به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 اردیبهشت 95 [ 16:42]
    تاریخ عضویت
    1393-5-15
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    1,414
    سطح
    21
    Points: 1,414, Level: 21
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 24 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Bell چطوری وابستگیمو از بین ببرم

    قبلا یه بار سوالم رو پرسیده بودم که امروز متوجه شدم جایی که سوالم رو نوشتم اشتباه بوده !یه بار دیگه از اول مینویسم البته با جزئیات بیشتر .
    من یه دختر 23 سالم که حدود سه سال به پسری علاقه دارم البته با ایشون هیچکونه ارتباطی ندارم مشکلم اینه که مدام به ایشون فکر میکنم ، وقتی سعی میکنم بهش فکر نکنم دلشوره میگیرم اوایل سعی میکردم ببینمش اینطوری آروم تر میشدم اما بعد برای اینکه فراموشش کنم هر جایی که ممکن بود ایشون رو ببینم نمیرفتم .
    حقیقت اینه که هر وقت برای من مشکلی پیش بیاد و حالم خوب نباشه حتما این آقا رو میبینم اولین بار موقعی بود که یکی از عزیزترینهای زندگیم کسی که مثل برادرم بود رو از دست داده بودم(فوت شده بود) و من حالم اصلا خوب نبود همون جا با دیدن ایشو ن یه حالی شدم چند وقت بعد دوستام برای اینکه به من کمک کنن یه سفر ترتیب دادن که من روحیم بهتر شه (سر همون از دست دادن عزیزم )من نمیخواستم به این سفر برم ولی خوب چون دوستام خیلی اصرار کردن قبول کردم که برم، سر خیابون ایشون و یکی از اقوامشون رو دیدم و چون چمدون دستم بود ایشون منو رسوندن اون موقع متوجه به هم ریختگی و دست پاچگیشون شدم ولی خوب حالم خوب نبود و اهمیت ندادم کم کم به خاطر اینکه سر یه مسئله ای ایشون رو زیاد میدیدم بهشون یه جوری وابسته شدم البته ایشونم با دیدن من هول میشد و کارایی میکرد که واقعا خنده دار بود
    بعد از اون دیگه ایشون رو کم میدیدم سعی میکردم اصلا نبینم ولی کافی بود برام مشکلی پیش بیاد (مثلا یه بار یکی از درسامو افتاده بودم یا یه بار یکی از اعضای خانوادم مریض بود )اون روز حتما این آقا رو میدیدم انگار یه شرط شده بود برام .
    دیروز که مشکلم رو مطرح کردم و گفتم که میخوام فراموشش کنم یکی از دوستان یه راه پیشنهاد داد و من تصمیم گرفتم انجامش بدم اما دیشب دوباره دیدمش و همه چیز برام از اول شروع شد دوباره دلهره نگرانی نمیدونم چی کارش کنم دلم میخواد همچین بزنمش ولی حیف دستم بهش نمیرسه
    از دیروز بیشتر از همیشه بهش فکر میکنم مثلا میخواستم فراموشش کنم !بهم بگین چی کار کنم ؟
    دارم به این نتیجه میرسم که شاید اصلا نباید فراموشش کنم چرا خدا با من این کارو میکنه هر وقت دارم سعی میکنم یادم بره یه کاری میکنه که دوباره همه چیز از اول شروع شه .
    خواهشا یه راه بهم بگین که جواب بده چون یه ماه دیگه حتما یه چند روزی باید در جوارشون باشم و اگه قرار باشه دوسش داشته باشم نابود میشم خواهش میکنم کــــــــــــــمـــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــک

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sepideh22 نمایش پست ها
    قبلا یه بار سوالم رو پرسیده بودم که امروز متوجه شدم جایی که سوالم رو نوشتم اشتباه بوده !یه بار دیگه از اول مینویسم البته با جزئیات بیشتر .
    من یه دختر 23 سالم که حدود سه سال به پسری علاقه دارم البته با ایشون هیچکونه ارتباطی ندارم مشکلم اینه که مدام به ایشون فکر میکنم ، وقتی سعی میکنم بهش فکر نکنم دلشوره میگیرم اوایل سعی میکردم ببینمش اینطوری آروم تر میشدم اما بعد برای اینکه فراموشش کنم هر جایی که ممکن بود ایشون رو ببینم نمیرفتم .
    حقیقت اینه که هر وقت برای من مشکلی پیش بیاد و حالم خوب نباشه حتما این آقا رو میبینم اولین بار موقعی بود که یکی از عزیزترینهای زندگیم کسی که مثل برادرم بود رو از دست داده بودم(فوت شده بود) و من حالم اصلا خوب نبود همون جا با دیدن ایشو ن یه حالی شدم چند وقت بعد دوستام برای اینکه به من کمک کنن یه سفر ترتیب دادن که من روحیم بهتر شه (سر همون از دست دادن عزیزم )من نمیخواستم به این سفر برم ولی خوب چون دوستام خیلی اصرار کردن قبول کردم که برم، سر خیابون ایشون و یکی از اقوامشون رو دیدم و چون چمدون دستم بود ایشون منو رسوندن اون موقع متوجه به هم ریختگی و دست پاچگیشون شدم ولی خوب حالم خوب نبود و اهمیت ندادم کم کم به خاطر اینکه سر یه مسئله ای ایشون رو زیاد میدیدم بهشون یه جوری وابسته شدم البته ایشونم با دیدن من هول میشد و کارایی میکرد که واقعا خنده دار بود
    بعد از اون دیگه ایشون رو کم میدیدم سعی میکردم اصلا نبینم ولی کافی بود برام مشکلی پیش بیاد (مثلا یه بار یکی از درسامو افتاده بودم یا یه بار یکی از اعضای خانوادم مریض بود )اون روز حتما این آقا رو میدیدم انگار یه شرط شده بود برام .
    دیروز که مشکلم رو مطرح کردم و گفتم که میخوام فراموشش کنم یکی از دوستان یه راه پیشنهاد داد و من تصمیم گرفتم انجامش بدم اما دیشب دوباره دیدمش و همه چیز برام از اول شروع شد دوباره دلهره نگرانی نمیدونم چی کارش کنم دلم میخواد همچین بزنمش ولی حیف دستم بهش نمیرسه
    از دیروز بیشتر از همیشه بهش فکر میکنم مثلا میخواستم فراموشش کنم !بهم بگین چی کار کنم ؟
    دارم به این نتیجه میرسم که شاید اصلا نباید فراموشش کنم چرا خدا با من این کارو میکنه هر وقت دارم سعی میکنم یادم بره یه کاری میکنه که دوباره همه چیز از اول شروع شه .
    خواهشا یه راه بهم بگین که جواب بده چون یه ماه دیگه حتما یه چند روزی باید در جوارشون باشم و اگه قرار باشه دوسش داشته باشم نابود میشم خواهش میکنم کــــــــــــــمـــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــک
    یعنی چی؟
    اصن مشکلت رو نمیفهمم؟
    یعنی یکی رو دوس داری اون نداره؟
    چرا میخوای بزنیش؟
    طرف با شما نسبت داره که یه ماه دیگه باید در جوارش باشی؟
    دلیلش چیه هر وقت مشکلی داری می بینیش؟
    خودت میخوای ببینی یا اتفاقیه؟
    نسبت ایشون با شما چیه؟ فامیل هستین ؟
    مشکلت رو واضح تر بنویس
    -----------------------------------------------------------------------------------
    پ.ن : قابل توجه خودم که مشکلم رو واضح بنویسم
    ویرایش توسط nafiseh joon : دوشنبه 20 مرداد 93 در ساعت 15:25

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    111
    Array
    شما ذکر نکردید که مشکلت با ایشون چی هستش ؟
    خانواده مخالف؟
    خودت دودلی؟
    اصلا چرا نمیخوای ببینیش؟
    خدا مگه چیکار کرده؟
    چرا میخوای فراموشش کنی؟
    چی شد که به این نتیجه رسیدی کنارش بزاری؟

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 اردیبهشت 95 [ 16:42]
    تاریخ عضویت
    1393-5-15
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    1,414
    سطح
    21
    Points: 1,414, Level: 21
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 24 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من این تایپیک رو ایجاد کردم که بهم بگین چطور دیگه بهش فکر نکنم ولی انگار شما علاقه دارین به مرور گذشته و این منو آزار میده از خانوم نفیسه ممنونم که راهنماییم کردن در واقع ایشون تنها کسی بودن که بهم راهکار دادن درحالی که بقیه دنبال چیز دیگه بودن انگار !
    اگه هم یه کم از جزئیات گفتم مثلا گفتم اولین بار که ایشون رو دیدم (به عنوان یه فردی که بهش حس خاصی دارم ) توی مراسم فوت یکی از عزیزانم بود به خاطر این بود که فکر میکنم شاید با فکر کردن به ایشون میخواستم درد از دست دادن برادر 18 سالم رو از یاد ببرم .
    دیگه حرفی ندارم و به این نتیجه رسیدم که همدردی نمیتونه بهم کمک کنه در واقع این یه دردی نیست که با دارو و قرص حل شه وباید خودم با کمک زمان حلش کنم ، اون هم جواری هم مربوط به یه مسافرت هست که باید باهم بریم (با خانواده ).که البته سعی میکنم نرم .
    این تایپیکم سعی میکنم بسته شه چون نه برای من فایده ای داشت نه برای دیگران .

  5. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sepideh22 نمایش پست ها
    من این تایپیک رو ایجاد کردم که بهم بگین چطور دیگه بهش فکر نکنم ولی انگار شما علاقه دارین به مرور گذشته و این منو آزار میده از خانوم نفیسه ممنونم که راهنماییم کردن در واقع ایشون تنها کسی بودن که بهم راهکار دادن درحالی که بقیه دنبال چیز دیگه بودن انگار !
    اگه هم یه کم از جزئیات گفتم مثلا گفتم اولین بار که ایشون رو دیدم (به عنوان یه فردی که بهش حس خاصی دارم ) توی مراسم فوت یکی از عزیزانم بود به خاطر این بود که فکر میکنم شاید با فکر کردن به ایشون میخواستم درد از دست دادن برادر 18 سالم رو از یاد ببرم .
    دیگه حرفی ندارم و به این نتیجه رسیدم که همدردی نمیتونه بهم کمک کنه در واقع این یه دردی نیست که با دارو و قرص حل شه وباید خودم با کمک زمان حلش کنم ، اون هم جواری هم مربوط به یه مسافرت هست که باید باهم بریم (با خانواده ).که البته سعی میکنم نرم .
    این تایپیکم سعی میکنم بسته شه چون نه برای من فایده ای داشت نه برای دیگران .
    نه عزیزم
    اینطور نیس که همدردی نتونه کمک کنه
    آخه شما هم مشکلت رو واضح توضیح نمیدی
    همش انگار عذاب وجدان داری
    در حالی که مگه اشکال داره کسی رو دوس داشته باشی؟ خوب یه حس یه طرفه به یکی از افراد فامیل داری مگه گناهه عزیزم؟
    ولی آره دارو نداره
    اگه اون دوست نداره قبل اینکه چیزی بهش بگی باید فراموشش کنی
    فراموش کردن هم با دارو نیست
    اتفاقا چون بهش نگفتی زودتر میتونی فراموش کنی
    فراموش کردنش اینطوریه که اصلا نباید حساس باشی
    باید ول کنی و خودتو بزنی به بی خیالی
    بخوای دکتر بری چون زوم کردی رو فراموشی دیرتر یادت میره
    من رفتم و دوا خوردم که یادم بره تو نرو
    به دکتر میگفتم یه چیزی میحوام هیجانمو کم کنه
    جلوی سرخ شدنمو بگیره وقتی می بینمش
    ولی نشد
    میدونی چرا
    چون زوم کردم فراموشش کنم
    آخرشم یه چراغ سبز کوچولو نشون داد
    به خودم گفتم چرا باید با سرسنگین بودن کسی رو که دوست دارم از دست بدم
    آخر و عاقبتم این شد

    الان میفهمم حتی اگه از عاشقی می مردم باید سرسنگین بودنم رو حفظ میکردم تا توهین نشه بهم آخرش

    تصمیمت اینه فراموش کنی راهش اینه زوم نکنی رو فراموشی


    ولی بازم من این جوابو با این فرض دادم که حست یک طرفه هس
    ولی باید مسئله رو واضح توضیح بدی

    من احساس میکنم تو عذاب وجدان داری؟
    فکر میکنی دوست داشتنت گناهه
    نه نیس
    هیچ کس تو روز قیامت مواخذت نمی کنه که چرا فلانی رو دوس داشتی
    حتی اگه فلانی متاهل هم باشه و تو اونو دوست داشته باشی ولی بهش نگفته باشی چون مزاحم زندگی کسی نشدی و حق الناس رو پایمال نکردی مواخذه نمیشی عزیزم
    به فکر خودت باش
    فک کن یه آدم خوب رو دوس داری
    چرا میخوای بزنیش؟
    ولی به خاطر عرف جامعه نمیتونی بهش بگی
    پس بهتره فراموشش کنی
    فراموش کردن هم دارو نداره گلم
    ویرایش توسط nafiseh joon : چهارشنبه 22 مرداد 93 در ساعت 00:09

  6. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    86
    Array
    حدس میزنم سن و سالت کمه.
    یکی از بدترین اشکالات ما دخترا اینه که تو فکر و خیال خودمون عاشق یه نفر میشیم .
    اما زمانی که با اون فرد رابطه ی نزدیک برقرار میکنیم کل خیالاتمون نقش بر آب میشه و میبینیم اون فرد ادمی که ما فکر میکردیم نبوده.
    واسه ی چی اصرار دارین فراموشش کنین ؟
    لطفا از خیالپردازی دست بردارین بهتون ضربه میزنه.
    در واقع میخواین فردی رو فراموش کنین که وجود خارجی نداره.
    واقع بین باشین.
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  7. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط anisa نمایش پست ها
    حدس میزنم سن و سالت کمه.
    یکی از بدترین اشکالات ما دخترا اینه که تو فکر و خیال خودمون عاشق یه نفر میشیم .
    اما زمانی که با اون فرد رابطه ی نزدیک برقرار میکنیم کل خیالاتمون نقش بر آب میشه و میبینیم اون فرد ادمی که ما فکر میکردیم نبوده.
    واسه ی چی اصرار دارین فراموشش کنین ؟
    لطفا از خیالپردازی دست بردارین بهتون ضربه میزنه.
    در واقع میخواین فردی رو فراموش کنین که وجود خارجی نداره.
    واقع بین باشین.
    آفرین
    ممکنه بعد از اینکه رابطه ی نزدیک داشتین بفهمی اصم اونی که فکر میکنی نیست
    بعد چون ار الان وابسته شی
    اون موقع که فهمیدی به دردت نمیخوره جدا شدن ازش سخته
    پس بدون ایجاد رابطه از الان فراموشش کن
    فراموش که نه
    بی تفاوت باش
    چون به قول خانوم anisa اثم ارتباطی وجود نداره که بخواد فراموش شه

    به هیچ کی نگو
    رابطه ات وجود نداره بخواد فراموش شه
    فقط بی تفاوت باش

    __________________________________________________ __________
    پ.ن : ای کاش ما هم بدون ایجاد رابطه فراموش میکردیم
    سه سال که گاهی اوقات گریه میکردم فک میکردم دیگه خیلی عاشقم
    البته من اشتباهم این بود همون اول به مامانم گفتم
    وقتی گریه میکردم میفهمید دلیلش رو

  8. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 اردیبهشت 95 [ 16:42]
    تاریخ عضویت
    1393-5-15
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    1,414
    سطح
    21
    Points: 1,414, Level: 21
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 24 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنون از کامنتتون اما من نه سنم کمه نه آدم احساسی هستم ، شاید باید کامل توضیح میدادم اما خوب برای خودم اذیت کنندس که همه چیز رو توضیح بدم چون برام یاد اوری میشه و انگار دارم مسیر رو معکوس میرم ، من نمیگم عاشق این آقام نه اصلا ، اصلا مسئلم خیال پردازی و عذاب وجدانم نیست من این آقا رو دوست دارم (عاشق نیستم ) میگم عاشقش نیستم چون اگه بخوای میتونم تمام ویژگی های خوب و بد ایشون رو براتون لیست کنم .مسئله اینه که من و این آقا اساسا نمیتونیم با هم ازدواج کنیم (ایشونم بهم علاقه دارن اینو میدونم )اما خوب شرایط طوری رقم خورده که مجبورم فراموش کنم
    گفتم میخوام بزنمش چون درست زمانی که داره یادم میره جلوم ظاهر میشه و دوباره همون احساس و ....
    ایشون خیلی ادم خوبی هستن و من واقعا یه آدم خیلی خوب رو دوست دارم ( اینو از صمیم قلبم میگم ) من واقعا دوسش دارم و براش آرزو میکنم یکی که شایستگی همه خوبی هاشو داشته باشه قسمتش بشه .اگه ام میخوام فراموشش کنم فقط به خاطر خودشه چون لیاقت بهتر از من رو داره ایشون توی زندگیشون خیلی سختی کشیدن نمیخوام منم بار سنگین زندگیمو روی دوشش بندازم اونم یه همچین باری رو !

  9. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sepideh22 نمایش پست ها
    من این آقا رو دوست دارم (عاشق نیستم ) میگم عاشقش نیستم چون اگه بخوای میتونم تمام ویژگی های خوب و بد ایشون رو براتون لیست کنم .مسئله اینه که من و این آقا اساسا نمیتونیم با هم ازدواج کنیم (ایشونم بهم علاقه دارن اینو میدونم )اما خوب شرایط طوری رقم خورده که مجبورم فراموش کنم
    گفتم میخوام بزنمش چون درست زمانی که داره یادم میره جلوم ظاهر میشه و دوباره همون احساس و ....
    ایشون خیلی ادم خوبی هستن و من واقعا یه آدم خیلی خوب رو دوست دارم ( اینو از صمیم قلبم میگم ) من واقعا دوسش دارم و براش آرزو میکنم یکی که شایستگی همه خوبی هاشو داشته باشه قسمتش بشه .اگه ام میخوام فراموشش کنم فقط به خاطر خودشه چون لیاقت بهتر از من رو داره ایشون توی زندگیشون خیلی سختی کشیدن نمیخوام منم بار سنگین زندگیمو روی دوشش بندازم اونم یه همچین باری رو !
    خوب عزیز
    اگه اومدی مشاوره بگیری یکم واضخ توضیح بده
    1- من اونو دوست دارم اونم دوست داره از کجا میدونی؟ چیزی گفته؟
    2-شرایط طوری رقم خورده که فراموشش باید کنی چه شرایطی؟ چرا نمی تونید با هم ازدواج کنید؟
    3- عمدی ظاهر میشه؟
    4- ادم خوبی هس از کجا مطمئنی ؟ نسبتش با تو چیه؟
    5- اینقدر هم لطفا خودت رو دست کم نگیر من ندارم کس دیگه که داره نصیبش بشه؟ یعنی چی؟ لیاقتش بهتر از من هست؟ به خاطر هودش دارم فراموشش میکنم؟ شما لازم نیس تو عشق فداکاری کنی ( فیلم هندی نیس که ) بگو من بهترین دختر روی زمینم اگه فکر میکنی خوبه و تو رو انتخاب کرده خودت رو لایق اون کن
    6- اگرم انتخاب نکرده و چیزی نگفته که هیچ باید فراموش کنی
    7- چه بار سنگینی داری که میندازی رو دوشش بعد ازدواج؟

    اگه مشاوره میحوای باید خلاصه جواب اینا رو بدی
    نه اینکه هی بیای بگی باید فراموش کنم چی کار کنم

    اگر هم بدون مشاوره میخوای فراموش کنی راهش اینه که بی تفاوت باشی

    یک بار مشکلت رو دقیق باز کن و بگو
    دوستان اگر ببینن مورد بدی هس میگن فراموش کن
    بعد برو فراموش کن
    کسی نمیدونه مشکل چی هس که راهکار بده

    ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پ.ن : نمیدونم مشکلت ربط داره به این یا نه
    ولی اگه یکی یه مدت تو رو که میدیده دستپاچه میشده یا خالا هر نشانه ی دیگه
    1- نشون نمیده حتما تو رو بره ازدواج میخواسته
    2- نشون نمیده آدم بدی هس و خواسته علافت کنه
    شاید یه مدت یه هیجاناتی به سراغش می اومده
    بعد حالا به علت مشکلات زندگی یا هرچیز دیگه تصمیم گرفته دست نگه داره
    من میدونم دخترها تا رادارشون کار نیفته و حسی از طرف مقابل بهشون منتقل نشه از کسی خوششون نمیاد
    ولی هر پسری هم این اجازه رو داره که تا وقتی اقدامی و اظهار محبتی نکرده به هرکس دیگه فکر کنه
    پس 4 تا خنده و دستپاچه شدن رو دلیل بر علاقه ندون
    ویرایش توسط nafiseh joon : چهارشنبه 22 مرداد 93 در ساعت 14:52


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.