پنجشنبه 23 فروردین 97, 02:25
سلام، شما به شدت یک طرفه به قاضی رفتی خانم، من تجربه چهار سال زندگی پرچالش رو دارم، تا پای جدایی هم رفتم اما برگشتیم و خدارو شکر الان خیلی بهتر هستیم، اینها رو گفتم که بدونی از روی تجربه حرف میزنم نه...
پنجشنبه 18 خرداد 96, 02:36
سلام خواهر گلم
معلومه خیلی ناراحت و غمگینی... بهت حق میدم، بودن در غربت اونم کنار کسایی که یک زمانی حرمت ها رو شکستن و هرچی دوست داشتن بهت گفتن دردناکه... احساس اینکه میتونستی زندگی بهتری داشته باشی...
پنجشنبه 18 خرداد 96, 02:08
مرد باش و رو حرفت بمون، زندگیتو درست کن، ایشون مطلقه بوده گناه هم نکرده، شما هم اطلاع داشتی.. این فکرای احمقانه رو از ذهنت بیرون کن که این توبغل یکی دیگه بوده و ... خلاف شرع که نکرده شوهرش بوده .......
دوشنبه 02 فروردین 95, 02:27
سلام عزیزم، منم تقریبا زندگیم رو هواست همه کار برای حفظ زندگیم کردم البته اشتباهاتی هم داشتم مثل هر مرد دیگه، اما انگار قسمتم جداییه... دیگه حرمتی بینمون نمونده، حرمت شکنی ها و بحث و جدل های بیهوده...
سه شنبه 13 بهمن 94, 16:01
متشکر گیسوکمند عزیز از اینکه با نکته سنجی و دقت تاپیک رو مطالعه کردید.
ببینید اگه من بیشتر از خصوصیات منفی همسرم میگم دلیل این نیست که من ایده الم، بلکه اینها واقعیت داره و من برای حل مشکلم بیان...
چهارشنبه 06 آبان 94, 14:25
سلام،
به نظر من مشکل شما با قیافه همسرتون مهم نیست اگر رابطه زناشویی بینتون اصلاح بشه و همسرتون به وضع ظاهریش برسه....
از نظر رابطه زناشویی من هم به دلیل استرس زیادی که به دلیل رابطه متشنجی که با...
چهارشنبه 25 شهریور 94, 18:33
سلام، ممنون از گل گندم، دووو و ستاره زیبا...
راستش دیشب طوری القا شد بهم که داره به زور میاد و مقصر رو من میدونه ... من احساس تحقیر کردم ... امروز باش تماس گرفتم گفتم که ی همچین احساسی کردم از...
چهارشنبه 25 شهریور 94, 09:07
برگشتم خونه پدرم... خونواده من انگار که از اینکار من سرافکنده بودن ناراحتی تو چهره هاشون موج میزد انگار که من رفتم باج دادم به اونا.... البته من تا الان هیچ چیزی نه از حرفای دیشب با خانم و نه...
چهارشنبه 25 شهریور 94, 08:54
سلام عزیزان، ممنون از نوشته هاتون، از مهسا خانم و ستاره زیبا تشکر میکنم.
دیروز رفتم شهرستان، رفتم مکانی که قرار گذاشتیم بیرون از خونه پدرش، دیدم نشسته و منتظر... خلاصه نشستیم و شروع کردیم به صحبت...
سه شنبه 24 شهریور 94, 12:13
سلام، با تشکر از همه دوستان، ممنون از راهنمایی هاتون.
از ابتدا من و همسرم عاشق هم بودیم به خاطر رسیدن به همدیگه جلوی خانواده هامون وایسادیم... همه چیز بعد از دوران عقد شروع شد وقتی که بعضی کارها و...
یکشنبه 22 شهریور 94, 12:07
سلام، امروز پدرخانم با من تماس گرفتن و گفتن دیشب دخترمو دعوا کردم اونم گفته که من شرایطی دارم باید بش بگم... من گفتم که منم انتظاراتی ازون دارم که قراره بریم پیش مشاور انتظاراتمونو بیان کنیم تا ببنیم...
پنجشنبه 19 شهریور 94, 10:50
سلام خانم هانیه، اینقدر خودتونو سرزنش نکنید.... من همه مطالبتونو خوندم.... من عیب و ایراد خاصی توی اخلاق و رفتار شما نمی بینم که بخاید به خاطرش خودتونو سرزنش کنید، به نظر من شما خیلی بیشتر از سهم...
چهارشنبه 18 شهریور 94, 10:42
حدود 5 ماه عقد بودیم و حدود 11 ماهه توی خونه خودمون زندگی می کنیم. خانواده من پرجمعیت و گرم هستیم توی روابط ولی اونا کم جمعیت و روابط ضابطه مند دارند. خانم من چون تنها دختر خانواده بودن خیلی بهش توجه...
چهارشنبه 18 شهریور 94, 08:23
سلام عزیزان، 31 سال سن دارم، تحصیلات دانشجوی دکتری، از یک خانواده تقریبا سنتی هستم. حدود یک سال هست ازدواج کردم و 2 سالی از اولین آشنایی با همسرم میگذره... همسرم 29 سال، فوق لیسانس از یک خانواده...
یکشنبه 01 شهریور 94, 10:16
سلام برادر، می دونم توی موقعیت خیلی بدی قرار گرفتی چون تجربه کردم. من هم قبل از عقد در دوران آشنایی چند مورد بداخلاقی از همسرم دیدم که بهم برخورد و از نظر ظاهری گاهی ایشون رو زیبا می دیدم و گاهی برام...