حال و احوال یاران همدردی (8)

[مدیرهمدردی]

سلام بر دوستان و ياوران همدردي
از آنجا كه تاپيك های قبلي حال و احوال اعضاء، (1) و همچنین حال و احوال یاران همدردی (2) و همچنین حال و احوال همدردی (3)، و حال و احوال یاران همدردی (4) ، و حال و احوال یاران همدردی(5) ، و حال و احوال یاران همدردی (6) ، حال و احوال یاران همدردی (7) طولاني شده بود تاپيك جديد را گشوديم.

انشاء‌الله شاهد خبرهاي خوش و امیدبخش در اين تاپيك، بيش از پيش باشيم.
خبرهاي خوش از قديمي ها، خبرهاي خوش از اعضاء فعال فعلي و خبر از ياراني كه به جمع ما خواهند پيوست.


اعضاء محترم توجه کنند که در این تاپیک صرفا احوالپرسی از اعضاء صورت گیرد و شوخی و تعاملات دیگر مربوط به تاپیکباغ همدردی >>> بوستان آرامش و آلاچیق کل کل 3>>> بفرمایید می باشد و نباید در این تاپیک قرار گیرد ، همچنین از احوال پرسیهای چت گونه پرهیز شود

[جوانه؟؟؟]

واااااااااااااای خدای من
من حالم خوبه
فکر کنم سرطان گرفتم
یه توده های قابل لمس رو شکمم حس میکنم وقتی با دست بالای نافمو لمس میکنم :) دردم داره

فردا دارم میرم دکتر ...
میتونم اگه بیماریه خاصی بود یه وبلاگ بزنم کلی طرفدار پیدا میکنه
تازه تصمیم گرفتم به خانوادمم نگم که زودتر بمیرم و اونهام الکی حرص نخورن به خاطرمو پول خرج نکنن

اینجا خوشگل تر شده انگار وقتی عضو میشی

[sahars]

منم خیییییییییییییییییییییییی یییییییلی حالم خوبه یه کار ثابت پیدا کردم...زندگیم انگار روشن شده...نور میبینم:d

خدارو شکر امیدوارم همه خوب باشن

[بی دل]

جوانه خدا نکنه بیمار باشی. انشا الله که اون توده توهمی بیش نباشه. مواظب خودت باش. و قدر این روزهای جوانی را بدون که بر نمی گرده.

و اما!

آقای مدیرهمدردی به خاطر حضور مسئولانه تون توی تاپیک های علی الخصوص حساس و نیز تاپیک *http://www.hamdardi.net/thread28484-2.html#post272158* ازتون ممنونم. هر چند که میدونم این کارهاتون جایگاه خیلی رفیعی در نزد خداوند براتون ساخته اما من هم دعا میکنم انشا الله جزای نیکش چند برابر بشه براتون. از خداوند میخوام بهترینها را در دنیا و آخرت نصیب خودتون و خانواده محترمتون بکنه و امیدوارم که با اولیا محشور بشید و مقام قرب الهی نصیبتون بشه.

از این تریپ که بیرون بیام و به زبون خودمونی: خراب مرام و معرفتتیم! دمت گرم آق مدیر! خیلی آقایی. اوچیکتیم به مولا!

============

راستی بچه ها من خوبم شما چطورین؟

[جوانه؟؟؟]

با سلام و احترام
«کاش بمیرم» گرامی، به خاطر استفاده از ادبیات نامناسب در قسمتی که نقل قول کرده ام از شما معذرت می خواهم و امیدوارم مرا ببخشید.

اینگونه ادبیات ها به خاطر طعنه آمیز بودن، طلبکارانه بودن، و عدم عنصر صمیمیت در آنها آسیب رسان هست حتی اگر صاحب آن ادبیات با نیت خیر از آن استفاده کرده باشد.
ادبیات مذکور نشان می دهد هنگام استفاده از آن مشاور احساس مراجع را درک نکرده است.
خواهش می کنم به جای جمله بالا ، جمله زیر را از من بپذیرید.

وای مدیر خوشم اومد ازت
تا حالا این روحیه متواضعتو ندیده بودم

[میشل]

سلام...

تا حالا برای برادرتون نامه نوشتید؟

من که ننوشته بودم...

یکی دو روز پیش رفتم تو اتاقش که مداد بردارم، چشمم خورد به نوشته های روی فلش کارت هایی که رو میزش گذاشته بود...

خصوصی نبودن، نگران نشید...:) خیلی وقتا در مورد همونا با هم صحبت و تبادل اندیشه می کنیم...

استدلال های فلسفی روانشناختی بودن...

داداشم یه نابغه ست...

من همیشه بهش افتخار می کنم، خیلی دوستش دارم...

چند دقیقه ای همونجا نشستم و از حس داشتنش لذت بردم...

خواستم بیام بیرون که به نظرم رسید براش بنویسم...

نوشتم از اینکه برادرمه خیلی خوشحالم، و بهش افتخار می کنم.

یه نامه ی دوخطی بود، اما از صمیم قلبم بود.

البته قبلا هم بارها اینها رو بهش گفته بودم، اما هیچوقت براش نامه ننوشته بودم...

شب که رفت تو اتاقش، وقتی اومد بیرون، اومد لپمو کشید... البته این کاریه که همیشه می کنه و چیزی نبود که فقط بخاطر نامه باشه... گویا اصلا نیازی ندید جوابی بده... واااا نکنه با زنشم اینجوری بشه!! عسلم که پیدا بشه، به این پسرک یاد می دم یه عالم نامه عاشقانه براش بنویسه...

بگذریم... فکر نکنم در مورد اون نیازی به آموزش من پیدا بشه... از الان معلومه قربونش برم خیلی هم با احساسه...

دوستش دارم خیلی...

=====================

هدفم از این پست این بود که بگم: فقط همسرمون نیست که به نامه های بی بهانه، و کلا به تنوع در ابراز علاقه نیازداره... خیلی های دیگه هم هستن که می تونیم با یه کار کوچیک قلبشون رو شکوفه بارون کنیم... باید به اونها هم توجه داشته باشیم...:)

- - - Updated - - -


إواااا جای این پست تو این تاپیک بود؟

بچه ها من خوبم!!! هنوز در حال درس خوندنم... الانم داشتم می خوندماااااااا

شما خوبید؟

جوانه جان دکتر رفتی؟ امیدوارم مشکل جدی ای نبوده باشه.

[جوانه؟؟؟]

آره رفتم بم سفیکسیمو مترونیدازول داد
گفت واکنش بدنت به طب سوزنیه نگران کننده نیست (برای اضافه وزن میرم طب سوزنی)
حالا دیگه سوژه وبلاگ ندارم ، وبلاگ پر طرفدار چجوری بنویسم؟

[rozaneh]

حال منم خوبه. :) اصلاً مگه میشه آدم این همه دوست خوب توی تالار همدردی داشته باشه و حالش بد باشه؟ :p

از مدیر عزیز ممنونم چون پست امروز صبحشون باعث شد من اون انتقادهایی که باید می شنیدم و هدف تاپیک ام بود رو مخصوصاً از کاربرایی که منو و روحیاتمو بیشتر میشناختن ولی اون جور که باید نگفته بودن بشنوم :) کاش ایشون زودتر و در همون تاپیک قبلی اینگونه صحبت ها و سوالات هدایت گونه رو مطرح میکردن گرچه من معتقدم و دوست نداشتم فضای تاپیک تصویر ذهنی خیلی خشک باشه و حالا با تلفیق این دو روند مطمئنم جواب و نتیجه بهتری خواهیم گرفت.

[جوانه؟؟؟]

كاش به جاي لايك يه گزينه هاي ديگه ايم بود
مثل آخه تو چي كار داري
يا مثلا تو غلط ميكني
يا انسانم آرزوست
و....

[بی دل]

آره رفتم بم سفیکسیمو مترونیدازول داد
گفت واکنش بدنت به طب سوزنیه نگران کننده نیست (برای اضافه وزن میرم طب سوزنی)
حالا دیگه سوژه وبلاگ ندارم ، وبلاگ پر طرفدار چجوری بنویسم؟

برای واکنش بدنت به طب سوزنی، بهت آنتی بیوتیک داده؟!!!
نمیدونم! عاقلان دانند.

=========

من خدا رو شکر خوبم. شما خوبین؟
البته اگر نرم سراغ تاپیکهای مشاوره ای خیلی بهترم. کلا با روحیات لطیفم سازگار نیست:rolleyes:. بسیاری تاپیکها خیلی از روح و روان آدم انرژی میگیرن. تالار مثل این شده که بیای هر روز اخبار حوادث رو با جزییات ناراحت کننده اش بخونی. بعد تازه وسطش با یک عده هم جر و بحث کنی!

حالی به آدم می مونه؟

این روزها هم که هیچ تاپیک شاد و مفرحی رو نمیاد. به نظرم به ازای هر یکی دو تا تاپیک مشاوره ای یک تاپیک شاد باید فعال باشه برای رفرش اعصاب و روان اعضا. دیدین تو مسابقات کشتی و وزنه برداری و...تا ورزشکار از رو تشک میره کنار، مربی و بقیه کادر میدون سمتش بادش میزنند و آب بهش میدن و کلی روحیه بهش میدن و ... اینجا هم توی هر تاپیک مشاوره ای میری میای، باید از همچین امکاناتی برخوردار باشی

حقیقتا به شخصه بعد از حضور در برخی تاپیکها، شدیدا نیاز به مشاوره پیدا میکنم.