با كتك كاري بد دهني و بي توجهي شوهرم چیکار کنم
سلام خدمت دوستان
نميدونم از كجا شروع كنم
من 29 سالمه و شوهرم 34 سالشه راستش من 6 سال ازدواج کردم قبلش هم یه 7 سالی با هم دوست بودیم همچی بعد ازدواج اولش بین خودمون خوب بود من با خانواده اش هیچ مشکلی نداشتم ولی اون به خاطر یه سری مسائل دوران نامزدی و دوستی با مادرم مشکل داشت و اجازه نمیداد که باهاشون رفت و آمد کنم منم از روی دوست داشتن زیاد قبول کرده بودم تا اینکه بعد از یه مدتی رفتار شوهرم بهم سرد شد و سر مسائل الکی دعوا راه می انداخت و کتک کاری شروع میشد بهش شک کردم و فهمیدم که با یکنفر دیگه رابطه داره داغون شدم چون تو خونه خودم بودن دیگه از همه اون خونه متنفر شده بودم ولی خوب بازم به خاطر زندگیم کوتاه اومدم ولی بازم از دعواها تموم نشد وقتی دعوا میکنه انگار اصلا متوجه نیست بددهنی میکنه به خودم، خانواده ام و شروع میکنه به کتک کاری اگه قلبا دوستش نداشتم و بهش وابسته نبودم الان خونه پدرم بودم خيلي .غرور و شخصيتمو خورد كرده همیشه جوری رفتار میکنه که انگار تقصیر منه اخرین دعوامون جمعه بود راستش برادرمو برای پاگشا دعوت کرده بودم البت اون بنده خدا فقط میخواست بیاد عید دیدنی که گفت نه شام دعوت کن گفتم باشه بعد گفت نهنهار دعوت کن بازم برای اینکه مشکلی پیش نیاد قبول کردم صبح پاشدم که با هم یکم خرید کنیم آخه پیشنهاد خودش بود که صبح بریم خرید ولی نیومد و من خودم رفتم خرید اومدم بعد سر اینکه چرا کیک صبحانه نخریدی ناراحت شد منم برای اینکه کش پیدا نکنه گفتم اگه بخوای میرم میخرم دوباره ولی بازم با ناراحتی گفت نمیخواد راستش من میخواستم خودم غذا درست کنم ولی گفته بود لازم نیست و از بیرون غذا میگیرم وقتی میخواستم غذا سفارش بدم گفت به تهیه غذای توی شریعتی زنگ بزنم که گفتم اونو باید ساعت 9 زنگمیزدی و هماهنگ میکردی این تهیه غذای کنار خونه هم خوبه چه فرقی میکنه دیونه""" و این شد شروع دعوا که چرا بهش گفتم دیوونه شروع کرد به کتک کاری فحش دادن و وسایل خونه بهم ریختن بعدم منم از خجاالت به مامانم زنگ زدم که به داداشم بگه نیاد و این دعوا ادامه داشت تا ساعت 1 نصفه شب البته فقط دادو بیدادش، وقتی ناراحته نه تنها منو میزنه بلکه شروع میکنه به خودشم زدند که یکی از بیرون میبینه فکر میکنه کار منه . خنده داره واقعا. راستش تو این مدت خورد شدم غرورم همه چی نمیدونم چیکار کنم موندم سر دوراهی که برم یا بمونم آخه همیشه اینجوری نیست در ماه شاید یک یاا دو بار اینجوریه ولی بازم تو یاد آدم میمونه سر هر مسئله فحش میده امروزم که به خاطر اینکه خواب مونده بود به من فحش میداد درصورتی که من خودم صبح موقع رفتن سرکار باهاش خداحافظی کردم حتی رسیدم شرکت هم بهش زنگ زدم ولی معمولا چون خوابه جواب نمیده دوباره ساعت یازده زنگ زدم که بازم جواب نداد فکر کردم جلسه جایی که جواب نمیده که این شد
من از اون هنوز كه هنوزه دلگيرم
اون برخلاف تا همين چند ماه پيش رابطه جنسيش رو با من خيلي كم كرده و اين منو خيلي عصبي مي كنه و خودش عامل دعوا ميشه اون مثل قديما با من گرم نيست. حس ميكنم ازم خسته شده
دوس دارم برم خونه مادرم ولي به اندازه دو ساعتم نمي تونم ازش دور باشم چون واسه این زندگی خیلی زحمت کشیدم خونه و شوهرمو دوس دارم