سلام عزیزان
بهتره یه مدتی از همدردی فاصله بگیرم سخته ها اما سعیمو می کنم می خوام وقتی برگردم که حالم بهتر شده باشه...
از لطف و محبت شما دوستان گلم ، فرشته مهربان عزیزم و جناب مدیر بزرگوار ممنونم و دعاگوی شما هستم
به زودی بر می گردم...
التماس دعا
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام عزیزان
بهتره یه مدتی از همدردی فاصله بگیرم سخته ها اما سعیمو می کنم می خوام وقتی برگردم که حالم بهتر شده باشه...
از لطف و محبت شما دوستان گلم ، فرشته مهربان عزیزم و جناب مدیر بزرگوار ممنونم و دعاگوی شما هستم
به زودی بر می گردم...
التماس دعا
ارام جان تودیگه داری منو یاد محمد ابراهیمی میندازیا !:311:
بودی حالا
در ضمن ارام جان سنگ بزرگ علامت نزدنه بجای این همه خطو نشون کشیدن برای خودت که کلا نمیام بیا ولی متعادل بیا ایجاد حساسیت نکن برای خودت ...
امیدوارم تو همین تالار اخرش به ثبات برسی :43:
سلام به همه دوستانم
هر روز که می گذرد دایره را اینجا تنگ تر می بینم و تیغ سانسورهای خالی از منطق را بیشتر بر گلوی پست هایم احساس می کنم. گویی که تنها و تنها یک جور فکر کردن، هست و لاغیر. یک جور حرف زدن، درست است و دیگر هیچ. این اجبار به تک صدایی بسیار خسته ام کرده ... فرسودگی و خمودگی این فضا بیشتر از افزودگی هایش برایم جلوه می کند ...
روزهای خوشی اینجا داشتم. دوستانی بهتر از آب روان یافتم. چیزهای زیادی یاد گرفتم. تجربه ای به اندازه 5 سال و به تعداد هزاران قصه ای که از شما شنیده ام ...
آن لحظات خوش را همواره در خاطرم نگه می دارم و لحظات نفرت انگیزش را فراموش می کنم.
عشق و شادی بر شما ببارد
آویژه
سلام
ضمن عرض ادب و احترام، خوشحال می شوم مورد و مصداق مورد نظرتون را از طریق لینک تماس با ما یا پیام خصوصی بیان کنید تا پیگیری کنم.
با تشکر
آویژه جان کمی صبر کن ، ما تو رو دوست داریم .حتما مدیر توضیحات لازم رو به شما خواهند داد و توجیه خواهید شد.
منتظر سلام دوباره ات هستیم.
چند هفته ای هست که به این فکر میکنم دیگه نیام اینجا. قبلا حس خونه داشتم اینجا. اما الان فکر میکنم همدردی واسه کسایی مفیده که مشکلی ندارن. مسایل کوچیکی پیش بیاد بیان مشورت بگیرن.
ی خوبیه مهم تالار اعضای اون هستن. فکر جمعی اون.
الان میتونم خدافظی کنم. البته موقت. بعدش اواخر تابستون میام خدافظی دایم میکنم.
همه اتون عزیزین و ممنونم.
سلام مینوش
درسته این تالار واسه ی مشکلات شما نیست اما می تونی بمونی و راهنمایی های مفیدت رو به دیگران ارائه بدی
پست هات خیلی خوب و پخته ست
باز هم هر جور خودت صلاح می دونی اما اگر بمونی خیلی خوبه
با سلام
این جمله به طور کلی درست هست. معمولا ظرفیت یک فضای مجازی برای مشکلات حاد و شدید نیست.
اما از طرفی برای پیش نیامدن مشکلات حاد و شدید تالار همدردی ظرفیت بالایی دارد. یعنی در بعد پیشگیری بسیار کارگشاء هست. و همچنین در حل مشکلات مزمن که به خاطر بی مهارتی یا کم آگاهی هست هم مهم هست.
لیکن در مورد مسائل مزمن که به نوعی به اختلال شخصیت یا مشکلات روانشناختی و بالینی افراد مربوط هست ، باید حتما حضوری به روانشناس مراجعه شود.
به طور خلاصه کاربرد عمده همدردی در پیشگیری، افزایش خودآگاهی، و مهارتهای ارتباطی و جلوگیری از مشکلات حاد و حتی طلاق هست. همچنین آگاهی دهنده در خصوصی انتخاب صحیح همسر.
در مورد موارد مزمن هم اگر فرد مستمر و پیگیر مطالعه کرده و عملگرا باشد و به کار بگیرد نتیجه می گیرد.
لیکن برای موارد حاد ، اختلالات شخصیتی و روانشناختی باید حضوری مراجعه کنند.
همچنین تالار برای کسانی که برای دوست یابی اینجا می مانند. یا وابستگی روانی پیدا می کنند و مطالعه و تمرین نمی کنند آفت دارد.
همچنین تالار برای کسانی که ظرفیت کمی دارند و تحت فشار مشکلات خود هستند از آنجا که مشکلات دیگران را می بینند ممکن است احساس فشار بیشتری کنند.
سلام
من می خوام برم...
چون اینجام همه ش دارم غر می زنم همه ش دارم فضای تالارو دلگیر می کنم و شما رو ناراحت می کنم
من یه آدم افسرده و غم گینم و حال منم روز به روز بدتر می شه
من امشب خیلی بهم ریختم خیلی زیاد هر چی گریه می کنم تموم نمی شه
ذره ذره دارم آب می شم...نزدیکانم دارند منو زجرکش می کنند
پاره تنمو ازم گرفتند...
اینجام غر زدم...ببخشید
همه تونو دوست دارم...دیگه نمی خوام وجودم شما رو آزار بده نمی خوام ازتون انرژی بگیرم و شما رو هم غم گین کنم
دلم می خواد الآن بخوابم و دیگه بلند نشم...
آرام این رفتار های بچه گانه چیههه ؟؟؟؟؟؟ اینطوری قوی شدیییییی ؟؟؟؟؟
کی گفته فرشته یا مدیر ازت ناراحته ؟؟؟؟؟؟؟؟ فرشته گفت در قدم هات ثابت باش تا تغییر را احساس کنی مثلا آواتارت ... همین .... به نظرت سخته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بچه میخواییییی؟؟؟؟؟ همه میخوان ؟؟؟؟؟؟؟؟ من .... شما .... ایشان ..... آنها ....
خدا باید بخواد یا نه ............ قبول دارییییی؟؟؟ تو این همه قرآن خوندی ؟؟؟؟؟؟؟ چیزی هم فهمیدی یا فقط رو خوانی کردی؟؟؟؟؟؟؟؟
آرام .... تو خووب میدونی علت افتادن بچه هات چیه؟؟؟؟؟؟؟ نمیدونییییی؟؟ جواب میخوام ازت یه کلمه ؟؟؟؟؟آره یا نه ؟؟؟؟
قرار شد برنامه داشته باشی تحت صلاح و مشورت دکتر بری جلو ؟؟؟؟ قرار شد همسرت در کنارت باشه ؟؟؟ قرار نشد ؟؟؟
آره یا نه ؟؟؟؟ پس این از بچه های دیروز و از بچه فردا .... درست
مادر شوهر ..... اسمش روشه ..... پس حرفی ندارم درموردش ... و تو در این ضمینه قوی نبودی و به پیام های من بیتوجهی کردی ... تو درمقابلش باختی قوی نبودی......
روز اول گفتی جاریم بارداره من چی بهت گفتم .............جبهه گرفتییی .... ابراز تنفر کردی ..... اونا هم فهمیدن تو از موضوع خم به ابرو آوردی زدن اشکتو درآوردن .... حقته ..... والا ....بهت گفتم برو بهش تبریک بگو .... سر کج کردی .... خب چی شد ؟؟؟ نشتن رو مبل خونت نمکتو خوردن نمکدونتو شکستن....... دروغ میگم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شوهرت ////// هر طرف نگاه میکنه .. یه عزیز میبینه ....مادرش عزیزه براش ... خواهراش همینطور .... تو همینطور .... علی همینطوررر .... خب چیکار کنه ؟؟؟؟؟؟ بهت گفت آرام محلشون نده ...... سر گذاشتی رو سینه شوهرت هی اشک ریختی پرش کردی صبح بره سر مادرشو برات بیاره .... نیاورد ...... آورد ؟؟؟؟؟ غم هاتو به سینه خرید آرومت کرد بهت گفت محل نده .... باز تو راه خودتو میری .....
من موندم تو یه جور رفتار میکنی انگاررر علی بچه تو نیست..... انگار مثل خواهر من اصلا بچه ندارییییییی .......
حالا هم که بدتر از همه فکرای پوچ ..... بی عقلی هم زده به سرت ......
تو عادت کردی هی بیان باهات همدردی کنند .... هی غم تو بخورن .... آخرشم هیچی همون آرام اولی .........
بهت بگم چه بلایی سرت اومده باور نمیکنی ...... علت خداحافظی هات میدونی چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟
کسی از تو اینجا بدش نمیاد .... این خودتی که در آینه خودت از خودت متنفر شدی ..... نمیخوایی آرام دل باشی نمیخوایی ارام عشق باشی الانم نمیخوایی بانوی مهر باشی ........
آرام ...... هرکی وارد تالار میشه قدم اول باهاش همدردی میشه ..... قدم بعدی باید مهارت یاد بگیره .... یاد بگیره چطور برخورد کنه چطور مشکلات خانوادگی و درونیشو حل کنه ...... باید براش هدف بشه و در طول تالار اهداف خودشو طی کنه .......
من و تو در سطح همدردی با تازه واردین هستیم و اونها رو تا آموختن مهارت و برطرف کردن اصولی مشکل راهنمایی میکنیم و بقیش به عهده مدیر و فرشته و دیگر عزیزان مشاوره .....
تو در مرحله آموزش مهارت با مدیر و فرشته همراهی مناسب نداری ؟؟؟؟؟؟؟ دل نمیدی ؟؟؟؟؟؟ چراا؟؟؟؟؟؟؟؟
به قول یکی از دوستان بیشترین بازدیدکننده مربوط به تاپیک های احساسی تو بوده به نظرت چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ پس دوستت دارن ..... نباید بگم با وقتی که مدیر و فرشته در تالار میذارن تقریبا میانگین هر هفته برای تو یه پست مشاوره ای گذاشتن ...
خیلی ارزش داره هاااا..... یعنی اونا برای سلامتی روحی تو نگرانند ....... به من نگی پررنگ بودی نه..... کم رنگ هم که بودی برات وقت گذاشتن ....... خودت میدونی ............................
شکایت و گلایه زیاده ولی رفتن از تالار با دست خالی یه اشتباه بزرگه ....... تو بهتر نشدی که هیچ بدترم شدی
برا من شکلک گریه نذار .... حلالیتی در کار نیست .....من وقتی حلالت میکنم وقتی پیام امروزتو تایید میکنم که برگردی و بدون اینکه پر رنگ بشی سعی کنی تغییر کنی .......
بانوی مهر باش نه برای تالار و همدردی برای همسرت و خانواده همسرت ...پدرت و علی ..... منتظرت هستم ...
دایی تو فکر شهادت تو سرش داره ولی من برای شفائش دعا خواهم کرد ......
در پس هر اشکاری هزاران پنهان نهفته ست
خداحافظ
از تو تنها یک حس
مانده با من امشب
که تو را گم بکنم
پیش بیهودگی احساسم
آخرین بار
سلام.
آخرین بار
خداحافظ تو.
چرا همگی به سرتون زده خداحافظی کنید؟!
همیشه خداحافظی کردن دلگیرم می کنه
فکر می کنم همدردی به شماها نیاز داره
خاله قزی با رفتن شما , تالارو آب می بره دیگه کسی هم نیست پاچه خواری مدیرا رو بکنه
..................................
منو دریاب تشنمه
به تایپیکات ، دل دادم
منو دریاب ، سرشار:72:
به حرفات ، دل دادم
من دریاب امشب
بد جوری سرگردونم !!
من ِ باغبونو از بیراهه برگردون !!
وقتی خستم
چه حالی داره گریه تو لحظه هایی که من به یاد تو ،
هستم :72:
دخیل اشکمو از این راه دور به تو ،
بستم:72:
چه حالی داره پر زدن تو هوای بارونیه غمِ
سرشار :72:
نگاهی کن به من ، منِ دل شکسته رو ، قد یه دوست
سرشار :72:
عجب شعر سنگینی :snowman:
امیدوارم همیشه باشی، ولی همیشه در قلب من هستی
تازه می خواستم بهت بگم اگر محمد 93 اومد سلام منو بهش برسونی !
سلام به دوست های خوبم در تالار گفتگوی همدردی، :72:
با اجازتون من دارم می رم، قبلش می خوام ازتون تشکر و خداحافظی کنم.
همدردی بخش اثرگذار و آموزنده ای از زندگی من بود. از این میان مطالب آقای sci، ارتباط هدا با پدر و مادرش، و چیزهایی که در صبا دیدم مختص به همدردی بودند. و ممکن بود هیچوقت خارج از اینجا بهشون برخورد نکنم، شاید هم با سالها تاخیر به هم می رسیدیم.
خیلی دلم می خواد با توصیه های نادرستم اثر منفی ای روی حال، فکر و زندگی کسی نگذاشته باشم. و بهتون مدیون نباشم. نمی تونم بفهمم این اتفاق چندبار افتاده، چند بار مستقیم یا غیرمستقیم کسی رو به اشتباه انداختم، فقط می تونم دعا کنم خدا اشتباهاتم رو جبران کنه، چون جبرانش دیگه از عهده خودم خارجه.
در این مدت روحیات من فراز و نشیب هایی داشته که بعضا به شما منتقلشون کردم. اگه با تندخوییم کسی رو آزردم، عمیقا ازش خواهش می کنم منو ببخشه.
اگه مسئله خاصی پیش بیاد که به مشورتتون نیاز داشته باشم، شاید بازم بیام.
می دونم اگه تلاش کنم اسم ببرم، اسم خیلی از دوستانم رو از قلم خواهم انداخت. با این وجود ترجیح می دم ریسک کنم، خودتون می دونید اینکه ذهنم در این لحظه یاری نمی کنه که همه رو به خاطر بیارم، به این معنی نیست که قدردان تک به تکتون نیستم.
مدیر همدردی، فرشته مهربان، آقای اس سی آی، هدا، شی، صبا، روزنه، کامران، ریحانه، کیت کت، بهار زندگی، بالهای صداقت، آبی بیکران، دل، بی بی، فرشته اردیبهشت، سرافراز، بی نهایت، واحد، پاییز، شمیم الزهرا، شیدا، محمدرضا، فرهنگ، مینوش، امین، محمدابراهیمی، باغبان،
و همه دوستانی که الان اسمتون به ذهنم نیومد، از همتون متشکرم و زندگی پویا و گرمی رو براتون آرزو دارم. :72:
سلام میشل جان
جات خالیه اگه نباشی
امیدوارم شاد باشی
و خبرتو داشته باشیم .
خیلی وقته تالار همدردی بیشتر شاهده خداحافظی هست تا سلام.
کمی رنگ دوستی ها ابری شده.
نمیدونم شاید سیاست تالار این جوری طلب میکنه.
سلام به همه ی دوستان عزیزم در تالار...نمی دونم چرا خیلی جاهای تالار واسه کم رنگ ها مجاز نیست ولی این جا مجازه ؟! ولی خب اینم خوبه دیگه و غنیمته...
راستش من هر وقت میام همدردی محاله کم تر از دو سه ساعت وقت نذارم...محاله از تاپیکی که حس می کنم می تونم کمک کنم به فردی ساده بگزرم و روش زوم نکنم و......کلا حس خوبی هم بهم دست میده وقتی می تونم به کسی کمک کنم....ولی فکر می کنم این شده برام یک عادت درسته عادت خوبیه شاید...ولی فکر می کنم خیلی وقته به یک نفر اصلا هیچ کمکی نکردم به طوری که داره موقعیتش به خطر می افته در نگاه بقیه...(تازه بماند در هیچ شبکه اجتماعی دیگه هم عضو نیستم و وقت براشون نمی ذارم)
منظورم خودم هستش ... خیلی وقته فرصتی برای خلوت با خودم پیدا نکردم...راه کار واسه مشکلاتم... و کلی مسائل دیگه....هر چند میدونم در گذر زندگی باید یاد گرفت و یاد داد ولی یه وقتایی توی یک مراحلی از زندگیم دوست دارم استپ کنم ببینم کجام...قرار بود کجا باشم اصلا...قراره کجا برم..اگه رسیدم یا نرسیدم چرا ؟! ولی کلی سوال بی جواب دیگه که مثل همیشه توی ذهنم هست...
همدردی رو دوست داشتم و دارم...واسه خاطر عزیزانش...عزیزانی که به تالار رنگ و هویت دادند و بهانه ای بودند و هستند برای ماندن و ادامه دادن...
من یک زمانی کلا از خداحافظی های این جوری دلم می گرفت..ولی یاد گرفتم اینم جزئی از زندگی هستش... راستش راجب دو موضوع مهم خیلی دوست داشتم تاپیک بزنم که راجب ازدواج و انتخاب همسر هم بود...واقعا در تاپیک اخیرم دوستان سنگ تمام گذاشتند و کلی بهم یاد دادند که تا اخر عمر مدیونشون هستم...
ولی بنا به دلایلی غیر قابل نوشتن فعلا از ازدواج منصرف شدم...هر چند دلگیرم..ولی خب چاره ای جز صبر نیست و شکیبایی....شاید با دعای شما دوستان خیلی زود دوباره از این حال خارج شدم و البته لطف خدا و تلاش خودم...
دلم واسه همه ی دوستان خوبم تنگ میشه...که خیلی دوست دارم ازشون اسم ببرم ..ولی شدیدا ااعتقاد دارم به این که میگن دل به دل راه داره...اونایی که می دونند به یادشون هستم و خواهم بود حتما خودشون می دونند...همشونو از صمیم قلب دوست دارم... و به یادشون خواهم بود...:72:
امیدوارم این خداحافظی من موقتی باشه ... و دوباره اون قدر به روزای اوج برگردم و دوباره به همدردی برگردم..روی که مشکلات کمتر والبته فرصت بیش تری برای کنار هم بودن داشته باشیم.
از تک تک عزیزان حسابی التماس دعا هم دارم اگه عزیزی رو رنجوندم که مطمئن هستم ناخواسته بوده بنده رو حلال کنید.
به امید روزی که در همدردی جمع بشیم فقط برای تبادل اندیشه برای زندگی بهتر و بهتر تر.
سلام فدایی عزیز
من یکی که خیلی ناراحت شدم، بیشتر از اینکه مشکلی داری و نمیتونم کمک باشم.
دلم برات خیلی تنگ میشه. البته امیدوارم تو اون شبکه اجتماعی جدید که تازه عضو شدی ببینمت!:310:
خیلی ازت بهره بردم.
قطعا با راهنمایی هات کمک خیلی ها هم شدی.
برات ارزوی خوشبختی و ارامش میکنم.
عیدت هم مبارک باشه.
-------
از اصل پیچش یه بنده خدا استفاده نکنیا! اونجا منتظرتم.
به خداحافظی تلخ تو نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
سلام فدایی یار عزیز و دوست داشتنی...حالت خوبه داداش؟...عیدت مبارک باشه
باهات خیلی حرف دارم ...درست مثل همیشه...اما حیف که اینجا ...
هنوز چند ساعت نیست که از خداحافظی تو میگذره ...اما همه جا پر شده از جای خالیت...نقشی از دل بزرگ و مهربانت در گوشه گوشه همدردی به یادگار مانده است...بیشتر از همه در تاپیک خودم مخصوصا با اون پست دومت...که بی اندازه دوستش دارم...باورت نمیشه شاید هزار بار خونده باشمش...تو برای من توی اون پست از یک دوست بیشتر مایه گذاشتی ...درست به اندازه یک برادر دلسوز و بزرگوار
نمیدونم بعد از این هوای خوبی های تو رو کجا باید نفس بکشم...اما اگه یه روز دوباره برگشتی من نبودم یادت بمونه همیشه در قلب من هستی دوست خوبم...
خوب میدونم تو بزرگوارتر از اونی که چیزی از کسی به دل بگیری...ولی اگه از من حتی برای ثانیه ای دلگیر شدی به بزرگواری خودت ببخش..
برای بار آخر ازت تشکر میکنم...یک دنیا سپاس...مواظب خودتو و خوبی هات باش عزیز.
تو را من چشم در راهم..
آقای فدایی یار سلام
کار خوبی مکنید که میخواهید کمی از همدردی دور باشید
هرچند که هرچی میگیم و منطقی فکر میکنیم بازم دلمون میگیره :47:
سرشار خاله قزی باغبان فدایی یار محمد 93 میشل و بقیه فک و فامیل همدردی که میخواهید خداحافظی کنید یا خداحافظی کردید ؛
همدردی به شما احتیاج داره و شما هم به همدردی احتیاج دارید ، خوبه گاهی اگه داریم عادت میکنیم ، داریم منفی میبافیم و سیاه میبینیم ، دلمون دیگه تحمل اینهمه دعوا و غم رو نداره و.... بریم یکم دور باشیم ،
اما نه برای همیشه باید وقتی اوضاع روبه راه تر شد برگردیم .:82:
مواظب خودمون باشیم.:43:
تو را من چشم در راهم همه هنگام
نه چون نیما که میگوید شباهنگام
به امید دیدار مجازی دوباره.
سلام دوستای خوبم
فضای همدردی برای من انقدر آشنا و دوست داشتنی بود که دلم نیومد بی خداحافظی برم حتی اگه برای بیشترتون ناشناخته باشم.
وقتی که توی تالار میومدم دوست داشتم بیشتر با جوش آشناشم و با بچه هاش صمیمی تر بشم ،نمیدونم شد یا نه .
از همدردی درس های زیادی گرفتم که برام خیلی ارزش داره .بچه ها می خوام با یه خبر خوووووب این جمع صمیمی رو ترک کنم:72::43:
من با تمام سختگیری ها بالاخره همسر ایده آلم رو پیدا کردم و هفته پیش عقد کردیم...:43:
دعا میکنم برای همتون که زندگی خوب و سرشار از عشق داشته باشید و توی جاده زندگی مقصدتون خدایی باشه.:72::18:
خداحافظتون
سلام به همه دوستای گلم، بعد مدت ها اومدم سایت و این تاپیک رو دیدم. دلم برای خانم ارم، آقای فدایی یار و میشل جان تنگ شد.
ارم جان خیلی برات خوشحال شدم، ان شاالله خوشبخت در کنار همسرت زندگی کنی.
آقای فدایی یار و میشل جان براتون بهترین ها رو آرزو میکنم. با تصمیمی که گرفتید موافقم، چون اساسا ارزش لحظات زندگی اونقدر بالاست که هیچ چیزی جز زندگی کردن با تمام وجود در حال نمیتونه جایگزین اون باشه.
گاهی لازمه خودمون رو از چیزهایی که بهشون عادت کردیم جدا کنیم. گاهی این فاصله ها ذهن رو خلوت میکنه و در ما تعادل ایجاد میکنه.
موفق باشید.:72::72::72:
سلام دوستان عزیز همدردی
متاسفانه صحبت هایی در تاپیک کل کل شد که از عقیده ای که من در خصوص اون تاپیک داشتم کاملا جداست. نیازی به اینکه بخوام چیزی رو ثابت کنم احساس نمی کنم. من فکر می کردم اگر تعامل اعضا بیشتر بشه به نفع سایته و بارها هدف از فعالیتم رو در اون تاپیک گفتم. حتی در این راستا تاپیک آخری که زدم : http://www.hamdardi.net/thread-40780.html ، هدف یاداوری لحظات کوچکی بود که اگه بهشون دقت کنیم و افکار منفی رو از ذهنمون خارج کنیم زندگیمون شاد میشه.
نیازی به توضیح بیشتر نمیبینم، اگر گاهی در اون تاپیک از وضعیت رسمی خارج می شدیم دلیل بر سوءاستفاده نبود خیالمون راحت بود تاپیک عمومیه و همه دارند می بینند ؛ جناب مدیر این اختیار رو دارند که پیام های خصوصی بنده رو که با اعضای خانم داشتم ( مشروط به رضایت طرف دوم پیام) کامل روی سایت بگذارند تا مشخص بشه آیا من می خواستم ظلمی کنم یا نه ، در فضایی که کسی نمی بینه.
هر چند که من از سوی کاربران بازخوردهای مثبتی ازون تاپیک دریافت می کردم اما اگر واقعا درصد قابل توجهی برداشتهای دیگه ای کردند باید بگم که به هدف نرسیدم و پیشنهاد انسداد تاپیک رو می دم.
حضور من در این سایت از روی تفریح و خوشگذرونی نبود برای کمک به خودم و دیگران بود اونم در شرایطی که اخیرا به این فکر می کردم که چگونه تاپیک های تعاملی نظیر تاپیک آخرم بزنم.
اگر کسی رو رنجوندم معذرت می خوام، به خصوص از مدیر همدردی چون احساس کردم باعث ناراحتیشون شدم. خود من بارها شده می خواستم یه محصول نرم افزاری مثل فیس بوک ( شبکه اجتماعی) ایجاد کنم و بفروشم ولی وقتی به این فکر کردم که چه سوءاستفاده هایی ممکنه ازش بشه پشیمون شدم و دیدم ارزشش رو نداره؛ واقعا مسئولیت سختی دارند و نگرانیشون برای من محترمه ولی نمیگم که ناراحت نشدم، البته ناراحت نه از بابت نسبتی که به من داده شد بلکه حس کسی که کاری رو فکر میکنه در جهت مثبت داره میکنه ولی بقیه یه چیز دیگه در جهت منفی در فکرشونه.
در هر حال اصراری نیست.
بازم از همه تشکر می کنم.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی ؛ به صد دفتر نشاید گفت شرح حال مشتاقی
:72:به یاد داشته باشیم زندگی زیباست با افکارمون اونو خراب نکنیم:72:
بدرود.
اقای ام رضا پست های شما چه اونایی که جدی بودن و قصد راهنمایی کردن داشتید و چه پست های طنز تون خیلی مفید و
اموزنده بودن۰ امیدوارم خداحافظی تون موقتی باشه و هر چه زودتر به فعالیت تون ادامه بدین۰ با ارزوی لحظات شاد
سلام آقای رضای عزیز
نمی دونم چرا خداحافظی برای من اینقدر سخته! تحمل رفتن ها اینقدر سخته! تک تک اشخاصی که در محیط پیرامون من هستن و قصد رفتن میکنن برای من سخته قبولش. تنها چیزی که آرام میکنه من رو اینه که این رفتن باعث پیشرفت و تعالی اون شخص میشه، اگر بخوام مثال همدردی برات بزنم، میشه خداحافظی فدایی یار که با رفتنش رفت که پیشرفت کنه.
راستش من تو سوال و جواب صندلی داغ یه باز ازت بسیار ناراحت شدم. ولی در کسری از ثانیه یادم اومد که از ام رضا چه چیزهایی دیدم، شخصیتش چی بوده، ازش چه چیزهایی یاد گرفتم، یادم اومد یه تاپیک خوب و کاربردی زده بودی جدیدا( همون که خودت لینکش رو گذاشتی)، در کسری از ثانیه یادم اومد که من اومدم تو همدردی تا درکم بره بالا، ظرفیتم بره بالا، تحمل نظر و عقاید مخالف برام راحت باشه، و ناراحتی از تو جاش رو با ناراحتی از خودم عوض شد که چرا از تو به دل گرفتم.
من تو تاپیک کل کل هیچ وقت نرفتم چون احساسم این بود کل کل تعلق به همدردی هایی داره که دل هاشون به هم نزدیک هست و از مطالب داخلش اگاهی ندارم. ولی هم آقای مدیر رو میشناسم و هم تو و باقی دوستان رو.
------
چه جالب منم خیلی وقت هست تو این فکر بودم، البته هنوزم هستم ولی یکم فرق داشت و بیشتر تخصصی بود.نقل قول:
خود من بارها شده می خواستم یه محصول نرم افزاری مثل فیس بوک ( شبکه اجتماعی) ایجاد کنم و بفروشم
----------
امیدوارم به زودی ریکاوری بشی و برگردی .
همدردی به امثال مثل تو نیاز داره.
شاید همدیگر رو نشناسیم و الان تو دلت بگی یادم نمیاد با هات چایی خورده باشم ( یا به قول سرشار عزیز دل های ما از طریق همدردی به هم وصله و بگی دلمون به هم وصل نیست) ولی من تک تک چیزهایی که از تو به یادگار بردم رو یادم هست.
----------
دوست داشتی به وبلاگ من سر بزن. خوشحال میشم. دوست جدید و عزیز من
با سلام
اینجا تالار همدردی بیشتر از اینکه مطالبش به درد کسی بخورد، فعل و انفعالاتی که به صورت تمرین در این محیط مجازی انجام می شود می تواند موجب تقویت ما بشود.
چرا ما نسبت به نظرات دیگران تحمل پایینی داریم، مخصوصا وقتی که از روی علم و تخصصی و به طور کلی نکته هایی ارسال می شود.
ما در یک تاپیک که دهها نفر پست می گذارند و بر اساس متد رایج در آن تاپیک با هم محاوره و شوخی دارند، یک نکته قرار دادیم. نکته ای که اتفاقا بازخورد خود شما عزیزان بوده است.
این چرا باید منجر به واکنش اجتنابی، احساسی و قهر شود.
به همدردی راحت می توان آمد و راحت می توان رفت، حتی بدون خداحافظی. اما این رویه نسبت به جاهایی که موافقم میلمان نیست، رویه صحیحی هست؟
آیا هر نکته عمومی را خصوصی به خود نسبت می دهیم؟!
آیا تا وقتی تعریف و تمجید از کارهای خوبمان بشود با انگیزه و اثربخش و سازنده ایم. اما اگر شرایط را به اشتباه ناموافق دیدیم. احساس بدی سراغمان می آید و بر اساس آن تصمیم هم می گیریم.
من به عنوان مدیر همدردی، هرگز سعی نکرده حرفها و پستهایی را بزنم که تعداد کاربران تالار بیشتر شود. یا از من خوششان بیاید ، یا وابسته تالار شوند.
همیشه معیار و ملاکهای همدردی کاملا در قالب قوانین و اطلاعیه ها و توصیه ها و پستهایمان ثابت و قوی بوده است.
اگر گفتیم در دین شوخی مرد و زن را جایز ندانسته است. این مشکل مدیر همدردی نیست. و هیچ اهانتی به هیچ کاربری نیست.
بنده خودم هم هرگز مصون از هیچ خطایی نبوده و نیستم.
اینجا محیطی دوستان هست که البته تصور می کنم باید ظرفیتهایمان حداقل نسبت به دوستان و خیرخواهانمان بیشتر باشد.
اینجا قصد تهمت به هیچ کسی نیست.
در تالاری که همه داعیه کل کل دارند. چرا باید اگر کل کلی بر مبنای مسائل دینی نه لذت شخصی بیان می شود. افراد به خود بگیرند و رنجیده شوند و از همه بدتر قهر کنند.
واقعا اگر روحیه امان اینقدر در زندگی واقعی حساس و آسیب پذیر باشد حتی اگر همه قرآن را حفظ باشیم. همه مبانی اعتقادی و اخلاقی را حفظ باشیم. و هزاران شعار بلد باشیم، حتی یک لحظه هم نمی توانیم سازگاری بر قرار کنیم.
همکار، همسر، فرزند، والدین، فامیل و همسایه همه دقیق بر اساس آنچه ما صحیح می دانیم عمل نمی کنند. خب اگر طوری عمل کردند که تصور اهانت کردیم، از کوچه امان کوچ می کنیم. از منزلمان قهر می کنیم. و برای اینکه آنها بد برداشت کرده اند زانوی غم بغل می کنیم.
باید تحمل و صبر و انتقادپذیری را تقویت کنیم. اعتماد به نفسمان را بالا ببریم تا بتوانیم در میادین حاضر بمانیم و تمرین های بیشتری روی خود انجام دهیم.
=====
دقت کنید ما حتی برای مدیر شدن در همدردی معیارهایی قرار دادیم که اکثر آنها روی صبر و تحمل و رفتار سازگارانه بوده است. نه حرفهای قشنگ قشنگ.
کاربران محترم لینک ذیل را مطالعه بفرمایید:
http://www.hamdardi.net/thread-6079.html
سلام جناب سنگتراشان
امیدوارم حالتون خوب باشه:72:
دقیقا ، به همین خاطره که دیشب وقتی این پستتونو دیدم؛ از یه طرف میگفتم برای من که دیگه اهمیتی نداره چرا باید تلاش بکنم ولی ازون طرف چون خودم به این فرمایشتون اعتقاد دارم گفتم بیام و بعضی از ابهاماتی که مطرح کردید رو توضیحاتی بدم؛ البته امیدوارم این بار دچار ذهن خوانی در مورد من نشید، چون من جز راست نمیگم البته اهمیتی نداره که بپذیرید یا نه. شاید یادگاری خوبی باشه.نقل قول:
اینجا تالار همدردی بیشتر از اینکه مطالبش به درد کسی بخورد، فعل و انفعالاتی که به صورت تمرین در این محیط مجازی انجام می شود می تواند موجب تقویت ما بشود.
این واقعا چیزی جز خطای شناختی ذهن خوانی نیست البته جسارت نمیکنم خدمت شما . من وقتی ببینم حضورم باعث آزار کسی میشه حداقل کاری که می تونم براش بکنم اینه خودم رو حذف میکنم تا حضور من باعث رنجشش نشه. اینجا خونه ی شماست و ما مهمون شماییم، اگه بدونیم نمی خواید اصراری به موندن نیست؛ یادمه می گفتید خوشحال می شید تمام کاربرا برند و اینجا رو ببندید. پست آخرتونو تو کل کل دیدم؛ حسن نیتتونو درک کردم اما بازم نتونستم به خودم بقبولونم که منظور شما کس خاصی نبوده چون پیش بینیشو کرده بودید :نقل قول:
چرا ما نسبت به نظرات دیگران تحمل پایینی داریم
و اینکه افراد حاضر در کل کل این اواخر مشخص بودند؛ متاسفانه این رو یه مغالطه می دونم و نتونستم بپذیرم. شجاعت شما رو در عذر خواهی کردن تحسین میکنم هر چند من ناراحت نشدم که بخوام بپذیرمش یا ردش کنم.نقل قول:
ببخشید اینقدر رک می گویم. اما اینکه کسی از من ناراحت بشه را ترجیح می دهم به اینکه به خطا و لغزش بیفته.
نقل قول:
این چرا باید منجر به واکنش اجتنابی، احساسی و قهر شود.
ازونجایی که پست بنده رو دیشب نقل قول گرفته بودید و الان دیدم برش داشتید من همون دیشبی رو ملاک میگیرم! :)
من صراحتا ناراحتیم رو صرفا از باب تاسف و نه رنجش مطرح کردم و فکر می کنم خیلی واضح این کار رو کردم و شما با نوشتن این کلمات نشون دادید چیزی رو از من فهمیدید که دوست دارید؛ یعنی انسان ضعیفی که قهر کرد و رفت؛ آیا طبق اصول ارتباطی این درک فرد مقابله؟ آیا می تونه گفتگو رو ادامه بده؟ با این حال من دارم ادامه میدم. در ادامه در این خصوص باز هم نکاتی رو اشاره می کنم
هم وجدانم میدونه هم خداوند شاهده که از اولین پستی که اینجا زدم قصدم خیرخواهی نسبت به مراجعین بوده؛ دلم می سوخت کاربری رو میدیدم که از یه رابطه شکست خورده ناراحت می شدم می دیدم فردی از افسردگی رنج می بره، زنی که از بی توجهی شوهرش رنج میبره و ... . خدا رو شاکرم که حتی همین پست رو دارم در همین راستا می نویسم شاید افرادی بخونند و نکاتی رو ازش بتونند استخراج کنند. بنابراین نه برای تشویق شما نه برای ثواب و نه برای هچ چیز فقط برای مراجع پستی رو زدم. متاسفانه این حرفتونم خودش مصداقی از ذهن خوانیست.نقل قول:
آیا تا وقتی تعریف و تمجید از کارهای خوبمان بشود با انگیزه و اثربخش و سازنده ایم. اما اگر شرایط را به اشتباه ناموافق دیدیم. احساس بدی سراغمان می آید و بر اساس آن تصمیم هم می گیریم.
ضمن اینکه بنده ناراحتیم رو طبق اصول ارتباطی مشخصا ابراز کردم ولی نگفتم بهم برخورده یا شرایط رو نابسمان دیدم احساس بدی سراغم اومد(جناب مدیر دقت دارید که این والد سرزنشگره). خیلی تعجب کردم که پست منو درست نخوندید.
حداقل در خصوص من چینین چیزی صادق نیست ( اصراری به اثباتش ندارم چون به احوال خودم اشراف دارم)ولی رنجش دوستانم رو حس کردم. جناب مدیر، آیا در دین ما رنجوندن مردم گناه نیست؟ ایا درسته که افراد رو برنجونیم بعد بگیم تقصیر خودشونه که اعتماد به نفس ندارن، شما به عنوان یک روانشناس اگر مراجعی داشته باشید زود رنج،اگر نتونید او رو در راه مشاوره بیارید، ضعف از مهارت ارتباطی شماست یا اینکه اون اعتماد به نفس نداره؟ ایا شما باید از خودتون انتظار داشته باشید که به عنوان یک حرفه ای ارتباط برقرار کنید یا مراجع بره اعتماد به نفسش رو افزایش بده تا شما بتونید باهاش ارتباط بگیرید؟نقل قول:
افراد به خود بگیرند و رنجیده شوند و از همه بدتر قهر کنند.
البته اینکه بگیم افراد باید عزت نفس بتنی داشته باشند غلطه، بعضی وقتا یه سری موارد سنگین هستند؛ بنظرتون رنجش خانم ها از شوخی هایی ازین قبیل:
به خاطر چیه ؛ پایین بودن عزت نفسشون؟نقل قول:
شما ضعیفه ها رو فقط باید گرفت زیر کمربند و شلاق تا
هر چیزی حدی جناب مدیر؛ طاقت ها متفاوته و اشتباه بزرگ سرزنش کردنشون به خاطر اینه که بلندای عزت نفسشون تا آسمون نیست؛ اصلا آیا نیازه که تا این حد هم ناراحت نشیم؟
جناب مدیر من یه مهندسم، اول تحقیق می کنم بعد طرح میریزم بعد هم می سازم ، هر مطلبی که در این سایت گذاشتم بارها و بارها خودم ازش استفاده کردم و در خودم بهینشون کردم ، زیر و بمشو میدونم ، جاهایی که فرد می تونه دچار مشکل بشه رو میدونم ؛و در نهایت به مراجعی انتقالش دادم، اهل شعار و حرف زدن نیستم اهل عملم؛ البته ای کاش این حرف رو در فضای عمومی نمیزدید . آیا منطقتون اینه که کاربران زیادی بیان این شعار ها رو در سایت اشاعه بدند شاید از هر 100 نفر 1 نفر اون حرفها رو بپذیره و عمل کنه؟ احترام شما برای کاربران سایت دراین حده ؟ مرز عزت نفس خودمون و احترام به دیگران کجاست؟نقل قول:
واقعا اگر روحیه امان اینقدر در زندگی واقعی حساس و آسیب پذیر باشد حتی اگر همه قرآن را حفظ باشیم. همه مبانی اعتقادی و اخلاقی را حفظ باشیم. و هزاران شعار بلد باشیم، حتی یک لحظه هم نمی توانیم سازگاری بر قرار کنیم.
دقیقا موافقم؛ منتها اگر نتونیم انتقادمون رو با اصول صحیح ارتباطی منتقل کنیم قطعا به بی راهه می ریم.نقل قول:
باید تحمل و صبر و انتقادپذیری را تقویت کنیم. اعتماد به نفسمان را بالا ببریم تا بتوانیم در میادین حاضر بمانیم و تمرین های بیشتری روی خود انجام دهیم.
منظورتونو اصلا نفهمیدم؛ هر چند خودش یه نمونه ی دیگه از والد سرزنشگره البته حدود 40 درصد مفاهیم پستتون والده.نقل قول:
نه حرفهای قشنگ قشنگ.
ضمنا علاقه ای به مدیر شدن نداشتم.
اگر جایی اشتباه کرده بودم ممنون میشم مطرح کنید.
به هر حال تمرین دیروز تمرین خوبی بود برای یکی دو دقیقه حس سنگینی کردم ولی خیلی زود برام عادی شد و یه بار دیگه به همون حرفی که در تاپیک صندلی داغ زدم رسیدم، اینکه نباید از آدما انتظار داشت. اما برای دوستان و رنجششون ناراحت شدم. الانم اینجام تا شفاف بشه همه چیز چون پست شما زیر پست من می تونه کاربران رو دچار اشتباه کنه.
تاکید میکنم من ابدا علی رغم اتفاقی که افتاد سایت رو نفی نمی کنم و اگر چیزی میگم از روی دلسوزیه؛ هرچند کنارگیریم از کلیه ی فعالیت های عمومی قطعیه.
با احترام:72:
[FONT="Tahoma"][SIZE="2"]
با سلام و احترام
m.reza91 گرامی
بنده پس از اینکه پست شما را مطالعه کردم (پستی که ریز به ریز بخشهایی از مطالب بنده انتخاب شده و تفسیر نموده و پاسخ داده بودید)
مجددا پستهای خودم را به دقت و همه محتوای آن را با هم مورد بازخوانی قرار دادم.
خطاب بنده کلی و پست های مدیریتی بود در تاپیک کل کل قرار داده ام:
1- پست مدیریتی و مشــاوره ای: در مورد خطا بودن شوخی زن و مرد نامحرم با هم
2--ست مدیریتی و مشــاوره ای : در مورد تقویت تحمل و سعه صدر در خصوص نظرات ناموافق یا احتمالا اشتباه دیگران
3 - پست مدیریتی و مشــاوره ای : در خصوص رفع ابهام که توصیه ها عمومی هست و شفاف کردن اصطلاح کمالگرایی و نحوه توجه به احساسات
اگرچه ممکن است افرادی با دقت ویژه، بعضی از قسمتها را منطبق بر خود ببینند و بعضی را نبینند.
شما آن پست را مجددا بخوانید. آن قسمت هایی که دقیقا شما را توضیح می دهد، حتما برای شما هم کمک کننده هست. اما اگر بخشهایی از آن بر شما منطبق نیست. خیالتان راحت باشد، حتما آن مورد به درد کسان دیگری می خورد. تصور نفرمایید که دقیقا همه آنها بر شما منطبق باشد. چون عمومی نگاشته شده است.
بنده اگر بخواهم به شما نکاتی را بگویم حتما به صورت خصوصی بیان خواهم کرد.
صدها یا هزارها کاربر سایت از بنده پیام خصوصی که شامل توصیه ، راهنمایی یا نظر مشاوره ای بوده است دریافت کرده اند. و الان هنگام خواندن این پست بر صدق این مدعا، در دلشان شهادت می دهند.
اصلا لازم نیست بنده یک انتقاد خصوصی به یک نفر را بین دهها هزار نفر منتشر کنم.
بنده فقط پست مدیریتی و کلی که لازم هست کاربران مد نظر داشته باشد، خطاب به عموم مطرح می کنم.
اینکه وقایع کلی را شخصی سازی کنیم و بعد متوجه شویم بر ما مصداق ندارد و صحیح نیست و بعد پاسخ دهیم، آن چیزی هست که به ما آسیب می زند.
===========
پاورقی:
اگر تصور می کنید هنوز مسئله شخصی شماست و برایتان هنوز ابهام هست، لطفا از طریق خصوصی تماس با ما پیگیری کنیـد.
سلام
(میخواستم در تاپیک کل کل بنویسم ولی چون کمرنگم و نمیتونم اینجا مینویسم) ، من به عنوان نه سر پیاز و نه ته پیاز (چی شد) میخوام حرف بزنم :180:، به عنوان یه کاربری که گاهی در کل کل فعال بود میخوام نظرمو بگم . فعالیتم رو در تاپیک بوستان کل کل و آرامش دوست دارم ، هم به خاطر تشویق یکسری از کاربران هم بخاطر حس خوب نوشتن .:322:
نکته 1- صحبت های عشق آفرین که گفتن شوخی قشنگه ولی زیادی ادامه دار که میشه بی مزه میشه (قافیه که تنگ آید ...شاعر به جفنگ آید:311:) و شاید برای هممون پیش اومده (و شاید برای من هم در همین همدردی:upset:)
نکته 2- بارها افرادی که اعتقادات دینی ندارن رو دیدیم که یه دستور اسلام یا توصیه روانشناسان رو به سخره گرفتن ، در صورتی که ما دقیقا توی اون مورد تجربه داشتیم که چقدر حکم دینی یا توصیه روانشناسیه ،به جایی هست. مثلا : خانومی که براش مسخره بود اگه حجاب نداشته باشه حق دیگری ضایع میشه یا کسی رو که در جمع حجاب داره اذیت میکنه و.. میاد همدردی ، میره تاپیک کاربری رو میخونه که شدیدا بهم ریخته است چون هر هفته مجبورن برن مهمونی ای که یه دختر خاله بی حجاب زیادی اوپن نشسته و این خانوم بر اساس شواهدی خیلی حساس شده ..... حالا این خانومی که اصلا اعتقادی بر رعایت حقوق در زمینه حجاب نداشت به این نتیجه میرسه که اتفاقا خیلی هم ضروریه.)
تجربه من: کسی که میگه یعنی اگه من توی فضای مجازی با یه آقا صحبت کنم اسلام به خطر می افته؟ چه حرفا... یعنی اگه من برای کمک به آقایی باید بهش نزدیک شم بعدش اسلام به خطر می افته؟ چه حرفا... ولی اومدم دیدم اینجا تعداد خانمها و آقایونی که دارن از ارتباط همسرشون با یه جنس مخالف در فضای مجازی در حد 2تا پیام 2تا پست 2تا لایک عذاب میکشن و راضی نیستن و این ارتباطی که از نظرمن چیزی نبوده اینها خیانت میدونن و تازه دوزاریش میافته
(کاری با اون همسرایی که اتفاقا با منظور ، در مجازی با جنس مخالف دل و قلوه میگیرن نداریم چون اصلا موضوع این بحث نیست) بلکه به نظر من موضوع اینه "به گناه (اشتباه) نزدیک نشوید" همون چیزی که خدا توی قرآن ازمون میخواد ،خواهش میکنم اینطور برداشت نکنید که یعنی ما داشتیم نزدیک میشدیم و.. بلکه منظور اینه که ما با اون تعبیر فاجعه بار کاری نداریم ، از بزرگان انتظار بزرگی میره و بحث فاجعه ها نیست بلکه نیمچه خطاهاست که میتونه بزرگ هم بشه.
منم اواخر در اون تاپیک فعالیت داشتم ولی وقتی پست مدیر رو خوندم (علی رغم بعضی مخالفتم با بعضی سیاستهاشون) ولی اصلا ناراحت نشدم و بهم بر نخورد و اصلا به اون منظور فاجعه بار برداشتش نکردم ، دقیقا به خاطر همین توضیحات خط بالا . اتفاقا تعجب کردم از واکنش دوستان به این شکل .
نکته 3- که به خاطر همین نکته اتفاقا این پستو میزنم.
بعضی از کاربران اینجا هستند که خیلی زیاد محترم هستن و بی نهایت سخت گیر هستند. و من شخصا دلیل اینهمه سخت گیری رو نمیفهمم !! این عزیزان تحصیلاتشون چیه ؟ زیر دست چهطور پدر مادری بزرگ شدن ؟ چهطور شخصیت هایی اطرافشونه که اینقدر سفیدن !! اینها خارج از اعتدالن، این عزیزان متوجه نیستن که 99.9 درصد از کاربران همدردی باید حذف شن یا پستی نزنن تا یه وقت بدآموزی نداشته باشه ، باید حرفای دلمونو که نوشتیم کلا پاک کنیم و صفحه خالی ارسال کنیم . خیلی کلمات هستن میتونیم به چشم فحش ببینیمشون ولی معنی های دیگه ای هم دارن من شخصا نمیتونم شوخی که میکنم اسم چند تا حیوان رو چاشنی جملاتم نکنم در غیر اینصورت که طنز نداره میشه تیتر روزنامه .
از نظر این دوستان اشعاری چون شعر زیر، توهین به حقیقت جهان و فطرت انسانی محسوب میشه !! (هر چند شعر زیر هم چندان خارج از بحث من نیست)
در میان رتبه و کاپ و مدال رنگ رنگزود باید داد بعضی را نشان گوسفند در فضاهای مجازی هم قشون سایبریاین دوستان نمیتونن این جملات رو هضم کنن و اینها همون هایی هستن که غیر از نوع خودشون رو نمیتونن جذب کنن چون به شدت نچسب هستن ، و آدمهای نچسب هیچ وقت نمیتونن آمران به معروف و ناهیان از منکر باشن.
سوژه می سازند از جام جهان گوسفند!
من هم با کاربرایی که همه نوع شوخی میکنن یا بهتر بگیم به هر قیمتی شوخی میکنن مخالفم ، منم کاملا موافقم باید یه برنامه ریزی کنیم برای بهتر صحبت کردن برای بدون اشتباه و آموزنده و گزیده صحبت کردن ، و مهمتر برای اعتدال داشتن ، اما اینجا بحث اعتدال نیست بلکه بعضی دوستان ، سخت گیری هاشون واقعا افراطی هست و خارج از اعتدالن.