پنجشنبه 08 آبان 99, 00:41
سلام خانم گیسو کمند، آرزوی حال خوب و شنیدن خبرهای خوش برات دارم
اول از همه بهت بگم من اگه تو جیبم یه الماس 10 گرمی حمل کنم خیلی خیلی بیشتر استرس دارم تا یه گونی شن بگیرم رو دوشم، من درکتون می...
جمعه 19 اردیبهشت 99, 12:03
خانم آرام دل، به شما و هر کسی که پیامم رو میخونه سلام میگم و آرزوی آرامش، شادی و هیجانات دلچسب رو دارم
خیلی وقت بود میخاستم براتون بنویسم ولی تنبلی کردم و نشد.
اول از همه در مورد تفریح تو...
سه شنبه 12 شهریور 98, 00:40
سلام دوست عزیز
به نظر من رویکردت رو تو پیدا کردن همسر یه کم تغییر بده، آدما سنشون که میره بالا محتاط میشن و قدرت ریسکشون کم میشه، شرایط جامعه امروز ما هم این محتاط بودن رو بیشتر کرده، به نظر من به...
چهارشنبه 18 مهر 97, 00:08
سلام و وقت بخیر
من فعلا نمیخام زیاد بنویسم
فکر نمی کنید این انتقادی که به دوستی های قبل ازدواج وارد می کنید، به ازدواج هم وارده! ازدواج میتونه قانونا تعهد رو محکم تر کنه ولی آیا ازدواج صرفا...
سه شنبه 22 خرداد 97, 14:53
سلام داداش
به عنوان یه مرد همسن خودت بهت توصیه می کنم که خودت باشی، به قول دکتر شیری پسری که میخاد یه دختر رو به دست بیاره باید اون دختر رو impress کنه نه اینکه press کنه!
به فراست خودت...
سه شنبه 25 اردیبهشت 97, 23:05
سلام و شب بخیر
منم خیلی دوست دارم بدونم حال خانم مریم123 چطور؟ امیدوارم در آرامش و سلامتی باشه
مدیران عزیز یه تاپیکی هست در مورد ازدواج که شروع کنندش خواسته بود که سوالتمون رو مطرح کنیم ولی من...
دوشنبه 27 شهریور 96, 20:01
سلام خانم گیسو کمند، پیامتون رو زودتر از اینها خوندم ولی وقت نکردم که سریعتر جواب بدم، از ته دل عذر میخام
متوجه نشدم کدوم قسمتش رو غیرشفاف نوشتم، چون فکر می کنم ساده بیانش کردم
من اولش هم...
سه شنبه 07 شهریور 96, 21:11
سلام و وقت بخیر
دوستان مصداق بیان کردن من سعی می کنم اصل بیام کنم، همیشه دوست داشتم بدونم چه کاری اخلاقی و چه کاری غیراخلاقی و این مسعله هم تا حد زیادی بحث برانگیز بوده از ابعاد مختلف بین محققین...
پنجشنبه 21 اردیبهشت 96, 13:37
سلام بانوی آفتاب عزیز
حالت چطور؟
اولا بهت بگم که نگرشت رو عوض کن، به این کار به عنوان یه سکوی پرتاب یا حداقلش به عنوان یه کار موقتی نگاه کن، خیلی از مدیران موفق یا حتی افراد موفق معمولی گارسونی...
جمعه 25 فروردین 96, 14:42
سلام کایای عزیز، ممنونم که نظرت رو برام نوشتی
من همیشه قبلا درگیر بحران کودکیم بودم نمی تونستم پدر و مادرم رو ببخشم، من 26 سالم بود یه مدرسه مختلطی می رفتم اطراف تهران که آدماش واقعا تو صفر کلوین...
سه شنبه 23 شهریور 95, 21:38
سلام ستاره عزیز
من واقعا اعتماد به نفس، پختگی و منطق رو تو کامنت هات حس کردم. الان هم که برات می نویسم مطمعن باش سختی هایی که گذروندی رو به طور تقریبا مشابه حس کردم
پدر
اولاً بهت بگم که رفتارت...
دوشنبه 09 فروردین 95, 01:45
خانم زانکوی عزیز، سلام؛ من احساساتتون رو درک می کنم، چون خودم روز اولی که جدا شدم به قدری گریه کردم که برای عزیزترینم کسم که از دنیا رفته بود انقدر گریه نکرده بودم و از طرفی چون یک مردم و در این...