جست و جو:

آفرین به شما
که چند بار رفتین و اونو آوردین
اما بعضی مواقع چیزی که در دسترس آدما باشه زیادی ازش استفاده میکنن
به نظرم بهتر یکم شما کم اهمیت بشین بزارید چند روز به حال خودش باشه
من فکر میکنم...

چند روز با دلگرمی هستم
اما بعضی مواقع یک سری اتفاقات میافته حالم بد میکنه ...

بعضی مواقع دیوانه وار شوهرم دوست دارم ولی چون اون زیاد مثل من ابراز علاقه نمیکنه سرد میشم

الان چند وقته امتحاناتش...

من فکر میکنم بهتر یک تحقیقی در موردش انجام بدین شاید چیزی هست نمیتونه بگه
مثل من وقتی برام خواستگار می آمد با خودم حرف میزد میگفتم نه میدونید چرا چون دوست نداشتم با پدرم روبرو بشه به علت مشکلی داشت...

مرسی از لطف شما ammin عزیز
همیشه حرفهای شما بهم دل گرمی داده بله چشم همیشه توکلم به خدا بوده و سعی کردم مقاوم تر باشم
باز از حرفهایی که زدید ممنونم خیلی بهم دل گرمی داد
ممنون

سلام الان نزدیک به چهار سال با همدردی همرا هستم و میام اینجا میگم مشکلاتومو و میشنویم

الان چند وقتی حوصله ام از بین داره میره..... همه مشکلاتم با هم تلنبار شده

هر دفعه میام یکیشو حل کنم یکی...

ممنون ali guilan عزیز مرسی گوش کردم خیلی خوب بود

باور کنید من هم بعضی مواقع اینطوری میگم
مثلا یک روز به شوهرم گفتم اینقدر دلم برای امام رضا تنگ شده
برگشت گفت میخوای خودت بری و بیای خیلی دلم...

از بعد از طلاق یکم ترس دارم . خانواده هم قبول نمیکنن... موندم بین رفتن و ماندن

آی خدا چرا منو توی این شرایط قراردادی .... چرا آخه بچه چه کار کنم .

موندنم دیگه فایده ای نداره هر چی محبت میکنم...

سلام زندگیم داشت یکم بهتر میشد ولی دوباره داره میپاشه
البته این تصمیم خودم گرفتم که دیگه تموم کنم
حالا بعد اینهمه بیکاری شوهرم که یکساله کارش جور شد ولی حالا بهانه کمر درد گرفته و میگه کمر درد...

:323::323::323::323:
خدا را شکر میکنم که با این سایت آشنا شدم والان 4 ساله با این سایتم و هر از گاهی میام درد دل میکنم و مشورت میگیرم
ممنونم که همیشه با من بودید
از زندگی موفق ممنونم که همیشه کنار...

ممنونم از همه شما
بله خودم هم تقریبا به این اشراف دارم که که آیا من و همسرم به حدی رسیدیم که بچه بیاریم یا نه
تقریبا حق به مو فرفری هم میدم و از طرفی هم سنم داره میره بالا و چند سال دیگه شاید نتونم...

دوستم درس بخونم بتونم برم استاد دانشگاه بشم

و توی کارم بهتر عمل کنم
در مورد بچه یکم دلم راضیه یکم هم نه

نمیتونم نم کاربریمو عوض کنم

سلام بچه ها شما کم آ کان منو میشناسد با کمک خدا و شما یکم زندگیم بهتر شده
الان چند روز درگیر این موضوعم که آیا به بچه فکر کنم یا ارشد بخونم

الان چهارسال ازدواج کردم
شوهرم متولد 39 سالشه
من...

سلام به همه همدردی های مهربون الان دو سه روز حالم خوبه و دیگه زیاد به موضوع برادر شوهرم و همسرش فکر نمیکنم البته یک موقع میاد سراغم ولی سعی میکنم با خودم کنار بیام و این تقریبا مدیون شماها هستم...

چه بد اخلاق و عصبی من نیامدم اینجا بیشتر عصبی بشم و دعوا بشم
اومدم که بخوام مشکلم حل کنم و احساسهایی که جدیدن بهم وارد شده از بین ببرم
میخوام بدونم چه کار کنم که به آرامش برسم
شما نگران زندگی من...

ان شااله همه شاد و خرم باشید که این چند روز منو راهنمایی و همدردی کردید
ممنونم تقریبا یکم دیدگاهم عوض شد
زندگی موفق من زیاد با اونا کار ندارم و نداشتم
اگر خودمو قاطی میکردم فقط به خاطر این بود...

مرسی از جواب همه
البته به اویژه خانم بگم من مستقیم دعوت کرده نه از طریق فامیل
اونا از طریق فامیل خبر دادن نمیان؟
ببین چقدر زشته
یعنی اون فاملیلی که قرار بود بیان که امدن و کلی بهمون خوش گذشت زنگ...

يا ايها الناس نميتونم خصوصي استفاده كنم بلد نيستم خيلي تلاش ميكنم اما نميدونم توي سايت بايد كجا برم
اشتراك هم ده روزه خريد كردم

سلام بچه ها
خيلي خسته ام از دست زندگي كه دارم الان 4 سال ازدواج كرديم ولي هنوز حس ميكنم دختر هستم و اين موضوع كلي منو ترسونده ....
ميترسم از آبروم نميتونم حرف بزنم به شوهرم هم ميگم اونم به هم...

ممنون از جوابهاتون
باهاش حرف زدم گفت ديگه پيش شما هيچ حركتي نميكنم .. اما كلي ناراحت شد و گفت من بزرگترم از شما هستم

و گفت از اين به بعد با شما در حد همكار خواهم بود
اما فكر كنيم به طرف بگه و...

سلام بردار گرامي
من هم تقريبا مشابه شما هستم اما با اين تفاوت كه من ترد شدم به خاطر شرايطم .... اما الان كه شرايطم بهتر شده ....ديگه دلم نميخواد اون طرفمو ببينم ميدوني چرا چون اون حتي حاضر نشد يك...

سلام شيدا جان
حرفهات خيلي به دلم نشست

ما از هم جداييم فقط اخر هفته و بيشتر ماه رمضون نا كنار هم هستيم ...چون ماه رمضون نميتونن غذا بذارن من پايين يا بالا درست ميكنم باهم ميخوريم

همسر من محبت...

سلام

بالاخره برادر شوهرم بله گرفتن
امروز به من گفته بريم براي خانمش نشون بخريم
حال خوبي داشتم صبح كلي بهش راهنمايي دادم
ولي الان حال روحيم خوب نيست حس حسوديم داره بانگيخته ميشه
تو رو خدا...

بچه ها به خدا من مقايسه نميكنم .. يا اصلن حسادت نميكنم
من بيشتر دارم حسرت ميخورم .... من نميخوام حتي توي مراسم و زندگيشون چيزي به نحو احسن نباشه اتفاقا آروزي شادي براشون دارم ... اون ها هم حق زندگي...

سلام بچه ها ديگه خبري ازتون نيست و يا اينكه منو تنها گذاشتين

جلسه دوم هم رفتم
كاملا تحقير شدم

احساس بدي بهم دست داد توي اين خواستگاري
خيلي دلم به بي كسي خودم سوخت
بچهها دارم داغون ميشم از...

ممنون از امين محترم و بقيه كه وقت گذاشتن خوندن

من همه حرفهاتون رو قبول دارم ولي اين را هم بگم من دوست ندارم همه كارها روي دوش من باشه .... من نميخوام مهمون داري كنم من ميخوام فقط يك عروس خانواده...