به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 66
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 اردیبهشت 93 [ 20:18]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    283
    امتیاز
    1,885
    سطح
    25
    Points: 1,885, Level: 25
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    686

    تشکرشده 569 در 244 پست

    Rep Power
    39
    Array

    Posticon (4) چگونه میتوانم به جای سرکوب احساس مهار احساس داشته باشم؟

    سلام دوستان
    در این تاپیک قراره احساسمو کنترل کنم.

  2. #2
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 اردیبهشت 93 [ 20:18]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    283
    امتیاز
    1,885
    سطح
    25
    Points: 1,885, Level: 25
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    686

    تشکرشده 569 در 244 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام فرشته مهربون
    منتظرم تا راهکارتونو ببینم.

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 96 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1392-8-30
    نوشته ها
    285
    امتیاز
    4,535
    سطح
    42
    Points: 4,535, Level: 42
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    400

    تشکرشده 440 در 186 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام منم میخواستم همچین تاپیکی بزنم حس میکنم اصلا به هیچ وجه نمیتونم احساسمو مهار کنم و احساس محور نباشم
    بنابراین منم میام پست هارو میخونم
    ایشالا که جوابای خوبی بگیریم

  4. 2 کاربر از پست مفید خانوم مجرد تشکرکرده اند .

    earth (شنبه 26 بهمن 92), khaleghezey (شنبه 26 بهمن 92)

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    منظور شما دقیقا چی هست ؟ سرکوب یا مهار ؟؟ هردو تقریبا یک مفهوم داره .
    اما به هرحال اگر منظور شما این هست که چگونه احساسات را سرکوب یا مهار کنیم بدونه اینکه اثرات مخربی بر ذهن و رفتار ما داشته باشه ؟ یا منظو دیگه ای دارید ؟

  6. 3 کاربر از پست مفید alireza35 تشکرکرده اند .

    earth (شنبه 26 بهمن 92), khaleghezey (شنبه 26 بهمن 92), ناز نازی (دوشنبه 28 بهمن 92)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 96 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1392-8-30
    نوشته ها
    285
    امتیاز
    4,535
    سطح
    42
    Points: 4,535, Level: 42
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    400

    تشکرشده 440 در 186 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام عزیزم من از روانشناسم شنیدم : یه ادم میتونه انرژی شهوت و نیروی جنسی شو طوری مهار کنه که اونو صرف مثلا کشیدن یه نقاشی خیلی خوب بکنه . میشه استفاده دلخواه از نیرو و انرژی کرد

    حالا اون دفعه راجع بهش نتونستم سوال بپرسم فردا میرم پیشش و میپرسم و میام میگم . یعنی کلا این سوال تاپیک رو میپرسم و میام مینویسم اگه خدا عمر بده

  8. 2 کاربر از پست مفید خانوم مجرد تشکرکرده اند .

    earth (شنبه 26 بهمن 92), khaleghezey (شنبه 26 بهمن 92)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم ، خیلی مشتاقم ببینم چه جوابی به شما میدن
    ایشالا 100 سال زنده باشید .

  10. 2 کاربر از پست مفید alireza35 تشکرکرده اند .

    earth (شنبه 26 بهمن 92), khaleghezey (شنبه 26 بهمن 92)

  11. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 اردیبهشت 93 [ 20:18]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    283
    امتیاز
    1,885
    سطح
    25
    Points: 1,885, Level: 25
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    686

    تشکرشده 569 در 244 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام دوستان
    ممنونم که به تاپیکم توجه داریداما میخوام اینجا محلی واسه یادگیری مهارت باشه.
    اگر نظری در این مورد دارید خوشحال میشم ببینم درغیر اینصورت صبر میکنیم تا فرشته مهربون بیان وکمک کنن.

  12. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    سلام


    لطفاً ابتدا خوب و دقیق تاپیکهای زیر را مطالعه کن :


    انرژی احساسی صلح آمیز


    بی ثباتی احساسی ارتباطات انسانی را تخریب می کند


    مرثیه سرایی احساسی عامل نا آرامی شماست!


    :: آموختن نحوه بیان احساس >>>>

    چگونگي كنترل و تعديل احساسات زجر آور


    *:* کنترل احساساتتان را در دست بگیرید *:*

    مدیریت احساسات و چندگام برای تسلط بر عواطف


    تنظیم هیجانات، بهبود روابط

    زودرنجی چه بلایی بر سر ما می آورد؟!


    *** انرژی خود را غنی سازی کنیم ***

    : می خوام برای ترافیک فکریم یه پلیس بذارم !


    راهی برای کنترل و هدایت احساساتم


    * چگونه می توانم فردی صبور باشم!!!



    فعلاً برای شناخت بهتر عواطف و احساسات و کنترل آن تاپیکهای ارائه داده شده را خوب و دقیق بخوان و از آنها نکته برداری کن . و بعد از آن وضعیت عاطفی و احساسی خودت را تشخیص بده .

    در ادامه به نحوه سرکوب احساس خواهیم پرداخت تا بدانی چطور به جای مهار سرکوب می کنیم


    .





  13. 7 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    earth (شنبه 26 بهمن 92), khaleghezey (شنبه 26 بهمن 92), Pooh (یکشنبه 25 اسفند 92), ناز نازی (دوشنبه 28 بهمن 92), میشل (شنبه 26 بهمن 92), خوشبختی (جمعه 02 اسفند 92), دختر مهربون (جمعه 02 اسفند 92)

  14. #9
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها



    با تصور دینداری ، یک سری از احساسات و خواسته های طبیعی خود را سرکوب کرده و به تصور خودش وارستگی پیشه کرده و باز به تصور خودش بخاطر همسر آینده از چیزهایی پرهیز کرده ، مثلاً از آرایش و به خود رسیدن و .... پرهیز داشته و همه را به امید به پای همسر آینده ریختن گذاشته حالا می ترسد که نکند نگذارد! این یعنی سرکوب کردن احساس در زمانی ، به امید اجابت آن در زمان دیگر .

    می دانم الآن سئوال فرانک این است که یعنی اشتباه کردم این کارها را که گناه بوده نکردم و این سرکوب کردنه ؟

    می گویم فرانک حرفم این نیست که باید برخلاف عقیده ات عمل می کردی ( یعنی نه اینکه آنچه مجاز نبوده و فقط در برابر همسر مجاز هست را پرهیز کرده ای اشتباه کرده باشی ) منظورم این است که آنرا سرکوب کرده ای نه مهار و مدیریت ، یعنی همش بهش آرام باش گفته ای که بزار وقتش برسه و .... و نگفته ای اینجا و اکنون احساسات و تمایلات من باید صبور باشید و جای اینکه شما بیایید وسط نیست ، شما مال جای دیگر و وقت دیگر هستید اگر پیش آمد که می آیید وسط ، اگر هم پیش نیامد که طبیعی هست که جای حضور شما نیست .

    این فرق دارد با اینکه آنها بخواهند حضور داشته باشند ، تو هم تمایل داشته باشی به حضورشون اما به خاطر نوع نگاهت اجازه نمیدی و به تصورت فداکاری میکنی و میگذاری برای همسر آینده و بگویی ببخشید عزیزانم ( احساساتم ، غرائزم ) نمی توانم اجازه بدهم شما حضور داشته باشید آخه نمی گذارند ، خدا می گوید نه ، من هم نمی توانم برخلاف نظر خدا کار کنم چون دوست دارم خدا ازم راضی باشد امادلم میخواهد شما ها را هم داشته باشم اما خدا راترجیح میدهم ، بهتون قول میدم وقتی که وقتش شد حسابی از خجالتتون در بیام . و اونها را پس می زنی . اما اونها قانع نشده اند آنها وقتی می شنوند که ببخشید نمی شود ، نمی گذارند ، نباید اجازه دهم ، می دانم چه حالی دارید و من هم دوست دارم شما باشید اما نمیشه ، گناهه .... اون تمایلات و احساسات اشتباه برداشت می کنند ، این پیام را دریافت می دارند که من دوست دارم شما بیایید وسط ولی قوانینی هست که نمی گذارد و من هم این قوانین را قبول کرده ام و ناچارم بهشون پای بند باشم ، در حالیکه باید دریافت می کردند که جای حضور شما نیست و عاقلانه نیست بهتون اجازه حضور بدهم و دوست ندارم جایی که شما جاتون نیست باشید که آسیب ببینید و هدر بروید و ...... خدا هم به همین خاطر از من انتظار داره مواظب باشم که شماها نابجا نیایید وسط و ضرر نشه و به شخصیت من و حال شما خللی وارد نشه و .......
    وقتی قاطعانه و جرأتمندانه بگویی جای شما نیست ، وقت شما نیست ، شما در جای خود و به وقت خود حضور خواهی یافت و من از شما بهره می برم . هر وقت شد خودم خبرتون می کنم . آنها آرام می گیرند و سرکوب نمی شوند ، تصور نمی کنند که می توانند باشند اما نمی گذارند و مانع دارند ، باید باشند اما منع تحمیلی ای وجود دارد و وعده داده می شوند .

    سرکوب ، حسرت به دنبال دارد و ترس از گذرزمان و مجرد ماندن . اما مهار و مدیریت ، آرامش و اشباع در پی دارد .


    کسی که احساسات و تمایلات عاطفی و غریزی ای که تنها باید در وقت ازدواج بروز یابد را سرکوب می کند
    همیشه غمی و فشاری و بحرانی را با خود حمل می کند و اگر مقید به تقیدات باشد ، هرچقدر دیرتر ازدواج کند حسرت می خورد . از زندگی و مسیر آن لذت نمی برد. هرچقدر هم همه چیز بروفق مراد باشد باز هم راضی نیست و شکاف بزرگی در زندگیش احساس می کند . مشکلی پیش آید زود به هم می ریزد و از اینکه مجرد مانده غمگین می شود . از گذر زمان در رنج است و از آن لذت نمی برد و می ترسد که نکند هیچ وقت فرصتش نشود . در مواقع آمدن خواستگار می ترسد نکند خواستگارش کسی باشد که تمایلاتش را راه ندهد یا پاسخ ندهد ( نکند از نظر جنسی سرد باشد ، نکند عاطفی نباشد ، می خواهم اهل عشق باشد و .....) و ......

    کسی که احساسات و غرائضش را نه سرکوب که مدیریت و مهار می کند ، آرام است و تحت فشار آنها نیست ، او برآنها مسلط هست نه آنها بر او ، غمی ندارد ، حسرت نمی خورد اصلاً خلائی احساس نمی کند ، نمی ترسد که اگر فرصتش نشد چی ، چون در همین شرایط و لحظاتی که هنوز ازدواج نکرده از زندگیش و برنامه هایش لذت می برد و زندگیش بی هدف نیست . از گذر زمان و عمر به خاطر ازدواج نکردنش ناراحت نیست ، از گذر زمان لذت هم می برد و مهم برایش این است که بیهوده زمان نگذراند، به غلط از ازدواج رویگردان نباشد و موردها را بیحا و سخت گیرانه رد نکند .فکر نکند که تا ازدواج نکرده گذر زمان بیهوده است . در یک کلام از زندگی راضی هست .
    نگرشش برای ازدواج مبتنی بر عقل هست . خواستگار که می آید نمی ترسد که نکند با احساس نباشد ، سرد باشد ، .... بلکه می داند بنا به معیارهایش که بخشی هم مربوط به احساس و عواطف و غرائز هست باید بررسی کند و ..... و اینگونه و با این روند از مسیر زندگی لذت می برد و احساسات و عواطف و حتی غرائزش آرام می شوند گویی تأمین می شوند و .... از دیدن زندگی و نشاط دیگران لذت می برد و خشنود می شود و شارژ می شود نه این که حسرت بخورد و آه بکشد و افسوس بخورد ، گویی با شادی و آرامش دیگران همراه و همنوا هست .

    اینکه ما قیدهای شرعی را وسیله سرکوب احساسات کنیم نه کنترل و مدیریت آنها یعنی برمحتوای دین نیستیم و فقط ظواهرش را گرفته ایم و اینگونه به ما سخت می گذرد ، عمل به تکالیف آزار دهنده می شود و گاه اعتراض می کنیم، مثلاً اگر وقتی و زمانی خواستگاری برای ما بیاید که قبلاً ازدواجی داشته حتی فرزندی هم داشته باشد ، زود می رنجیم از خدا که ای خدا جواب این مدت پرهیزگاری من این بود ، چرا ؟ آخه چرا ؟ من این همه سال جوانی نکردم حالا اینجور موردی .....؟ یعنی احساسات ناآرام ما سر برمیآورد و با گله مندی از زندگی و خدا و احساس حسرت و یأس و نارضایتی خود را نشان می دهد

    اما اگر دین به ما کمک در مهار و کنترل احساسات و غرایز کرده باشد ، شرایط این فرد را با توانایی ها و معیارهای واقع بینانه ( نه احساساتی ) خود بررسی می کنیم و می سنجیم و محتوا را در نظر می گیریم و می بینیم آیا می توانیم در کنار چنین فردی زندگی موفقی و همراه با رشد با نرمی که برای آن در نظر گرفته ایم داشته باشیم و ..... خیلی طبیعی می سنجیم و بررسی می کنیم و بر اساس محتوا و ظواهر با اولویت محتوا تصمیم می گیریم که انتخاب کنیم یا نه . یعنی اینجا دیگر اولویت ها و نگرش ما فرق می کند .

    دینداری شکل اول پر از تعارض هست و متأسفانه خیلی از ما گرفتارشیم .










    .




    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرانک1389

    باید به احساسات و غرائزم قاطعانه بگم : من یک سری قوانین رو بدون جبر و کاملا با اختیار خودم پذیرفتم و قلبا راضی هستم و باید بهشون عمل کنم.بنابراین شما باید با من همراه باشید و تا وقت مناسب صبور باشید.کسی هم مانع بروز شما نیست اما شما هر کدام وقت و زمان مناسب خودتون رو دارید.
    یعنی باید قانعشون کنم طوری که اونها هم مقید بشن نه اینکه نسبت به تقیدات دینیم بدبین و خشمگین بشن و آرزو کنن که ای کاش چنین مقرراتی نبود!
    اتفاقاً همینجا هم نوعی سرکوب هست ، باز هم پستم را بخوان .


    فرانک ابتدا باید برای خودت و عقلانی روشن شود این تقیدات دینی یعنی چی ؟ باید روشن شود که این احساس و غرائز پیش از ازدواج باید مدیریت و کنترل شود یعنی چی ؟

    وقتی عقلانی برایت جا افتاد ، احساسات و غرائزت مرتب پارازیت نمی شوند و نیاز نیست بگی من قوانینی پذیرفته ام و باید بهشون عمل کنم ..... بلکه با روشن شدن برای عقلت ،عمل تو به گونه ای خواهد بود و چنان لذت بخش می شود که احساس و غرائزت جای خود را پیدا کرده یعنی در همون لذتت از عمل به تقیدات آگاهانه و عاقلانه جاری می شوند و شکلی از آن که در رابطه با همسر هست نیز پارازیت نمی شود چون فهمیده به وقتش و در جای خود به حق باید بروز کند.


    هرکدام از ما که میخواهیم دیندار باشیم باید بدانیم که :

    وظیفه داریم که در گام اول مقید به شریعت ( ظواهر فقهی دین باشیم ) اما نباید در این گام بمانیم بلکه باید پشتوانه عقلانی با فهم دین برای این اصول فقهی بیابیم که اولین فاز آن غور در اصول دین است که اصل و اساس هست چون با فهم اصول دین ( به صورت تحقیقی و فکری ) ( توحید ، عدل ، نبوت و امامت و معاد ) حتی دیگر نیاز نداریم تک تک حکمت احکام و تکالیف را که گاه به کنه آن نمی رسیم را دریابیم که اگر دریابیم فهم حکمت احکام است و لذت مضاعف دارد.

    به اعتقاد من خود توحید را اگر فهم کنیم و عمیق شویم حتی بقیه اصول را هم جا می اندازد و اشتیاق در عمل به فروع دین را ایجاد می کند ، آنوقت مقید بودن برای ما لذت بخش خواهد بود و این تکالیف و تقیدات ، بند و اسارت و سرکوب نخواهد بود چون ما با استدلال عقلانی یافته ایم که عین سلامت از آن بر می خیزد و سلامت نیز مایه آرامش و لذت این جهان و آن جهان هست و حتی در اوج رنجهای طبیعی این جهانی باز هم ماآرام و بانشاط خواهیم بود و ...... از مقید بودن خوددر لذت و رضایت عمیق چون زندگیمان محتوایی و معنایی هست ، محتوا و معنایی عمیق و با ثبات و جاودانه

    اینگونه دیگر تعارضی نخواهد بود .

    پس اگر خوب حرفهایم را در میافتی ، متوجه می شدی که جای کار دارد و به این زودی نمیشه گفت فهمیدم و چنان می کنم ، به لفظ و سخن نیست که آن احساسات آرام می شود ....... درگوشی بهت میگم که توحید ترا از تعارضهایت رها خواهد ساخت و توحید هم مدتی کار می برد ،اگر بخواهی ، و فکر نکن حل شد و رفت ......... ( یا رومی روم یا زنگی زنگ )

    موفق باشی

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    عزیزم



    مفهوم سرکوب را گویا متوجه نشدی .

    مثلاً در همین پستهای اخیرت گفتی این کارها را نکردم و گذاشتم برای همسرم تا او لذت ببرد . این بازهم تعارض و سرکوب دارد .


    نقل قول نوشته اصلی توسط ..............


    اما همه آنچه که لذت محسوب میشه و بعضا جز در زمان خاصی گناه باشه رو من گذاشته ام که در کنار همسر آینده ام تجربه کنم و برای لذت ایشون انجام بدم.چون برای غیر همسر حرام هستند


    کجای دین ما گفته شما این آرایش و به خود رسیدنها را برای خودت و بدور از نامحرم انجام دهی حرام هست ؟

    اگر خودت را از آنچه دوست داری و در موقعیت مناسب ( بدور از چشم نامحرم ) هم حرام نیست ( مثل آرایش و لباسهای دوست داشتنی پوشیدن ) محروم می کنی فقط بخاطر آینده و کسی دیگر ، سرکوبی آشکار است . یا باید دلیلی قانع کننده و منطقی برای نپرداختن به این امور بدور از چشم نامحرم که امکانش هست داشته باشی یا بپذیری هیچ اشکالی ندارد بدور از چشم نامحرم ودر همین مجردی چنین باشد . اگر دلیل منطقی نداشته باشی و علیرغم میلت انجام ندهی فقط بخاطر دیگری درآنیده پس سرکوب کرده ای .



    اگر برای لذت همسر گذاشته ای دیگر نباید نگران باشی که اگر او اهلش نبود چه کنی . وقتی برای او می خواهی و او دوست نداشته باشد تو هم انجام نمی دهی ...... اما این نگرانی یعنی اینها تمایلات خودت برای خودت هست که فکر می کنی جایش فقط در خانه همسر هست . یعنی دوست داری آرایش کنی ، به خودت برسی و قرو فر داشته باشی و همه را گذاشته ای برای همسر آینده و در واقع انتظار می کشی و اگر ازدواجی پیش نیاید یا همسرت اهل این برنامه ها نباشد تو حسرت میخوری و رنج می بری . دقت کن بارها در مقابل شرایطتت به من می گفتی این حق منه این همه سال برای خدا چنین کرده ام و .... مثلاً پسر داییت ........... چه وضعیتی پیدا کردی ؟؟؟ و چقدر به خدا گله داشتی !!! یادت هست .

    حتی عبادت و بندگی به امید بهشت و ترس از جهنم هم گاه مسئله سازی می کند که جای بحث ما نیست و منظورم اینه که روی تقید مبتنی بر پذیرش اصول اگر پیش برویم این حسرتها پیش نمیاد . و در همه وقت لذت می بریم . حتی از همون ساده زیستی هم لذت می بریم و انتظار نمی کشیم که یه روزی بالاخره چنان خواهم بود . یعنی احساسات و غرائز را در انتظار نگه نمی داریم بلکه آنها قانع هستند و می دانند جاشون نیست و انتظاری هم نمی کشند و آرامند و حسرت هم ندارند و از همین موقعیت که نابجا وارد نمی شوند بسیار لذت می برند .

    حرف من با توی عزیز اینه که انتظار می کشی و چشمت به روزیه که ازدواج کنی و همسری بیاید و بگی آخی چه خوب و با لذت و ولع بپردازی به کارای تا امروز نکرده .
    اما اگر درست بخوای عمل کنی یا اکنون برای خودت و در خلوت خودت و به قول ترانه جایی که نامحرم نیست راحت همین کارها را می کنی . یا بنا به باور و پذیرش منطقی و بدون سرکوب ، انجام نمی دهی و حتی از این انجام ندادن هم لذت می بری و در انتظار نمی گذاری .

    من اهل آرایش نیستم طبیعی بودن رابیشتر دوست دارم ، وانگهی لوازم آرایشی و .... هم می دانم که چون یا مواد شیمایی دارند یا در هر حال آلودگیهایی ممکنه داشته باشند را زیاد مایل نیستم به کار ببرم که آسیب به پوست و ... بزند بنا به این وضعیت دارم زندگی می کنم و لذت می برم . دوست هم دارم که همسر دلخواهم (اگر یافت شد ) از زندگی با من لذت ببرد و از جلب رضایت او لذت می برم و نگران هم نیستم که اگر روزی ازدواج کردم و همسرم خواهان آرایشی که اهلش نیستم بود چه کنم . بلکه وقت انتخاب از ایشون جویا می شوم و می فهمم روحیه اش چطوره روحیه خودم را هم شرح می دهم و اگر دیدم افراط خواه هست همین نشانه ای هست برای من اگر دیدم بطور معمول دوست دارد من هم به حد لازم به او و علائقش توجه خواهم کرد و از این توجه لذت می برم . اصلا هم نگران نیستم که روزی ازدواج نکنم و چنین نشود و آنچه دوست دارم فقط برای همسرم داشته باشم تحقق نیابد . چون همین حالا هم از مجردی و زندگی آنطور که دوست دارم و در آن خودم هستم ، دارم لذت می برم و .....

    منظورم اینه تونسته باشم با این مثال روشن کرده باشم .

    عزیزم

    نگرانی های شما پیش از اینکه اصلاً خواستگار را دیده باشی و وارد فاز شناخت شده باشی که خوره ذهنت شده و ترس به همراه دارد یعنی شدت تمایلاتی که ولع تحققش را داری و می ترسی که نشود . خوب همسرت زیاد اهل این چیزا نباشد آیا دنیا به آخر می رسد ؟ یا برای خودت نمی توانی داشته باشی ؟ چرا فقط برای او ؟ .... اگر اینطوری فکر کنی دیگه اون خودخوری وترسها را نخواهی داشت که نشونه سرکوب این احساس و غرائز هست ( در انتظار نگه داشتن آرزومندانه ، سرکوب هست )


    .

    .





  15. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    earth (دوشنبه 28 بهمن 92), khaleghezey (شنبه 26 بهمن 92), Pooh (یکشنبه 25 اسفند 92), میشل (شنبه 26 بهمن 92), خوشبختی (جمعه 02 اسفند 92), خانوم مجرد (دوشنبه 28 بهمن 92)

  16. #10
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها

    آنجا که بحث احساس هایتان و نیازهایتان به میان می آید. بیشتر از اینکه تابع آگاهی هایتان باشید، پیرو احساستان هستید.
    تعارض شما هم به همین بر می گرده.
    درست یا نادرست را فهم می کنید. اما پای عملتان نسبت به دنبال روی از آگاهی هایتان لنگ هست.
    لذا ناسازگاری بین این اجزاء پیش آمده و دچار تعارض می شوید.
    هر وقت هم دچار تعارض می شوید، سعی می کنید پازل شناختی خود را جابجا کنید. به همین منظور گاهی آگاهی ها و شناخت های خود را سانسور می کنید و آنها را ضعیف می کنید، گاهی هم سعی می کنید عمل خود را تقویت کنید تا همسان شوید.

    حالا چه باید کرد؟
    باید مسئله خودت را برای خودت بازتعریف کنی
    ارزشهایت را مجددا نمره گذاری کنی، ضریب هر ارزشت را برای خودت معلوم کنی و معیارهایت را پر رنگ کنی.

    مثال:
    به این تعارضت دقت کن.
    از یک طرف حریم بین زن و مرد را قائلی. طوری که دیگران هم این را می فهمند و به آن احترام می گذارند.
    لیکن پای احساست که میان می آید به پسر نامحرمی ابراز دوست داشتن می کنید. با او ارتباطی می گیری که با سایر مردان نمی گیری.
    خب این تعارض هست.
    در هیچ کجای دین نگفته هست. یک نامحرم که دوستش داریم می توانیم با او ارتباطی عمیقتر بگیریم و با سایر نامحرم ها دیوار بکشیم.
    حالا چرا این تعارض پیش آمده است.
    چون احساس قوی و پررنگ جلو آمده ، نیاز ما شناخت ما را در قدرت خود گرفته است.
    برای رهایی از این تعارض یا باید از چنین اعتقادات و دینی دست کشید و کاملا همگون با نیاز و احساس شد، مثل خیلی از دختر و پسرها که این کار را می کنند(البته از این تعارض رها می شوند، اما فردا در تعارض زندگی می افتند که ناشی از احساسهای بدون اعتقاد و فکر هست.)

    یا راه دیگر اینست که بیاییم به طور عملیاتی و مصداقی از همان دین واعتقادات شناخته شده بهره بگیریم و سایر احساستمان را در جهت آن هماهنگ کنیم.
    در همان دینی که شما طبق آن مسائلی را رعایت می کنید نحوه برخورد با نیازها واحساسات هم بیان شده است.


    خواهش می کنم مدتی روی مفاهیم سخت و پیچیده بالا تمرکز و دقت کنید و فکر کنید.
    شما بیش از هر زمان به فکر کردن نیاز دارید

    لینکهای زیر نیز مطالعه شود :


    ناسازگاری های شناختی و تعارض های ما

    چگونه بر ناسازگاری های شناختی خود فائق آییم؟!


    ارت عزیز

    لطفاً عمیق این پستهایی که برایت گذاشته ام با لینکها را مطالعه کن . ابنها تکالیفی هستند که مدتی باید وقت صرفشون کنی و البته باید با صبر و حوصله و امید . هرگز دنبال زود به نتیجه رسیدن و راهی کوتاه نباش که همون هم از احساس محوری که به عجله دعوت می کند ناشی می شود که باید عملاً با صبر و حوصله مهارش کنی

    تا بعد ...........





  17. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    earth (دوشنبه 28 بهمن 92), میشل (شنبه 26 بهمن 92), خوشبختی (جمعه 02 اسفند 92), دختر مهربون (جمعه 02 اسفند 92)


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. همسرم نمیتواند مرا درک کند
    توسط نارجیس در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 مرداد 94, 05:21
  2. نمیتوانم خودم را متقاعد به ازدواج کنم
    توسط سارا66 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 18 خرداد 92, 14:24
  3. چگونه رگ خواب مردی میتوان فهمید
    توسط مریم زد98 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 04 آذر 91, 13:02
  4. خیانت شوهرخواهرم به خواهرم ، من چه کار میتوانم بکنم ؟
    توسط soha10 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 آبان 91, 09:52
  5. پیامدهای سنگین یک رابطه، نه میتوانم فراموش کنم نه میتوانم ادامه بدهم
    توسط kindly girl در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 فروردین 91, 02:26

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.