به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 02 خرداد 93 [ 15:11]
    تاریخ عضویت
    1393-2-21
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    55
    سطح
    1
    Points: 55, Level: 1
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Unhappy من با مادرم مشکل دارم

    سلام
    من یه پسر 22 ساله هستم که مادرم اصلا اجازه نمیده جایی برم اگرم بخوام برم بهم میگه منم باهات میام
    من قصد ازدواج هم داشتم که وقتی مادرم فهمید من کسی رو دوست دارم زود گفت نه
    دلیلشو پرسیدم بهم میگه باید خودم واست زن بگیرم حتی اجازه نداد بهش بگم چه کسی هست سریع دعوام کرد
    هرجایی برم اگه دختری هم سن خودم هم اونجا باشه سریع بهم میگه دیگه اونجا نرم
    انقدر بهم شک داره که هر دفعه گوشیما چک میکنه
    داخل دانشگاه با هیچ کسی نیستم و حدودا 2 تا دوست دارم که اونارم نمیبینم حتی درسم باهاشون نمیتونم بخونم مامانم اجازه نمیده خودم کاری انجام بدم دارم دیوونه میشم خیلی تحت فشار قرار داده منو
    دلیلشو پرسیدم بهم میگه دوست خوب نیست
    در واقع من هیچ جایی نمیتونم برم فقط میرم دانشگاه و سره کار اگرم یخته دیر کنم زنگ میزنه بهم میگه کجایی چرا نیمدی بهش میگم تو راهم بهم میگه بگو کجا تا بیام دنبالت
    نمیدونم چیکار کنم
    چند بار خواستم از خونه برم
    لطفا راهنماییم کنین؟؟
    هیچ تصمیمی نمیتونم بگیرم
    ویرایش توسط mohammad b : یکشنبه 21 اردیبهشت 93 در ساعت 16:24

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 96 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1392-8-30
    نوشته ها
    285
    امتیاز
    4,535
    سطح
    42
    Points: 4,535, Level: 42
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    400

    تشکرشده 440 در 186 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام دوست اصفهانی :) (اگه اشتباه نکنم)
    مادرت حق داره نگران باشه اما اخه نمیتونه که تا اخر عمر پا به پای تو بیاد نگران نباش، سربازی بری دیگه نمیتونه شدید کنترلت کنه با پدرت رابطه ت چطوره؟
    اومدم خوش امد بگم
    تا دوستان بیان راهنمایی کنن

  3. کاربر روبرو از پست مفید خانوم مجرد تشکرکرده است .

    negar1987 (چهارشنبه 24 اردیبهشت 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 02 خرداد 93 [ 15:11]
    تاریخ عضویت
    1393-2-21
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    55
    سطح
    1
    Points: 55, Level: 1
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خانوم مجرد نمایش پست ها
    سلام دوست اصفهانی :) (اگه اشتباه نکنم)
    مادرت حق داره نگران باشه اما اخه نمیتونه که تا اخر عمر پا به پای تو بیاد نگران نباش، سربازی بری دیگه نمیتونه شدید کنترلت کنه با پدرت رابطه ت چطوره؟
    اومدم خوش امد بگم
    تا دوستان بیان راهنمایی کنن
    سلام ممنون
    من پدرم فوت شده
    راسیاتش از کوچیکیم پدر نداشم و مادرم بزرگم کرده
    از موقعی که فهمید من کسی رو دوست دارم روم انقدر حساس شده قبلش کمتر بود
    حتی اگه بخوام برم تعمیرگاه مادرم هم باهام میاد
    شب تنهایی نمیزاره برم بیرون کلا نه روز میتونم برم نه شب همش توی خونه هستم
    فقط مواقعی تنهام که یا دانشگاه هستم یا سره کار که همونجام بهم زنگ میزنه میگه کجایی پس چرا نیمدی
    نمیدونم چیکار کنم حتی وقتی جایی هستیم مثلا مهمونی وقتی ببینه دارم با گوشیم حرف میزنم جلو جمع بهم میگه با کی داری حرف میزنی وقتیم میگم دارم با دوستم حرف میگه بزار رو بلندگو ببینم
    بعضی موقع هام جلو همه بهم چیز میگه و بهم میگه چیکار کن چیکار نکن
    الان واقعا از خودم اراده ندارم

  5. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    خواهر برادر داری؟با اونها چطور رفتار می کنه؟


  6. کاربر روبرو از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده است .

    فرشته اردیبهشت (سه شنبه 23 اردیبهشت 93)

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array

  8. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (سه شنبه 23 اردیبهشت 93), بابک 1369 (سه شنبه 23 اردیبهشت 93)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    وقتی طرف مقابلمون رفتار اشتباهی داره گاها سهم ما تو بوجود اومدن یا حداقل تقویت او کمتر از خودش نیست

    باید رو رفتار خودت تمرکز کنی ببین مقابل خاسته های غیر منطقی مادرت چیکار کردی؟
    مادرت به زعم خودش داره اینطوری ازت مراقبت میکنه و این کار بهش حس امنیت میده

    باید از حیطه اش خارج بشی رفتارت رو مستقل کنی و طوری رفتار کنی که بتونه بهت اعتماد کنه نترسه
    اون فک میکنه که اگه حواسش بهت نباشه بیراهه میری و هزار جور بلا سرت میاد

    بهترین کار اینه که تاپیکی که مینوش جان گذاشتن مطالعه کنی چون رفتار شما کاملا منفعلانه است .
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  10. کاربر روبرو از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده است .

    بابک 1369 (سه شنبه 23 اردیبهشت 93)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 02 خرداد 93 [ 15:11]
    تاریخ عضویت
    1393-2-21
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    55
    سطح
    1
    Points: 55, Level: 1
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27 نمایش پست ها
    خواهر برادر داری؟با اونها چطور رفتار می کنه؟
    آره دارم تفاوت سنیمون بالاست از برادرم 13 سال کوچیکترم از خواهرم 8 سال کوچیکترم
    برادرم هم سره کار منو تحت فشار میزاره کلا تفریح ندارم فقط بهم میگن کار و درس وقتی یه کاری انجام میدم سرم داد میزنن
    من کلا سرشون داد نمیزنم و ساکت میمونم
    البته من 2 روز در هفته والیبال میرم با فامیلهامون اگه اونم نمیرفتم افسردگی شدیدی گرفته بودم
    بیشتر تو اتاقم هستم تلویزیون کم میبینم حال هیچ کاری رو ندارم
    زیاد شاد نیستم و تو خودم هستم
    بیشتر آهنگای غمگینم گوش میدم و آهنگای شاد دیگه گوش نمیدم
    واسه خودم تصمیم نمیتونم بگیرم
    حتی واسه کارم هم تصمیم میگیرن و خودم هیچکاری نمیتونم بکنم و تصمیم نمیتونم بگیرم
    ویرایش توسط mohammad b : سه شنبه 23 اردیبهشت 93 در ساعت 12:26

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 آبان 95 [ 19:37]
    تاریخ عضویت
    1393-1-03
    نوشته ها
    71
    امتیاز
    2,112
    سطح
    27
    Points: 2,112, Level: 27
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 174 در 61 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammad b نمایش پست ها
    سلام ممنون
    من پدرم فوت شده
    راسیاتش از کوچیکیم پدر نداشم و مادرم بزرگم کرده
    از موقعی که فهمید من کسی رو دوست دارم روم انقدر حساس شده قبلش کمتر بود
    حتی اگه بخوام برم تعمیرگاه مادرم هم باهام میاد
    شب تنهایی نمیزاره برم بیرون کلا نه روز میتونم برم نه شب همش توی خونه هستم
    فقط مواقعی تنهام که یا دانشگاه هستم یا سره کار که همونجام بهم زنگ میزنه میگه کجایی پس چرا نیمدی
    نمیدونم چیکار کنم حتی وقتی جایی هستیم مثلا مهمونی وقتی ببینه دارم با گوشیم حرف میزنم جلو جمع بهم میگه با کی داری حرف میزنی وقتیم میگم دارم با دوستم حرف میگه بزار رو بلندگو ببینم
    بعضی موقع هام جلو همه بهم چیز میگه و بهم میگه چیکار کن چیکار نکن
    الان واقعا از خودم اراده ندارم
    سلام

    خدا رحمت کنه پدرتون رو

    و اما بعد

    مادرت داره کار خودش رو به درستی انجام میده منتهی شما با یکسری رفتار (نوشته قرمز رنگ) حساسیت مادرتون نسبت به خودتون رو افزایش داده اید

    سعی کنید با مادرتون به صورت غیرمستقیم صحبت کنید و حساسیت ها رو بشناسید

    با شناخت نقاط و رفتار حساس بهتر میتوانید بر مشکل پیش امده مسلط شوید

    به عنوان مثال وقتی داری با تلفن صحبت میکنی حرف هایی نزن که شک و حساسیت زیاد بشه - به عنوان نمونه در حین صحبت کردن نگو بیا سر قرار یا اون چیزی که گفتم رو هم بیار . . . معمولا جملات مجهول شک و تردید رو در افراد افزایش میده

    با افسردگی و ناراحتی هیچ چیز درست نمیشه

    از طرفی به مادرتون حق میدم که با این جامعه نگران فرزند 22 ساله اش باشه

  13. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بالهای صداقت نمایش پست ها
    (6/2/1386)
    دلسوزی های مادرانه


    من هم در این مورد که «دخالت خانواده در امور خصوصی شما صحیح نیست» با شما هم نظر هستم.
    اما نکات ظریفی هست که باید توجه نمائید.
    معمولا عزیزان و نزدیکانی که خود را زیاد به ما نزدیک حس می کنند و دلسوز و دوست ما هستند، سعی می کنند با توصیه نصیحت، انتقاد به ما کمک کنند. که البته برای فرد بالغی مثل ما ، اصلا این جالب نیست.
    این نکته از آنجا مهم است که ما از آنها متنفر نشویم. بلکه آنها را دوست داشته باشیم و بدانیم در روشی که انتخاب کرده اند اشتباه می کنند.
    نکته دیگری که مهم است. معمولا ، هنگامی نزدیکان، آشکارا ما را مورد نصیحت و توصیه و انتقاد قرار می دهند که نقطه ضعف عمده و غیر قابل چشم پوشی در ما می بینند . یا خطر یا مشکل عمده ای را به وضوح بر سر راه ما مشاهده می کنند.
    هر چقدر ما از نظر عاطفی ، فکری و رفتاری بلوغ کمتری از خود نشان دهیم و استقلال لازم را در حل و فصل مسائل نداشته باشیم، نقش دخالتی دیگران در زندگی ما محسوس تر است.(افراد احساس محور به جهت عجول بودن و اینکه همه جوانب را نمی خواهند ببینند، صبور نیستند و هیجانی هستند، بیشتر شرایط دخالت دیگران را مهیا می کنند)
    پس کاری که در این زمینه شما می توانید بکنید نه بحث کردن ، جدل کردن ، درگیری و نفرت هست، نه توجیه و پنهانکاری و .... بلکه باید توانا بودن خود را در حل مشکل و مسائل خود به آنها نشان دهی.

    به جای توجیه هر گونه حرکتی که از تو سر می زند، گاهی لازم است بعضی صحبت های منطقی را ارائه دهی و حتی اشتباهات خود را نقد و بررسی کنی و ابراز پیشمانی کنی. با کنترل احساسات و هیجانات خودت به آنها نشان دهی که می توانی خود را از تصمیم گیری های صرفا احساسی نجات دهی و با آینده نگری خود می توانی محیطی امن را برای خودتون و خانواده تون ایجاد کنید.
    ...

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 02 خرداد 93 [ 15:11]
    تاریخ عضویت
    1393-2-21
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    55
    سطح
    1
    Points: 55, Level: 1
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بالهای صداقت نمایش پست ها
    ...
    ممنون از راهنماییتون

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط ذمانح نمایش پست ها
    سلام

    خدا رحمت کنه پدرتون رو

    و اما بعد

    مادرت داره کار خودش رو به درستی انجام میده منتهی شما با یکسری رفتار (نوشته قرمز رنگ) حساسیت مادرتون نسبت به خودتون رو افزایش داده اید

    سعی کنید با مادرتون به صورت غیرمستقیم صحبت کنید و حساسیت ها رو بشناسید

    با شناخت نقاط و رفتار حساس بهتر میتوانید بر مشکل پیش امده مسلط شوید

    به عنوان مثال وقتی داری با تلفن صحبت میکنی حرف هایی نزن که شک و حساسیت زیاد بشه - به عنوان نمونه در حین صحبت کردن نگو بیا سر قرار یا اون چیزی که گفتم رو هم بیار . . . معمولا جملات مجهول شک و تردید رو در افراد افزایش میده

    با افسردگی و ناراحتی هیچ چیز درست نمیشه

    از طرفی به مادرتون حق میدم که با این جامعه نگران فرزند 22 ساله اش باشه
    ممنون از راهنمایت
    من اصلا حرف های مشکوکی نمیزنم دارم با دوستم در مورد درس حرف میزنیم بهم اینارو میگه
    یا بعضی موقع ها که سره گوشیم هستم مادرم گوشیما میگیره ببینه دارم چیکار میکنم
    ویرایش توسط mohammad b : چهارشنبه 24 اردیبهشت 93 در ساعت 19:35


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.