به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 35
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array

    Gadid راهنمایی می خوام تو خواستگاری2 (انجام صحبت ها و برگزاری مراسم نامزدی)

    سلام به همه ی عزیزان من من باز هم خودمو معرفی میکنم که دوستان جدید هم بتونن منو بشناسن پسری هستم 24 ساله در شرف ازدواج من در تاپیکی به نام راهنمایی می خوام تو خواستگاری شروع به فعالیت کردم برای حل مشکلات و قرار بود که در روز پنجشنبه به مورخه 1392/03/16 که می شود دیشب برم خواستگاری بحثو از جایی شروع میکنم که دارم میرم خواستگاری و اینا ما دیشب با اون همه استرس و قرمزی صورت ساعت نمی دونم 8 الی 9 بود اره 8.30بود که دیگه کم کم داشتیم راه می افتادیم با خانواده خودمو عمه هامو عموی بنده خلاصه رفتیم با دست گل و شیرینی و کت و شلوارو اینا که بریم خواستگاری قبل از رفتن یعنی حدود 4 الی 5 روز مانده بود مادر بنده عکس این خانومو به ما نشون داده بودند و من امادگی قبلی داشتم و اینا ولی واقعا داشتم از استرس می مردم تا اون حدی که می خواستم صحبت کنم یکم صدام می لرزید و دوست خوبی در تاپیک قبلی گفتن که چای بخوری حل و ما چایی و خوردیم اینقدر استرس داشتم که زبونم از شدت داغ بودن چای سوخت و تا اخر داشتم می سوختم خواهش می کنم نخندین چون ممکنه در مراسم شما هم پیش بیاد خلاصه این مجلس مجلس اشنایی دو طرفه بود و خانواده ها خودشونو معرفی می کردن و اینا از بنده هم سوالاتی از قبیل وضعییت تحصیل و کار پرسیدن اونا میدونستن که بنده مدیر شرکت.........در شهرستان خودمونم به هر حال نمی دونم تا چه حدی از بنده خوششون اومده بودن ولی من نمی دونم ذهنیتم بده یا تو اون موقع بد متوجه شدم نمیدونم ولی فکر می کردم خیلی خوشحال بودن که ما اومده بودیم منظور بنده از خوشحال بودن زیاد شاد میزدن به قول خودم انگار چه طور بگم زیاد می خندیدن و اینا و این ازارم میده نمی دونم فکر و خیال نمی زاره که درست صمیم بگیرم نمی دونم یا من اولین خواستگار بودم برا دخترشون که اینقدر شاد بودن به هر حال این موضوع یکم اذیت کرد و موضوع دیگر این که تموم فامیلاشون زوم کرده بودن رو بنده تا جایی که فکر کردم من بد لباس پوشیدم که اینم یکم اذیتم کرد حالا نمیدونم خودم راستیتش از حجب و حیا دختر خانوم خوشم اومد چرا دروغ بدم نیومد با ایشون برم سر میز مذاکره اما این خانوادشون یه ذره شاد میزدن منو یکی اذیتم کرد حالا نمی دونم شاید من اشتباه می کنم ولی چندین بار متوجه این رفتار شدم من ادم تیزی هستم سریع می فهمم به هر حال منتظرم از دوستای گلم که تو تاپیک قبلی اومدن یا از کارشناسای محترم که اینقدر پرستیجشون بالاست که تو هر تاپیکی نظر نمی دن دعوت می کنم بیان مارو راهنمایی کنن و اگر خدا رو شکر ما رفتیم رو میز مذاکرات من چندین سوالاتو راهنمایی می خوام که از شما اطلاعات کسب می کنم اما حالا منتظر اینم که خانوادشون شاد میزنن مشکلی نداره بازم ممنون از هر کسی که بیاد تو این تاپیک راهنماییم کنه

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-08
    نوشته ها
    390
    امتیاز
    3,339
    سطح
    35
    Points: 3,339, Level: 35
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,374

    تشکرشده 1,334 در 350 پست

    Rep Power
    53
    Array
    سلام دوست عزیز

    خیلی خوبه که قدمی واسه ازدواج و خواستگاری برداشتین...

    یه سوال:میشه دقیقا بگید یعنی چی شاد میزدن؟

    شاید احترام و عزت زیاد داشتن میزاشتن...

    تعریف دقیقی اگه از حرکت ها و رفتارهای اونا داشته باشیم بهتر میشه صحبت کرد که آیا سنجیده بوده یا نسنجیده...
    دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت


    دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
    [size=medium]
    [/size]

  3. کاربر روبرو از پست مفید شوکا تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (جمعه 17 خرداد 92)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شوکا نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز

    خیلی خوبه که قدمی واسه ازدواج و خواستگاری برداشتین...

    یه سوال:میشه دقیقا بگید یعنی چی شاد میزدن؟

    شاید احترام و عزت زیاد داشتن میزاشتن...

    تعریف دقیقی اگه از حرکت ها و رفتارهای اونا داشته باشیم بهتر میشه صحبت کرد که آیا سنجیده بوده یا نسنجیده...

    شوکا خانوم مرسی از شما
    بله منظور بنده از شاد میزدن اینه که بی خودو بی جهت می خندیدن نه یک نفر بلکه بیشتر فامیلاشون ما هم جا های دیگه خواستگاری رفتیم دیگه در اولین ملاقات یکمی رسمی هستن همین وگرنه حرکت بدی نخیر ندیدم همین بود و بد نگاه کردن فامیلاشون انگار داماد ندیدن با کتو شلوار و رسمی بیاد تو یه خونه منو اینقدر نگاه می کردن من با اون همه استرس و اینا یه لحضه فکر کردم شاید من پوششم نا مناسبه که در اون موقع به دختر عموی بنده زیر چشمی اشاره کردم که ببینه کجای بنده مشکل داره که اینا میخکوب شدن به من دیدم اون میگه مشکل نداری و اینا همین بود چیز دیگه ای نبود
    بازم تشکر از شما دوست عزیز

  5. کاربر روبرو از پست مفید بی وفا تشکرکرده است .

    شوکا (جمعه 17 خرداد 92)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-08
    نوشته ها
    390
    امتیاز
    3,339
    سطح
    35
    Points: 3,339, Level: 35
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,374

    تشکرشده 1,334 در 350 پست

    Rep Power
    53
    Array
    درست...

    از لحاظ فرهنگی ایا احساس کردین که تفاوت دارین؟

    اخه تو خواستگاری ها مخصوصا این که اشنا هم نباشن یه مقداری رسمی برخورد میشه ...شاید یه کم حرف هایی گفته شه که از رسمی بودن خیلی زیاد در بیاد اما این جوری که میگین
    نه..

    شاید از شما خیلی خوششون اومده و نتونستن پنهان کنن....بعضی ها هستن خوششون میاد اما به رو نمیارن اما اینا به رو اوردن

    در هر حال به نظر من چون شما از دختر خانوم خوشتون اومده بهتره یه جلسه دیگه هم برین تا بیشتر آشنا بشین با ایشون و خانوادش

    خیلی هم طبیعی باشین و بدون استرس....شاید اونا هم این چیزا رو متوجه شدن که مثلا شما استرس دارین و واسه همین اون طوری برخورد کردن و خیلی خوششون اومده ازتون....شاید هااااا:rolleyes:
    دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت


    دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
    [size=medium]
    [/size]

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 99 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 833 در 318 پست

    Rep Power
    58
    Array
    سلام بالاخره رفتی؟؟!!ایول
    این خانم دختره چندم خانواده هستش؟شاید خنده ها به خاطر اینه که تا حالا خواستگار خونشون نیومده و یا اینکه ادمهای شادی هستند،اینکه بد نیست دادش،زیاد سخت نگیر،از یه طرفی تواین اوضاع بی شوهری بایدم بخندند(اینو شوخی کردم)،گذشته از شوخی چند جلسه دیگه برو بشناسشون کامل چون بعد یه جلسه اصلا نمیتونی قضاوت کنی برا شناختشون،حالا خوبه تو دهانت سوخته من که یه روزی برم فکر کنم کار به خوردن چایی نرسه اول بسمالله بریزه روم از شدت خجالت:confused::confused:

  8. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شوکا نمایش پست ها
    درست...

    از لحاظ فرهنگی ایا احساس کردین که تفاوت دارین؟

    اخه تو خواستگاری ها مخصوصا این که اشنا هم نباشن یه مقداری رسمی برخورد میشه ...شاید یه کم حرف هایی گفته شه که از رسمی بودن خیلی زیاد در بیاد اما این جوری که میگین
    نه..

    شاید از شما خیلی خوششون اومده و نتونستن پنهان کنن....بعضی ها هستن خوششون میاد اما به رو نمیارن اما اینا به رو اوردن

    در هر حال به نظر من چون شما از دختر خانوم خوشتون اومده بهتره یه جلسه دیگه هم برین تا بیشتر آشنا بشین با ایشون و خانوادش

    خیلی هم طبیعی باشین و بدون استرس....شاید اونا هم این چیزا رو متوجه شدن که مثلا شما استرس دارین و واسه همین اون طوری برخورد کردن و خیلی خوششون اومده ازتون....شاید هااااا:rolleyes:


    من اولین بار بود خانواده این خانوم نشست و برخاست داشتم زیاد متوجه تفاوت فرهنگی نشدم ولی فکر نکنم در سطح هم هستیم

    یعنی اینا زیاد خششون اومده اینقدر خوشحال بودن فکر نمی کنم اینجور بوده باشه خانواده با شخصیتی بودن از طرز صحبت و پوشش خانواده هاشون مشخص بود ولی می گم شاید اولین خواستگار بوده و اینا
    زیاد استرس بنده تو چشم نبود منو استرس می گیره گونه های بنده قرمز میشه اونم دست خودم نبود و نیست انشاالله درست میشه
    به هر حال ممنون از شما تشکر

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط samanft نمایش پست ها
    سلام بالاخره رفتی؟؟!!ایول
    این خانم دختره چندم خانواده هستش؟شاید خنده ها به خاطر اینه که تا حالا خواستگار خونشون نیومده و یا اینکه ادمهای شادی هستند،اینکه بد نیست دادش،زیاد سخت نگیر،از یه طرفی تواین اوضاع بی شوهری بایدم بخندند(اینو شوخی کردم)،گذشته از شوخی چند جلسه دیگه برو بشناسشون کامل چون بعد یه جلسه اصلا نمیتونی قضاوت کنی برا شناختشون،حالا خوبه تو دهانت سوخته من که یه روزی برم فکر کنم کار به خوردن چایی نرسه اول بسمالله بریزه روم از شدت خجالت:confused::confused:

    مرسی از سامان عزیز

    باید لازم به ذکر باشم که ایشون دختر دوم خانواده هستم و خواهر ایشون ازدواج کردن
    خودمم امروز به خانواده گفتم که پسندیدم و دلمم می خواد با ایشون بیشتر اشنا شم و امروز قراره بهاشون تماس گرفته بشه تا قرار ملاقات بعدی و تنظیم کنند
    اما بیشتر ترس بنده از اینه که بعد ها این خنده ها به مشکل دچار نشه خدای نکرده ببخشید روم به دیوار سوار شن رو ادم از این میترسم اخه دیشب حدود 15دقیقه از مراسم نگذشته خنده های بیخود سر میدادن و باید اینجا ذکر کنم که بیشتر خنده ها از طرف اطرافیان این خانوم بوده نه خانواده ایشون در حالی که نه بنده و نه خانواده بنده حرف خنده داری می زدیم نه هیچی نمی دونم اگر وارد مذاکره شدیم مطرح کنم یا نه ولی خیلی دو دل شدم گفتم شاید بعد دچار مشکل بشم بازم دوستان اگر راهنمایی بلدین هستیم در خدمت
    مرسی سامان جان

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 تیر 92 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1391-10-17
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    637
    سطح
    12
    Points: 637, Level: 12
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 181 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوشحالی اونا چند حالت داره...
    یا ممکنه خانواده شادی باشن و کلا با همه مسائل شاد برخورد کنن!!!

    و به نظر من اگه شما جزو اولین خواستگاران این دختر خانوم بودین خانوادشون با استرس و دلواپسی و ترس از خطاهای کوچک که منجر به از دست دادن شما!!! بشه برخورد میکردن...و نظر من عکس نظر شماست به نظرم دختر خانوم اونقدر خواستگار داشتن که دیگه این خواستگار اومدنا براشون طبیعی شده و بگو بخند راه میندازن

    یا اینکه حالا که میگید بیشتر فامیل های دختر میخندیدن تا خانواده خود دختر میتونه دلیلش این باشه که خواستن یه جوری جلسه خواستگاریو به هم بزنن...بعضا همچین آدم هایی در فامیل هر کسی پیدا میشن

    در ضمن باید بگم الحق که اعتماد به نفس خوبی دارید
    ویرایش توسط sahars : جمعه 17 خرداد 92 در ساعت 21:14

  10. کاربر روبرو از پست مفید sahars تشکرکرده است .

    جوانه؟؟؟ (جمعه 17 خرداد 92)

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 02 خرداد 93 [ 09:10]
    تاریخ عضویت
    1391-4-08
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    968
    سطح
    16
    Points: 968, Level: 16
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 9 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب حالا اگه اولین خواستگار بوده باشین مگه اشکالی داره؟ خیلی خانواده ها نمی ذارن هر کسی به عنوان خواستگار وارد خونه شون بشه مگر این که شرایط مطلوبشون رو داشته باشه، این که واسه اون خانواده یا اون دختر عیب محسوب نمیشه...

  12. 2 کاربر از پست مفید aranbarkhuan تشکرکرده اند .

    reihane_b (سه شنبه 21 خرداد 92), فرانک بانو (چهارشنبه 22 خرداد 92)

  13. #9
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من در جلسه اول زیاد نمیشه قضاوت کرد ، باید بیشتر رفت و آمد کنید و مهمتر از همه خود دختر هست که شما میخواهید یک عمر در کنارشون زندگی کنید . صحبت با خود دختر خانم بهتر به سوالای شما جواب میده .

    خنده های اطرافیان نباید باعث بشه که شما نظرت رو عوض کنی و یا فکر کنی بعدا به مشکل بر میخوری . به نظرم بیشتر روی اول دختر خانم و بعد خانواده خودش نه فامیلاشون زوم کن . شاید خانواده دختر هم از این همه شاد بودن اطرافیانشون شاکی باشند بیچاره ها .

  14. کاربر روبرو از پست مفید tamanaye man تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (شنبه 18 خرداد 92)

  15. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tamanaye man نمایش پست ها
    به نظر من در جلسه اول زیاد نمیشه قضاوت کرد ، باید بیشتر رفت و آمد کنید و مهمتر از همه خود دختر هست که شما میخواهید یک عمر در کنارشون زندگی کنید . صحبت با خود دختر خانم بهتر به سوالای شما جواب میده .

    خنده های اطرافیان نباید باعث بشه که شما نظرت رو عوض کنی و یا فکر کنی بعدا به مشکل بر میخوری . به نظرم بیشتر روی اول دختر خانم و بعد خانواده خودش نه فامیلاشون زوم کن . شاید خانواده دختر هم از این همه شاد بودن اطرافیانشون شاکی باشند بیچاره ها .


    مرسی دوست خوبم
    بله خانواده بنده هم همین حرف شما رو می زدن و میزنن حالا فعلا گتیم یه بار دیگه می خوایم بریم خونشون فکر کنم همین 5شنبه باشه
    مرسی

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط aranbarkhuan نمایش پست ها
    خب حالا اگه اولین خواستگار بوده باشین مگه اشکالی داره؟ خیلی خانواده ها نمی ذارن هر کسی به عنوان خواستگار وارد خونه شون بشه مگر این که شرایط مطلوبشون رو داشته باشه، این که واسه اون خانواده یا اون دختر عیب محسوب نمیشه...
    مرسی از نظرتون واقعا تشکر

    - - - Updated - - -

    دوستان عزیز مرسی از نظراتتون تشکر از تک تکتون
    سحر جان فکر نکنم از من خوششون نیومده باشه چون خانواده بنده با خانواده ایشون تماس گرفتن خیلی با روی خوش برخورد کردن و گفتن چشم خونه خودتونه و اینا

    به هر حال مرسی


    دوستان در این جلسه ای که همین 5شنبه قرار بار دیگر ملاقاتی داشته باشیم به نظرتون تو این جلسه میشود بحث و شروع کرد و سوالاتی رو پرسید بنده هیچ تجربه ای ندارم با عرض پوزش
    ایا میشود در این جلسه مذاکره شروع بشه یا طی جلسات بعدی باید پرسیده بشه متشکرم از همه

  16. کاربر روبرو از پست مفید بی وفا تشکرکرده است .

    tamanaye man (دوشنبه 20 خرداد 92)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من تو آشنایی با خواستگارم مشکل دارم
    توسط kimia68 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 مهر 94, 15:52
  2. راهنمایی تو خواستگاری5(هرچی بود گفتم یا قبول می کنه یا نه)
    توسط بی وفا در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 48
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 تیر 92, 20:57
  3. راهنمایی تو خواستگای4(بهبود یافتن مشکلات)
    توسط بی وفا در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 خرداد 92, 21:18
  4. راهنمایی می خوام تو خواستگاری
    توسط بی وفا در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 40
    آخرين نوشته: پنجشنبه 16 خرداد 92, 16:29

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.