به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 31
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array

    6 راهنمایی تو خواستگاری 3(موضوعات جدید+کمی مشکل)

    بازم قصد تشکر از تموم دوستان عزیز که در تاپیک های قبلی منو همراهی کردن با نظرات زیباشون دارم و قصد معرفی خودمو برای دوستان جدید

    پسری هستم 25 ساله در شرف ازدواج که 1 جلسه خواستگاری رفتم و دیشب دومین جلسه می شد برای رفتن من به خواستگاری که در مورخه 23/03/1392 شکل گرفت

    قرار بود به دوستانی که در تاپیک های قبلی بنده منو همراهی کردن و جا داره ار تک تکشون تشکر کنم جزئییاتو شرح بدم

    دوستان ما بله ساعت 8.30 بود با استرس کم راهی رفتن شدیم تعداد نفرات ما سه نفر بود خودم و مادر و پدر بنده گذشت زمان ساعت 9رسیدیم و من تا اون موقع کمی استرس داشتم ولی از جلسه اول خیلی کمتر دیگه خلاصه زنگ زدیم و بنده و خانواده با گل و شیرینی وارد منزل شدیم و اونا هم به گرمی به استقبال ما اومدن و گرم احوالپرسی کردند راهی خونه شدیم ولی مادر بنده قبلش گفته بودند به خانوادشون که این قرار ملاقات فقط 2 خانواده یکی خانواده ما و خانواده خودشون تشریف داشته باشند چون قرار صحبت ها خصوصی برپا بشه در خصوص مهریه و اینا که بر خلاف حرف مادر بنده عمو ی اون خانوم در اون مهمونی حضور داشتند عموشون بودند و زن عموشون و 2تا دخترشون که اینجا حرصم در اومد و پی بردم شاید خانواده ای کنجکاوی باشند و اینا اینم یکی از مشکلات جدید نمی دونم بازم من دچار اشتباه شدم و یا خیر
    بلاخره پس از 15 دقیقه ای که داشتند احوال پرسی می کردند با پدر و مادر بنده بحث تحصیلات فرزنداشون شد و اینا و منم هم چنان در استرس کمی به سر می بردم که دیدم یهو مادر بنده گفتند اگه اجازه بدین این 2تا جوون برن حرفاشونو بزننو اینا مادر پدرشون گفتند اختیار دارین از اینجا متوجه شدم از بنده خوششون اومده چون اگه نمی اومد به این راحتی فکر نکنم اجازه می دادن به هر حال ما رفتیم تو اتاق خود دختر خانوم ولی اتاق زیبا و مرتب و باسلیقه ای و صورتی و احساساتی داشتن از اونجا فهمیدم که ایشون با سلیقه و اینا هستن و در همون لحظه که داشتم می نشستم این خانوم صندلی و جوری گذاشتند که پای بنده می گیره یه صندلی چنان دردی گرفت که نگو و یکم احساس درد کردم و اینا که دیدم دختر خانوم گفت چیزی شد و یکم اشفتگی تو چهرش دیدم و صداشونم شنیدم منم گفتم نه چیزی نیست راحت باش و اینا ولی پام تا اخر مجلس داشت می ترکید بلاخره شاید صحبتامون با همون پای درد بنده startشد و اینا اول یکم احوالپرسی کردم ایشون نمی دونم همیشه کم صحبتن یا خیر باید پیگیر شم چون بیشتر من داشتم احوالپرسی می کردم و ایشونم فقط جواب می داد ولی در کل از حجب و حیاشون تو 2بار برخوردی که داشتیم خوشم اومد بلاخره اون بیچاره فکر کنم می خواست سوالاتی بپرسه و اینا یه کاغذی رو میزش بود ولی دید بنده دست خالی هستم دیگه حرفی نزد ولی کل حرفای ما منتهی میشد به این که حالتون چطوره و چندتا برادر خواهرین و دامادتون چی کارستو اینا حدود 25 دقیقه گذشت و من گفتم ببخشید من یکم کارم زیاد بود نتونستم معیار هامو بنویسم و بیام در خدمتتون باشم به هر حال انشالله دفعات بعد... ولی من نمی دونم چرا تو اون لحضه اینو گفتم اگه یهو جور در نیاد ضایع میشم که به هر حال من از این خانوم اندکی خوشم اومد ولی بازم 2دل 2دلم نمی دونم چی کار کنم ؟؟؟گذشت حدود 25 دقیقه گفتم بریم تو حال پیش خانواده ها و اینا گفت باشه بریم و من باورتون نمی شه پاهام میلنگید قبل این که بریم گفت اقا محمد ببخشید که باعث شدم پاتون بخوره به صندلی و اینا گفتم نه عزیز این چه حرفیه اخه این باعث شد اگه یکم صندلی و خوب میزاشت مشکل حل بود اینقدرم پام درد نمی گرفت
    خلاصه رفتیم اینا اها تو اطاق ایشون من فقط گفتم که شما مایلید برای صحبا مهریه و اینا بین خودمون حل شه؟گفتند مشکلی نیست باشه خلاصه رفتیم پیش خانواده ها و اینا یکم گذشت پس از حال و احوالپرسی از بنده مجلس رسمی شد از ما در مورد چگونگی یرگزاری مراسم و مهریه پرسیدن من هم گفتم که مهریه بین خودمون حل می کنیم اونا هم گفتم باشه و اینا


    حالا من موندم با کمی سوال

    ابتدا این که من از این خانوم خوشم اومد راستیتش ولی خانوادشون یکم اذیتم می کنه خانواده محترمی هستند ولی یکم فکر کنم خانواده پدریشون فوضول هستند ببخشید
    نمی دونم چطور تصمیم بگیرم مادرمینا خوششون اومده


    دومین سوال اینه که ایا سومین مرتبه هم بریم خواستگاری برای حرف زدن و اعلام معیار ها و اینا چون امروز دختر عموی بنده میاد پیشم برای نوشتم معیار ها مشکلی ایجاد نمی کنه و اگر این اگاهی از معیار ها در جایی غیر منزلشون باشه مشکلی پیش می اد؟؟؟


    و سومین سوال در مورد پرسیدن بعضی معیار ها دچار خجالت و رو در وایستی بشم از اون سوال و معیار صرف نظر کنم یا خیر؟؟؟؟؟مثال داشتن روابط عاطفی و دختر عمو هاتون چرا می خندیدن در بعد ها و این جور مسئله ها


    چهارمین سوال اینه که ببخشید نمی دونم چطور بیان کنم ایا در خواست گواهی بکارت و بگم بهش برخورد چی کنم چهجوری بگم نمی دونم اینم اگه لطف کنید ممنون میشم





    دوستان به نظراتتون نیاز دارم حتما منو راهنمایی کنید یه دنیا تشکر از همتون مرسی



    ولی خواهشا اون 2تا رفیقی(جوانه-اسمونی) که نظرات قشنگ میدن نیان اینجا نظر بدن
    ویرایش توسط بی وفا : جمعه 24 خرداد 92 در ساعت 11:33

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    خجالت بکش،گواهی چه معنی می ده؟اگر کوچیک ترین شکی داری به مادرت

    بگو همین الآن زنگ بزنه ماجرا رو کنسل کنه.


  3. 8 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    asemani (جمعه 24 خرداد 92), meinoush (جمعه 24 خرداد 92), nikafarid (جمعه 31 خرداد 92), reihane_b (جمعه 24 خرداد 92), tamanaye man (جمعه 24 خرداد 92), فرانک بانو (شنبه 25 خرداد 92), راحیل خانوم (شنبه 25 خرداد 92), سنجاب بازیگوش (جمعه 24 خرداد 92)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27 نمایش پست ها
    خجالت بکش،گواهی چه معنی می ده؟اگر کوچیک ترین شکی داری به مادرت

    بگو همین الآن زنگ بزنه ماجرا رو کنسل کنه.
    شک ندارم به این خانوم ولی احتیاط شرط عمل هست نیست مگه تازه برای 2تا از دوستان خانوادگی بنده هم این اتفاق افتاده یکیشون بدون مهریه جدا شد داشت می مرد از غم و غصه می فهمی چی میگ برادر و اون یکی هم نمی دونم چی شد جدا شد نشد نمی دونم ولی به هر حال بنده شکی به این خانوم ندارم و خیلی هم می پسندمش

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مهر 92 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-2-29
    نوشته ها
    140
    امتیاز
    645
    سطح
    12
    Points: 645, Level: 12
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 202 در 91 پست

    Rep Power
    25
    Array
    سلام بی وفا جان . اولا که دوست من هر کاری برای اولین بار استرس داره دوما ادامس خوردن بهتر از چای خوردن بود منظور من این بود که چند دقیقه اول استرس دارین تا بیای یه چای بخوری و... حل مشکل . نمی دونستم خودتو می سوزونی که خخخخ

    سوما: به عنوان یه خانم و مهمتر از اون یه خواهر توصیه می کنم دوست من با یکی دوجلسه تصمیم گیری نکن. شما مشخص خانوادتا تجربه زیادی ندارین( منظورم خاستگاری و..) دوست من تو یکی دوجلسه منم می تونم خودم رو خ مودب و خانوووم و.. نشون بدم. اخه شما هیچی نگفتین و ندیدن یهویی مهریه. اصلا کی تو جلسه خاستگاری مودب نیست با شخصیت نیست به خداااااااااا


    بابا دو جمله صحبت دوتا بیرون رفتن. این کارا برای اشنایی بیشتر واجب به خدا. بنده خانمی رو می شناسم که از حجب و حیا دومی نداشت اما بالاخره دورو بودنش کار دستش داد. با با حیا بودن تو یکی دوجلسه که نمیشه قضاوت کرد. ببینیت اصلا افق دیدتون به هم می خوره.

    به خدا پسری رو می شناختم که با دو جلسه صحبت کردن و محجب بودن خانم و حرفای قشنگ و فلسفی زدن خانمش به این نتیجه رسیدن ازدواج کنن. الان یکی از افسوسهای بزرگ زندگیش شده همین ازدواج. مدام به ما میگن که در انتخاب عجله نکنین . حق انتخاباتون رو کم نکنین.

    تازه فقط با صحبت هم نمیشه به نتیجه رسید در عمل ببینین. داری دوست من عجله می کنی. دلگیر نشو ولی سنتی و بدون دوست دختر و... بودن ضامن خوشبختی نیست. چه بسا ازدواج سنتی که به مشکل بر می خوره. تنها راه باز کردن چشمهاست. فکر نکنین اینکه خودت با حیا هستی خدا یه با حیا نصیبت می کنه. باید خودتم دست به کار شی و تلاش کنی

    - - - Updated - - -


    به خدا پسری رو می شناختم که با دو جلسه صحبت کردن و محجب بودن خانم و حرفای قشنگ و فلسفی زدن خانمش به این نتیجه رسیدن ازدواج کنن. الان یکی از افسوسهای بزرگ زندگیش شده همین ازدواج. مدام به ما میگن که در انتخاب عجله نکنین . حق انتخاباتون رو کم نکنین.

    تازه فقط با صحبت هم نمیشه به نتیجه رسید در عمل ببینین. داری دوست من عجله می کنی. دلگیر نشو ولی سنتی و بدون دوست دختر و... بودن ضامن خوشبختی نیست. چه بسا ازدواج سنتی که به مشکل بر می خوره. تنها راه باز کردن چشمهاست. فکر نکنین اینکه خودت با حیا هستی خدا یه با حیا نصیبت می کنه. باید خودتم دست به کار شی و تلاش کنی
    هر قدیسی گذشته ای و هر گنهکاری آینده ای دارد.....اسکار جووون
    ویرایش توسط چنار : جمعه 24 خرداد 92 در ساعت 12:06

  6. 3 کاربر از پست مفید چنار تشکرکرده اند .

    بی وفا (جمعه 24 خرداد 92), جوانه؟؟؟ (جمعه 24 خرداد 92), راحیل خانوم (شنبه 25 خرداد 92)

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    فرض کن همچین گواهیی برای پسرا م بود،چه احساسی بهت دست می داد وقتی

    دکتر داره معاینت می کنه تویی تا حالا دستت به هیچ دختر

    غریبه ای نخورده.این درخواست عین تهمته.با این کار خوردش می کنی.

    ویرایش توسط فرشته مهربان : جمعه 24 خرداد 92 در ساعت 15:52

  8. 5 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    asemani (جمعه 24 خرداد 92), meinoush (جمعه 24 خرداد 92), nikafarid (جمعه 31 خرداد 92), shabnam z (چهارشنبه 06 آذر 92), tamanaye man (جمعه 24 خرداد 92)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 99 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 833 در 318 پست

    Rep Power
    58
    Array
    سلام دوست عزیز،اصلا خجالتو کنار بذار،شده 10 جلسه دیگه هم بری حتما کل معیاراتو چک کن و اگه باهاشون همخونی داشت انتخابش کن،اصلا از معیارات نگذر،چون با این کارت علاوه بر اینکه تو از اون شناخت به دست میاری اونم از تو شناخت پیدا میکنه،اما تو این زمینه تو باید فعالتر باشی،چون شاید حجب و حیا اون خانم اجازه نده بیشتر از تو فعال باشه،سری بعد که رفتی باهاش صحبت کنی سلام و احوال پرسی و حال عمو و خاله و... رو کنار بذار برو سر اصل مطلب،معیاراتو رو یه کاغذ بنویس شروع به سوال کردن کن و مقابلشم یه جای خالی بذار که جلوش مثبت یا منفی بذاری(یعنی اینکه مثبت برای اینکه باهاش موافقی و منفی یعنی مخالفی و حتی اگه لازمه جلوش توضیح بنویس)نذار نشناخته مراحل دیگه پیش بره،شما الان دو جلسه رفتی اما هنوز از اون خانم شناختی نداری،اصلا شاید اون دختر خیلیم خوب باشه اما با معیارای شما جور نباشه و یا برعکس...گفتی فضول،نگو که منم دلم خونه از ادم فضول،اونقدر از ادم فضول بدم میاد که نگو،احتمالا اون فامیلاشونم فضول تشریف دارن،اما یه چیز بهت بگم ادم فضول تو بهش و جهنمم فکر کنم باشه،فکر اینکه بخای جایی بری که از ادم فضول اثری نباشه رو از سرت بیرون کن،حتی تو فامیلای خودتم بگردی میبینی یه سری فضول تشریف دارن،حتما این سوالاو ازش بپرس که حرف دیگران چقدر تو زندگیش براش مهمه و اثر داره،چون این خیلی مهمه بعضیا دهن بین هستن مثلا کافیه دختر خاله طرف بگه رنگ میز تلویزون تون بنفش بود بهتره طرف دیگه تا میز تلوزیونو بنفش نکنه خوابش نمیبره،کسی که دهن بین هست به درد زندگی نمیخوره،اما بر عکس بعضیا اصلا دهن بین نیستن و مردم هر چی میخان بگن اصلا براشون اهمیتی نداره،ببین این خانم کدوم طرفیه،صندلی هم اصلا به روش نمیاوردی حتما طرف خیلی خجالت کشیده با روی باز میگفتی اشکال نداره اصلا چیزی نشده چون لنگ راه رفتنت اون بیچاره رو به فکر فرو برده و باعث شده معذب شه و حتی شاید نتونسته سوالاشو بپرسه،ما رو بیخبر نذار،ایشالا موفق باشی

  10. 3 کاربر از پست مفید samanft تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (جمعه 24 خرداد 92), بی وفا (جمعه 24 خرداد 92), راحیل خانوم (شنبه 25 خرداد 92)

  11. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط چنار نمایش پست ها
    سلام بی وفا جان . اولا که دوست من هر کاری برای اولین بار استرس داره دوما ادامس خوردن بهتر از چای خوردن بود منظور من این بود که چند دقیقه اول استرس دارین تا بیای یه چای بخوری و... حل مشکل . نمی دونستم خودتو می سوزونی که خخخخ

    سوما: به عنوان یه خانم و مهمتر از اون یه خواهر توصیه می کنم دوست من با یکی دوجلسه تصمیم گیری نکن. شما مشخص خانوادتا تجربه زیادی ندارین( منظورم خاستگاری و..) دوست من تو یکی دوجلسه منم می تونم خودم رو خ مودب و خانوووم و.. نشون بدم. اخه شما هیچی نگفتین و ندیدن یهویی مهریه. اصلا کی تو جلسه خاستگاری مودب نیست با شخصیت نیست به خداااااااااا


    بابا دو جمله صحبت دوتا بیرون رفتن. این کارا برای اشنایی بیشتر واجب به خدا. بنده خانمی رو می شناسم که از حجب و حیا دومی نداشت اما بالاخره دورو بودنش کار دستش داد. با با حیا بودن تو یکی دوجلسه که نمیشه قضاوت کرد. ببینیت اصلا افق دیدتون به هم می خوره.

    به خدا پسری رو می شناختم که با دو جلسه صحبت کردن و محجب بودن خانم و حرفای قشنگ و فلسفی زدن خانمش به این نتیجه رسیدن ازدواج کنن. الان یکی از افسوسهای بزرگ زندگیش شده همین ازدواج. مدام به ما میگن که در انتخاب عجله نکنین . حق انتخاباتون رو کم نکنین.

    تازه فقط با صحبت هم نمیشه به نتیجه رسید در عمل ببینین. داری دوست من عجله می کنی. دلگیر نشو ولی سنتی و بدون دوست دختر و... بودن ضامن خوشبختی نیست. چه بسا ازدواج سنتی که به مشکل بر می خوره. تنها راه باز کردن چشمهاست. فکر نکنین اینکه خودت با حیا هستی خدا یه با حیا نصیبت می کنه. باید خودتم دست به کار شی و تلاش کنی

    - - - Updated - - -


    به خدا پسری رو می شناختم که با دو جلسه صحبت کردن و محجب بودن خانم و حرفای قشنگ و فلسفی زدن خانمش به این نتیجه رسیدن ازدواج کنن. الان یکی از افسوسهای بزرگ زندگیش شده همین ازدواج. مدام به ما میگن که در انتخاب عجله نکنین . حق انتخاباتون رو کم نکنین.

    تازه فقط با صحبت هم نمیشه به نتیجه رسید در عمل ببینین. داری دوست من عجله می کنی. دلگیر نشو ولی سنتی و بدون دوست دختر و... بودن ضامن خوشبختی نیست. چه بسا ازدواج سنتی که به مشکل بر می خوره. تنها راه باز کردن چشمهاست. فکر نکنین اینکه خودت با حیا هستی خدا یه با حیا نصیبت می کنه. باید خودتم دست به کار شی و تلاش کنی


    مرسی چنار عزیز حق با تو هست اره تموم حرفات رو حساب بوده و دلیلشم منطقی واقعا ممنون فکر میکردم پسری ولی عذر می خوام خواهر من
    راسییتش من قبلش به اون خانوم گفتم که مهریه و اینا بین خودمون حل شه و اینا ولی الان دارم حرص می خورم چرا از روی استرس اون پرسش های مصخره و پرسیدم بله تجربه نداریم چون من تک فرزند هستم ولی انتظارشو نداشتم اونا تو دومین جلسه از ما بپرسن الان تازه فهمیدم نمی دونم حرفات واقعا رو من اثر کرد چرا این خانواده تو دومین جلسه در مورد مهریه حرفی زدن امکان داره مادرمینا هنگام صحبت های من با دختر خانومشون گفتند ولی الان پرسیدم گفتند اره و بحث کردم با مادرمینا به خاطر گفتن این موضوع چون الان اونا فکر می کنن ما چه ریگی به کفشمونه ولی راست می گی باید از فردا برم برا تحقیقات کل شهر و تحقیق می کنم یه ذره به شک انداختی منو انشالله فردا رفتم تحقیقات از محل کار پدر و برادرش و دامادشون و تحقیق از درو همسایه به نتایج خوبی دست پیدا کنم ولی هنوزم میگم احساس وابستگی به اون خانوم ندارم که بخاطرش هر چیزی او نادیده بگیرم فقط خوشم اومده و اگر کوچکترین تناقضی ببینم حتی تو دوران نامزدی =قطع ارتباط

    بازم مرسی واقعا مرسی از نظرت خیلی کمک کردی خواهر من ولی در مورد گفتن دوست دختر می دونی من تو زمان نوجوانی با دخترا ارتباط کمی داشتم ولی عشقی و عاطفی نبوده ولی خوب جنسشونو میشناسم از این بابت مشکلی ندارم



    دوستان اگر موضوعی می بینید که بران به ضرر تموم میشه خواهشا بیان کنید مرسی چنار عزیز:)

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    آقای بی وفا!:mad:
    اول اینکه دوستمون آسمانی خیلی محترمه !! من اگه بودم خییییییییلیییییی بهم برمیخورد حرفاتون!!

    دوم چرا اینقدر با جزییات!! باور کنید میتونستین پست اول رو توی دو خط بنویسید.خلاصه نویسی خیلی مهمه مخصوصا اینجا.چون باعث میشه دوستانی که تاپیکتون رو باز میکنن، با حجم کمی از مطالب روبرو بشن و نخوان وقت زیادی برای خوندن صرف کنن،حوصله زیادی هم نمخیواد!

    پس سعی کنید تو تاپیکهاتون مختصر بنویسید، تا بیشتر بازدید کننده داشته باشه!وبازدید کننده ها هم اینجوری دفع نکنید!!!

    خلاصه: شما رفتی خواستگاری،ولی مثل جلسه اول گذشت!! یعنی بیشتر میشه گفت یه مهمانی ساده بوده تا خواستگاری!!

    دومین سوال اینه که ایا سومین مرتبه هم بریم خواستگاری برای حرف زدن و اعلام معیار ها و اینا چون امروز دختر عموی بنده میاد پیشم برای نوشتم معیار ها مشکلی ایجاد نمی کنه و اگر این اگاهی از معیار ها در جایی غیر منزلشون باشه مشکلی پیش می اد؟؟؟
    شما هم میتونید برای بررسی معیارهاتون ایشون رو در خونشون ملاقات کنید، و اگه خانواده ها اجازه میدن،بیرون از منزل،چندین جلسه...این بستگی به فرهنگ و رسوم خانواده ها داره

    و سومین سوال در مورد پرسیدن بعضی معیار ها دچار خجالت و رو در وایستی بشم از اون سوال و معیار صرف نظر کنم یا خیر؟؟؟؟؟مثال داشتن روابط عاطفی و دختر عمو هاتون چرا می خندیدن در بعد ها و این جور مسئله ها
    آقای بی وفا، دختر عموهاشون میخندیدن جزو معیارهاست؟؟!!
    شما فعلا خیلی موضوعات مهمتری هست که باید بررسی کنید.فعلا دخترعموها رو بذارید کنار.
    اول خود خانم،بعدشم خانواده اش، رو درنظر بگیرید

    ولی روابط عاطفی رو بپرسید!! اون خانم باید بدونن شما چقدر رو این موضوع حساسید وگرنه بعدها دردسرساز میشه


    درآخر:
    شما قرار شد روی بدبینی خودت کار کنی.پیش مشاور برید.

    این گواهی چه لزومی داره وقتی میدونید دختر پاک ونجیبیه؟
    ویرایش توسط reihane_b : جمعه 24 خرداد 92 در ساعت 12:22

  13. 5 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    asemani (جمعه 24 خرداد 92), tamanaye man (جمعه 24 خرداد 92), فرهنگ 27 (جمعه 24 خرداد 92), بی وفا (جمعه 24 خرداد 92), راحیل خانوم (شنبه 25 خرداد 92)

  14. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط samanft نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز،اصلا خجالتو کنار بذار،شده 10 جلسه دیگه هم بری حتما کل معیاراتو چک کن و اگه باهاشون همخونی داشت انتخابش کن،اصلا از معیارات نگذر،چون با این کارت علاوه بر اینکه تو از اون شناخت به دست میاری اونم از تو شناخت پیدا میکنه،اما تو این زمینه تو باید فعالتر باشی،چون شاید حجب و حیا اون خانم اجازه نده بیشتر از تو فعال باشه،سری بعد که رفتی باهاش صحبت کنی سلام و احوال پرسی و حال عمو و خاله و... رو کنار بذار برو سر اصل مطلب،معیاراتو رو یه کاغذ بنویس شروع به سوال کردن کن و مقابلشم یه جای خالی بذار که جلوش مثبت یا منفی بذاری(یعنی اینکه مثبت برای اینکه باهاش موافقی و منفی یعنی مخالفی و حتی اگه لازمه جلوش توضیح بنویس)نذار نشناخته مراحل دیگه پیش بره،شما الان دو جلسه رفتی اما هنوز از اون خانم شناختی نداری،اصلا شاید اون دختر خیلیم خوب باشه اما با معیارای شما جور نباشه و یا برعکس...گفتی فضول،نگو که منم دلم خونه از ادم فضول،اونقدر از ادم فضول بدم میاد که نگو،احتمالا اون فامیلاشونم فضول تشریف دارن،اما یه چیز بهت بگم ادم فضول تو بهش و جهنمم فکر کنم باشه،فکر اینکه بخای جایی بری که از ادم فضول اثری نباشه رو از سرت بیرون کن،حتی تو فامیلای خودتم بگردی میبینی یه سری فضول تشریف دارن،حتما این سوالاو ازش بپرس که حرف دیگران چقدر تو زندگیش براش مهمه و اثر داره،چون این خیلی مهمه بعضیا دهن بین هستن مثلا کافیه دختر خاله طرف بگه رنگ میز تلویزون تون بنفش بود بهتره طرف دیگه تا میز تلوزیونو بنفش نکنه خوابش نمیبره،کسی که دهن بین هست به درد زندگی نمیخوره،اما بر عکس بعضیا اصلا دهن بین نیستن و مردم هر چی میخان بگن اصلا براشون اهمیتی نداره،ببین این خانم کدوم طرفیه،صندلی هم اصلا به روش نمیاوردی حتما طرف خیلی خجالت کشیده با روی باز میگفتی اشکال نداره اصلا چیزی نشده چون لنگ راه رفتنت اون بیچاره رو به فکر فرو برده و باعث شده معذب شه و حتی شاید نتونسته سوالاشو بپرسه،ما رو بیخبر نذار،ایشالا موفق باشی


    سلام سامان جان دادا مرسی از راهنماییت بله امروز دختر عموم میاد دیگه میشنم معیار هامو می نویسیم هر چند تا باشه و میریم میپرسم بدون خجالت ولی باور کن اینقدر دیروز حرصم گرفت از اومدن عمو ی او خانوم یعنی حرف خانواده بنده به قول معروف خریدار نداره ولی اگر خدا جور کنه این کار یدم نمی ره و حرفمو بهشون میزنم به هر حال دمت گرم بخدا خوشحالم میکنین با نظراتتون اره چشم بی خبر نمی زارمتون انشالله اپدیت می کنم تمام خبرهارو داداش

    مرسی دوستان واقعا تشکر می کنم


    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط reihane_b نمایش پست ها
    آقای بی وفا!:mad:
    اول اینکه دوستمون آسمانی خیلی محترمه !! من اگه بودم خییییییییلیییییی بهم برمیخورد حرفاتون!!
    خواهر من بیخیالش


    دوم چرا اینقدر با جزییات!! باور کنید میتونستین پست اول رو توی دو خط بنویسید.خلاصه نویسی خیلی مهمه مخصوصا اینجا.چون باعث میشه دوستانی که تاپیکتون رو باز میکنن، با حجم کمی از مطالب روبرو بشن و نخوان وقت زیادی برای خوندن صرف کنن،حوصله زیادی هم نمخیواد!


    از بچگی تو خلاصه نویسی و انشائ ضعیف بودم چیکار کنم اخه یهو می نویسم دیگه


    پس سعی کنید تو تاپیکهاتون مختصر بنویسید، تا بیشتر بازدید کننده داشته باشه!وبازدید کننده ها هم اینجوری دفع نکنید!!!

    خلاصه: شما رفتی خواستگاری،ولی مثل جلسه اول گذشت!! یعنی بیشتر میشه گفت یه مهمانی ساده بوده تا خواستگاری!!



    شما هم میتونید برای بررسی معیارهاتون ایشون رو در خونشون ملاقات کنید، و اگه خانواده ها اجازه میدن،بیرون از منزل،چندین جلسه...این بستگی به فرهنگ و رسوم خانواده ها داره



    آقای بی وفا، دختر عموهاشون میخندیدن جزو معیارهاست؟؟!!

    نه نه این منظورم تو معیار هام نه نیست در کل گفتم مثل اینجور مسائل سریع نوشتم زیاد توجه نکردم


    شما فعلا خیلی موضوعات مهمتری هست که باید بررسی کنید.فعلا دخترعموها رو بذارید کنار.
    اول خود خانم،بعدشم خانواده اش، رو درنظر بگیرید

    ولی روابط عاطفی رو بپرسید!! اون خانم باید بدونن شما چقدر رو این موضوع حساسید وگرنه بعدها دردسرساز میشه


    درآخر:
    شما قرار شد روی بدبینی خودت کار کنی.پیش مشاور برید.



    چشم به موقع مشاوره هم میرم ولی فعلا وقت نیست کار و مشغله این روز ها دمار از روزگارم در اورده


    این گواهی چه لزومی داره وقتی میدونید دختر پاک ونجیبیه؟
    نمی دونم چطور جواب بدم ولی باور کن میترسم 1% بهم خیانت بشه اونوقت تموم دنیا رو سرم خراب میشه شما پسر نیسی که اینجور چیزارو بدونی واقعا الان دوستان خانوادگی خودمو یاد میارم چه وضعی داشت مو به تنم سیخ میشه ترس از عاقبت بد اینه عذابم میده

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 99 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 833 در 318 پست

    Rep Power
    58
    Array
    راستی بیوفا جون برا بکارته هم به نظرم دوتا مرحلش کن،یکی اینکه خودت دست به کار شو از هر جایی که میتونی امار دختررو در بیار،اینجا نمیشه گفت چه جوری اگه میشد تو پیام خصوصی بهت میگفتم چه جوری،و اگه تو مرحله اول نتونستی برا ازمایش بکارت برو،اما تو همین مرحله اول میتونی بفهمی،داداش حقته،پاک بودی باید یه دختر پاک گیرت بیاد،تا اخر عمرتم مجرد موندی از این معیارت نگذر،الان بد شده زمونه،تو همین سایت چقدر ادم متاهل میان مینویسن که با اینکه متاهل هستن و بچه هم دارن و جالتر از اینکه خودشونم میگن شوهرشونم خوبه اما بازم رفتن با کسی دوست شدن،جامعه خیلی وضعش خرابه،خیلی حواست باید باشه،تو این مورد اشتباه کنی برگشتی نداری،شاید تو زندگی یه اشتباهاتی رو بشه جبران کرد،اما بعضی اشتباهات راه برگشت نداره،ازدواج که سر امد همشونه

  16. کاربر روبرو از پست مفید samanft تشکرکرده است .

    بی وفا (جمعه 24 خرداد 92)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. زودرنج بودن وعدم توانایی ارتباط شوهرم با خانوادم
    توسط asalak65 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 12 شهریور 95, 00:00
  2. من تو آشنایی با خواستگارم مشکل دارم
    توسط kimia68 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 مهر 94, 15:52
  3. راهنمایی تو خواستگاری5(هرچی بود گفتم یا قبول می کنه یا نه)
    توسط بی وفا در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 48
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 تیر 92, 20:57

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.