به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 40
  1. #31
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سلام دختر خوب، من اول نظرم رو در مورد شما بگم و بعد بگم که به نظر من باید چکار کنی. اگه مدتی توی این سایت باشی می بینی که حرفهای شما زیاد تکرار میشه. اینکه من قبلا چقدر خوب بودم و بعد از این ماجرا چقدر روی من تاثیر گذاشت و وضعم رو بد کرد و شدم اینی که خیلی با گذشتم فرق دارم و داغون شدم و ...

    حقیقت اینه که آدمها به جایی میرسند که راهش رو از خیلی قبل شروع کردند و رفتارهاشون ریشه در شخصیتی داره که توی طول زمان در وجودشون شکل گرفته. شما همین شخصیت رو داشتی و حالا توی این مورد فرصت بروز پیدا کرده. با این راهی که در پیش گرفتی چه این آقا چه هر کس دیگه ای به احتمال زیاد میرسیدی به همین حس و حال.

    شما باید راهت رو عوض کنی. انتظارت از زندگی رو باید تغییر بدی. دلایلی که در مورد دوست داشتن این آقا می یاری همه رو رفتارهای ایشون نقض میکنه و شما همچنان اونها رو به عنوان خوبی های ایشون بیان میکنی. اینکه احساس شما رو درک میکنه، اینکه با کسی رابطه دوستی نداشته، اینکه قصدش ازدواج بوده. رفتارهاش دقیقا عکس اینها رو نشون میده. احساس شما رو اگه درک میکرد شما به این حال و روز نمی افتادی. و رابطه دوستی هم که با خود شما داره! ازدواج هم که باهات نمیکنه! پس لطفا استدلال کردن رو بزار کنار. اولین کار اینه که مشکلت رو اینطوری بگی: من اون رو خیلی میخوام ولی هیچ دلیلی ندارم و کلی بدی داره.

    حالا اینکه چرا دلیلی نداری و با این وضعیت هنوز دوستش داری هم برمیگرده به خودت. شما احتمالا خودت آدم ارزشمندی نیستی به همین خاطر یک آدمی در این حد رو دوست داری! باید برای زندگیت هدف تعیین کنی، ببینی واسه چی داری زندگی میکنی، میخوای به کجا برسی. اونوقت میتونی تصمیم بگیری که اصلن در حدی هستی که بیشتر از این آقا رو بخوای یا نه. اگر نبودی که همین راه رو ادامه میدی و بهش بچسب و زنگ زدن بهش رو بیشتر کن و اگر هم فکر کردی که لیاقت بیشتر رو داری خودت خود به خود نظرت نسبت بهش عوض خواهد شد.

    این تصمیم خیلی ناخوداگاه اتفاق می افته. یعنی اینطوری نیست که مثلا هر روز صبح پاشی به خودت بگی که من چقدر خوبم و ارزشم بیشتر از اینه که اینقدر خودم رو خوار و ذلیل کنم و اینجور حرفها. شما اول باید بشینی ببینی هدفت در زندگی چی هست و میخوای به کجا برسی و حد خودت چقدره اونوقت اگر هنوز دوستش داشتی یعنی حد شما همینقدره! و کاریش نمیشه کرد. بهرحال همه قرار نیست آدمهای قوی و موفقی باشند. اگر هم دوستش نداشتی که یعنی به این حد زندگی راضی نیستی و برای خودت زندگی بهتری میخوای.
    ویرایش توسط toojih : جمعه 19 اردیبهشت 93 در ساعت 00:13

  2. 4 کاربر از پست مفید toojih تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (جمعه 19 اردیبهشت 93), meinoush (جمعه 19 اردیبهشت 93), شیدا. (جمعه 19 اردیبهشت 93), شمیم الزهرا (شنبه 20 اردیبهشت 93)

  3. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 شهریور 93 [ 17:23]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    530
    سطح
    10
    Points: 530, Level: 10
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 14 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همه دوستان


    واماجواب شماجناب توجیه...


    رفتارهاشون ریشه در شخصیتی داره که توی طول زمان در وجودشون شکل گرفته. شما همین شخصیت رو داشتی و حالا توی این مورد فرصت بروز پیدا کرده. با این راهی که در پیش گرفتی چه این آقا چه هر کس دیگه ای به احتمال زیاد میرسیدی به همین حس و حال.



    اول بایدبگم براتون بی نهایت متاسفم برای طرزفکرتون ونیزبرای طرزحرف زدنتون!

    [quote]
    شما احتمالا خودت آدم ارزشمندی نیستی به همین خاطر یک آدمی در این حد رو دوست داری!]/quote]
    فکرمیکنم آدم براهم دردی کردن بادیگرانی که مث خودشماهزارتامشکل دارن...بایدبه حدی ازبختگی وادب

    برسه که بتونه اول مشکل خودشوحل کنه بعدبیادوحرف از شخصیتواین چیزابزنه!

    دوم اینکه طوری باقاطعیت راجع بمن حرف زدین که یه لحظه فکرکردم سال هادرغارزندگی کردموبسربچشم

    ندیدم!که گفتین هرکی ازراه برسه شماهمین وضعودارین چون ریشه درشخصیتتون داره!


    من4سال دریکی ازبهترین دانشگاه های دولتی درس خوندم وبیشترهمکلاسام بسربودن!وبسرندیده نیستم که

    بخوام بادیدن هربسروابرم!


    خداروشکراونقدی موقعیت خوبی دارم که....اصلاازتعریف کردن ازخودخوشم نمید!ولی درجواب حرف شمابود

    جناب توجیه!

    .
    شما احتمالا خودت آدم ارزشمندی نیستی به همین خاطر یک آدمی در این حد رو دوست داری!
    بازم فقط براتون متاسفم باطرزفکرتون وحرف زدنتون!


    شمابسیارآدم سطحی نگری هستین.....


    ولی خوب شایدحرفام قدی روتون اثرکنه!دیگه بالاترازخداهست!بی چشم داشت مخلوقاتشودوس داره بایدبگید

    خدابی ارزشه که این موجودات کوچکودوس داره!نه خیراین طورنیست ...

    این که من آدم ارزشمندی هستم یانیستم تشخیصش باشمانیست!اونی که بایدبدونه وبفهمه فهمیده خودم واطرافیانم!

    ارزش آدمامیدونیین به چیه/به رعایت احترام به آدمای دیگه ست به دوس داشتن خودودیگران.به درک قشنگای

    دنیاست به قبول خیلی ازارزشهای والایی که دیگه براخیلیابراشون دمده شده!و...و...و...




    اگه میشه برا بست من دیگه نظرندین.ممنون میشم
    ویرایش توسط مهمان93 : جمعه 19 اردیبهشت 93 در ساعت 14:30

  4. 2 کاربر از پست مفید مهمان93 تشکرکرده اند .

    meinoush (جمعه 19 اردیبهشت 93), toojih (جمعه 19 اردیبهشت 93)

  5. #33
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    عزیزم لحن توجیه زیاد خوب نبود ولی کلیت حرفش درست بود. اینکه تو خودتو به اندازه ی کافی دوست نداری. و اینکه دلیل اینکه کسی رو دوست داری که اینهمه بدی داره در درون خودته. نه فقط تو. همه همینطوری هستن. اینکه هدف برای خودت تعیین کنی. راهتو و مسیر زندگیتو مشخص کنی و ببینی اون ادم و کلی ادمای دیگه اصلا کسایی هستن که در این مسیر و هدف های تو قرار بگیرن یا نه. اینایی که نوشته بود درست بود. فقط لحن خوبی نداشت. و البته با یه چیز دیگه اش هم من مخالفم. اینکه بی ارزش باشه کسی. تمام ادم ها ارزشمندن. ولی باید همنیشین کسی بشیم که بتونه خوبی ها ی ما رو بیشتر شکوفا کنه. البته منم توی تاپیکم یکی از دوستای خوب این تالار برام نوشت همه قرار نیست ازدواج کنن و همه قرار نیست موقق باشن. اینا واقعیتن البته برای من. و البته برای الان من. و هر چیزی قابل تغییره. من اینم چون چندین سال به روشی و با نگرشی زندگی کردم که این شدم. چیزی که هستم نتیجه ی چندین سال قبل منه. چند سال بعدم نتیجه ی این چند سالی خواهد بود که هنوز نیومده. چیزی که از اینا واقعی تره اینه که هر کسی ارزشمنده. فقط باید تلاش کنیم این ارزش ها رو در وجودمون پیدا کنیم. و بعدم شکوفا. تو که سنت کمه. به جای اینکه به این ادم که برات نقش مثبتی نداشته و روی زندگیت اثر مثبتی نداشته بچسبی خودتو ازش ازاد کن. بقیه راهتو ادامه بده. امیدوارم تو خیلی زود موفق بشی و هر روزت بهتر و بهتر شه.

    دوستان لحن متفاوت به کار می گیرن که شاید شما بتونی اثر بدیش. یه بار دیگه همه ی پست هایی که براتون گذاشتن رو بخون. من هر بار که پست هایی که برام می ذارنو می خونم چیزایی بیشتر پیدا می کنم توشون.

    موفق باشی.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهمان93 نمایش پست ها
    سلام همدردای عزیز

    امروزوالان که دارم تایب میکنم.............

    حالم بینهایت خرابه...........

    بغضی توگلومه.....که نمیترکه.............

    بخداخسته م..........

    ازخودم که اینقدضعیفم............گاهی فک مبکنم کاش ضربه مغزی بشم.....حافظموازدست بدم....لیسانسمم بخوره

    توسرم..............


    خسته ای و معترض. چون داری با چیزی که هست می جنگی. اون رفته. بپذیر. تو حست خوب نیست. اینم بپذیر. اینا چیزایین که هستن. همین لحظه واقعیه. اول همه چی رو بپذیر. نجنگ با این لحظه و وضعیتی که الان داری. دنبال سوال جواب نگرد. بی تفسیر و قضاوت همین الان همین لحظه رو با همه ی چیزایی که توشه بپذیر. بعدش بیا با فکرت که ازاد تر شده با این پذیرش برای بهتر شدن روند زندگیت فکر کن و بعدم تلاش.
    آخه اینم زندگیه که من دارم!!!!!!!!!

    عین یه تیکه آشغال منواززندگیش برت کردبیرون...ولی هنوزعاشقشم...........

    هیچکس توان اینو نداره که کس دیگه ای رو مثل اشغال دور بندازه یا نندازه. این حس توئه. تویی که این حسو پیدا کردی. همین. هیچ موجودی اشغال یا بی ارزش نیست. همه ارزشمندن. اگه یکی رهات کرد و رفت معنیش این نیست که به تو توهین شده. معنیش این نیست که تو معیوبی. معنیش این نیست که اون عوضیه (البته این ادم هست بسکه دروغ گفته. اما رها کردن یه ادم و ترکش به تنهایی معنی عوضی بودن نداره) وقتی دو نفر راهشون از هم جدا میشه فقط معنیش اینه که دیگه راهشون یکی نیست. اصلا موجودیت ارزش و هویت هیچکدوم زیر سوال نمی ره. فقط راه جدا شده. همین.

    اونم عاشق باشه یانباشه که نیست........

    رسیدن محاله...

    میگیددخترخوب بخوای میتونی فراموششش کنی......

    فکرمیکنید نخواستمونمیخوام!!!!!!!!!!!!!دیگ خسته ترازاونیم که حتی نفس بکشم.........
    گیر دادی و چسبیدی به این حست. واسه همینه که نمی شه. ببین میگن وقتی ادم با کلی زحمت و زمان به رنج هاش دست پیدا می کنه بعدش فکر می کنه این رنج ها خیلی ارزشمندن! چون خیلی زحمتش شده تا به اینا برسه. بعدش می خواد به هر شکلی نگهشون داره. همه امون اینطوری بودیم و یا هستیم. واسه همینم کلی با خودش و لحظه و همه چی می جنگه فقط چون این رنج ها رو فکر می کنه خیلی مهمن و می خواد نگه دارتشون. رهاشون کن. خودتو بتکون از دردا و رنج ها. همین الان. بیشتر از این نمی خواد به گذشته بچسبی. اگه خودت بخوای می شه که دیگه انقدر عاشقش نباشی. خودتی که اصرار داری به این عشق. و خودتی که می تونی این احساسو به خودت تموم شده اعلام کنی و راه خودتو بری.

    میگیدبرومشاور.روانبزشک5سال ه دارومصرف میکنموهیچ هیچ هیچ...........

    چراکسی صدامونمیشنوه...........

    دارم تاوان چیروبس میدم خدااااااااااااااااااااااب سمه..............

    20سال احساس توزندگیم تعطیل بود.....یکی ازراه میرسه...........اونم کی...........یکی که میدونمست شرایط روحیم
    بازم عاشق میشی. بازم عاشق میشی. هر بار بهتر و بهتر عاشق میشی. نترس. این احساسو به این ادم که رفته انقدر دو دستی نچسب. ول کن این عشقو. بعدا بهتر از اینو پیدا می کنی. یهتر. فقط باید خودتو بپذیری.

    چقدداغونه...ولی بابیرحمی تمام.........ترحم نخواستم ازش...ولی چرابارآخراومدوقول دارددلخوشم

    کردویک هفته بعدبراهمیشه ..انداختم دور...........وهنوزدیوانه واردوستش دارم........

    سهم من اززندگی اینه خداااااااااااااااااا...
    همه چیز در تغییره. اینو بپذیر. این چیزیه که هست. توقع نداشته باش که چیزای بیرون از وجودت بی تغییر بمونن. واقعیت هستی و دنیا اینه که تغییر کنه. تو هم تغییر می کنی. اما درونت همیشه مال خودته. در درونت هم تغییراتی می کنی. اما با اگاهی خودت.
    به هیچی انقدر سفت نچسب تا درد نکشی. همه چیزو بپذیر. با خودت مهربان باش.


    توروکمکم کنید...بریدم دیگه
    عشقم مثله خیلی چیزای دیگه است. البته وابستگی مربوط به عشق. عادت می کنی. بعدش باید صبور باشی تا بتونی این عادتو کم وکمتر کنی. یه جور اعتباده اما صبور که باشی دیگه بعدش که ترکش کردی این وابستگی رو دیگه نمی ری سراغش.
    صبور باش و با خودت مهربان باش. چیزایی که هستو بپذیر.
    حالت خوبه. حست بده. حست هم کم کم به کمک خودت بهتر میشه.
    ویرایش توسط meinoush : جمعه 19 اردیبهشت 93 در ساعت 15:04

  6. 4 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 19 اردیبهشت 93), toojih (جمعه 19 اردیبهشت 93), فرشته اردیبهشت (جمعه 19 اردیبهشت 93), شیدا. (جمعه 19 اردیبهشت 93)

  7. #34
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,963
    امتیاز
    33,192
    سطح
    100
    Points: 33,192, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,385

    تشکرشده 6,356 در 1,788 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    احساست رو درک میکنم ومیدونم چه عذابی داری میکشی بسیاری ازما چنین تجربه های تلخ وآزار دهنده ای داشته ایم ومثل الان شما اصرار برادامه دادن داشته ایم .امیدوارم هرچه زودترخودتو ازاین شرایط بیاری بیرون.


    چه باوری باعث میشه بر دوس داشتن او پایداربمونی؟جواب این سوال رو خودت باید از درونت کنکاش کنی وبکشی بیرون

    .اون هم یک انسان مث بقیه باتمام خوبیها وبدیهاش.آیا میتونی باقاطعیت قسم بخوری کسی ازاو بهتروجود ندارد؟اگرندارد پس بت ساختن ازش چه معنی دارد؟

    ازبالا نگاه قضیه کن ازش یه داستان بساز(این یک روش درعلم روانشناسی ست).یک پسربعدازیک ازدواج ناموفق وپس از اعتیادبه مشروب ومواد به دختری احساسی زنگ میزند هر دواز برمحورنقص و وابستگی ارتباط رادامه میدهندوحالا... .


    قلب واحساست درگیرشده لذت با اوبودن وطعم دلپذیر درک شدن توسط او همچنان زیر زبونته.هربارکه این لذت رومیچشی عوضش چندین برابر دردوعذاب میکشی. چرا؟چون احساسی از درون خودت داره میسوزه.غرق شدن دراین احساس ،راحت ترین ولذت بخش ترین کاریه که میتونی انجام بدهی

    .اون مرد مسئول زندگی ورفتارهای خودشه وتو مسئول اعمال وانتخاب های خودتی، توانتخاب کردی که جواب تلفن وپیامکهاش روبرای اولین بار بدهی یا برای اولین باربه او پیامک وزنگ بزنی.چه باورومعرفت واحتمالی تو رو وادارکرد که انتخاب کنی به یک پسرغریبه زنگ وپیام بدهی؟

    چه خلأیی تو روبه دردودل کردن باهاش کشوند؟چه دلیل محکمی وجود داره که ثابت میکنه بقیه پسرها نمیتونن احساس یک دختر رو درک کنند وبهش گوش کنند؟

    نگرشت رومنطقی تغییربده تا"احساست"تغییرکنه به همین سادگی.

    فقط خوندن یکی دوپست ازپستهای تایپیک زیرمیتواند روشنگرو هدایت کننده باشد

    .http://www.hamdardi.net/thread-17296.html
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  8. 4 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (جمعه 19 اردیبهشت 93), meinoush (شنبه 20 اردیبهشت 93), فرشته اردیبهشت (جمعه 19 اردیبهشت 93), شیدا. (جمعه 19 اردیبهشت 93)

  9. #35
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    مهمان جان سلام خوش اومدی

    من نتونستم همه پست ها رو بخونم ولی خیلی خلاصه میتونم بگم سریع تر و با قاطعیت خودتو ازین رابطه ها بکش بیرون باور کن سختیش برا دوروزه ولی اگه ادامه بدی و درگیریت بیشتر شه و بعد که مسلما منتهی به قطع رابطه میشه اون موقع با روانپزشک رفتن هم شاید حالت خوب نشه...

    ادم اگه کمتر تو چاله فرو بره راحتتر بیرون میاد ولی اگه تا ته بری شاید همونجا بمونی و نتونی بیرون بکشی چون پایین رفتن خیلی اسونه ولی بالا اومدن کار هرکسی نیست .

    موفق باشی
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را
    ویرایش توسط فرشته اردیبهشت : جمعه 19 اردیبهشت 93 در ساعت 17:34

  10. 3 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (جمعه 19 اردیبهشت 93), meinoush (شنبه 20 اردیبهشت 93), شیدا. (جمعه 19 اردیبهشت 93)

  11. #36
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهمان93 نمایش پست ها

    من4سال دریکی ازبهترین دانشگاه های دولتی درس خوندم وبیشترهمکلاسام بسربودن!وبسرندیده نیستم که

    بخوام بادیدن هربسروابرم!

    دوست عزیز،

    موفقیت شغلی یا تحصیلی ربطی به سلامت روح و روان نداره.
    اگر اطراف شما پر از پسرهای سالم و موجه هست و شما جذب یک مرد متاهل مشروب خور و معتاد و .... شدید، مطمئنا یک ایرادی در شخصیت شما هست.

    اتفاقا اگر کسی نبود و جذب این آقا شده بودی می گفتیم چاره ای نبوده، اولین موردی هست که سر راهش دیده.

    شما یه آدم بی مسئولیت بیمار مشکل دار که خانواده اش هم از خودش بدترند! (با دوست دختر برادر متاهلشون همکاری می کنند)
    را انتخاب کردی و می گی اطراف من پسر خوب زیاده، من اما بدش را ترجیح می دم !!

    شاید از حرفهای من هم، مثل حرفهای آقای توجیه ناراحت بشین.
    اما این که بعد از دوسال کنترلی روی رفتار خودتون ندارید
    ایشون شما را از خودش می رونه و شما همچنان اس ام اس می زنید
    این هم تحقیر و توهین را ندیده می گیرید
    و ...

    مشکل عزت نفس دارید.
    شما ارزشمند هستید، اما مشکل اینجاست که ارزش خودتون را باور نکردید.
    و اگر به این روند ادامه بدید بدتر هم می شه، پس به جای مقاومت به فکر بهبود باش.

    یه مدت که بگذره و اون آقا محل نذاره و راه چاره ای نداشته باشی، می ذاریش کنار.
    اما به نظر من به جای این که منتظر این باشی که زمان خود به خود این مساله را حل کنه، بیا و ریشه ای درمانش کن.

    تاپیکها و پستهای مصباح الهدی، دختر بیخیال، صبوری، ستیلا و ... را بخون.
    ببین چقدر برای خودشون و زندگیشون و اینده شون ارزش قایلند.
    چطور با خواستگارهاشون برخورد می کنند و ارزیابیشون می کنند،
    نه این که هر بی سروپایی از راه برسه و ازشون سواستفاده کنه و یه زخمی به روحشون بزنه و بره.

    یکی از دخترهای تالار هم مثل شما درگیر رابطه عاطفی با یک مرد هوسباز متاهل بود.
    بعد از مشاوره ها و پیگیریهای خودش از اون موضوع رها شد.
    الان هم خواستگارهای خوبی داره که گاهی در موردشون توی تالار مشورت می گیره.
    البته ایشون دختر باهوش و زرنگی بود و تونست مسیر درست را پیدا کنه.
    واقعا تغییرات خوبی کرده و کاملا توی تاپیکهاش مشخصه.
    مطمئنم که شما هم می تونی. فقط بشین خوب فکر کن برای بیرون اومدن از این مسیر.

    زخم های عاطفی عامل اصلی ضعف عزت نفس هستند

    امیدوارم بتونی راه درست را پیدا کنی و یه روزی شاهد تاپیکهای از خوشبختی و آرامشت در تالار باشیم.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (جمعه 19 اردیبهشت 93), meinoush (شنبه 20 اردیبهشت 93), شمیم الزهرا (شنبه 20 اردیبهشت 93)

  13. #37
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 شهریور 93 [ 17:23]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    530
    سطح
    10
    Points: 530, Level: 10
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 14 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام شیدا


    درجواب حرفاتون بایدبگم...خاصیت عشق همینه که چشم آدموکورمیکنه.............واین احساس من به این


    آقادلیلی برمشکل داربودن من نیست!بلکه من اونقدراحساسم قوی بوده وهست که کنترلش برام سخت شده وای


    مشکل اصلی منه!درضمن من هم مث شماوهزاران آدم دیگه مشکلاتی توزندگی دازیم ولی ایامثلامن بایدبه


    شمابگم ایرادازشخصیت شماست!که این مشکلات برات بیش اومده/بجای کمک به شما؟خودتون بودین چه حسی


    بیدامیکردین؟


    یعنی بااین حساب بایدبگیم هرکی توهمدردیه مشکل شخصیت داره؟


    درموردبودن یانبودن بسرخوب اطرافم بایدبگم معیارهام شایدباخیلی هاازدخترای امروزی فرق داره که




    بیشتربسرابچشمم نمیان ....واین چیزغیرطبیعی نیست شایدبسرایی هم باشن که خیلی ازدخترابچشمشون


    نمیاد!


    ایناسلیقه ایه!ونشون نمیده که یه آدم مشکل داره ازلحاظ شخصیت یانداره؟


    ......که ممکنه خیلی هااگه توموقعیت من قرارمیگرفتن وازشون خواستگاری میکرد..دستوبای خودشونوگم


    میکردن براجواب مثبت دان!بهتره تواین سایت به جای زیرسوال بردن عقایددیگران خودتونوتوی موقعیت همون آدم


    بذاریدکه همش بهش میگین راهت اشتباه!وقتی خودتونوتونستین توموقعیتش حس کنین وکاملادرکش کردین


    بعدبراش نسخه ببیچین

  14. #38
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    45
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهمان93 نمایش پست ها
    سلام شیدا


    درجواب حرفاتون بایدبگم...خاصیت عشق همینه که چشم آدموکورمیکنه.............واین احساس من به این


    آقادلیلی برمشکل داربودن من نیست!بلکه من اونقدراحساسم قوی بوده وهست که کنترلش برام سخت شده وای


    مشکل اصلی منه!

    سلام عزیزم ،حالت رو درک میکنم ولی در جواب جمله ای که به شیدای عزیز گفتی حاضرم برات قسم بخورم عشق چشمو باز میکنه نه کور میکنه،ببین من حالت رو درک مکنم وابستگی و بی قراری و بی تابی و سردرگمی که داری رو درک میکنم،اینکه با کوچکترین تلنگری میشکنی و بهم میریزی "مثل جواب دادنت به آقای توجیه" میدونی الان توی این شرایط هستی با هرچیزی بهم میریزی،ناکامی ها انرژی آدم رو ازش میگیره،عزیزم عنوان تایپیکت رو گفتی قصه ی تلخ زندگیت درحالیکه باور کن از دید من که خارج از این قضیه هستم میشه گفت شیرین ترین تجربه ی زندگیت بوده که عمرت رو نجات داده،فقط تجربه ات رو تکرار نکن که بدترین کاره ممکنه،اراده کن ازش فاصله بگیری باور کن هیچ چیز توی دنیا به اندازه ی آرامش روح و روانت ارزشمند نیست،آدم وقتی کسی رو دوست داره هیچوقت باعث رنجش نمیشه .

  15. 2 کاربر از پست مفید asemaneabi222 تشکرکرده اند .

    meinoush (شنبه 20 اردیبهشت 93), شیدا. (شنبه 20 اردیبهشت 93)

  16. #39
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من آخرین پست شما را خواندم. مشکل اصلی شما این است که به هیچ عنوان فکر نمی کنید این راهی که رفته اید اشتباه بوده است. از پست شما این گونه برمی آید که برای احساسی که دارید نوعی تقدس قایل هستید. یعنی فکر می کنید که الان عاشق هستید و این یک نوع حس مقدس است. همچنین به دوستان معترض هستید که چرا راهی که شما رفته اید را اشتباه می دانند. شما می گویید با همه اشکلات اخلاقی این آقا و اعتیاد ایشان ، انتخاب ایشان سلیقه شما است و سلیقه ربطی به کسی ندارد.
    نتیجه اش اینکه : به دلایلی که در بالا توضیح دادم شما خودتان معتقدید که باید به راهتان ادامه بدهید. نگاهی به چند پست اخیرتان بیندازید همه اش جنبه تدافعی دارد. پس اگر می خواهید همین راه را ادامه دهید ... نمی دانم چه بگویم اما این راه همین است که تا به حال دیده اید و به جز این نیست. حتی اگر ازدواجی هم رخ دهد زندگی با این آقا تبعاتش کمتر از الان نخواهد بود. اما به هر حال انتخاب شما و سلیقه شما همین است به گفته خودتان و کسی که خودش انتخابش را کرده است ، دیگر کرده است. خوب هر راهی سختی هایی دارد و راهی نیست که سختی نداشته باشد. درست یا غلط. زندگی یعنی سختی. سختی های انتخاب شما هم اینها است که گفتید . اگر واقعا انتخاب شما همین است پس به خودتان بقبولانید که باید سختی اش را هم تحمل کنید. اگر غیر از این باشد حال فعلی شما تغییری نخواهد کرد.

  17. 3 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    meinoush (شنبه 20 اردیبهشت 93), فرشته اردیبهشت (شنبه 20 اردیبهشت 93), شیدا. (شنبه 20 اردیبهشت 93)

  18. #40
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    مهمان عزیز،

    من این کتاب را نخوندم. بالطبع به خاطر تفاوت فرهنگی و ... ممکنه بخشی از مطالبش با فرهنگ ما هماهنگ نباشه.
    اما با توجه به این مقدمه، به نظرم بد نباشه که بخونیش.

    کتاب لطفا مرغ نباشید
    بحثی در کنترل احساسات زنانه برای یک زندگی سعادتمند
    نوشته : باربارا دی آنجلیس
    ناشر : فراگفت
    ترجمه : آزاده سخایی منش
    شابک : 978-600-5553-60-4
    تعداد صفحات : 160
    شمارگان چاپ : 2500
    نوبت چاپ : چهارم -1391
    لیتوگرافی : -
    قیمت پشت جلد : 3900 تومان
    درباره کتاب :
    وقتی عاشق بودن به معنای رنج کشیدن باشد، نشانه ی آن است که درگیر احساسات زنانه شده ایم. وقتی بیشتر حرفهایمان با دوستان صمیمی درباره ی او، مشکلاتش، افکارش و احساساتش می باشد، وقتی تقریباً همه جمله هایمان با «او» شروع می شود، نشان از این است که درگیر احساسات زنانه شده ایم.
    زمانی که کج خلقی، بداخلاقی، بی تفاوتی یا تحقیرهایش را به حساب دوران کودکی پر از مشکلاتش می گذاریم و سعی می کنیم روانکاوش شویم، درگیر احساسات زنانه شده ایم.
    وقتی مشغول خواندن یکی از کتابهای روان شناسی یا عاشقانه هستیم، و زیر تمام قسمت هایی را که فکر می کنیم به درد او می خورد، خط می کشیم، درگیر احساسات زنانه شده ایم. زمانی که بسیاری از خصوصیات، معیارها و برخوردهایش را دوست نداریم، اما تحملش می کنیم با این تفکر که اگر به اندازه ی کافی جذاب باشیم و محبت نشان بدهیم، او به خاطر ما تغییر کرد، درگیر احساسات زنانه شده ایم...
    وقتی رابطه ی روانی و حتا سلامت فیزیکی مان را به خطر می اندازد، شک نداشته باشید که درگیر احساسات زنانه شده ایم! دوست داشتن بیش از حد، با وجود رنج و نارضایتی که به همراه دارد – چنان که پدیده رایجی در میان بسیاری از زنان می باشد – تقریباً همه تصور می کنند یک رابطه عاطفی صمیمانه باید چنین شکلی داشته باشد.
    بیشتر ما در زندگی دست کم یک بار شخصی را دوست داشته ایم؛ برای بسیاری از ما نیز این مسئله بارها در زندگی تکرار شده است. فکر شریک زندگی و رابطه مان با او، چنان ذهن برخی از ما را به خود مشغول کرده که تقریباً زندگی مان فلج شده است.
    در این کتاب می خواهیم ببینیم به چه دلیل بسیاری از زنان به دنبال مردی که دوستشان داشته باشد می گردند؛ اما به شکلی اجتناب ناپذیر، همیشه با مردانی ناسالم و نامهربان آشنا می شوند! پس به جست و جوی علت این امر می پردازیم که، چرا با وجود آگاهی از برآورده شدن خواسته هایمان در یک رابطه، پایان دادن به آن مشکل است؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  19. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (شنبه 20 اردیبهشت 93), meinoush (شنبه 20 اردیبهشت 93), فرشته اردیبهشت (شنبه 20 اردیبهشت 93)


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیتونم از حق خودم دفاع کنم.
    توسط Pooh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 خرداد 94, 00:32
  2. چه طوری میتونم بخشی از حافظه مو پاک کنم
    توسط ribbon در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 03 مهر 92, 17:59
  3. نه میتونم ادامه بدم نه جدا بشم
    توسط sheidajojo در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 مرداد 92, 10:57
  4. با خانواده افسرده ام چه کار میتونم کنم؟
    توسط pardis 1995 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 05:48
  5. هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
    توسط matra در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 22:27

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.