به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 24
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 آبان 93 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    1,184
    سطح
    18
    Points: 1,184, Level: 18
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 36 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دلم میخواهد از خانه فرار کنم.خسته ام

    خانواده ام دیگه خسته ام کردن. از همشون بدم میاد
    فقط این از او ایراد میگیرد او از این
    پدرم از مادرم. خواهرم از برادر برادر از خواهر
    هیچکدام هم رفتارشان درست نیست
    من خیلی بدبختم. چند خواستگاری هم که داشتم به درد من نمیخوردند.
    دلم میخواد از این خانه برم. فقط مایه عذابم هستند.
    البته همه داریمم عذاب میکشیم. پدر مادر فرزند ،همه
    پدرم به خانه و زنش وفادار نیست. متوجه شدم خودارضایی هم میکند(خاک بر سر من که مجبورم این حرف را بزنم
    برادرم هم به نظرم یا معتاد شده یا داره میشود
    خواهرم فقط یا خواب هست یا گرفتار لپ تاپ و چت روم های مذهبی به گفته خودش.
    دعا کنید همه با هم بمیریم.
    این خانواده از پایه مشکل دارد، فقط با مرگ همه ما درست میشود
    ولی من خسته ام.کجا میتوانم بروم

    - - - Updated - - -

    با هرکدامشون حرف میزنم بی فایده هست،میگن به من ربطی نداره

    - - - Updated - - -

    چهره ام پیرتر از سنم نشان میده
    فرزندا هممون چهره هامون داد میزند که افسردگی داریم.

  2. 2 کاربر از پست مفید یزدانی تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), شیدا. (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    شما به دیگران چیکار داری درسته خانوادت هستند و روی شما تاثیر میزارن ولی تاثیر اصلی را شما خودت بر روی خودت داری

    مهارتهای ارتباطی

    موفقیت و شادی

    اعتماد به نفس

    مقالات بالا را وقت بگذارید و مطالعه کنید بانو

    پ.ن: با فرار کردن چیز یدرست نمیشه بلکه به مشکل شما اضافه هم میشه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. 5 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), toojih (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), فرشته اردیبهشت (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), بابک 1369 (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), شیدا. (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم یزدانی عزیز
    به همدردی خوش اومدی عزیزم

    خیلی عالی هستش که به فکر خانواده ات هستی. به فکر سلامتی پدر و مادرت و خواهرو داداشت هستی عزیزم. خیلی ممنون که میخوای بهشون کمک کنی.
    اما قبل از هر چیز یادت باشه تو اول باید خودت قوی و سالم باشی و اول باید به خودت کمک کنی تا بعد بتونی به اونها کمک کنی عزیزم.
    خواهش میکنم خونسردی و آرامش خودت رو حفظ کن. سعی کن روی تمرکز و آرامش کار کنی .
    یکی از بهترین کاربرای تالار هستش که مراقبه روی نفس و مراقبه بخشش رو آموزش میدادن تو پستاشون. اگه بتونی مراقبه های آقای sci رو بخونی، بهشون عمل کن و تمرین کن تا بتونی آرامش پیدا کنی و اونوقت بیا تو همین تالار و مشکلاتت رو دسته بندی و مرتب کن و انشاله با همکاری اعضای خوب تالار و مدیران محترمش ، میتونی رو هر مشکلی کار کنی و حلشون کنی.
    اما یادت باشه عزیزم این قبیل مشکلات ، زمانبر هست حل کردنشون . ممکنه طوالانی باشه اما شدنیه. پس باید امیدوار باشی .
    شاد باشی.

  6. 8 کاربر از پست مفید مهربونی... تشکرکرده اند .

    ammin (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), asemaneabi222 (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), khaleghezey (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), reihane_b (دوشنبه 05 خرداد 93), toojih (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), فرشته مهربان (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), فرشته اردیبهشت (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), شیدا. (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  7. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,963
    امتیاز
    33,192
    سطح
    100
    Points: 33,192, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,385

    تشکرشده 6,356 در 1,788 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    این احساساتی که به خانوادت داری انسانی ودرست،هست.افرادخانواده بایدغمخواروکمک کننده به هم باشند.

    اما این رنج زمانی خوبه که علم وقدرتی داشته باشی تا امور رواصلاح کنی.

    درغیراین صورت غم و یأس وافسردگی تو، روی کل خانواده اثرمنفی میگذارد..

    بنابراین نجات یک نفر درخانواده ای افسرده نور وباوری برای نجات بقیه است..


    یاشاهد خودارضایی پدرت بودی یاحدس وگمان میزنی. درصورت اول اوروببخش وبراش دعاکن. ودیگه به کارش فکرنکن ودرصورت دوم جلوحدس وگمان هات رو محکم بگیر.همین طور به برادرت گمان اعتیاد نبر.هرکسی مسئول اعمال خودش هست.


    یا نصیحت خردمندانه وبادرک ازاعضای خانوادت کن واوناروببخش یا اگر نمیتونی بازهم اوناروببخش وبرنواقصشون فکرنکن.


    گاهی بیرون ازخانه بادوستانت باش وخودتوازاون حال و هواخارج کن وجلو افکاربیهوده روبگیر.باتمرین بخشش وعدم قضاوت. وتوکل برخداوندکم کم شرایط بهترمیشودموقعی که آزار میبینی و نمیتونی ازخونه بری بیرون سعی کن صبور وخویشتن دارباشی.

    صبریکی از بهترین یاری کننده هاست.الصبرمفتاح الفرج:صبرکلیدگشایش است.

  8. 8 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), alireza35 (پنجشنبه 01 خرداد 93), asemaneabi222 (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), reihane_b (دوشنبه 05 خرداد 93), فرشته مهربان (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), فرشته اردیبهشت (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), مهربونی... (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), شیدا. (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام عزیزم

    خوب حالت رو درک میکنم و این حالت ها برای هرکسی گاها پیش میاد و هیچ ادمی باهاش غریبه نیست
    هممون گاهی شدیدا احساس رنج و غم و بیچارگی میکنیم و فکر میکنیم که هیچ راهی نداره درسته اگه منطقی بخای بررسی کنی گاهی مشکل ها طاقت فرسان اما ....

    ببین چیزایی که من برات مینویسم بر اساس تجربمه دوس ندارم تو تو درد و رنج باشی ...

    خانواده ای که بدنیا میاییم دست خودمون نیست گاهی تو خوب میفهمی و چیزایی برات جز اولیات یا همون بدیهیاته و میبینی خانوادت این ها رو هم متوجه نمیشن
    اولش که پر از انرژی و ترو تازه ای سعی میکنی همه رو سر راه بیاری موعظه کنی فک میکنی که میتونی تغییرشون بدی و به حالت مطلوب برسونی درسته که گاهی یه موفقیت هایی میرسی
    اما ذره ذره داری چیزایی رو از دست میدی که اون موقع متوجهش نمیشی و بعد چند سال میفهمی چقدر پیر شدی چقدر بی حوصله ای چقدر بی احساس و خسته ای!


    اون موقع به این میرسی که ای دل غافل من مگه کی بودم که خاستم اینا رو تغییر بدم و حرص رفتاراشونو بخورم؟ و متعاقبا میگی بیخیال من باید حواسم به خودم باشه اما دیگه اون روحیه و شادابی رو تداری
    ورسیدن به سلامت روانی خیلی خیلی سخت میشه

    بیا و منطقی باش افراد خانواده ی ما میتونن هرکسی باشن و کارهای مختلفی ازشون ببینیم درسته بهشون نزدیکی اما سعی کن خودت رو در اولویت بذاری سرت بکار خودت باشه تا جایی که میتونی .
    نخاه که مدینه فاضله ایجاد کنی به فکر خودت باش نذار روحت ازرده باشه مشغول باش به کاری و به زندگیت برس
    مسایل دیگه هم مثل کمک برا تحصیل و ازدواج رو خدا از جایی که دقیقا فکرشو نمیکنی و ازش نا امیدی برات میرسونه

    تو فقط بهترین کار ممکن رو انجام بده بقیه با خواست خداست

    پس قرارمون چی شد؟
    1- بیشتر توجهت به خود خود خودت باشه
    2- وقتی کسی ازت کمک خاست تا حدی که بهت ضربه نزنه و طاقتت طاق نشه کمک کن اما ذهنتو درگیرش نکن
    3- سعی کن زندگی خودتو جلو ببری و بپذیری که همه کامل نیستن و میتونن هرجوری باشن هرچند تو میدونی اشتباه میکنن
    4- یادت باشه گاهی فکر کردن به اشتباهات دیگران و رنج بردن ازون خود ادمو به اشتباه میندازه

    در ضمن یادت باشه وقتی حواست به خودت نباشه و خسته بشی نه تنها به دیگران هم نمیتونی کمک کنی بل خودت هم نیاز به کسی پیدا میکنی .

    سرفراز عزیز نوشته بودن و مربوط به شرایط شما هم میشه:

    "یک مدت طولانی برای دیگران مایه گذاشتی و چیزی بهت برنگشت. اول از همه باید در ناخودآگاه خودت دست از سرزنش دیگران، اون دیگرانی که بهشون محبت کردی و جوابتو ندادند برداری.
    حقیقت اینه که هیچکس دلش برای سلامت روان ما نمی سوزه و بیماری های مثل ms یا حمله قلبی بخاطر بی توجهی خودمون به ماست.
    باید شروع کنی که به خودت برسی و این کودک درونت رو که بسیار آزرده و ناراحت شده التیام بدی. باید به حرفش گوش بدی و ببینی چی ازت می خواد. اونو در رویاهات تصور کن و حداقل 20 دقیقه وقت براش بگذار. با دست راستت ازش سوال بپرس و با دست چپت جوابهای اونو بنویس(سعی نکن خوش خط بنویسی).

    1. عزیزم دقیقا از چی ناراحتی؟
    2. چکار کنم که خوشحال بشی؟
    3. چه کاری الان انجام بدم خوشحالت می کنه؟(حتی ممکنه ازت بستنی یا پفک بخواد!)
    ... و هر سوالی که به ذهنت میاد یا اون دوست داره ازت بپرسه.
    به خودت بیشتر برس. یادت نره هیچکس باندازه خودت دلش برات نمی سوزه، پس منتظر یک همدم خیالی نباش!
    ...
    کتاب راز سایه یا نیمه پنهان وجود اثر دبی فورد رو بخون. "


    حالا سعی کن به خودت مسلط باشی و با ارامش بیشتر فکر کنی.
    منتظریم بیایی از حال خوبت بگی .
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  10. 5 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), meinoush (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), reihane_b (دوشنبه 05 خرداد 93), فرشته مهربان (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), شیدا. (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 آبان 93 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    1,184
    سطح
    18
    Points: 1,184, Level: 18
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 36 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی از حرفای خوبتون تشکر میکنم
    منت میذارید سر بنده و برام وقت میگذارید

    امین من هر روز شاهد اون صحنه هستم.جالبه پدرم فکر میکند ما متوجه نیستیم یا نمی فهمیم.واقعا نمیدانم چه فکری پیش خودش میکند.
    میترسم همونطور که من متوجه شدم خواهر و برادرم هم فهمیده باشند. اه که حالم از خودم بهم میخوره که این چیزا رو باید ببینم.
    وقتی میروم توی اتاق دیگر اصلا بهش نگاه نمیکنم تا چیزی متوجه شوم، ولی خیلی خیلی خیلی زیاد اذیت میشم و رنج میبرم.
    آخر چرا پدر من باید توی پیری اینطور باشد؟ چرا نباید بفهمد که ما هم می فهمیم و این چقدر زشت و وحشتناک هست حتی تصورش.

    فرشته اردیبهشت من چطور بی خیال آنها شوم؟
    وقتی صبح و ظهر و نصف شب یکهو با صدای داد وبیداد از خواب بپری. میتونید تصورش رو کنید تقریبا هر روزتون همین باشه؟و تو با سردرد بیدار شوی؟
    میتونید فکرش را کنید هر شب وسط خوابت برادرت ساعت 3 شب یا 4 صبح بیاد خانه،و چراغ روشن کند، با پدرت بحث کند. انگار نه انگار آدمی خوابیده ؟
    مادری که فقط گریه میکند و امان همه را بریده؟ و حاضر نیست کوچکترین سخنی یا انتقادی را بشنود؟
    .
    .
    .
    ناگفته ها زیاده
    چیزایی که یه انسان حتی یکیش هم نمیتواند تحمل کند چه برسد به این همه
    من چطور به خودم برسم؟میخواهم ولی نمیشود.
    فکر نمیکردم آینده ام اینطور میشود
    اصلا من میتوانم آینده ای خوب داشته باشم؟ خنده دار است نه؟
    ما فقط باید همه با هم بمیریم

  12. 3 کاربر از پست مفید یزدانی تشکرکرده اند .

    reihane_b (دوشنبه 05 خرداد 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), شیدا. (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  13. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    سنتو نمی دونم. اگه کمه خیلی خوشحال باش که زود این تالارو دیدی. می تونی مقاله هاشو بخونی تاپیکارو بخونی و مدیریت کنی زندگیتو.

    دیروز یعنی دیشب دیدم تاپیکتو. نمی دونستم واقعا چه جوابی بهت بدم. منم یه جورای دیگه سختی هایی داشتم با خانواده ام. بعدش پست فرشته اردیبهشت رو دیدم. واقعا جواب دقیق و خوبی بهت داد. من نمی تونستم انقدر خوب جواب بدم. نوشتی تو پست بعدیت نمیشه نمی تونی فقط به خودت توجه کنی نیاز دیدم برات بنویسم که بازم پست فرشته رو بخون. چندین بار.

    واقعیت اینه که ادم نمی تونه هر کاری رو بکنه. تو تا جایی که می تونی و ازارت نمی ده به خونوادت مخصوصا به خواهر برادرات که مثل تو بی تقصیرن کمک کن. اما از یه جایی به بعد ادم به جایی می رسه که می بینه به خودشم نمی تونه کمک کنه. به اونجا نرس. انرژی و اعصابتو بذار برات بمونه.

    دنبال محبت توی خونوادت نگرد. خودتو سعی کن مستقل کنی از نظر احساسی مالی و معنوی و جسمی و فکری. بعدش که مستقل بشی می تونی راحت عاشق شی می تونی راحت ازدواج کنی می تونی خوشبخت و شاد شی. اینارو نمی تونی توی این خونوادت پیدا کنی. اما اگه خودت شاد باشی می تونی این شادی رو به خواهر برادرات که مثل خودت بی تقصیرن هم هدیه کنی.

    نوشتی چهره اتون پیر نشون می ده این همونه که خودت نوشتی. پیریه سن نیست. حس افسردگیه. یعنی وقتی بتونی شاد باشی دیگه چهره ات اینطور نیست. فقط روی روحیاتت کار کن.

    اگه به نظرت میاد افسرده ای برو روانپزشک با دارو می تونی درمانش کنی. وگرنه ممکنه سالها بگذره این افسردگی بشه بخشی از ادم و ادم فکر کنه دیگه اونه و قبولش کنه. بعد 10 سال بره دکتر ببینه یه عمر هدر رفت اما با یه تعداد قرص معمولی می تونست راحت و ارام زندگی کنه و زندگی اش به خاطر اعصاب خوردی هاش به باد نمی رفت.

    در مورد پدرت خیلی هم فکر نکن اگه بهش بفهمونی که می فهمین بهتر میشه. ولش کن.
    تمرکزتو بذار روی خودت روی روحیات خودت روی شادی خودت موفقیت خودت و ...
    زیاد به خودت سخت نگیر. بعدا اینا رو اثرشونو روی جسمت می بینی اگه اینطوری ادامه بدی.
    به خودت بگو ارام باش و شاد. در همین لحظه بپذیر که خونوادت اینان. خودت اینی. الان غمتو بپذیر.

    پذیرش قبول کردن نیست. فقط انکار نکردنه. نجنگیدنه با این لحظه است. بپذیر اینطوریه الان و این لحظه. بعدش ارامش پیدا می کنی. بعد از اون دیگه تمرکزتو بذار روی خودت خودتو شادی و موفقیت خودت. به خواهر برادرات هم تا جایی که در توانته و ضرر بهت نمی خوره کمک کن. مادر پدرتم کار خاصی باهاشون نداشته باش. به خاطر خونواده ات گذشته ات و هر چیز دیگه ای سوال جواب نکن خودتو و خدا رو و این چیزا رو. بی قضاوت و سوال جواب بپذیر اوضاع اینه. اصلا دنبال جواب واسه اینکه چرا اینطوریه نگرد. سالها ممکنه دنبال جواب بگردی. بعد یا پیدا نمی کنی یا اگه هم پیدا کنی به دردت نمی خوره. اصلا فکرتو نذار سر این چیزا.
    زندگی کن.
    موفق باشی.

    http://www.fekreno.org/hameja%20folder/hameja517.htm

    این تاپیکو الان بخون برای فکر به هم ریخته خوبه.
    http://www.hamdardi.net/thread-26620.html


    اینجاها یه تعداد پست گذاشتم بخونشون اگه حوصله داشتی.
    http://www.hamdardi.net/thread-33334.html
    http://www.hamdardi.net/thread-33048.html
    #5
    #4
    #19
    #33 اینجا توی نقل قول یه چیزایی نوشتم اونا رو بخون اگه خواستی.

    ویرایش توسط meinoush : سه شنبه 30 اردیبهشت 93 در ساعت 13:05

  14. 4 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    reihane_b (دوشنبه 05 خرداد 93), فرشته مهربان (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), شیدا. (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 آبان 93 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    1,184
    سطح
    18
    Points: 1,184, Level: 18
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 36 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون
    تاپیک هایی که معرفی کردید را سعی میکنم بخوانم
    امیدوارم بتوانم زودتر خودم رو نجات بدم از این....

  16. 2 کاربر از پست مفید یزدانی تشکرکرده اند .

    meinoush (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  17. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    اون تاپیک بهارزندگی رو الان شروع کن کاراشوم انجام بده.
    بقیه تاپیکارو نگاه کن. توی یکی دو تاشونم باز لینکو تاپیک هست. اگه فکر کردی نیازه اینجا بیا بنویس که دلت پر نمونه اذیت شی. چیزایی هم که نمی تونی بنویسی اینجا چون عمومیه اگه بعدا مشکلی داشتی راهنمایی خواستی یه ماه اشتراک آزاد بگیر خصوصی از کارشناسا راهنمایی بگیر.

    ببین فرار نه. نجات پیدا کردن نه. تو و من و همه باید در همین لحظه همه چی رو بپذیریم. پذیرشمونو باید بالا ببریم. خودمونو خونوادمونو همه رو ببخشیم و ازاد شیم از گذشته. بعد از پذیرش ارامش پیدا می کنی و می تونی به مرور اون استقلال ها رو پیدا کنی.

    موفق باشی.

  18. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    reihane_b (دوشنبه 05 خرداد 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 آبان 93 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    1,184
    سطح
    18
    Points: 1,184, Level: 18
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 36 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بعضی وقتها نگاه میکنم می بینم چقدر با اطرافیانم،با دختران فرق میکنم
    امروز تاپیک میخواهم خودم را دوست داشته باشم دیدم. دیدم فرشته اریبهشت و دوستان دیگر چه توصیه هایی برای زیباتر شدن داشتند.
    من همیشه دلم میخواست مثل شما باشم
    همین چیزها را که می بینم ولی نمیتوانم انجام بدم عذابم میدهد.
    دلم میخواهد برای شادابی خودم هم که شده بیشتر به خودم برسم
    ولی مادرم این همه سال از همه این صحبتها تقریبا به دور بوده
    همیشه قناعت قناعت. اگر دو تا روسری داشتیم باید تا 5 ،6 سال حداقل آن را نگه میداشتیم.
    لباسهایمان را تا پاره نشده دور نمیندازیم. خیلی کم خرید میکنیم. چون مادرم اینطور هست خودش
    چقدر دلم میخواست مثل دختران دیگر خوش پوش باشم.
    خودم هم دیگر نمیدانم چطور باید شروع کنم
    دلم میخواهد چهره ام از این افسردگی و ماتی و کدری در بیاد
    فکر میکنم اگر تغییراتی اینچنینی بدهم توی روحیه ام تاثیر مثبتی میگذارد. ولی چون تا این سن کاری نکرده ام دیگر نمیدانم چطور و از کجا باید شروع کنم
    همیشه بیرون که میروم فقط به خانمها نگاه میکنم و حسرت میخورم. که چرا من مثل آنها نیستم...چرا رفتارم اخلاقم ظاهرم مثل آنها نیست.
    چرا نمیتوانم یه دختر لوس و بامزه باشم وقتی که باید باشم.
    احساس میکنم رفتارهای ناز دختران دیگر را ندارم،چون توی ناز بزرگ نشدم.
    نمیدانم میتونم بعدها برای همسرم یک زن باشم یا خیر. آن هم مثل دختران الان که همه شاداب و سرزنده و اهل عشوه و ناز هستند .ظاهرای جذاب. که من هیچکدام را ندارم.
    از آینده هم میترسم

  20. 2 کاربر از پست مفید یزدانی تشکرکرده اند .

    alireza35 (پنجشنبه 01 خرداد 93), فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.