شناسایی ضعفهایم ، تلاش برای تغییرات مثبت در خودم و زندگیم . راهنمایی کنید.(2)

سلام
من 28 ساله و شوهررم 32 سالشه

و یه دختر 3 ساله داریم و 5 ساله که ازدواج کردیم .تو محل کار با هم آشنا شدیم و بعد از تقریبا 6 ماه آشنایی البته با اطلاع خانواده ها که با هم صحبت می کردیم با هم ازدواج کردیم .
ما از دو شهر مختلف هستیم و با هم شروع به یه کار جدید کردیم و تقریبا از صفر شروع کردیم
لینک تاپیک های قبلی من :
شوهرم داره به من خیانت می کنه

شوهرم به تازگی به مشروب روی آورده چی کار کنم

شناسایی ضعفهایم ، تلاش برای تغییرات مثبت در خودم و زندگیم . راهنمایی کنید.



تو هشت ماه گذشته حالم خیلی خیلی بد بود .اما با امید به خدا و کمک خانوادم و سایت خوب همدردی الان روحیم رو تا حدود زیادی به دست آوردم
ظاهرا هم همه چی از یه دعوا شروع شد که تو اون دعول برای اولین بار رو سر شوهرم منت گذاشتم که هر چی داره از من داره
اونم بعد از اون هر کاری کرد تا لج منو دربیاره با خانوادم قطع رابطه کرد حتی روز ، مادر روز پدر ، عید نوروز نرفت خونشون برای فوت داییم تو هیچ مراسمی شرکت نکرد . به من خیانت کرد حتی جلوی من با دخترا اس ام اس بازی می کرد . بهم گفت دیگه حق ندارم سرکار برم و حتی یادش بود یه روز بهش گفته بودم دوست ندارم تنهایی کوه بری دوست دارم با هم بریم رفت تمام وسیائل کونوردی رو خرید و با دوستاش می رفت تا اینکه دید من حساسیتی ندارم دیگه نرفت و در نهایت به مشروب هم سری زد.
وتازه عنوان کرد که این 5 سال رو تحمل میکرده و زندگی خوبی نداشته در صورتی که قبلش همیشه می گفت من از زندگیمون خیلی راضیم.
تقریبا هیچ انگیزه ای به جز دخترم برای زندگی نداشتم .
اما با راهنمایی های دوستان الان خیلی بهتر شدم و به ظاهرم بیشتر می رسم و میخوام یه کار جدید رو شروع کنم
کلا میخوام نقاط ضعفم رو تقویت کنم تا بتونم از زندگیم لذت ببرم چه مواقعی که همسرم خوبه و پیشمه چه مواقعی که کارای خوب نمی کنه . دوست دارم تغییر کنم آدم ضعیفی نباشم
فرشته مهربون لطف کردند و خیلی کمکم کردند و مهمترین عامل رو بهم گفتند اونم این که از تمرکز روی شوهرم بیرون بیام. خیلی سعی کردم فکرمو به چیزای دیگه مشغول کنم و تا حدود 70درصد فکر می کنم موفق شدم و با اجازه مدیر محترم دوباره تاپیک زدم .
اما دیگه به هیچ عنوان نمی خوام آدم ضعیف گذشته باشم از دوستان خواهش می کنم اگر راهنمایی دارند کمکم کنند.

سلام عزیزم چه قدر خوب که الان احساس بهتری دارید تو زندگیتون و به مرحله ای رسیدید که از 0 شروع کنید به خواست خدا می تونید .
یه خلاصه بگین ضعف های شما چی هست ؟ من تازه واردم و خیلی های دیگه و با شما آشنا نیستند و باید همه ی پست های شما رو بخونن تا بفهمند نقاط ضعف شما چی هست...

امید وارم به مسیر خودتون ادامه بدین.

سلام به دوست خوبم زندگی موفق عزیز
عزیزم بهت تبریک میگم تو واقعا انسان صبور و قدرتمندی هستی
فکر نمیکنم هیچ کس دیگه مثل تو میتونست اینقدر استوار بایسته و زندگیشو حفظ کنه
تو خیلی با اراده ای عزیزم

دختر گلتو از طرف من ببوس که عامل حفظه یه زندگیه

ببین دوست خوبم من نمیتونم مشاور خوبی باشم چون تو کار خودم موندم
ولی میخوام بگم شما که به لطف خدا کمک خانواده و دوستان و مهمتر از همه اراده خودت تا اینجا اومدی و این همه تغییرات توی خودت دادی مطمئن باش از این به بعد هم میتونی با صبوری زندگیتو به سمت و جهت درست سوق بدی
منتظر روزی هستم که تاپیک بزنی و بگی شوهرت اومده و بابت این مدت عذر خواهی کرده و زندگیتون شاد و خرمه

سلام عزیزم
البته شما انسان بسیار قدرتمندی هستی اما سعی کن به نقطه ضعفات فکر کنی و لیستشون کنی .رو کاغذ بنویس و سعی کن یکی یکی روشون کار کنی.هر وقتم نقطه ضعف جدیدی در خودت دیدی به لیستت اضافه کن.این نوشتن خیلی کمک میکنه.من تجربه شو داشتم.
بعد بیا اینجا و یکی یکی نقطه ضعفاتو بگو تا دوستان کمکت کنن چون بالاخره هر کی خودشو بهتر میشناسه.
یکی از اشتباهاتی که داشتی و من یادم میاد اصلا لباس نخریدن برا مدت طولانی بود.البته نیتت خیر بود اما اشتباه یود.
سعی کن در حد معقول پول خرج کنی.
موفق باشی گلم

سلام تایپیکت و دیدم دعا کردم خبرهای خوبی داشته باشی برات هر لحظه دعا میکنم تا قدرتمندتر باشی و خیلی خوبه 70درصد ضعفاتو بگو تا بتونیم کمکت بکنیم امیدوارم هرچه زودتر آرامش زندگیت برگرده:203::203:

زندگی موفق ضعفهات چیه که میخوای اصلاحشون کنی؟

سلام به همه دوستای خوبم
متشکرم از نظراتتون
راستش ضعفهام عبارتند از
1-کم دقتی تو انجام کارها
که باعث میشه خیی زحمتام هدر بره و یک بی توجهی کوچیک بارها شده زحمات بزرگ منو به باد داده
2- خودمو خیلی وقتا فراموش می کنم و بیشتر تو کارها منافع دیگران رو در نظر می گیرم . از کوچیکترین چیزا گرفته مثل غذا خوردن که بهترینها رو برای شوهرم و بچم میذارم و سعی می کنم از خودم بزنم برا اونا تا بزرگترین کارها
3- توجه بیش از حد به شوهر و رفتارهاش و حساسیت رو رفتارهاش
که تو این مدت سعی کردم واکنش هامو صفر کنم و توجهمو کمتر کنم اما بازم باید خیلی رو خودم کار کنم
4- احساساتی بودن بیش از حد که وابستگی هم با خودش آورده و خیلی ضعیفم کرده که اصلا دوست ندارم
و بازم فکر می کنم میگم

zendegiye movafagh
واقعا صبوری و جدیت شما تو زندگیتون آفرین داره.
این که بهترین ها رو تو غذا برا شوهرتون و بچه تون میگذارین خانم من هم اینطوری بودن .همیشه تکه های بهتر غذا رو برا من میگذاشتن

سلام دوست عزیزم
میشه راجع به مورد 1 بیشتر توضیح بدی و مثال بزنی؟

این ضعفه همه خانم هاست خیلی جاها کم میخورن یا بهترین و به شووهرشون میدن شایدم حسنه نمیدونم اگرم میخوای بدی به همه بده و بعد یه قسمت خوبم تو بشقاب خودت بزار و بعد از تو بشقابه خودت تصف کن بزار تو بشقابشون تا ببینه شوهرت و بچه ات که از سهمه خودت داری میگذری وگرنه متوجه نمیشن مردا که اصلا متوجه نمیشن . یک و یکم توضیح بده و مسئله سوم هم حق داری حساس باشی هرکس جای شما بود بدتر از این و میکرد باید خودت و مشغول بکنی به قدری که وقتی نداشته باشی که روش فکر کنی با کلاس و تفریح و خرید و..... دیدن فیلم و ذهنت و درگیر بکن تا از حساسیتت کمتر بشه برای خودت برنامه داشته باش فکرتو درگیر چیزای خوب و مثبت تو زندگیت ودروبرت بکن