تفاوتها وشباهتهای من و خواستگارم و نیاز به راهنمایی برای تصمیم گیری

سلام دوستان
این تایپیک ادامه تایکم توی قسمت ترس از ایجاد رابطه جنسی هستش که به پیشنهاد دوستان سعی دارم توی جواب نهایی دادن که مدت زمان زیادی وق ندارم جواب بدم نهایت تا ده اردیبهشت از نظرات شما هم استفاده کنم
ممنون میشم راهنمایی کنید..

خصوصیات منفی خاستگارم خصوصیات مثبت خاستگارم حساسیتش رو خونوادم صادق بودنش جبهه مخالف سیاسی بودنش مذهبی بودنش منطق گرای محض بودنش(با اینکه تکذیب میکنه) هدف دار بودن خشک بودنش اهل مطالعه وتحقیق ونظمه حساس بودنش تو به اینکه مشکلاتی که داره وعیباشو به ورش بیارم مستقل بودنش رک گوییش وقت شناسه ذکر زیاد احادیثش توی موقعیتایی که قرار میگیریم(حس میکنم افراطه دیگه) شیک پوش بودنش خود را زیاد از حد باهوش دانستن دربرابر من(نمیدونم چون از نظر مدرک تحصیلی ازش بالاترم میخوام بهم اثبات کنه ازم کمتر نیس) اینکه دوس داره درآینده عشق ورو بهم اثبات وابراز کنه روحیه حساسی داره وزود رنج(حواسم باید به کارام باشه) دربرخورد با مسایل به جای استفاده از نظر دیگرون وخونواده از نظر فرد سوم یعنی مشاور استفاده میکنه جزیی نگری زیادش توی مسایل توی رفت وآمد در آینده محدودم نکرد دوس داره بفهمونه حرف حرف خودشه وحرف اخرو اون میزنه(من اینو چن بار ردش کردمو بش تذکر دادم) نسبت به زندگی گذشته ام درک خوبی داشت دید محتاط گونه ای تو مسایل داره سعی در فهمیدن احساسای من(معلومه میخواد درکم کنه ومنو بفهمه) دید نقاد گونه ای به مسایل وآدما داره

:72: :72: :72: :72: :72:

خصوصیات منفی من	خصوصیات مثبتم
توی تصمیم گیری ها نمیتونم مستقل فک کنم نظر دیگرون واسم مهمه وروش اثر میذاره	مهربونم
ضعف توی خود باوریم	اجتماعی
ناراحت بشم ویا عصبانی زودی فرد مقابل میفهمه(توی چهره ام مشخص میشه یا حالت گفتاری ام)	به دیگرون احترام زیادی میذارم
حساس وزود رنجم	درک دنیای فرد مقابل
نمیخوام کسی بهم دستور بده رئیس بازی دربیاره)	احترام به عقاید فرد مقابل هرچن مخالفم باشه
یه خورده شلخته ام	احساسی
اراده ام توی برخی مسایل تحصیلی واجرای برنامه هام یه خورده ضعیفه(معمولا دقه نودی هستم)	دلسوز
گاهی دنیای ادما مسایل ایجاد شده تو زندگیمو بد تعبیرش میکنم	میتونم زمان عصبانیت فرد مقابل خوب درکش کنم ورفتار خوبی داشته باشم
کم تحملم وصبرم یه خورده کمه	گاهی از خود گذشتگی دارم
اعتماد به نفسم یه خورده بالا وپایین میره	زرنگ ومسیولیت پذیرم
یه خورده مادرم ونظرش تو زندگیم واسم اصله	مذهبی

فقط نمیدونم بعدش باید چی کار کنم!
من یه خورده حس میکنم رو خصویات منفی اش زیای ذوم کردم!
ترسم اینه نتونه درکم کنه...
درآینده با مشکل رو روبرو بشیم
با اینکه به طور جالبی طرز تفکراتمون در مورد زندگی آینده مثه همه!
واز نظر مشاور ما مشکلی واسه ازدواج نداریم!
ولی اون موقع که سوالای خودشون ازم پرسید وفهمیدیم مثه همیم اول من جواب سوالاشو میدادم بعد اون نظرشو میگف
یعنی جوابای من توی نظری که اون میگف تاثیر داشته که منجر به شباهتامون بشه؟!
ما دیگه داریم میریم واسه آزمایش دادن......!
من فقط میخوام بار آخر کنکاش کنم تو تصمیمم!
ممنون میشم از بیان نظراتتون واسه گرفتن تصمیم نهاییم!

ساغر جان نمی دونم اینارو خوندی یا نه. اگه نخوندی واسه خصوصیات خودت که نوشتی حساسی و خیلی به روحیات دیگران اهمیت می دی و موقع تصمیم گیری نظرشون برات ممکنه روی تصمیمت اثر بذاره این دو تا رو بخون.
http://www.hamdardi.net/thread-18343.html
http://www.hamdardi.net/thread-19883.html

خواستگار !

درود بانو ساغر

ببخشید توی موقعیت حساسی هستید ولی من نظر و احساسی که دارم را مینویسم.

این نظر شخصی و احساسیه که از نوشته های شما دارم و نظر من هیچگونه ارتباطی با مدیران و مشاوران سایت همدردی نداره:72:

شما یکم باید بیشتر روی خودت کار کنی.با سپاس از بانو مینوش گرامی :72: بشخصه فکر میکنم شما باید خیلی روی اخلاقتان کار کنید.

کم بودن اعتماد بنفس
اینکه نمیتوانید قاطعانه تصمیم بگیرید و از حق و نظر خودتان دفاع کنید(در همن مورد خواستگارتان هم مشهوده)
منفعلانه برخورد میکنید
بقیشم خودتان نوشتید

نمیدونم شاید تشنباه میکنم ولی حس خیلی خوبی نسبت به این اتفاقی که داره میوفته ندارم.من با قشری که خواستگار شما هستند بسیار بحث و تبادل نظر داشتم در تمام موضوعات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی میشناسمشون خیلی خوب.خصوصیات مثبت خوبی داری ولی خیلی باید روی خودت کار کنی.
نمیدونم درسته یا نه ولی خواهشا لطف کنید حتما حتما یه مشاوره با مدیران و مشاوران سایت داشته باشید.حتما اینکارو انجام بدید درسته نقاط مثبت و تفام زیادی دارید ولی من احساس میکنم شما یکم دارید شل میگیرید این موضوع را بقول معروف دارید خودتان کمک میکنید برای یکی شدن تفکرتان و اخلاقیات و شخصیتی که دارید نسبت به هم نزدیکتر میکنید البته بصورت تصنعی که شاید این برگرده به منفعل بودن و اعتماد بنفس کافی نداشتن و اینکه شخصیت مادرتان روی شما خیلی تاثیر داره و همینطور شخصیت پدرتان.

بشخصه فکر میکنم مثل دوست دختر و دوست پسر که دوست دارن به هم برسن بعضی چیزار رو نمیبینن و دوست ندارن ببینن دارین رفتار میکنید.
لطفا عضویت انجمن آزاد را بگیرید ضرر نداره.بقول خانومم با اینکه خیلی باهم خوبیم و نزدیکیم ولی حرفش حقه میگه حتی 500 تومانم خرج کنی واسه مشاوره ازدواج بازم کمه.


http://www.hamdardi.net/payments.php

حق اشتراک 3ماهه انمن آزاد 28000 تومان

چنتا حسن داره.1.بصورت انلاين مشاوريد سايت در اختيار شما هستن و لازم نيست وقت بگيريد يا از منزل خارج بشيد.2.قيمت مناسب نسبت به بيرون 3. از همه مهمتر حداقل خيالت راحته سايت داراي مشاورين متخصص و باتجربه اي هستش



پ.ن: جناب مدیر میدونم توی پیام هم بهم گفتید سایت بیشتر آموزشیه و نه درآمدی ولی لطفا به این مورد یه نگاهی بندازید:72:

ببین دوست عزیز منم با نظر آقای خاله قزی موافقم
شما اعتماد به نفست پایینه که به نظر من ناشی از وابستگی به مادرته
یعنی به عنوان یه دختر بالغ دوست داری که مستقل عمل و رفتار کنی و خودت رو باور کنی اما به محض اینکه تصمیمات مهم زندگی مطرح میشه به دلیل اینکه نتونستی فاصله عاقلانه و منطقی بین تصمیمات خودت و نظر مادرت رو ایجاد کنی ناخودآگاه برمیگردی سر خونه اول
یعنی اعتماد به نفست میاد پایین و منفعلانه رفتار میکنی
خصوصیاتی که برای اون آقا نوشتید به نظرم معقوله و مثل هر انسانی ویژگی های مثبت و منفی دارن اما اینکه شما انتخابشون کنی یا نه بستگی به خودتون داره که آیا با ویژگی های منفی ایشون میتونی کنار بیای ؟
تصمیمت برای این ازدواج هر چی که هست محترمه و منم مراجعه به مشاور یا مشاوره سایت همدردی رو پیشنهاد میکنم
اما قبل از هر چیزی سعی کن مشکلات شخصیتی خودت رو حل کنی
من خانم هایی مشابه شما اطرافم زیاد دیدم که بعد از ازدواج به شدت به مشکل برخوردن

- - - Updated - - -

ببین دوست عزیز منم با نظر آقای خاله قزی موافقم
شما اعتماد به نفست پایینه که به نظر من ناشی از وابستگی به مادرته
یعنی به عنوان یه دختر بالغ دوست داری که مستقل عمل و رفتار کنی و خودت رو باور کنی اما به محض اینکه تصمیمات مهم زندگی مطرح میشه به دلیل اینکه نتونستی فاصله عاقلانه و منطقی بین تصمیمات خودت و نظر مادرت رو ایجاد کنی ناخودآگاه برمیگردی سر خونه اول
یعنی اعتماد به نفست میاد پایین و منفعلانه رفتار میکنی
خصوصیاتی که برای اون آقا نوشتید به نظرم معقوله و مثل هر انسانی ویژگی های مثبت و منفی دارن اما اینکه شما انتخابشون کنی یا نه بستگی به خودتون داره که آیا با ویژگی های منفی ایشون میتونی کنار بیای ؟
تصمیمت برای این ازدواج هر چی که هست محترمه و منم مراجعه به مشاور یا مشاوره سایت همدردی رو پیشنهاد میکنم
اما قبل از هر چیزی سعی کن مشکلات شخصیتی خودت رو حل کنی
من خانم هایی مشابه شما اطرافم زیاد دیدم که بعد از ازدواج به شدت به مشکل برخوردن

نمیخوام بی ادبی کرده باشم و بی تفاوت ، چون مساله ی خیلی جدی هستش میترسم نظری بدم :undecided: ولی خیلی مشتاق شدم بدونم آخرش چی میشه !
ما که دعا میکنیم ایشاله همچی اونطور بشه که مصلحت هردوتونه و خوشبختیتون توش باشه:203:
هرکی نظرمو خوند برا خوشبختی ایندو نفر و همه ی جوونا و پیرا و بچه ها یه صلوات تو دلش بفرسته :18:

ممنون از تموم نظراتتون
مخصوصا این آخری که باعث خنده ام شد!
مگه سریاله که منتظر آخرش باشن!
خخخ
ممنون ولی بازم...
آره راس میگید میدونم خیلی ضعف دارم...
خیلی مخصوصا تو خود باوریم...
پیشنهاد رفتن پیش مشاور رو دادم ولی استقبال نشد...یه جورایی رد شد...
ولی یه حسی بهم میگه چون انجام بعضی کارای زندگیم مثه دفاع پایان نامم که همیشه ترس داشتم ازش عالی انجام شده میتونم از پس این مسئله خوب بربیام...
حس میکنم با ازدواج میتونم قالب وشخصیتمو تغییر بدم...
یه جورایی دارم خودمو واسش آماده میکنم....
کتابایی میخونم که بتونه افکارمو از خودم عوض کنه....
......
ودرخصوص مشاروه گرفتن از اینجا از این تالار ،مشکل مالی ندارم ولی فعلا شرایطشو نمیبینم واسه این کار....
نمیدونم شایدم این کارو کردم.مشخص نیس....
من در مرحله بعدی تموم حرفایی که باید بزنم وتا الان نزدم به خاستگارم میزنم...
فقط......
به نظرتون آیا نیازه اون از همه زندگی من مطلع بشه؟
تا چه حدشو میتونه اون بدونه؟
آدم بعضی جاهای زندگیش واسه خودش اسراه،دوس نداره طرفش بدونه...
تو گفتنش موندم....
؟
ممنون بازم از راهنماییهاتون

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط meinoush

ساغر جان نمی دونم اینارو خوندی یا نه. اگه نخوندی واسه خصوصیات خودت که نوشتی حساسی و خیلی به روحیات دیگران اهمیت می دی و موقع تصمیم گیری نظرشون برات ممکنه روی تصمیمت اثر بذاره این دو تا رو بخون.
http://www.hamdardi.net/thread-18343.html
http://www.hamdardi.net/thread-19883.html

---

ممنون وتشکر بسیار
دارم میخونمش....
نمیدونسم این همه مدت چقد شبیه منفعلام!!!!!!!!!!11
ممنون از راهنماییتون
بسیار زیاد

نه ساغر جان لازم نیست همه چیه زندگیتو بگی به کسی. به هر ادمی اطلاعاتی رو بده که نیاز داره بدونه یا تو نیاز می بینی بدونه. این با صداقت تداخلی نداره. زیاده گویی فقط نمی کنی.
نوشتی می خوای هر چیزی که نیازه رو بگی به خواستگارت. خوبه. خواسته هاتو و چیزایی که لازم می بینی رو به هر کسی بگو اما یادت باشد هم احترام به اون و هم احترام به خودت رو در نظر بگیر.
این تاپیک های جراتمندی رو خوندی خیلی خوبه اما اولش یه کمی رو در و همسایه و غریبه تمرین کن. یه دفعه ای اولین تمرینت جلو خواستگارت نشه :)
موفق باشی.

جواب مشاور ما اومد وبا هم رفتیم گرفتیم پیش مشاور...
هردو تو موقعیت روانی وشخصیتی خوبی بودیم...
من فک میکردم اون بدبینه ولی مشاور تستو نشونم داد مثبت نگر وبود....
......
ازشم پرسیدم نمیخوام تو زندگی خیلی حساس باشه ومدام سخت گیری کنه...گفت اینجوری نیس ومتقاعدم کرد اشتباه فک میکنم...
ولی همون جلسه دو مرتبه به جمله های معمولی من میگف بی احترامی....!
مثلا من نوش ته بودم تو جواب یه وسالاش که مخالف مردسالاری تو خونوادم چون نظام خونواده با نظام اداره فرق میکنه...گف این جملت نوعی بی احترامی به منه!!!!!!!!11
منم گفتم بی احترامی چی؟یه فکر اومد تو ذهنم آوردمش رو برگه...!
ولی بعد حرفی که نوشته بودمو توضیحش دادم...
....
نمیدونم....
حس میکنم بینمون همش یه حس مچ گیریه...
حی اینکه یکی میخواد به اون یکی بگه من از تو برترم...!
آزمایشم رفتیم که جوابش فردا میاد...
تاریخ عقدم اون تعیین کرده بی اینکه هنوز درمورد مهریه به توافق برسیم
من هنوز با مهریه ای که اون عند الاستطاعه میگه مشکل دارم قانع نشدم...!
......؟
میشه بعد عقد دلم باش صاف بشه؟
بنظرتون؟من بعد عقد میخوام خیلی تلاش کنم واسه بهبود زندگیمون...به خودشم گفتم با هم قرار گذاشتیم پشتگارمون واسه تشکیل یه زندگی خوب بالاتر بره...!
.....
میشه بگید بعد از عقد میتونم حسام رو نسبت بهش عوض کنم؟
حداقل دوستش داشته باشم؟

- - - Updated - - -

درود بانو

عندالاستطاعته دیگه چیه؟یعنی هنوز مهریه را تعیین نکردید؟دوست داشتن به مرور زمان اتفاق میوفته.انشاالله با شناخت اخلاقای همدیگه میزان علاقه و عشق بینتان هم بیشتر میشه

- - - Updated - - -

فقط یک جلسه پیش مشاور رفتید؟فکر کنم بد نباشه خود شما به تنهایی هم پیش مشاور برید خیلی عالی میشه.

مقالات همدردی را هم مطالعه کنید بانو:72:
خوب گوش دادن

مهارت گوش دادن و مهارتهای ارتباطی(به همراه لینک مقالات برگزیده)

این مقاله را حتما بخوان نکات کاربردی در زندگی متاهلی

(:) نکته های کاربردی عمومی >>>

لینک های مهارت های ارتباطی و رفتار جراتمندانه


مهارتهای ارتباطی

چگونه منفعل نباشیم؟

اینا هم تاپیک های she هستش.

مشاوره تخصصی با جناب sci

کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه

حداقل روزی نیم ساعت تا یکساعت وقت بزار و بخوان.

یه سوال شما الان نسبت به ایشون بنظرت شناخت کامل و کافی را بدست آوردید؟

سلام ساغر جان
خواستگار شما شباهت بسیار زیادی به خواستگار من داره البته از روی خصوصیاتی که شما گفتینو همچنین خصوصیات شما هم به خصوصیات من زیاد شباهت داره.
چند وقته میشناسیش؟
تا بحال بحث جدی داشتین ؟
سر چه موضوعاتی ؟
روی کارات حساسه؟
اگه بگی شاید بتونم کمکت کنم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط anisa

سلام ساغر جان
خواستگار شما شباهت بسیار زیادی به خواستگار من داره البته از روی خصوصیاتی که شما گفتینو همچنین خصوصیات شما هم به خصوصیات من زیاد شباهت داره.
چند وقته میشناسیش؟
تا بحال بحث جدی داشتین ؟
سر چه موضوعاتی ؟
روی کارات حساسه؟
اگه بگی شاید بتونم کمکت کنم.

---

سلام...
خوب مدت آشناییمون همون دو ماه هستش که از زمان اومدنش به خاستگاری شروع شد وتا الان طول کشیده...
البته وسطاش یکی از اقوام نزدیکش فوت شد که ما نزدیک 20 شایدم بیشتر روز کمتر همو دیدیدم...
شماره تلفنمم از اول بش ندادم...یعنی الان بعد مصبت شدن جواب مشاوره ازم خواس شمارمو که ندادم که از خونوادم گرفت...
یعنی اینکه ما فقط از طریق رابطه حضوری باهم آشنایی داشتیم...
شاید همون سه بار قبل از عید...دو مرتبه کوتاه مدت چن دقه ای توی عید والانم که دو سه مرتبه چن ساعته باهم بودیم...
....بحث جدی هم تو ملاقات بیرون رفنمون واسه باز اول تو کافی شاپ داشتیم سر مسایل سیاسی...ومنم فک میکردم دیدگاه منفی داره از ادما....وکلی کوبوندمش...جوری که الان هم یه بار اشاره کرد به اون لحظه که چقد جدی بودم به قول خودش تندخو...خخخ
رو کارام ....فک کنم آره...
تا الن که با هم نصف روز بیرون رفتیم واسه کارای ازمایش خونواده گذاشتن با هم تنها بریم دنبالش...حس میکنم آره...ولی دیگه بحثی نداشتیم...یعنی از خاطره آخرین ملاقاتمون تو کافی شاپ وفاصله 30روزه بینش که افتاد به خاطر فوت اقوامشون خیلی عوض شد...خیلی دیگه حواسش به کاراشه ناراحتم نکنه...دیگه وارد مسایل سیاسی میشه خودش میگه یادم رفته بود قرارمون این بود وارد این مسایل نشیم...
....
ولی هنوز جلوش معذبم...بدجور خجالتی شدم جلوش...حس خوبی نیس...اونم فک کنم اینجوریه....
حساسیت رو کارام فقط اشاره هاش به رفتارای قبلم بوده مثلا چرا اینجا اینجوری بودی...منم باید توضیح بدم...مثلا تو یه قسمت که باهم بودیم تو یه سوالاش مردسالاری رو رد کرده بودم وگفته بودم چون نظام خونه با اداره فرق داره حس میکنم هم فکری بهتر از اینه یکی حرف آخرو بزنه...میگف این جملت حس میکنم نوعی بی احترامی به من یعنی تو این مسایلو نمیفهمی...جا خوردم از این طرز فکرش واولش جدی بهش گفتم من از بیان حرفم قصد توهین نداشتم فقط دییگاه من اینه...یه کم ساکت شدم...گفتم دیدی گفتم بدبینی !سعی کردم جوعوضش کنم وشروع کردم علت نوشتن جمله رو توضیح دادن...سرش خیلی بحث کردیم تهشم نظرمن قبول شد...!
اینجوری حساسیتاش...نمیدونم تونسم جوابتونو بدم یا ن...
پس فردا باید بریم خونشون ...ودیگه قرارای مهریه رو بذاریم...اون مسیله بودنمون با همو تموم شده میدونه ولی من هنوز با خودم حلش نکردم ودرگیرم...
ممنون میشم اگه کمکی ازت بربیاد واسم تو این مساله انجام بدی...وراهنمایی بکنی...

بانو ساغر

لطفا خودتان به تنهایی برید پیش مشاور.حتی اگه ایشون نیومدن تنعایی برید لازمه خیلی به شما کمک میکنه من خودم قبل ازدواجم تنهایی میفتم مشاور یکسال قبل ازدواجم خیلی بهم کمک کرد تا افکارم سروسامان بگیره و واقعا بدونم کی هستم و چی میخوام از زندگیم و زندگی مشترک:72: