیزم ممنونم نظر هر دوشون میتونه دست باشه . ولی پیشنهاد من اینه که خواهر خوبمون با یه اس ام اس قضیه رو تموم کنند حاوی این مطلب که من به شما علاقه داشتم و فکر میکردم نیتتون ازدواج هست والا من اهل دوستی با نامحرم نیستم خداحافظ . بعد از اون دیگه هیچ تماسی نداشته باشند . و به ایشون این فرصت رو بدید تا سنگاشو با خودش وا بکنه و ببینه اصلا کجای کاره اصلا قصد ازدواج داره یا نمیتونه همسر اولش رو فراموش کنه . اگه ایشون به شما علاقمند باشه و قصد ازدواج داشته باشه مطمئنا میاد سراغتون که در اینصورت نذارید به صورت ادامه دوستی باشه و حتما باید از طریق خواستگاری باشه . و اگه اینکار رو نکرد یا اصلا سراغی ازتون نگرفت میتونید مطمئن بشید که سر کار بودید و بهتره فراموشش کنید .
با سلام
این رابطه را کامل قطع کنید و در صورتی که ایشون کنجکاو شد که چرا ، بگویید قبل از ایشون با هیچ جنس مخالفی ارتباط نداشته اید و کار درست همون بوده چون دارم می بینم که وابستگی داره پیش میاد و این درست نیست و این تجربه هم به من نشون داد که چرا بهتر هست دخترها وارد روابط دوستانه با جنس مخالف نشوند . چون عواطف زنانه زمینه ساز وابستگی و علاقه می شود پس راه پیشگیری هم وارد این ارتباطات نشدن هست که من تا این اندازه را برای اولین بار اشتباه کردم و دیگر نمی خواهم اشتباه را ادامه دهم لذا بهتر هست که رابطه قطع شود و من هم مدتی رنج قطع وابستگی عاطفی را تحمل کنو تجربه شد که همان رویه گذشته ام که اینجور روابط را نداشتم را ادامه دهم .
احتمال دارد که ایشان اگر علاقه مند باشد و تمایل به ازدواج آنرا ابراز کند که شما هم بگویید دیگر قطعاًنباید ارتباط باشد چون مانع شناخت منطقی هست و بهتره شما اگر این نظر را دارید رسماً خواستگاری بیایید تا به دنبالش مراحل شناخت عمیق طی شود و اگر سنخیت شخصیتی و معیار داشتیم به نتیجه مثبت برسیم . احتمال دیگر این است که ایشان بخواهد ادامه رابطه دوستانه دهید تا یکی را برای درد دل کردن داشته باشد . بگویید بهتر است که یک همجنس را برای این کار انتخاب کند و با قاطعیت بگویید شرمنده من اول باید به فکر سلامت خودم باشم و ارتباط با شما به سلامت عاطفی و روحی من بخاطر وابستگی آسیب می زند ، و کلاض گفتم ارتباط دوستانه با جنس مخالف را به قطع مناسب نمی دانم چه شما باشید و با مشکلاتی که دارید و چه هرکس دیگری ، شرمنده که بنده نمی توانم کمکی برای شما باشم و قاطعانه کات کنید
سلام
من نمی دونم این چه استدلالیه که شما دارید باور می کنید یه پسر رو به زور می برن خواستگاری و خودش نمی خواد
عزیز من 200 سال پیش هم هیچ وقت یه پسر رو نمی تونستن و نمی بردن زوری خواستگاری. دختر رو زوری شوهر می دادن اما پسر رو زوری و خلاف مبل خودش هیچ وقت نه می تونستن و نه خانواده ها زوری می بردن خواستگاری.
حالا این مال 200 سال پیشه. دیگه تو قرن 21 اونم توی کشور ما، شاید فقط یه روستاهای خیلی دور افتاده باشه که دختر رو زوری شوهر بدن. اما اینکه پسر رو زوری خواستگاری ببرن اصلا از پایه مسخرست
این پسر داره با شیوه های خیلی ساده لوحانه از شما سو استفاده می کنه. مطمئن باش اینها در آینده نزدیک برات اتفاق می افته که اون پسر میاد میگه چون زوری نبرنم خواستگاری و به دلیلی نیاز دارم برام فلان مبلغ پول بریز به حسابم. یا اینکه بیا عشقت رو به من ثابت کن و فلان شب بیا خونه مون، و اگر این طوری بهم ثابت کردی منم هر کاری می کنم که نرم خواستگاری ...
این صحبت مسخره همش زمینه سازیه سو استفاده های بعدیه ...
سلام
تجربه ی دوستانم،
دوستم : با پسری(28 ساله) نامزد کرد که قبلا نامزد داشته و جداشده، ولی هنوز هم نامزد سابقش رو دوست داشت.(تقریبا دلیل جداشدن از نامزد سابقش همین دلیل این آقا بود)
بعد نامزدی با دوستم نتونست ارتباط برقرار کنه چون همسرقبلیش هنوز توی دلش بود، واسه همین از دوستم هم جدا شدن.
مدت خیلی کوتاهی بعد خبر رسید آقا با نامزد قبلیش ازدواج کرده!
برادر همین دوستم(29ساله)
خواستگاری یکی از نزدیکان من رفت، و توی خواستگاری طوری صحبت کرد که به نظر میرسید (یعنی تقریبا همه مطمئن بودن) که این آقا به خواست خودش نیومده خواستگاری. و فقط میخواست طوری رفتار کنه که دخترخانم جواب منفی رو بده که داد...
نتیجه گیری با خودت...
دوستان به نظرم بیاین مسئله رو پیچیده نکنیم.چون اصولا جنس مرد پیچیده نیست.
مردا خیلی راحت می تونن از طرز صحبت و حتی سلام کردن یک دختر با خودشون بفهمن ایشون بهش توجه علاقه مندانه داره یا نه.خیلی راحت از میزان وقتی که براش می گذارین یا اهمیتی که واسش قائل میشین متوجه این علاقه میشن پس به هیچ عنوان شک نکنین ایشون می دونه که شما بهش علاقه دارین. شاید میزان علاقه ی شمارو نتونه بسنجه اما مطمئن باش می دونه که اگه به شما پیشنهاد بده با نه رو به رو نمی شه.
با توجه به این مسئله ایشون شمارو به عنوان یک دوست یا گوش شنوا واسه صحبتاشو درد و دل هاش می خواد و اگه غیر از این بود شک نکنین 100% تا الان باید پیشنهاد می داد.
توجه کنین ایشون یه پسر 18 ساله ی خجالتی نیست که روش نشه به شما پیشنهاد ازدواج بده.یک مرد نسبتا با تجربه است.
پس نظر من هم اینه که قبل از اینکه کار به جاهای باریک بکشه و موجب آسیب روحی و شکستن غرور شما بشه ،از ایشون فاصله بگیرین.
راستی جایی که توی پست قبلم گفتم:"وقتی طرف حتی از علاقه ی شما نسبت به خودش خبر نداره چرا بهش میگین عشق ؟"منظورم این بود که وقتی رابطتتون هنوز علنی و احساستون دو طرفه نیست نباید بهش برچسب عشق زد.
سلام. خیلی ممنونم از شما.نقل قول:
نوشته اصلی توسط معاون کلانتر
من خودم اصلا احساس نمی کنم که به من بی میل باشن، رابطه شون با من از ابتدا خیلی خوب بوده. اما علاقشون به نامزد قبلیشون خیلی شدید بوده. همینطور اصلا به نظر نمیرسه که آدم بی عرضه ای باشن که دیگران برای زندگیشون تصمیم گیری کنن. چون تونستن حدود یکسال و نیم زیر بار ازدواج نرن.
راستش گفتن که شاید برم خواستگاری و بهونه الکی بگیرم تا خانوادم دست بردارن، من گفتم اینکارو نکن. اگه خوب بود ازدواج کن. اشتباه کردم؟ حالا چیکار کنم؟
.نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
سلام اگه با هم دوست دختر و دوست پسر هستید یا کم کم دارید وارد رابطه ای مثل اون میشید حتما کاری که خانم فرشته مهربان گفتند رو انجام بدید و ارتباطتون رو قطع کنید
ولی اگر رابطه شما مثل دو همکار ساده است که گاهی با هم دردل میکنند
اگر حس میکنید طرف مقابل از شرایطی که داره از خواستگاری کردن از شما ترس داره (و به نظر اینطری هم هست) مثلا ازدواج ناموفق قبلیش و حس میکنه که بخاطر گذشته اش نمیتونه از شما خواستگاری کنه (از سوالایی که ازتون پرسیده میشه اینطوری استنباط کرد)
بهش بیشتر چراغ سبز نشون بدید
خیلی از پسرا هستن که در مورد خودشون زود قضاوت میکنن و با اینکه ممکنه از دختری خوششون بیاد و نظر دختر هم در نهایت مثبت باشه جلو نمیرن و از رفتار و صحبت های دختر اینطور استنباط میکنن که دختر حتما جوابش منفیه و لزومی نمیبینن توی محیط کار سنگ روی یخ بشن و پیش همکاراشون انگشت نما بشن
مثل این تاپیک : http://www.hamdardi.net/thread-27145.html
به عنوان یه پسر خواستگاری کردن و گفتن حرفی که تو دلمه به این آسونیا نیست و مطمئنا باید کلی با خودم کلنجار برم و کلی تمرین کنم تا بتونم صحبت کنم و هر چقدر که بیشتر عاشق و دلباخته کسی باشم حرف زدن برام سخت تر میشه و جو و محیط مکانی که مجبورم در انجا از طرف مقابل خواستگاری کنم هم خیلی برام مهمه
شما لزومی نداره خودتونو سبک کنید فقط کافیه فضا رو آماده کنید تا طرف مقابل حرف دلشو بزنه و راحت باشه و وقتی نظر شما رو جویا میشه علاقه اتونو بهش برسونید (نه مستقیم مثلا بگید من دوست دارم بلکه بصورت غیر مستقیم و سعی کنید حرفی رو که تو گلوش گیر کرده رو بهتون بزنه)
در نهایت در بدترین حالت ممکنه درخواست دوستی بده یا درهخواست روابط سطحی و مقطعی که با یه جواب قاطع بهش میگید که اهل این روابط نیستید و فقط به ازدواج فکر میکنید و میگید به هیچ وجه مزاحمتون نشه
دخترا خودشون استاد چراغ سبز نشون دادن هستند ، خودتون میدونید چطور باید رفتار کنید و نباید سبک باشید .
امیدوارم طوری رفتار کنید که حسرت این علاقه به دلتون نمونه (با بیتوجهی) و ضمنا طوری رفتار نکنید که غرورتون بشکنه (ابراز مشتقیم علاقه)
نه نیستن. اگه می تونی از دید یه پسر بگو چراغ سبز چیه.نقل قول:
خترا خودشون استاد چراغ سبز نشون دادن هستند
من اگه یکی رو دوست داشته باشم و مطمن باشم میرم بهش می گم دوست دارم :)) اونم لابد می گه به جهنم!
سلام دوست عزیز. خب خودشون ک گفتن ناراضی هستن پس دلیلتون برای ناراحتی چیه ؟
فرنوش گرامی به همدردی خوش آمدی
دوست عزیز این تاپیک مدتهاست توسط شروع کننده به روز نشده.
لطفا در تاپیکهای این چنینی پست ارسال نکنید.
با آرزوی سعادت و نیکبختی برای شما:72: