الووووووووووووووووووو
دوستان خوشتیپ تالار حضور ندارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تشکرشده 226 در 130 پست
الووووووووووووووووووو
دوستان خوشتیپ تالار حضور ندارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تشکرشده 383 در 145 پست
من نفهمیدم شما از یه طرف میگی من بهش وابسته نیستم و میخوام معیارامو بررسی کنم و نگران وابستگی اونم از یه طرف میگی خانومم یا نامزدم!!!!! و به خاطر بغض ایشون بدون اینکه دقیقا اصل قضیه رو جویا بشید یه نفرو به خاطر اینکه داشته می خندیده اخراج کردید!!!!!!!
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
اینطور که می گی اون خانم موضوع را تمام شده فرض کرده که اس ام اس عاشقانه می ده
خودش می آد محل شرکت و خودش را نامزد شما معرفی می کنه و ...
اگر شما هنوز به قطعیت اولیه نرسیدی لازم هست بهشون بگید که آهسته تر قدم بردازند.
ضمن این که رفتارهای هیجانی و ناگهانی شما اصلا درست نیست.
بدون این که بدونید موضوع چی بوده، خانم را پرت کردید بیرون؟
اگر دختر هشیاری باشه این را نکته منفی شما می بینه، و یه قدم می ره عقب.
asemani (پنجشنبه 20 تیر 92), minoo69 (پنجشنبه 20 تیر 92), saraamini (پنجشنبه 20 تیر 92), sookoot (جمعه 28 تیر 92),tamanaye man(جمعه 21 تیر 92)
تشکرشده 76 در 56 پست
سلام دوست عزیز
میخوام بدونم که شما که سوال از ایشون پرسیدین ایشون چه جواب های به شما دادن؟ از تمام انها راضی هستید؟. و یک چیز دیگه به نظر من کسی که میپرسه چند تا خانم در شرکت شما هست و اینکه به شمااس میده کجا هستی چیکار میکنی و اینکه میاد شرکت خودشو نامزده شما معرفی میکنه که گوشی دسته کارمنداتون بیاد اینا به نظر من یک خانم حساس رو نشون میده که با وجود اینکه شما یک شرکت دارین که30 تا خانم اونجا کار میکنن .کمی در مورد این حساسیت بیشتر توجه کنید چون اصلا خوب نیست به نظرم نه بدار نه بباره بیاد شرکت شما اونم بدونه اطلاع دادن به شما
تشکرشده 1,881 در 749 پست
سلام بی وفا . اصلا انتظار نداشتم از تو که این همه اهمیت می دادی به شناخت ، حالا یک دفعه از این راه دور شدی .
ببین پسر خوب دیگه تو حرفات اثری از تلاش برای شناخت نیست . همه حوواست به این جمع شده که این خانم وابسته نشه و بهت بی اعتماد نشه و .... . نمیگم این موضوع مهم نیست . اما دیگه اثری از شناخت تو حرفات نیست . یه بار دیگه تاپیک های قبلیت رو بخون. ببین که چه چیزهایی برات مهم بود.
تا جایی که یادمه گفته بودی زنی دوس داری که اجتماعی باشه . چقدر اثر این اجتماعی بودن رو درونش می بینی ؟ و همین طور بقیه معیارات. همه رو خوب بررسی کن.
در مورد ماجرایی که گفتی واقعا ناراحت شدم. به نظر من برخوردت اصلا خوب نبود. باید از اون خانم سوال می کردی که چه اتفاقی افتاده ! خیلی متین و عاقلانه و نه با عصبانیت و تندخویی .
این خانم رفتارای حساسی از خودش نشون میده . برخورد اون هم اصلا خوب نبوده . خودش رو نامزد تو معرفی کرده . در حالی که نامزدت نیست . منشی تو وظیفه خودش رو انجام داده و ازش سوال کرده و مسلما جواب این خانم براش عجیب بوده . می تونی خودت رو جای منشی بذاری. این جور مسائل برای همه جالب هستن. به خصوص کارمندا . اون هم یه انسان بوده . نه یه ربات و به این موضوع واکنش نشون داده . و در موردش صحبت می کرده . انتظار نداشتی که گریه کنه ! صحبت در مورد ازدواج و .... همیشه با شیرینی خاصی همراهه و باعث خنده و لبخند میشه . تو باز هم با بدبینی همیشگیت این برداشت رو کردی که اون داشته تمسخر می کرده و ... . اما من این برداشت رو می کنم.شاید اون خانم داشته به بقیه تعریف می کرده که چقدر جا خورده از اینکه نامزد شما رو دیده و شاید به فکر گرفتن شیرینی بودن و در این خصوص با هم صحبت می کردن .
در هر حال چیزی که هست اینه که رفتارت اصلا منصفانه نبوده .
ضمن اینکه در مورد این خانم هم خوب فکر کن.
زیاد حساس نباشه – وابسته نشده باشه – هنوز نامزد نبوده خودش رو نامزد معرفی نکنه و ....
ببخشید خیلی بی حال بودم و وقت زیادی نذاشتم برای نوشتن . ممکنه حرفام برات جالب نبوده باشه . در هر حال موفق باشی.
reihane_b (جمعه 21 تیر 92)
تشکرشده 226 در 130 پست
سلام مرسی از دوستان عزیز
من دیروز کل ماجرا نتونستم بنویسم فقط گزیده ای از این موضوع رو نمایان کردم
ایشون حدود 11.5 ظهر بود بهم زنگ زد و اینا بعدش گفت من دارم میرم تا بانک یمقدار کار دارم منم گفتم باشه مراقب باش گفتش به خنده که شاید اومدم پیشت به مامانینا گفتم و اینا منم با خنده گفتم این چه حرفیه تشریف بیار سر منم شلوغ بود تو همون روز یه جلسه مهم هم داشتم که به تعلیق افتاد و نمی دونم چی بگم وقتی یه جلسه به تعلیق می افته برای یه شرکت میزبان گرون تموم میشه و منم طبق عادت یا خلق خو واقعا عصبی شدم نه اونجوری که دیوانه بازی در بیارم خودتون می دونید مشکلات کاری خیلی هست نمی تونم چطوری می تونم خشم درونی خودمو کنترل کنم این خشم درونی هم بر می گرده به همون ژن خانوادگی و جالبه که بعد 15 دقیقه جدا بعد 15 دقیقه فروکش می شه خلاصه گذشت اون روز خیلی اعصابم خورد بود من بر حسب اتفاق که اصلا فکرشو نمی کردم که بیاد اومد منشی بنده هم ببخشید یه ادم چطوری بگم اهل تیپ به قول معروف ارایش غلیظ هستش و من هم به یکی از همکارای خانومم که ازدواج کرده و جای خواهر منه گفتم که به ایشون بگه که درست بیاد سر کار حدود 3 4 بار تذکر داده بودم به ایشون ولی گوش نداده بودن به خاطره همین یکم ناراضی بودم جدای از این موضوع این خانوم ببخشید نمی تونم زیاد بگم از اون ادمایی بود که دیدین سریع یه ادم خوبو می بینن چی لوس می کنن خودشونو می دونم قضاوت زشته ولی همین جوری بوده خلاصه او اتاقم بودم دیدم یهو همین خانوم اومد داخل و اینا دیدم بغض کرده یعنی اینجور به نظر می اومد بهش گفتم چیزی شده گفت نه یه لحضه حدس زدم که منشی بهش حرف زده تا رفتم بیرون دیدیم این منشی داره با 1 2تا دختر که تازه استخدامشون کرده بودم می خندیدین فهمیدم کاسه ای زیر نیم کاسه بوده گفتم شما به این خانوم حرفی زدید گفتش نه ...دیدیم باز داره می خنده اعصاب منم خورد بود بلند داد زدم شما به این خانوم حرفی زدید حالا این خانومم پشت من بود حرفی نمی زد دیدم نه بابا این هی داره می خنده منو به تمسخر گرفته همه کارمندام اومدن بیرون بهش گفتم که 10دقیقه دیگه بیا پروندتو بگیر به سلامت دیدیم داره عذر خواهی میکنه گفتم تموم حرفی که زدم همونه خلاصه ناراحت نیستم ولی نمی دونم بازم قطعییت ندارم که بین اینا چی پیش اومد دیگه هم بحثو وا نکردم این بود کل ماجرا
سارا مینی گرامی من میگم نامزدم جدی نگیر هیچوقت جلوی ایشون این حرف و نخواهم زد و حتی جلوی خانوادمم نمی گم بله خانواده من میگن ولی من نمی گم دیروزم حالم خوب نبود اونجوری گفتم وگرنه منی که تا الان حدود 55%از معیار هامو چک کردم و بقیه معیار هام نمیشه با سوال فهمید بلکه نیازمند زمان هستش تا اینجاش چی بگم بدم نیومده ولی نمی دونم چی بگم خیلی می ترسم وابستگی نا خود اگاه چه از طرف من که بعید می دونم از طرف اون خانوم پیش بیاد و 1%جور نیاد من کات می کنم خودمو میشناسم دیگخ بازم نمی دونم بخدا در ضمن کل مسئله گفتم خودمم ازارم به مورچه نمی رسه چه برسه یه خانومی و بخاطر یه خنده بندازمش بیرون عزیز
شیدای عزیز ممنون بابت پاسخت چی بگم میگم شاید دخترارو دیده یهو گفته نامزدم تا کم نیاره نمی دونم چی بگم من
به هر حال تشکر
نیلوی عزیز تا حدودی از پاسخ هایی که گرفتم راضی هستم یعنی راضی هستم بازم مونده ببینم در عمل چی کار می کنه
اسمونی گرامی با تشکر
نمی دونم تموم حرفات قشنگ بود جای حرف نزاشتی ولی من باور کن نظری به هیچ یک از کارمندام ندارم شاید منم یا هر کسی جای این خانوم بود شک میکرد باید اعتماد سازی بشه ولی نمی دونم با عمل یا گفتار؟؟؟؟؟
می ترسم بیشتر در مورد شرکتم بگم پیش خودش فکر کنه چه کاسه ای زیر نیم کاسه دارم اگه نگم به قول معروف فکرش مشغول میشه خودمم این تصمیمو دارم که حالا اگه جور بیاد قبل از شیرینی خوردن یا عقد بریم مشاوره دو نفره شاید اونجا بازگو بشه از سوی مشاور تا یکمی بهبود پیدا کنه ولی بازم موندم تو گل....
در ضمن من بدبین نیستم ولی اون خانوم من می دونم دیگه چی گفته دیگه بلاخره دوربین مداربسته هست دیگه تو شرکت من هم دیدیم کی اول مرض ریخت خلاصه اگه بلد نبودم یه شرکت بزرگ و اداره کنم مدیر نمی شدم میشدم ابدارچی
به هر حال مرسی
دوستان مرسی از همه اگه دستی به یاری برسونید و راهنمایی کنید تشکر می کنم
نماز روزه هاتونم قبول باشه انشالله
تشکرشده 1,278 در 497 پست
نامزدت فهمید که به خاطر اون منشی رو اخراج کردی ؟ و بهت نگفت چرا این کار رو کردی ؟
- - - Updated - - -
نامزدت فهمید که به خاطر اون منشی رو اخراج کردی ؟ و بهت نگفت چرا این کار رو کردی ؟
بی وفا جان باید یاید باید تمرین کنی که عصبانیتت رو کنترل کنی .
مدیر بودن معنیش اینه که واقعا بتونی اوضاع رو مدیریت کنی ، نه اینکه با عصبانیت منشیت رو اخراج کنی .
تشکرشده 833 در 318 پست
سلام بی وفا جان،چند نکته:
1-به نظرم یکم ادامه مراحل داره احساسی عمل میشه تا به وسیله فکر و منطق،حداقل از طرف اون خانم.شما هنوز تو مرحله شناخت هستید و نباید بهم اونقدر نزدیک شید که به جای عقلتون احساستون تصمیم گیرنده باشه،چون تواحساس اونم تو این مسائل چیزی به نام بدی وجود نداره و هر چی هست خوب نمود پیدا میکنه که این شاید اخرش زیاد جالب نباشه!!!!،حتی به نظرم اس ام اس بازی و حتی ملاقات های برنامه ریزی نشده هم چندان مفید نیست(مثل ملاقاتی که برنامه ریزی نشده بوده و یهو به شما اطلاع داده شده و شما هم تو رودربایستی موندید و...)پس به این مورد حواست زیاد باشه و اینو به اون خانمم جوری که ناراحت نشه بگید ،چون اگه این ازدواج صورت نگیره اولین کسی که ضربه میخوره خود اون خانمه،هنوزم که اتفاقی نیافته!!!
2-یادت باشه هنوز خیلی چیزا هست که شما درباره اون خانم نمیدونی پس چرا ساکن شدی و دست از شناخت بیشتر برداشتی!!!اون سوالاهایی که تو اون چند جلسه خونه اون خانم پرسیدی کافی نیست،پس کار رو تموم شده ندون و سعی کن بیشتر بشناسیش،یه وقتایی یه چیزای خیلی کوچیک بعدا تو زندگی خیلی نمود داره و بتعث مشکل میشه.
3- و اما در مورد اخراج منشیت،اینجور که از شواهد و چیزیایی که گفتی اون خانم باعث ناراحتی نامزد شما شده و حتی دوربین و... هم نشون میده این خانم شکمش سیر بوده و یه مشکلی داشته،شک نکن منم جای تو بودم عمرا نمیذاشتم همچین دختر پرویی تو شرکتم کار کنه،دختری که اینقدر پرو باشه که حتی با وجود اینکه ازش جدی سوال پرسیدی بازم داشته میخندیده لیاقتش اخراجه،اما برا اینکه شان خودتم حفظ میشد نباید جلو دیگران میگفتی بلکه میگفتی بیایید اطاقم کارتون بعد پروندشو زیر بغلش میذاشتی و میگفتی به سلامت،اینطور حداقل نامزدتت عصبانیتتو نمیدید.
ویرایش توسط samanft : جمعه 21 تیر 92 در ساعت 14:28
تشکرشده 226 در 130 پست
سلام مرسی از نظرت
بله پیشم بود گفتم که منو هی اروم میکرد اخه می دونم مرض اولیه و اون منشی ریختش ولی همین خانوم هی میگفت ولش کن منم از روی عصبانیت بهش گفتم شما برو اتاق من می دونم دارم چی کار می کنم دیگه رفت تو اتاق منو من به یه کارمند گفتم که از فردا جای اون خانوم میشینی و اینا همین گذشت که اومدم داخل اتاق و ....
باور نمی کنی نمی تونم خشم خودمو کنترل کنم بازم عرض می کنم وقتی عصبانی نیستم با همه کارمندام مثل خواهر خودم رفتار می کنم وقتی هم که جوش میارم جلوشون ابروریزی نمی کنم میگن یهو این دیوانست بازم نمی دونم چیکار کنم یکی دو تا مشکل نداریم بخدا
مرسی
- - - Updated - - -
مرسی سامان جان
اره بخدا میترسم خودت پسری بیشتر درکم میکنی و می دونی که پسرا کمتر وابسه می شن منم کلی راه دیگه برای شناخت دارم اما ایشون شخصییت خجالتی رو به شوخ طبعی دارند نمی دونم همون میون گرایی که رو به برون گرا سیر می کنه و خیلی خیلی هم به قول معروف احساسی من اینجور پی بردم که منشی بهش تیکه انداخته فکر کنم بازم نمی دونم شاید میگم از روی احساساتی بودنش ناراحت شده بود به هر حال من از ظاهرش خیلی خوشم اومد به قول ما گیلکا بیشیله پیله و مظلومه منم دنبال همین مورد بودم ولی بازم خیلی راه مونده
در مورد منشی هم چی بگم من هی داشتم باش حرف میزدم می خندید منم بدم می اد یکی دارم باهاش جدی حرف بزنم بخنده و اینا مجبور شدم به هر حال ناراحت نیستم از کارم جالبه بعدش ببخشید به غلط کردن افتاده بود تو اتاقم پیش همون خانوم ولی گفتم به سلامت و تموم شد
مرسی داداش
تشکرشده 8,207 در 1,574 پست
خدمت آقای بی وفا عرض کنم که این اسم کاربریتون یخده احساس منفی راجع به شخصیتتون به ادم می ده.
دوم اینکه تاپیک های قبلی تون رو نخوندم اما با خوندن پست هاتون در این تاپیک بیشتر احساس کردم دارم دفترچه خاطرات برگ می زنم.
همه چیز در پست هاتون بود به جز نکات کلیدی که در یک آشنایی مهمه و باید مد نظر گرفته بشه.
آخرش نفهمیدم شما درباره چه چیزی در این سایت مشاوره می خواهید؟
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)