به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array

    Lightning نامه ای به همسرم (کمک کنید چی بنویستم )

    سلام
    خوشحالم که سطح علمی تالار بالاست حتی مراجعین بخاطر همین از شما دوستان کمک میخوام تا یه بار دیگه راهنماییم کنید
    خب منو و مشکلی که باهاش درگیرمو می شناسید و میدونید کوتاه باز میگم
    همسرم ترکم کرده هیچ دعوایی نشده هیچ مشاجره ایی نبوده مهرشو گذاشته اجرا تا امروز دادگاهو به تاخیر انداختم مهرشو بهمن ماه گذاشته اجرا و تمام در ها رو روم بست منم تمکینو اواخر اسفند دادم
    آخرین بار با همسایه و فامیلم رفتم دنبالش شب نیمه شعبان جوابش این بود
    از ترس مهریه اومدی دنبالم (گفتم بهت میدم پرونده مهرتو پس نگیر هر جور قاضی گفت من مطیع دادگاهم رو چشم حقته از 400 تا 100 گذاشته اجرا )
    گفتم چرا می خوایی ازمن طلاق بگیری موضوع بچه ست ناراحتی از منو خانوادمو تا زمان عروسی کشید وسط
    آخرین حرفش این بود من ازت طلاق نمیخوام میخوام اسمت تو شناسنامه ام باشه تا نگی کسی زیر پام نشسته مهرمو میخوام برو زن بگیر و بعد بی احترامی...........این حرفو مادرش به پدرم همون اول گفته بود میگه برا توافق به فامیلم زنگ نزن توافق در کار نیست

    تا امروز طرفش نرفتم ولش کردم دادگاه تمکین نمیاد برا توضیح .چون تمام در ها رو بسته
    حلا تصمیم دارم مثل قدیما از طریق پست براش نامه ای ارسال کنم به این شکل
    یک جعبه با دسته گلی کاملا شبیه دسته گل عروسیمون (رز هلندی صورتی گرد حدود بیست عدد )
    حاوی دو نامه مجزا اولی مضمونی از برگشت به زندگی با کمک مشاوره ودومی خداحافظی
    در هر دو برای اعتمادش مهرشو خواهم داد در اولی اگه صاحب فرزند نشیم تعهد خواهم داد که نخوام

    دوستان کمکم کنید آیا همچین تعهدی بدم یا کلا رهاش کنم برم پی زندگیم و از اول شروع کنم
    از محتواش برام بگید
    بدرود
    ویرایش توسط parsa1400 : جمعه 06 تیر 93 در ساعت 19:04

  2. 3 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    meinoush (شنبه 07 تیر 93), rayehe (چهارشنبه 23 مهر 93), نیکا 55 (جمعه 09 آبان 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقا پارسا
    من پیشنهاد می کنم دو تاپیک زیر را مطالعه بفرمایید.

    ان شاالله نتیجه بگیرید. خواستید وقتی این تاپیک ها را خواندید بیایید بگید چه چیزی دستگیرتان شد تا بنویسید و بعد به کمکدوستان تو ادبیات و انشاء نامه کمکتان کنیم.



    موفق باشید



    - - - Updated - - -

    آقا پارسا من الان این جملتون را خوندم:
    دوستان کمکم کنید آیا همچین تعهدی بدم یا کلا رهاش کنم برم پی زندگیم و از اول شروع کنم

    خب پس یعنی تردید دارد!؟
    یعنی مطمئن نیستین که خانومتون ارزش زندگی را داره؟
    شاید این تردید به ایشون هم منتقل شده خب. اگر این جور باشه شاید حق داشته باشند در برابر شما مقاومت کنند. چون مطمئن نیستند!

    راستش را بخواهید من هنوز دقیق متوجه نشدم که خانومتون چرا اصرار به جدایی داره. می شه بی زحمت شفاف سازی کنید؟
    من چند تا حدس می زنم شما در موردشون توضیح بدین:
    1) شما با هم چه اختلافاتی داشتین؟
    2) ایشون بچه دار نمی شن و خودشون را مقصر می دانند و فکر می کنند که این مساله برای شما مهمه و شاید می خوان خیال شما را راحت کنند!
    3)شما تا حالا به روی خانومتون آوردین که بچه دوست دارید و اشون فکر می کنند که منو بدون بچه از قبل کمتر دوست داره.
    4)فکر می کنه خانواده شما مثلا مادرتون پیش خودشون فکر می کنند چه شانسی داشتیم که یه عروس نازا نصیبمون شد.
    5)شاید این ها بهانه باشه.

    راستش من یه چیزایی در مورد متن نامه به ذهنم رسید.ولی اول یکمی این ها را توضیح بدین تا بعد.
    از خصوصیات همسرتون که باعث می شه دوستش داشته باشید و بخواهید باهاش زندگی کنید برامون بگید.
    و همین طور خصوصیات منفی. و همین طور خصوصیات با مزه.

    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  4. 3 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    meinoush (شنبه 07 تیر 93), parsa1400 (جمعه 06 تیر 93), شیدا. (شنبه 07 تیر 93)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    مصباح ج ا ن سلام
    شما تاپیک من در انجمن متارکه و طلاق منو خوندید
    طلاقش نمیدم چون دوسش دارم
    ولی چشم بیشتر توضیح میدم ولی مشاوره ای که از مدیر همدردی گرفتم ضعف خود را در این راه متوجه شدم
    راستی درنامه های خصوصی نامه من را به مشاوره مطالعه نمایید
    به سوالهاتون فکر میکنم جمع بندی میکنم جواب میدم مصباح از همدردیت و کمکت ممنونم
    یه چیز دیگه دو تا نامه هست ولی مجزا ولی میخوام هر دوش با احترام و عالی باشه
    از دوستان دیگه هم میخوام شرکت کنن نظرشون برام ارزش داره و نت برداری خواهم کرد

  6. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    سلام
    خب در چند مورد اختلاف داشتیم
    1با مادرم اختلاف داشت از اول چون خانواده من با این ازدواج راضی نبودن تا انکه خودش رفته بود در خونمون و منواز مادرم خاستگاری کرد وادعای خوشبختی من
    2 سال اول اگه بهش میگفتم چرا فلان کار انجام میدی میگفت به توچه اگه میگفتم فلان جا نرو میگفت تو چیکار داری شوهر نکردم بهم امرو نهی کنه شوهر نکردم محدود بشم من آزادم . نصیحت نصیحت مشاجره بهم زدن قهر اشتی زدو خورد اول خوردم بعد زدم کسی هم باور نکرد تا روزیکه جلو خانوادش من زد .پدر که نداره ولی خواهرش وبراداش این قضیه رو حل کردن
    3 سال دوم توقعاتش و معیارهاش عوض شد چرا باجناقت ماشین خریده 100 م ما نداریم چرا پسر خالم که با ما ازدواج کرده خونه خرید ما نخریدیم نصیحت اینکه بابا باجناق من 17 سال از زندگیش گذشته و غیره و دوباره نصیحت و مشاجره

    4سال سوم حریم زناشویی مونو پاره کرد ولی بهش اطمینان داشتم اس مسی بود دوبار تکرار کرد ولی دیگه تکرار نکرد

    قانع بود ولی تغییر کرد مهربون بود تغییر کرد ارث پدریشو گرفت که کلا 25 شد یه باربهش گفتم بیا خونه بخریم 100من میزارم کلش به نام تو یه بلای سرم آورد که خدا قسمت کافر نیاره خدا بهم رحم کرد قبول نکرد رفت دادبه باجناقم اونم گذاشت براش جلو آینه دو تاش کرد الان 50 تا شده ولی .........

    در مورد بچه هر دو می خواستیم و دوسال جلو گیری نکردیم نشد منو اذیت میکرد که تو ضعیفی برا همین و عدم اعتماد به نفس خودم رفتم دکتر گفت سالمی از حد معمول هم بالاتر برگشو هرگز نشون ندادم ولی یه بار بهش گفتم میخوایی برم دکتر اونم در آرامش کامل گفت نه اول من میرم دی ماه بود رفت دکتر وبعدش دیگه ندیدمش جواب آزمایشم ندیدم یک هفته تو خونه بود به خودش میپیچید تا شام خداحافظی خورد و منو ترک کرد .........کلا بهانه ای نداره ولی کامل به گذشته برگشته بهش میگم موضوع بچه ست میگه نه انکار میکنه میگه دلیلی نداره نمی خوامت طلاقم نمیخوام مهریمو تا آخر عمر میخوام .
    خط های شکستشو فعال کرده . وزنش خیلی بالا رفته بود . من همه این کاراشو از رو بچگی میدونم چون قلبش پاک بودو مهربون. به ندرت عذر خواهی میکرد
    در مورد خوبیهاش چی بگم میشه چند تا مثال میزنی ؟فقط بگم وابسته اش شدم تو خونه بیشتر موقعها آروم بود پرخاشگری میکرد ولی هر دو روز یه بار. دست پخت جزو خوبی میشه . خندهاش چی میشه . صدا در آوردن چی مثلا صدای گرگ ساعت 2 نصف شب رو تخت بامزس نه خوردن بیسکوییت با شیر 3.5 شب چطور
    اینکه چرا هنوز میخوامش تعهدم به ازدواجه وبه قول مدیر همدردی ضعف خودم واینکه دختر عاقلیه شاید سرش به سنگ بخوره پشیمون بشه چون خیلی دوسم داشت رابطه خوبی داشتیم تو همه چی ولی نه تو اخلاق

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقا پارسا

    راستش می خواستم کلی ایده بهتون بدم که تو نامه چی بنویسید. ولی وقتی این پستتون را خوندم متوجه شدم شما بیشتر وابسته اید تا دلبسته.درست فهمیدم؟


    نمی خوام نظری بدم که اشتباه باشه. بهتره دوستان متاهل نظر بدن.نظر آنها از من حتما معتبر تره.

    آخه من مجردم و طعم زندگی متاهلی و دوست داشتن همسر را نچشیدم. هنوز نمی دونم وابستگی چیه.دلبستگی چیه. همش چیزای تئوری تو ذهنمه. می دونم آدم تا بعضی چیزها را تجربه نکنه نمی تونه بفهمتشون. من خیلی چیزها را در مورد شما نمی تونم درک کنم.

    مثلا وقتی این پست شما را می خونم خب می بینم چه دلیلی می تونه داشته باشه که خانومتون را دوست داشته باشین.ولی می گین دوستش دارین.
    یا می گین تو همه چی خوب بودیم ولی تو اخلاق نه.خب یعنی پس تو چی با هم خوب بودین؟ چیزایی که گفتین اینو نشون نمی ده.
    یا کلا چیزهای خوبی از همسرتون نمی گید به ما.

    راستش آقای پارسا من تو ذهنم یه چیز رومانتیک بودش که بهتون بگم بنویسید ولی الان نظرم کامل بر گشت.

    پیشنهاد من اینه:
    مطابق همون تاپیک اول که بهتون معرفی کردم از همسرتون در قالب نامه محبت آمیز انتقاد کنید و حرف دلتون را بهش بزنید. و متوجه اشتباهاتش بکنید.
    من فکر می کنم از همین ابتدا از بازگشت و یا طلاق و یا مهریه چیزی نگید. فقط نامه ای بنویسید که حرف دلتون باشه.
    تحت این عنوان : تمام حرفهایی که یک شوهر می تواند با شریک خوشی و ناخوشیش داشته باشه.

    یک دفعه نرید سر آخر قضیه. چون هنوز هم خودتون نمی دونید بهتره این زندگی را ادامه بدین یا نه. هنوز تکلیفتون با خوتون و همسرتون مشخص نشده. اون وقت می گید چه طلاق و چه ادامه مهریه را می دم؟!

    آدم ها بهتره اول گفت و گو کنند. زن و شوهری که نتونند به هم حرف دلشون را بزنند و ارتباط برقرار کنند اصلا چرا ازدواج کردند. پس آخه معنی شریک زندگی چیه؟

    این نظر شخصی من بود.
    اگر موافق نظر من هستین من چند جمله ای به عنوان پیشنهاد براتون بنویسم و خودتون بسطش بدین.و یا خیلی بهتر اینه که حرف دلتون به همسرتون را بنویسید و بعد دوستان کمک به ویرایشش کنند.

    دوستان عزیز همدردی به خصوص متاهلین گرامی لطفا شما هم کمک کنید.

    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : شنبه 07 تیر 93 در ساعت 15:29

  8. 2 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    parsa1400 (شنبه 07 تیر 93), شیدا. (شنبه 07 تیر 93)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 خرداد 94 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1393-3-08
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    2,211
    سطح
    28
    Points: 2,211, Level: 28
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    262

    تشکرشده 312 در 141 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام آقا پارسا.تو تاپیکای من نظر داده بودین خواستم جبران کرده باشم.به نظر من یه نامه بیشتر نده.نامه بازگشت به زندگی.تو تصمیمیت مصمم باش.دو دلی بده.به هر حال نظر خودت مهمه.هر کار صلاح می دونی بکن..من فقط برای نامه بازگشت به زندگیت دارم تکست می زارم.می دونی من انشام بد نبود .کلا هم تو فاز احساسی سیر می کنم.پس نوشته هام بیشتر احساسی اند نه منطقی.خود دانی اگه خواستی ازش استفاده کن.حالا مثلا اسم زنتو می زاریم پریسا شبیه به پارسا.بازم می گم.این نوشته کاملا توفاز احساسه. الآن که دارم اینو می نویسم فکر می کنم دارم واسه نامزدم می نویسم.
    ...........................................
    سلام پریسا.حالت خوبه؟دلم می خواد حالت خوب باشه.گر چه نیست.اگه چند وقت پیش بود می نوشتم خودم حالتو خوب می کنم عزیزم..اما الآن چی؟حتی نمی تونم بهت بگم پریسام..چه برسه به عزیزم...حال منم خوب نیست.....خیلی حالم گرفتست....اون اولا یادت می افتادم قلبم می زد...الآن دیگه نمی زنه....الآن یادت می افتم قلبم آروم آروم فشرده میشه...قلبم نمی زنه خیلی هم آرومه اما سینه ام اینقد به قلبم فشار میاره که میشه قده یه نقطه...از ترس از دست دادنت میشه قد یه نقطه....از ترس تنهایی میشه قد یه نقطه...از ترس بعد تو....تو این زندگی تمام تلاشم این بود حالت خوب باشه..ولی نشد...منو ببخش....کاش برمی گشتی....
    .......................................
    ببخشید من باید برم.تاپیکتو دنبال می کنم.یا علی

  10. کاربر روبرو از پست مفید سعیداطی تشکرکرده است .

    parsa1400 (شنبه 07 تیر 93)

  11. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    حاوی دو نامه مجزا اولی مضمونی از برگشت به زندگی با کمک مشاوره ودومی خداحافظی
    در هر دو برای اعتمادش مهرشو خواهم داد در اولی اگه صاحب فرزند نشیم تعهد خواهم داد که نخوام
    آقای پارسا من متوجه نشدم چرا می خواین دو تا نامه بنویسین.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    meinoush (یکشنبه 08 تیر 93), parsa1400 (شنبه 07 تیر 93), نازنین2010 (شنبه 04 مرداد 93)

  13. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    سلام
    الان 6 ماه گذشته خیلی بهتر شدم درسته به خودم ذربه بدی زدم وخیلی تو احساسات قرق شدم ولی در کل بهترم سعی دارم ایندفعه عقلانی تصمیم بگیرم و از احساساتم کم کنم هر چی کشیدم از این احساسات پاکم بود بخاطر یتیمی همسرم بود ولی این حرفا درست نیست و ادامه اش فایده ای نداره
    از طرفی نمی خوام گناه سنگین مطعلقه شدن یه دختر یتیم بیفته تقصیر من . خودش میدونه. و حرف طلاق باید 100 بار از زبون اون باشه و یک بار از طرف من . ولی خورد شدن من هم حدی داره دیگه بسه عشق یکطرفه بسه اینکه کی میخواد بزرگ بشه وبا واقعیت روبرو بشه نمیدونم درکی از شوهر وشوهرداری و احترام به شوهر را نداشت تعهد نداشت مدیر همدردی راست میگفت همسرم دچار اختلالات شخصیتی بود خواسته هاش دم دمی بود مثال میگفت خانوادت نیانا بعد یه روز میگفت نیومدنا
    یه روز که مادرم با پدرم اومدن از خونه با چادر رنگی رفت خونه مادرش ( فرار کرد ) همسایه ها تو کارش موندن

    حقیقتش تو این مدت بخصوص از وقتی به خودم آسیب زدم خیلی فکر کردم که برا چی و کی ؟و سعی کردم از دلبستگیم کم کنم والبته وابستگیم خودش به واسطه فاصله ها کم شده و خوشحالم

    واینکه چرا رفتم دنبالش ( نیمه شعبان ) بخاطر عذاب وجدان بود واینکه جلو دیگران گفته بود دنبالم نیومدن

    اینکه میگم خوب بود به اوایل ازدواجمون برمیگرده تمام رفتارهاش عالی بود حرف شنوی داشت قانع بود جلو دیگران بهم احترام میذاشت جلو خانوادم بی احترامی نمیکرد صبور بود ومن خیلی هواشو داشتم و براش تا آخرین شب کم نذاشتم ولی کم کم روش بهم باز شد ومن هم واقعا همسر داری بلد نبودم اعتراف میکنم (سال 89 وسن 29 ) یعنی مهربون بودم و جلوشو نگرفتم گفتم بچه ست نفهمید ولش کن واون هی بد تر شد به قولی بره ای که نوازش میکردم و رو کاراش سر پوش میذاشتم گرگ در اومد تا امروز که قلبمو درید . انگار منو ویار کرده بود یه هو ازم سیر شد پس زد (خداقسمت آدمیزاد نکنه )
    چی کشیدم دور از جون چه دراز گوشی بودم من انشالله خوب بشه خدایا خودت کمکش کن (تو قرآن خوندم خدا به بعضی گمراهانش قفل میزنه نه میشنون نه میبینن و تو گمراهی قوطه ور میشن ) به خدا قرآن اعجاز داره من دارم میبینم

    تصمیم پارسا
    من تصمیمو گرفتم مدیر کمکم کرده وهمینطور شما دوستای خوب من هرگز به زندگی قبل در اون خواری وجایی که زن حرمت و احترام شوهرشو زیر پا بزاره هرگز برنخواهم گشت من جایگاهی ندارم و از لحاظ جسمی توان مبارزه عشقی را ندارم چون تیر رها شده از کمان همسرم بر قلبم نشسته . و همسرم هم متوجه شده پل هایی که خراب کرده قابل تعمییر نیست
    مگر مشاوره اونم به مدت چند ماه و شروع زندگی موقت باز زیر نظر مشاوره و بعد زندگی داییم اونم به شرط تعهد همسرم به پاییبندی در عقد (کتبی نبود لفظی)جلو مشاور و خانواده خودش
    تصمیم در مورد بچه
    قابل انکار نیست همسرم هم میدونه من عاشق بچه هستم پارسا هم اسم پسرمه و آوا اسم دخترمه واینا منتخب هر دوی ماست وقابل تغییر نیست وچه روزایی که خودش برای آنها دلتنگی نکرده وچه روئا پردازی هایی که نکرده
    اما این قضیه دست خداست بعدشم یه آزمایش داده و وزنشم بالاست خوب در این شراط جواب واضحه منفی باشه
    از رحم اجاره ای بگیر تا هزار درمونه دیگه بیشتر از سه سال طول میکشه وما یک قدم برنداشتیم سر از دادگاه در آوردیم
    اصلا من میگم نشیم راهش این نیست که به زور از داماد تعهد بگیریم که بچه نخواد و هوو نیاره درست نیست ونتیجه عکس در پی خواهد داشت
    در کل من به ازدواج متعهد خواهم بود و این موضوع را به کرم الهی واگذار خواهم کرد

    قضییه نامه
    کمک کنید تا با دادن نامه ای شاید بتوانم بیدارش کنم و تلنگوری بهش بزنم و از عواقب کارش آگاهش کنم و شرایط مشاوره رفتن را بپذیرد شاید پشیمون باشه واگر در خودش دنباله بهانه ای برا برگشت. از این طریغ فرصت لازمو پیدا کنه
    میخوام در نامه از اشتباهاتش آگاهش کنم تا لااقل خودشو بشناسه و در ازدواج آینده اش موفق باشه . ما که سوختیم .
    ودیگه تحمل ساختن را نداریم
    نامه خداحافظی تیری از کمان من به قلب اوست مثل شام خداحافظی که او با من خورد واینکه بداند در این بازی چه کسی سوخته وچه کسی ساخته لااقل بهش عذاب وجدان منتقل کنم تا آگاهانه تر تصمیم بگیرد وبعد طلاق قصد رجوع پیدا نکند و ابراز پشیمانی نکند چون هرگز بر نخواهم گشت او با کارش احساس واقعی را در من کشت چیزی که باقیمانده اش را میخواهم صرف خودم کنم وکسانی که چشم به رویشان بستم و نفهمیدم جایگاه واقعی ابراز این احساسات کجاست


    ببخشید زیاد شد از تمام کسانیکه نکاتی دارن میخوام دریغ نکنن بازم از مصباح و شیدا دو بانوی تالار ممنون کمکتونو دریغ نکنید مصباح خانم شاید بیدار شد جلو گیری ازطلاق خوبه ولی با شراطیکه مدیر گفت یعنی راه منطقی همینه
    در مورد مهر نمیخوام فکر کنه که من ازش میترسم و علت این دعوت ها ترس از پرداخت مهریه . هر چند این تصور داره

    سعید جان منون هرچی به ذهنت زد برام بنویس استاده میکنم

  14. کاربر روبرو از پست مفید parsa1400 تشکرکرده است .

    آرام دل (شنبه 07 تیر 93)

  15. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    پارسا جان پستهای هم این تاپیک هم تاپیک قبلیتو خوندم. البته نه چندان با دقت
    نفهمیدم واقعا نفهمیدم مشکل شما و همسرتون چیه. فقط چیزی که بود این بود که یه دفعه ای رفتن و مهر اجرا گذاشتن و اینکه ایشون ظاهرا یه مقدار مشکل باروری دارن. اصلا معلوم نبود چیه مشکلات بین شما. امیدوارم با کمک مدیر همدردی مشکل اصلیتونو پیدا کرده باشید توی تاپیک خصوصیتون.

    تو تاپیک قبلیتون نوشته بودن یه مقدار ضعیف عمل کردین در مقابل همسرتون. البته من اصلا نفهمیدم مشکل رو که بگم ضعیف بوده عملکرد شما در مقابل ایشون یا نه. ولی شاید اینا به دردتون بخورن البته اگه قبلا ندیده باشین

    http://www.hamdardi.net/thread-18343.html

    http://www.hamdardi.net/thread-19883.html

    اینم شاید به دردتون بخوره برای اینکه حدودی ببینین همسرتون چطوری هستن و شما باید چه رفتاری داشته باشین
    http://www.hamdardi.net/thread-22758.html

    http://www.hamdardi.net/thread-9048.html

    البته اینجا تو پست 3 مدیر نوشتن چندان پایه علمی نداره این تقسیم بندی اخری
    http://www.hamdardi.net/OLD/thread-15190.html


    موفق باشید

  16. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    parsa1400 (شنبه 07 تیر 93), مصباح الهدی (یکشنبه 08 تیر 93), شیدا. (شنبه 07 تیر 93)

  17. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    مینوش ج ا ن سلام از دیدنتون خوشحالم امید وارم بهتر باشید
    شما به ما و بقیه اعضای تالار لطف دارید وجبران زحمات شما و بقیه دوستان مثل بانو شیدا و بانو مصباح و.... قابل جبران نیست
    ولی به نظر من واقعا چند روز استرحت کنید وکمی از درد ما و بقیه فاصله بگیرید تا ذهنتون از آشفتگی در بیاد . ولی بازم ممنون

    راستش اگه از خودمم بپرسی مشکلتون چی بود جوابی ندارم بدم ولی عدم صحبت همسرم در منزل برای حل اختلافات وبرگشت به گذشته از جانب همسرم بزرگترین مشکلمون بود واکر من هم جایی با همسرم برخورد کردم دلیلی داشته ولی عدم تعهد همسرم به زندگی رو درک نمیکنم . من تو دامی افتادم که معلوم نیست هدف صیادم چی بود ؟عشق؟پول؟ هوس؟
    آزادی ؟رویای ازدواج جلو فامیلش و دوستاش ؟
    ولی بابت مطالبت ممنون حتما مطالعه میکنم

  18. کاربر روبرو از پست مفید parsa1400 تشکرکرده است .

    meinoush (یکشنبه 08 تیر 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.