با این مثالم سوء تفاهم برات پیش نیاد خانوم من راحته با فامیلاش ولی راحتیش خیلی از من کمتره نه دستی رد و بدل میشه نه چیزی غیر این ولی اون افرادی که باهاشون خوبه ادم های درستی نیستن(دختر خاله هاش و اینا منظورمه)
من از خانومم راضی هستم بازم خدارو شکر مثل خودم گیرم اومد میدونی دیگه شرایط ازدواجم در چه حدی بود از این بابت راضی هستم ولی اون چیزی که منو ازار
میده سطحی نگریشه و فکر می کنه من براش یه دوستم تا شوهر گاهی اوقات پیش خودم می گم شاید بخاطر سنشه اخه خانوم من 22 سالشه و 4 سال از من کوچکتره بازم گیج شدم
دیشب حالم خوش نبود
رفتم خونه بهم خسته نباشید گفت و سلام کرد و اینا منم گفتم مرسی و ممنون یکم حرف زدیم شام خوردیم اینا رفتم یکم تلویزیون ببینم اومد کنارم نشست تا بیشتر در مورد کار و اینا حرف بزنیم ولی نمی دونم
چرا همش یه حسی بهم میگه باهاش سرد باش هنوزم متوجه اشتباهش نشده
از ته دلم بینهایت دوسش دارم خودشم میدونه تو چشاش زل زدم گفتم
اون مواقعی مشد که اون دختره که می گم چجوری گیرش انداختم اس ام اس میداد با خط های مختلف تو چشاش
زل میزدم میگفتم بخدا تو زندگیم کسی رو جز تو دوست نداشتم و نخواهم داشت واقعا هم به این صورته اونم بهم گفت میدونم انشالله حلش می کنیم ولی همش قول می گرفت که کاری به کارش نداشته باشم موقعی که فهمیدم کار کیه
اینارو گفتم که بدونی من هم احساس رضایت از کارام ندارم
بازم ممنون داداش خیلی لطف کردی مرد بزرگ ولی مشکل اصلی من کاراشه که چه دلیلی داره که
حتی با حرفم متوجه نمی شم و بعد اون جوشی بودنمه که برگشته چون می دونم سرچشمه تموم این مشکلاتم از همین
مغرور بودنم و جوشی بودنمه
- - - Updated - - -
د
ببخشید که دیر پاسخ دادم دیشب حال نسبی خوبی نداشتم به همین منظور نتونستم خیلی چیز هارو بنویسم تا متوجه بشید موضوع از چه قراره
اگه طولانی شد شرمنده می خوام کاملا بنویسم بدونید موضوع چیه و برم چون جلسه دارم
من پسری هستم 26 ساله
خصوصیات اخلاقی من به این صورته که
خیلی با اطرافیانم خوبم
خیلی با همشون گرمم
خیلی خوش اخلاقم با هاشون
خیلی همه رو دوس دارمفرقی هم نداره از خانواده خودم باشه یا خانواده کس دیگه
خیلی سر زندگیم و طرز فکرم و عقایدم که نه چندان قوی نیست پایبندم
مشکلات دیگران مشکلات منه و براشون کم نخواهم گذاشت حس انسان دوستی من قوی هستش
و......
بعد میزنه مشکل جدید رخ میده بعد نامزدی اونم اینه که یه مزاحم داشتم اون مزاحم هر شب با یه خطی بهم اس ام اس میداد اونم اس ام اس عاشقانه
چون منو دوست داشت و عاشقم به قول معروف بود ولی من طرف رو نمی شناختم
بخاطر این می خواست زندگی منو و خراب کنه و منو پیش همسرم نا بود کنه ولی همسرم بهم اعتماد کامل داشت
منم با یاری همسرم که بهش موضوع رو بعدا گفتم و به یاری دوستانم فهمیدم اون شخص کیه پیداش کردم در مقابل همسرم سیلی زدم به کسی که به قول معروف نا محرم بود فقط زدم که خانومم چقدر دوسش دارم و اعتمادش بهم چندین برابر بشه از طرفی هم واقعا اون سیلی رو نا خود اگاه زدم چون باور کنید هر لحظه زندگیم از هم داشت می پاشید بازم میگم دست خودم نبود چون می دیدم به چشم غیر مستقیم که خانومم چقدر از این
موضوع ناراحته و دل خوره منم به روش نیاوردم ولی ناراحت بودم از این موضوع که منجر شد به این موضوع
پس ربطی نداره خانوم من ناراحت شه و بخاطر این موضوع به نوعی بیاد و تلافی کنه چون من کاری نکردم از قصد که
پس این گزینه حذف میشه از موضوع
این دوبار بود که به شخصییت من بی احترامی شد تو بین فامیل های همسرم و اینا
دیشب خانومم بهم میگه بیا بریم تا اخر پیشت میشینیم
بهش میگم مشکل من تو نیستی فکر نکن به نشستن تو کنارم نیاز دارم
نمی دونتم ت چه حدی با من موافقید ولی از دیروز همتون نسبت به من جبهه گرفتید ولی اینگونه به این موضوع نگاه کنید بخدا من دیگه خسته شدم از صبح ساعت 8 میام شرکت تا 1 >1 میرم خونه تا 4
4به بعد میام کارای عقب مونده رو انجام بدم
تا 8
8میرم خونه میشم ببخش جنازه نه خوشی دیدم نه هیچ اینقدر دلم برای دوستام تنگ شده اینقدر دوست دارم باهاشون برم مسافرت مجردی ولی بنا به دلایلی پاهام بسته هست
از طرف دیگه جوشی بودنمه داره منو زجر مید
ه بی خود و بی جهت میریزم به هم نمی دونم چیکار کنم تاپیک مربوط به اعصبانیتم رو 10 بار زیرو رو کردم نمی شه که نمیشه ای کاش کسی بود در تموم مراحل منو همکاری میکرد
به هر حال نوشتم که بدونید من تقصیر کارنیستم
چشم حتما اینکارو انجام میدم ولی در اخر نوشتی سوپرایز؟؟؟؟
مهمونی که توش ببخش استادیوم ازادی باشه سوپرایزه ادرین جان؟؟؟؟؟سوپرایزه بهت بی احترامی کنن؟؟؟؟؟؟
[IMG]file:///C:\Users\Atefe\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\ clip_image001.gif[/IMG]