سلام.
من تمام تاپیک هات رو خوندم. شما 2 ماه عضو این سایت شدی و به نظرات دوستان انشاالله که توجه هم کردی...ولی 2 ماه کافیه که به طلاق برسی؟ حتما میگی 3 ساااله...اگه تو 3 سال به طلاق میرسیدی که اینجا...
سلام.
من تمام تاپیک هات رو خوندم. شما 2 ماه عضو این سایت شدی و به نظرات دوستان انشاالله که توجه هم کردی...ولی 2 ماه کافیه که به طلاق برسی؟ حتما میگی 3 ساااله...اگه تو 3 سال به طلاق میرسیدی که اینجا...
مسائلی از این دست که شما باهاش درگیری شاید تو طولانی مدت به نتیجه برسه مثلا 1 سال یا 6 ماه دوری ... نه فقط دوری و بی خبری... دوری ای که علاوه بر اظهار ندامت همراه با تغییرات عملی در طرف مقابلت باشه....
:162:
من کماکان منتظر راهنمائی ام....
از همسرم خواستم حداقل یک هفته با من هیچ تماسی نداشته باشه تا بتونم تو این مدت بفهمم چطور بهترین برخوردو داشته باشم اما ...
باز هم منتظر میمونم تا سری به این...
سلام دوست خوب.
من با توجه به مشکلی که خودم دارم واسه موضوعاتی مثل موضوع شما نظری ندارم!!! (حتما الان میگی پس چرا نظر میدی:311:)
فقط خواستم به یه نکته ای که سحر اشاره کرد توجه کنی. به نظر من...
سلام دوست عزیزم.
از خوندن شرح زندگیت متاسف شدم. من هم همچین شرایطی داشتم. اما هیچ راهکارقطعی نمیدم چون میدونم شما هم مثل همه ما وقتی میای اینجا و شروع میکنی به نوشتن فقط تلخی ها رو مینویسی...شاید...
سلام عزیزم...یکم آروم باش...هرکسی میاد اینجا و برای شما مطلبی میذاره فقط نیتش کمکه...همدردیه...دوست گلم همه ما دوست داریم مشکلت حل بشه چون همه یه مشکلی داریم که اینجاییم و حالت رو میفهمیم...پس قرار...
مشکلات بقیه رو که میخونم میگم شاید مشکل ما هم حل بشه آخه شوهر من خوبی هایی داره که اگه این اخلاق رو نداشت پادشاه زندگی من بود...
خیانت به هییییچ طریقی تو مرامش نیست حتی فکرش.
هرگز دروغ نمیگه...
نه متاسفانه امکان انتقالی نیست فقط تو تهران میتونه بمونه. یه خواهرم تهرانه همونی که گفته اگه برگشتی منو حذف کن. به خاطر در گیری هایی که شوهرم با اون و شوهرش داشته .... شوهرم به شدت مخالف اینه که حتی...
الان یک آش شله قلمکاری شده زندگی ما که حس میکنم هیچ جوره جمع نمیشه ! جمع نمیشه چون من ظاهرا حالم خوبه ... با خوندن 4 تا تاپیک حرف های منطقی میزنم و حس میکنم مشکل ما حل میشه من میتونم زندگیمو نجات...
شوهرم کماکان تماس میگرفت که ببینه چه شرطی گذاشتم منم جواب نمیدادم تا اینکه یه روز گوشی رو برداشتم علی رغم لحن پشیمونی که تو تماس قبلی داشت این دفعه با عصبانیت گفت تصمیمت چیه؟ منم گفتم به نظرت با شرط...
ببین عزیزم دوباره برات پست زدم که یه وقت از حرفام اینو برداشت نکنی که طلاق خوبه!
بیشتر افرادی که مشکلی دارن و میان اینجا اینقدر دلشون پره که ناخودآگاه هرچی مینویسن فقط بدیه... اگه شوهر شما از روز...
سلام. من بیشتر از هر چیزی نگران خودت شدم. چون این روزها رو طی کردم. ولی مقطعی نه برای یه بازه طولانی.
اولا برای اینکه اروم شی رو صفحه لب تاپت بزرگ بنویس "فان مع العسر یسرا" که هرلحظه ببینیش. واسه...
سلام:311:
ببخشید واسه این میخندم که حس میکنم میخوای فعلا حرفی نزنی که حساسیت شوهرت از بین بره ... بعد که از بین رفت...(مثلا 2 هفته طول میکشه) بعد حسااااابی راجع به این موضوع حرف بزنی.
...
سلام عزیزم. چقدر سخت.
این چیزایی که شما میگی اگه به طور مداوم باشه روان آدم رو نابود میکنه...من نمونه هایی از این رفتار ها رو تو شوهرم دیدم ولی نه همیشه مثلا هر از گاهی که دعوامون میشد... ولی تحمل...
سلام مژگان خانوم...
ممنون که به تاپیک من سر زدی. من فکر میکنم اگه احساس واقعیت رو به ایشون بگی اینکه چقدر این کار ایشون ناراحتت میکنه خیلی بهتر از قهر کردنه...ولی این فقط نظر منه!
من پیشنهاد میکنم...
من از کلمه "خیانت" بیشتر از فرد خائن میترسم.
چون خودم با همین یک کلمه زندگی خودمو فنا کردم! نمیگم کار اشتباهی کردی که چند و چون جدایی ایشون رو در نیاوردی...چون خودم هم همین اشتباه رو کردم! و حتی...
سلام دختر خوب!
1 مرحله پیشرفت کردی ... اینکه به نظر میرسه پذیرفتی که حق با همسرته... ببین همه همین رو میگن !
الان تو مرحله ای هستی که میگی چکار کنم؟ خیلی ها هستن که نه خونوادشون از داماد خوششون...
ممنون از اینکه وقت میذارین و نظرتونو صادقانه میگین...گاهی یه شخص ثالث ماجرا رو از زاویه ای میبینه که من نوعی که درگیر ماجرا هستم این دید رو ندارم...برای همین به من خیلی کمک میکنه. باز هم...
سلام عزیزم.
خیلی متأسف شدم. خیلی....بدون اینکه اول مطلبت اشاره کنی همسر دوم این آقا هستی من این حدس رو زدم و به کررات یاد زندگی خودم افتادم...یاد اینکه شوهر من هم یه بحثی رو شروع میکرد ادامه میداد...
مرسی دوست خوبم.
مطمئنا تعهد چیزی رو حل نمیکنه. منتها اگر هم قرار باشه فرصت دوباره ای بهش داده بشه تا تو اون فرصت بره پیش روانپزشک یا با هم بریم... باید یه چیزی داشته باشم که اگه در آینده خواستم جدا...
مرسی دوستان. من دیشب خیلی عصبی بودم. الان تصمیم گرفتم تا کسی نیاد اینجا و سؤالی نپرسه حرفی نزنم و اجازه ندم تلفنی اعصابم رو به هم بریزن. شوهرم خیلی زنگ میزد اما از وقتی جوابشو دادم و گفتم زنگ نزن تا...
اعصابم خیلی خورده...همه احساسهای منفی با هم بهم حمله کردن...خشم...تأسف...غصه...
خیلی اعصابم به هم ریخته. حس میکنم تو یه اتاق 1 متر در 1 متر با دیوارهای بلند بدون هیچ دری ایستادم...دوست دارم بمیرم....
مرسی صبا جان.
کارگاه رفتار جرأتمندانه رو خوندم و فهمیدم من و همسرم از همون ابتدا تو چرخه رفتار منفعلانه-پرخاشگرانه افتادیم و هی جامون با هم عوض شد...ولی این اواخر جامون تثبیت شد...همیشه من منفعل...
ممنون...امیدوارم مشکل شما هم زودتر حل بشه.
اما من در حال حاضر احساس خوبی به شوهرم ندارم... چون احساسم تثبیت نشده نمیخوام برای جدایی تصمیم بگیرم. ولی به همه حرفهای خواهرام هم حق نمیدم...گرچه میدونم...
آره موافقم. متاسفانه کاملا موافقم...خواهرام به فکر اثبات خودشونن بهبود زندگی من هم براشون مهمه اما 100% مطمئن هستن که اگه جدا بشم زندگیم بهتر میشه. ولی اگه قرار باشه شوهرم جلو همه کاملا خوردبشه و بعد...