به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array

    جمع بندی مشکلات منو همسرم...ادامه یا جدایی؟

    سلام..تایپیکای زیادی داشتم
    مشکلات خیلیییی زیادی داشتم
    . شوهرم بیکاره..ادامه تحصیلم نمیده.. هرروز یه تصمیم برای اینده میگیره ولی هروقت به روزهای عمل نزدیک شده تصمیمشو عوض کرده...

    اخلاقشم گاهی تنده...معمولی نیستا
    یجورایی انگار هنوز بعد 5 سال براش جا نیفتاده که همسر و زندگی مشترک داره...
    خیلی از مشکلاتمون حل شده ها ولی انگار تمومی نداره
    میترسم
    احساس امنیت نمیکنم
    خوشبین نیستم
    من خیلی تلاش کردم خیلی... اصولی هم بوده زیر نظر چند تا مشاور هم هم بوده
    اوایل امید وار بودم ک درست میشه ولی الان 5 سال گذشته اگه میخواست درست شه تا الان درست شده بود...

    خانوادمم میدونم ک حمایتم میکنن..

    ولی چیزی که منو دودل میکنه اینه که ته دلم احساس میکنم دوسش دارم و بدون همسرم نمیتونم زندگی کنم یعنی بغلش و بوسه هاش واقعا بهم ارامش میده
    ولی تندی هاش بی برنامگیش بی توجهیش توجیهاتش و همه اینا ارامشمو به هم میزنه

    راستش یک مشاوری خیلی وقت پیش بهم گفت خلاعاطفی داری از بچگی
    حالا باخودم میگم شاید این خلا عاطفی + اینکه همسرم اولین پسری بود که وارد زندگیم شد + اینکه خودم یه دختر احساساتیم و با یکم محبت زود اشتی میکنم و...
    باعث بشه احساس کنم نمیتونم ازش دل بکنم و در واقع این علاقم یک جور وابستگی کاذب باشه...
    نظر شما چیه؟
    خیلی اوضاعمون حساس شده ... بحث داره کم کم به خانواده ها کشیده میشه...
    از مشاورای سایت خواهش میکنم کمکم کنند
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....
    ویرایش توسط yasna1990 : سه شنبه 25 اسفند 94 در ساعت 21:07

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array
    البته اینم بگم شوهرم خودشم میگه جدا شیم...
    ک منم گفتم باشه جدا شیم
    مطمئنننم پشیمون میشه
    الان هم با یکی از فامیلاشون ک وکیله درباره مراحل طلاق پرسوجو کرده
    یه چیزاییم به مامانشینا گفته ولی نه واضح
    منم که خیلی ناراحت شدم ک رفته گفته قبلا قرار گذاشته بودیم یه مراحلی از دادگاه رو بریم بعد خانواده هارو در جریان بذاریم چون الان بگیم خب نمیذارن
    در واقع میدونم که همسرمم یه وابستگیایی به من داره و این وابستگی نمیذاره ازم دل بکنه ولی حالا که خودش میخواد بحثو بکشونه به خانواده ها بهش گفتم اگ رفتم خونه بابام دیگه هیچ وقت برنمیگردم
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array
    کسی نیست به من کمک کنه؟
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 شهریور 95 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-16
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,724
    سطح
    31
    Points: 2,724, Level: 31
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 138 در 51 پست

    Rep Power
    26
    Array
    سلام گلم.نظر من کارشناسی نیست.ولی اونچه مشاورا به خودم گفتن اینه که طلاق خوبه فقط در یک حالت.همه ی راه ها رو رفته باشی و هیچ راهی نمونده باشه.و صد البته خودت پذیرشش رو داشته باشی.یعنی مطمین باشی چیزایی که بعد طلاق به دست میاری بهتر از شرایط الانت هست.زود تصمیم نگیر و بازهم مشورت بگیر که اگر جداشدی یه درصد هم پشیمون نباشی.انشالله بهترین ها برات رقم بخوره

  5. 3 کاربر از پست مفید raha_ashegh تشکرکرده اند .

    yasna1990 (پنجشنبه 27 اسفند 94), آرامش خیال (پنجشنبه 27 اسفند 94), ستاره زیبا (جمعه 28 اسفند 94)

  6. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 00:47]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,961
    امتیاز
    33,036
    سطح
    100
    Points: 33,036, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,372

    تشکرشده 6,343 در 1,786 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    یا حضوا به یک مشاور بالینی مراجعه کن یا با عضویت در انجمن آزاد از خود مدیر همدردی مشاوره خصوصی بگیر
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  7. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    yasna1990 (چهارشنبه 04 فروردین 95)

  8. #6
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    مراجع گرامی، من یه بررسی کلی روی تاپیکهای قبلی شما داشتم.
    ببینید، فشاری که شما اکنون حس می کنید، بیشتر از اینکه مربوط به همسرتان باشد، به خاطر احساسات ظریف خودتون هست.
    یعنی بار مشکلات زندگی شما در حد متوسط و مثل اکثر همه زندگیهاست.
    یعنی اگر شما طلاق گرفتید، یعنی می توان گفت روش زندگی کردن را پیاده نکردید. البته سعی کرده اید مشورت بگیرید و یاد بگیرید، اما در عمل به آن ضعیف اجرا کرده اید.

    در دهها تاپیک که شما زده اید من و سایر اعضاء به شما پاسخ داده یم. از جمله تاپیک ذیل که خصوصی هست:
    http://www.hamdardi.net/thread-36290.html


    هیچ چیز خاص و جدیدی هم پیش نیامده است.
    مشکل اینست که اکثر زوجین مشکل دار، برای رهایی سعی می کنند همسرشان را تغییر دهند.
    در حالیکه اکثر تغییرات باید روی خودمان انجام شود.

    شما باید در خصوص موارد ذیل روی خودتان کار کنید و کار عملی کنید:
    1 - عدم تمرکز روی آینده
    2 - عدم نگرانی و فال بد زدن به آینده
    3 - عدم تمرکز و افسوس روی گذشته
    4 - عدم تمرکز روی کارهای شوهرت
    5 - نادیده انگاشتن ضعفها و خطاهای همسرت و پذیرش غیر مشروط او همین طور که هست. بسان مادری که فرزندش را می پذیرد حتی اگر او لکنت زبان داشته باشد.
    6 - بازخورد مثبت به نکات مثبت احتمالی همسرتان مکرر ، مستمر و مرتب و همیشگی
    7 - کنترل زبان، کنترل حرکات و کنترل رفتارهای واکنشی ات به همسرت، به نحوی که او خودش را در آینه وجود شما همیشه زیبا ببیند.
    8 - عدم تحریک زبانی و رفتاری همسرت ، مخصوصا وقتی تصور می کنی در حال عصبانی شدن هست.
    9 - حذف کلمه طلاق از فرهنگ لغات زناشویی خود.(این بند اختصاصی زندگی شماست.)
    10 - مراجعه به روانشناس بالینی و کمک گرفتن از او در کنترل افکار وسواسی خود. یعنی شما برای حل مسائل خانواده به مشاور مراجعه نکن. بلکه حضوری از یک روانشناس بالینی کمک می گیرید تا روش کنترل احساس، کنترل افکار، حل خطاهای شناختی و ... به شما کمک کند. من تاپیکهای قبلی شما را خواندم و خیلی ها به شما لینکهای بسیار مفیدی در این زمینه معرفی کرده بودند که علاوه بر خواندن باید مو به مو آنها را عمل کنید.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  9. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    yasna1990 (سه شنبه 10 فروردین 95), سها** (دوشنبه 16 فروردین 95), ستاره زیبا (یکشنبه 08 فروردین 95), عشق آفرین (پنجشنبه 18 خرداد 96)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array
    خیلی ممنونم اقای مدیر از پاسختون
    درسته باید بیشتر روی خودم و احساساتم کار کنم. چشم
    ولی نگرانی اینده نمیذاره راحت باشم
    میترسم
    اگه بخوام اهمیت ندم اگ شوهرمو به حال خودش بذارم و بهش امید نداشته باشم پس چطور به اینده زندگیم مطمئن باشم

    من الان سنم زیاد نیست بچه ندارم موقعیت تحصیلی خانوادگی زیباییم خوبه ولی چند سال دیگه....

    یعنی اگر کنترل احساسات من عالی بود باز هم شما میگفتین این شرایط زندگی عادی هست؟
    تروخدا واضح به من بگید..با این مرد و ویژگی هاش میشه اینده داشت؟!
    تاالان ک روزای خوبی نداشتم
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....

  11. #8
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط yasna1990 نمایش پست ها
    ولی نگرانی اینده نمیذاره راحت باشم
    میترسم

    یعنی اگر کنترل احساسات من عالی بود باز هم شما میگفتین این شرایط زندگی عادی هست؟
    با سلام
    بله حتی الان هم با همین احساساتی که دارید زندگی کاملا عادی دارید، ولی به خاطر احساساتی که دارید، متوجه عادی بودن زندگی اتان نمی شوید.
    دقت کنید، زندگی شما و شاید بیش از 90 درصد مراجعان کاملا شرایط عادی دارد.
    عادی بودن به معنی بی مشکل بودن زندگی نیست. به معنی اینست که مشکلاتی زن و شوهر دارند که اگر زندگی کردن بلد باشند، یا مشکلات حل می شود، یا آنقدر اذیتشان نمی کند که زندگی را ترک کنند.



    ببینید اگر یک راننده ای:
    توقع داشته باشد ماشینی داشته باشد که پنچر نشود،
    توقع داشته باشد که روغنش نیاز به تعویض نداشته باشد،
    توقع داشته باشد تصادف اصلا نکند،
    توقع داشته باشد که بیمه اش پایان نگیرد،
    توقع داشته باشد، که مستمر و مکرر نیاز به بنزین نداشته باشد،
    توقع داشته باشد که هرگز جریمه نشود،
    توقع داشته باشد که ماشین دچا استهلاک نشود،
    توقع داشته باشد همیشه جای پارک داشته باشد،
    توقع داشته باشد که هیچ وقت خراب نشود
    همه اینها نشان می دهد که ایشون اساسا راننده نیستند. بلکه یک سرنشین هستند.

    سر نشین یک ماشین، فقط توقع دارد که ماشین حرکت کند، هر وقت مشکلی باشد، پیاده می شود و سراغ یک ماشین دیگر می رود.
    اما راننده واقعی هیچ کدام از توقعات بالا را ندارد و هر مشکلی هم که پیش آمد سعی در حل آن یا پذیرش آن دارد.



    زندگی هم همین طور هست.
    کسانی که با دیدن مشکلات در زندگی تصور بازندگی می کنند. نگران می شوند، به هم می ریزند و فکر عوض کردن زندگی می کنند، اینها پختگی کافی برای زندگی ندارند و راننده خوبی نیستند.


    برای زندگی کردن نخستین گام اینست که بپذیریم زندگی یعنی حل مکرر و مستمر مسائل زندگی و امتیاز گرفتن بابت حل آنها یا مدارا با آنها.

    اگر کسی دوست دارد بی مشکل باشد، اساسا نباید متولد می شد.






    خلاصه :
    با توجه به توضیحات بالا:

    بله زندگی شما و دیگر مراجعان این تالار کاملا عادی هست(به غیر از درصد کمی ما در تاپیکهایشان گوشزد کرده ایم.) (عادی :یعنی دارای مسائلی که باید تلاش برای حل آنها داشته باشیم. و بعضی از آنها کاملا حل می شود، بعضی تا اندازه ای حل می شود، بعضی ها به درجه قابل تحمل می رسد، و بعضی هم باید پذیرش شود.)

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  12. 6 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    yasna1990 (پنجشنبه 12 فروردین 95), سها** (دوشنبه 16 فروردین 95), ستاره زیبا (چهارشنبه 11 فروردین 95), شیدا. (چهارشنبه 11 فروردین 95), شمیم الزهرا (چهارشنبه 11 فروردین 95), شادی ظهوریان (چهارشنبه 11 فروردین 95)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array
    بازهم خیلی ممنونم از پاسختون
    این یک ماه با همسرم خیلی سرد بودیم معلوم بود حسابی از حرفاش ناراحته... دلش برام تنگ شده.. و گفت تا وقتی ک تو ذره ای محبت به من داری نمیتونم ازت دل بکنم منم گفتم من هم باید ازطرف تو تغذیه روحی بشم تا بتونم محبتم رو ادامه بدم...

    و حالا دیگه میگه بچه بیاریم تا کمتر به هم گیر بدیم!!!

    من میدونم مشکل همسرم پریشونی و بیکاری و بی هدفی هست... ولی اراده نداره ک بخواد ازین حالت دربیاد

    اقای مدیر به خدا جونم به لبم رسیده و احساس میکنم هیچ ظرفیتی ندارم خیلی هم حساس و عصبی شدم فقط نمیدونم چرا هرچی تلاش میکنم به نتیجه نمیرسم
    چشم من باز هم سعی میکنم روی خودم کار کنم حداقل تا یک ماه دیگه...
    خواهش میکنم دقیق وشفاف به من بگید چه کار کنم و چجوری روی خودم کار کنم تا مو به مو انجام بدم برای تلاش اخر...

    بازهم از شما ممنونم به خاطر ارامشی که به من میدین
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....

  14. #10
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط yasna1990 نمایش پست ها
    خواهش میکنم دقیق وشفاف به من بگید چه کار کنم و چجوری روی خودم کار کنم تا مو به مو انجام بدم برای تلاش اخر...

    بازهم از شما ممنونم به خاطر ارامشی که به من میدین
    با سلام و ا حترام
    دقیق و شفاف شما باید زیر نظر یک روانشناس بالینی به صور مستمر از طریق شناخت درمانی و رفتار درمانی ، تمرین و تکالیفی دریافت کنید و عملا اجرا کنید. تا ظرفیتتان که به گفته خودتون کاهش یافته افزایش یابد.

    طی این مدت هم در همدردی می توانید لینکهای ذیل را مطالعه و از آن مهمتر تمرین کنید و به کار گیرید:

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  15. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    yasna1990 (دوشنبه 16 فروردین 95), بالهای صداقت (چهارشنبه 18 فروردین 95), سها** (دوشنبه 16 فروردین 95), شیدا. (دوشنبه 16 فروردین 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ارتباط تلفنی در دوره آشنایی؟
    توسط میشل در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 40
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اسفند 93, 12:41
  2. فرشته مهربون کجایی؟
    توسط بهار_68 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 07 شهریور 92, 21:40
  3. +دلی گرفته-قلبی پر اندوه-بچه-شوهر-آرامش-عشق وآیا جدایی؟
    توسط m.m.a در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 دی 89, 14:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.