شما میخواید در مورد کنترل احساسات به شما گفته بشه در حالی که شما خودتون اصلا نمیدونید حد احساسات تو رفتار چقدره که با حرفای گفته شده مقایسه بفرمایید و کمش
حدشو میدونم خواستم ببینم طرز فکر شما در کدوم نقطه قرار داره و اختلافمون چقدره
کنید یا زیاد. شما درست و غلط رو نمیدونید. به نظر میاد مشکل مهم شما در کنار سایر مشکلاتتون بحث نداشتن الگوی رفتاری صحیحه. برمیگرده به کودکیتون.
فرق درست و غلط میدونم ولی بحث قاطعیت تلفیقی از این دو خواهد بود .
اول از همه خانواده. بچه ی اول بودن که خودش تاثیر گذارترین عامل رو رفتارهای شماست. این بحث جداست و جای بحث زیاد داره.
اون پست شناختی از پارسا رو برای همین گذاشتم که علت ریشه یابی بشه. چطور بود خیلی بد بود ؟؟ مفید بوده؟؟
در مورد مادرتون و پدرتون بگید.شبیه کدوم یکی هستید؟ لطفا راحت باشید و توضیح بدید. در دوران کودکیتون بین پدر و مادرتون درگیری و مشاجره بود؟ توضیح بدید
.شبیه پدرم ولی قاطعیت و جدیت اونو ندارم . مادرم برای همسرش یه زن مطیعه ولی تو پیشرفت همسرش پشتوانه خوبی براش بوده و پدرم براش احترام زیادی قائله (نه از لحاظ مالی از لحاظ باهم بودن)
در گیری و مشاجره اینم سواله خب معلومه که بوده به اقتضای زمان خودشون و مشکلات خودشون ولی نه در اصل ازدواجشون در پستی بلندیهای راه زندگی شون در خستگیهای یکنواختی راهشون . کوتاه و بدور از بچه ها
آیا تو دوران بچگیتون کتک خوردید یا نه؟ اونقدری که الان هم یادتون باشه. تحقیر و سرزنش چی؟ سعی کنید فکر کنید و اگه ناراحتتون میکنه هم به یادتون بیارید.
کتک نه به اون معنا که فکرتو بخوایی خراب کنی . بله خوردم ولی برام شیرین بوده و برام محبت داشته ونه نفرت. تحقیر و سرزنش . نه زیاد . چون من بزرگتر بودم به کوچکترها بهای بیشتری داده میشد و من سرکوب اون دوران قبول دارم ولی پاداش سرکوبها رو دریافت کردم و عقده ندارم . خیلی هم خوشحالم . دوران شیرینی بود خیلی شیرین . کاش تکرار میشد
در مورد حرفایی که گفتید از کودکیتون، بفرمایید که تو دوران مدرسه و کلا بچگی از داشتن چنین خانواده و چنین پدر و مادری خوشحال و راضی بودید یا نه؟ لطفا راستشو بگید.
ر
است راستشو میگم به خانوادم افتخار میکردم . همه آرزوی داشتن خانواده منو داشتن . هنوزم دارن .(بزنم به تخته ) من اول دبستانو تو 5 سالگی پاس کردم و درسم خوب بوده ولیخب خطکش معلمو چشیدم به خاطر تقلب رسوندن به همکلاسیهام
کلا آنچه که باعث خجالت شما بوده رو بگید. باعث تنفر شما باعث ناراحتی شما و ... 1. درسمو رها کردم . 2 تو ازدواج خودسری کردم 3 . دوسال از زندگیمو پس از از خدمت وظیفه رو تنها در اصفهان گذروندم . ماموریت کاری بود ولی لجاجتم توش بود . من کاستی تو زندگی نداشتم که خجالت بکشم . چی بگم
راستی هم بازی های کودکیتون دختر بودن یا پسر؟
از خاله بازی و بالا بلندی که بگذریم بیشتر پسر بودن فوتسال پسرونه بود
اون موقعها . ولی دخترها منو مثل برادر بزرگشون دوست داشتن چون مواظبشون بودم . حتی الان که یکیشون تو میامی درس میخونه یکیشون تو نروژ ازدواج کرده. با برادرشون به خاطر شکستش همدردی میکنن و باهام تو اسکایپ در ارتباطا
دوباره تاکید میکنم که اگه فکر میکنید که بهتره جواب ندید خواهشا جواب ندید ولی بگید جواب نمیدم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)