به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 93 [ 00:26]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    4,247
    سطح
    41
    Points: 4,247, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    30

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چه کنم همسرم با من حرف بزند وبه من اعتماد کند؟

    سلام به همگی
    در ابتدا از مهربونی هاتون و پاسخ های راه گشایی که می دهید متشکرم.
    من30 و همسرم 37 سالشه و یه پسر 2.5 ساله داریم
    و 8سال هست که ازدواج کردیم
    هر دو دانشجوی ارشد دانشگاه ازادیم. و چون دانشگاه من 9 ساعت از شهرمون فاصله داره و رشته ام هم فنی هست .هم هزینه رفت آمدو ... و هم زمانیکه برای درس میذارم خیلی بیشتر از شوهرمه که تو شهر خودمون و یک رشته آسون درس میخونه. ایشون کارمنده. البته بخشی از هزینه هام رو از ارثیه ام میدم بقیه اش رو هم همسرم تقبل کرده.
    ما با خانواده همسرم زندگی میکنیم و تقریبا تمام مخارج جاری زندگی از سیب زمینی، پیاز و... رو انها می دن.
    همسرم خیلی به درد خانواده من میخوره و بعد از فوت پدرم( از 3 سال پیش)، نقش برادر بزرگتر رو برای خواهرام و پسر بزرگ رو برای مادرم بازی میکنه.
    خیلی مهربونه به صورت عملی ولی زبانی کم حرفه. همیشه اخمو هست و متاسفانه خیلی زود جوش میاره و داد می زنه . و خیلی قهر میکنه
    همیشه من باید انرژی خرج کنم شادباشم بخندونم و... دیگه خودمم از بس یک طرفه انرژی دادم، دیگه انرژی ادامه زندگی رو ندارم.
    متاسفانه من آدمی هستم که مناعت طبعم هیچ وقت بهم اجازه نمی داد که از کسی پول بگیرم.بابام اینو می دونست و همیشه خودش بهم می داد. ولی همسرم نه! حتی گاهی الان بهش که میگم ناراحت میشه،قهر میکنه، اصلا به من پول نمی ده، مگر زمانیکه واقعا بدونه که نیاز دارم
    بخدا پیش اومده تو جاده ماشین خراب شده و برای ماشین بعدی پول کم داشتم و آبروریزی و...
    برای خونه، خودش می ره دکوری می خره و خرج بی خودی میکنه. ولی اصلا به مدیریت مالی من اعتماد نداره و همش استرس داره که من پول ها رو الکی خرج میکنم و به باد میدم. اصلا به من پول نمی ده. فقط کارت یارانه دست منه اونم برای خرج دانشگاه.که همیشه لب مرزی بس میشه. نه لباسی نه گوشتی نه میوه ای ...
    بهش میگم حالا که به من اعتماد نداری این موارد رو تو خونه نداریم تهیه کن! سرم داد میزنه و با کلی غر میره خرید.
    خیلی وقتا که مطمئن هستم پول داره بهش لیست خرید رو میدم ولی بازم ناراحت میشه. بخدا من خانم قانعی هستم این رو از مقایسه خودم با بقیه همسن و سالهام میفهمم و دوستام و خانواده ام و حتی خود همسرم میگه. موندم چطور ازش پول بخوام که ناراحت نشه؟ چکار کنم که باهام حرف بزنه؟لطفا کمکم کنید

  2. 2 کاربر از پست مفید taravat_shadi تشکرکرده اند .

    bichare22 (یکشنبه 18 خرداد 93), ساحل75 (یکشنبه 18 خرداد 93)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 93 [ 00:26]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    4,247
    سطح
    41
    Points: 4,247, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    30

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا کسی بهم جواب نمی ده؟


  4. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شما قبلا شاغل بودین؟

    ادامه تحصیلتون برای اشتغال کمکتون می کنه؟
    با هدف خاصی با این همه هزینه و سختی 9 ساعت راه، درس می خونید؟

    همسرتون که بخشی از هزینه های تحصیل شما را قبول کرده، احتمالا اگر توان مالی داشت، در هزینه های منزل کوتاهی نمی کرد.
    شاید واقعا از نظر مالی تا این حد براش ممکنه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  5. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 20 خرداد 93), taravat_shadi (سه شنبه 20 خرداد 93)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 93 [ 00:26]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    4,247
    سطح
    41
    Points: 4,247, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    30

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    بله من هم کارمند بودم و هم عصرها در موسسات آموزشی(کنکور و دانشگاه) تدریس بر میداشتم.و درآمد خوبی داشتم و از درآمد خودم،برای خودم و خونه خرج میکردم. همسرم خرجی من رو نمیداد. ولی با فوت پدرم و همزمان بارداری خودم چنان زمینگیر شدم(هم روحی و هم جسمی )بیشتر از 9 ماه، که شغل هام رو از دست دادم. در طی بارداری برای بهتر شدن اوضاع خودم وبرآوردن آرزوی پدرم و فراهم کردن ی نقطه امید برای خودم، شروع کردم به درس خوندن برای ارشد.و الان که فکر میکنم اون موقع بهترین تصمیم رو گرفتم وگرنه مطمئنا افسرده می شدم.چون وابستگی بسیار شدیدی به پدرم و شغلم داشتم.با اتمام این دوره از تحصیل میتونم به صورت جدی تر تو دانشگاه تدریس کنم که استعداد ویژه ای برای این شغل در وجود خودم حس میکنم.

    متاسفانه این اخلاق همسرم به الان مربوط نمی شه و از اول زندگیمون بوده. همونطور که قبلا هم عرض کردم خودش هرجوربخواد خرج میکنهحتی گاهی هدایای خیلی گروون برام از مسافرت هایی که میره،میخره.که اصلا برام قابل استفاده نیست. ولی حتی هزار تومان قبل مسافرتش به من پول نمی ده.همیشه هم هشتش گرو نه شه.

    قبلا هر دوماه یکبار یک لیست خرید حاضر میکردم و باهم می رفتیم فروشگاه.هنوز به در فروشگاه نرسیده بودیم خط و نشون کشیدن هاش رو شروع میکردو دل منو خون میکرد منم خیلی چیزا که به نظرم خیلی ضروری نبودن رو حذف میکردیم.بعد وقتی میرسیدیم،خودش هرچی دلش می خواست و میدید بدون برنامه ریزی و اولویت بندی بر می داشت. و خیلی بیشتر از آنچه که من تو لیستم محاسبه کرده بودم خرج میکرد که خیلی هاش ضروری نبودن ومواردی که لازم بود تو خونه،تهیه نشده بود.

    ببینید سوال: همه خانم ها برای خرجی خودشون باید برن سر کار؟مگه اگه خانمی درآمد داشت دیگه مسئولیت خرجی ش به گردن خودش می افته؟

    من مجبورم برای خودم کاری جور کنم به هر سختی که هست و درآمدی دست وپاکنم تا بتونم بقیه عمرم رو راحت بگذرونم .بااینکه همسر دارم!!!

    میخوام کمکم کنید بهم راهی نشون بدید که همسرم،بدون اینکه بهش رو بزنم خرجی خونه رو بذاره رو میز و بگه این خرج این ماه خونه،خانمی مدیریت کن.کم هم باشه راضیم به خدا!
    فقط بهم اعتماد کنه،من رو هم آدم حساب کنه.
    میخوام کمکم کنید تا بتونم دل همسرم رو بدست بیارم باهام حرف بزنه،وقتی میخندم نگه چقدر تو الکی خوشی!!! چقدر مسخره میخندی!!!
    واقعا ازاین زندگی خشک و سرد خسته شدم.


    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    شما قبلا شاغل بودین؟

    ادامه تحصیلتون برای اشتغال کمکتون می کنه؟
    با هدف خاصی با این همه هزینه و سختی 9 ساعت راه، درس می خونید؟

    همسرتون که بخشی از هزینه های تحصیل شما را قبول کرده، احتمالا اگر توان مالی داشت، در هزینه های منزل کوتاهی نمی کرد.
    شاید واقعا از نظر مالی تا این حد براش ممکنه.
    با سلام
    بله من هم کارمند بودم و هم عصرها در موسسات آموزشی(کنکور و دانشگاه) تدریس بر میداشتم.و درآمد خوبی داشتم و از درآمد خودم،برای خودم و خونه خرج میکردم. همسرم خرجی من رو نمیداد. ولی با فوت پدرم و همزمان بارداری خودم چنان زمینگیر شدم(هم روحی و هم جسمی )بیشتر از 9 ماه، که شغل هام رو از دست دادم.

    در طی بارداری برای بهتر شدن اوضاع خودم وبرآوردن آرزوی پدرم و فراهم کردن ی نقطه امید برای خودم، شروع کردم به درس خوندن برای ارشد.
    و الان که فکر میکنم اون موقع بهترین تصمیم رو گرفتم وگرنه مطمئنا افسرده می شدم.چون وابستگی بسیار شدیدی به پدرم و شغلم داشتم.

    با اتمام این دوره از تحصیل میتونم به صورت جدی تر تو دانشگاه تدریس کنم که استعداد ویژه ای برای این شغل در وجود خودم حس میکنم.

    متاسفانه این اخلاق همسرم به الان مربوط نمی شه و از اول زندگیمون بوده. همونطور که قبلا هم عرض کردم خودش هرجوربخواد خرج میکنهحتی گاهی هدایای خیلی گروون برام از مسافرت هایی که میره،میخره.که اصلا برام قابل استفاده نیست. ولی حتی هزار تومان قبل مسافرتش به من پول نمی ده.همیشه هم هشتش گرو نه شه.

    قبلا هر دوماه یکبار یک لیست خرید حاضر میکردم و باهم می رفتیم فروشگاه.هنوز به در فروشگاه نرسیده بودیم خط و نشون کشیدن هاش رو شروع میکردو دل منو خون میکرد منم خیلی چیزا که به نظرم خیلی ضروری نبودن رو حذف میکردیم.بعد وقتی میرسیدیم،خودش هرچی دلش می خواست و میدید بدون برنامه ریزی و اولویت بندی بر می داشت. و خیلی بیشتر از آنچه که من تو لیستم محاسبه کرده بودم خرج میکرد که خیلی هاش ضروری نبودن ومواردی که لازم بود تو خونه،تهیه نشده بود.

    ببینید سوال: همه خانم ها برای خرجی خودشون باید برن سر کار؟مگه اگه خانمی درآمد داشت دیگه مسئولیت خرجی ش به گردن خودش می افته؟

    من مجبورم برای خودم کاری جور کنم به هر سختی که هست و درآمدی دست وپاکنم تا بتونم بقیه عمرم رو راحت بگذرونم .
    بااینکه همسر دارم!!!

    میخوام کمکم کنید بهم راهی نشون بدید که همسرم،بدون اینکه بهش رو بزنم خرجی خونه رو بذاره رو میز و بگه این خرج این ماه خونه،خانمی مدیریت کن.کم هم باشه راضیم به خدا!
    فقط بهم اعتماد کنه،من رو هم آدم حساب کنه.
    میخوام کمکم کنید تا بتونم دل همسرم رو بدست بیارم باهام حرف بزنه،وقتی میخندم نگه چقدر تو الکی خوشی!!! چقدر مسخره میخندی!!!
    واقعا ازاین زندگی خشک و سرد خسته شدم.
    [IMG]file:///C:\Users\jo\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\cli p_image001.gif[/IMG]

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    شما قبلا شاغل بودین؟

    ادامه تحصیلتون برای اشتغال کمکتون می کنه؟
    با هدف خاصی با این همه هزینه و سختی 9 ساعت راه، درس می خونید؟

    همسرتون که بخشی از هزینه های تحصیل شما را قبول کرده، احتمالا اگر توان مالی داشت، در هزینه های منزل کوتاهی نمی کرد.
    شاید واقعا از نظر مالی تا این حد براش ممکنه.

  7. کاربر روبرو از پست مفید taravat_shadi تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 20 خرداد 93)

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو طراوت گرامی

    با سپاس از بانو شیدا.

    الان دوتا تفکر هست بین ما مردا:
    1.زنا توی خرج کردن ولخرج هستند و ببخشید تا نوک بینیشونو میبینن و ناقص العقل هستند البته در تعدادی از نا حق دارن ولی نه همشون)مدیریت مالی ندارن
    2.چطوریه حقوق زن و مرد مساویه مهریه میگیرین سر کار میرین ولی نوبت به خرج کردن حقوقتون میشه حقوق زن برای خودشه؟!!! یک بام و دو هوا نمیشه

    کاری به درست یا غلط بودن نظریات بالا ندارم البته تا حدود کمی درسته.البته یکم نه بیشتر

    البته واقع نگر بخوایم باشیم انصافا زنا توی اکثر موارد از ما مردا حسابگرتر هستند نمونش هم شوهر شما واقعا هم همینه چه خود من و چه اطرافیان وقتی مردها را در مدیریت مخارجشان دقت میکنماکثرا بدین صورته.

    شما قبلا شاغل بودید خدا پدرتان را بیامرزه نور به قبرشان بباره شما شاغل بودید ایشونم شاغل بودن خوب درآمدتان خوب بودش و خرجی نداشتید به اون صورت حالا شما نه اون درامد را دارید تازه به اضافه اون کلی هم خرج روی دست ایشون گذاشتید!(دارم از دید مردا نگاه میکنم ببخشید مکانیکیه و منطقیه) خوب والا هر مردی هم باهش زور داره براش از ما مردا خیلی توقع نداشته باشید احساسات شما زنها را در این مواقع درک کنیم ماها مثل ماشین حسابیم اکثرا اولویت مسائل مالیه تقریبا برای اکثر مردا مثل اولویت توی کار کردن خوب ذاتمون اینجوریه.
    و تازه از کجا معلوم که بعد اتمام درستان سرکاری مشغول بشید؟!!

    از دید مردانه ببینیم ایشون حق دارن.از دید واقعی ببینیم شما هم حق دارید.
    نتیجه دوطرف حق دارید و رفتار ایشون با اینکه اشتباه هستش ولی فعلا تا وقتی درستان تمام بشه و جایی مشغول بشید وضعیت فکر کنم همینه بهتره بسازید یا جایی حداقل بصورت پاره وقت مشغول به اشتغال بشید و کسب درآمد.

    در مورد سوالتان:خانوم منم خودش خرجشو میده دقیقا هم مثل شما دوست نداره بهم بگه پول بده گرچه توی خونه ما همیشه پول روی میز هست لازمش بشه ورمیداره

    شما بهتره جایی مشغول بکار بشید بقول معروف هرکی خربزه میخوره پای لرزشم باید بشینه دوست داری ادامه تحصیل بدی این خیلی خوبه پس سعی کن جایی شاغل بشی.

    ببخشید دیگه از دید یک آقا به این مسئله نگاه کردم گرچه انصافا درست نیست
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  9. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    taravat_shadi (سه شنبه 20 خرداد 93), شیدا. (سه شنبه 20 خرداد 93)

  10. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    طراوت - شادی عزیز،

    همونطور که آقای خاله قزی گفتند، فکر می کنم هزینه های زندگی شما توی این دوران خیلی بالا رفته.
    شما قبلا شاغل بودید و کمک خرج خانواده.
    الان هم شما و هم همسرتون دانشگاه آزاد می رید. درآمد قبلی کم شده و هزینه ها زیاد. شرایط اقتصادی سالهای اخیر را هم بهش اضافه کنید.

    شما هشت سال با اخلاق شوهرتون در این زمینه ساختید و زندگی کردید،
    چیزی که باعث شده تحملتون کم بشه، مشکلات دیگه ای هست که در این شرایط دارید.

    موضوع دیگه این هست که شما در سالهایی که شاغل بودید و دو تا شغل داشتید و درآمد خوبی،
    چیزی برای خودتون پس انداز نکردید که الان حتی برای هزینه یک رفت و آمد ساده نگران هستید.

    اینقدر در مدیریت پولی که در دسترستون هست دقت ندارید و آینده نگری ندارید،
    که با خراب شدن ماشین، برای اینکه یک ماشین دیگه سوار بشید پول ندارید،

    با فوت پدرتون هر دو شغل خودتون را از دست دادید،
    اینها همه برای همسرتون علامت هشداردهنده است که همسر من در این زمینه توانمند نیست و باید حواسم باشه.

    با مثالهای فوق بگید همسرتون چطور می تونه به مدیریت مالی شما اعتماد کنه؟

    اگر موضوع خراب شدن ماشین را براش گفته باشی، حتما با خودش گفته حواسم باشه مسائل مالی را ندم دست ایشون، یه روزی یه جایی همه را گرفتار می کنه!!

    رفتار همسرتون درست نیست که مواد غذایی برای خونه تهیه نمی کنه،
    ولی فکر می کنم یه مقدارش هم مربوط به شرایط خانواده تون هست.
    این که شما بعد از هشت سال زندگی و شاغل بودن هر دو نفرتون، هنوز پیاز سیب زمینی از خونه ی مادر همسرتون تهیه می کنید، نشون دهنده اولویت بندیهای شخصی شماست.
    همسرتون اگر می خواست توی مسائل مالی خساست داشته باشه، هزینه دانشگاه شما را نمی داد. اون هم در شهری با 9 ساعت فاصله و با داشتن یک بچه دو ساله.

    نظر من کارشناسی نیست و برداشت شخصی خودم هست،
    فکر می کنم شما استقلال خانواده تون را به رسمیت شناخته نشده (برای خودتون و مخصوصا همسرتون)
    همسرتون شما را عضوی از خانواده ی بزرگ خودش می بینه. مثل خانواده های سنتی و گسترده.
    به همون نسبت شما هم از تبعات این نوع زندگی بی نصیب نمی مونید.

    حتی اشاره ای که به مرگ پدرتون، تاثیرش روی شما، حمایتهای همسرتون از خانواده شما و ... کردید، تا حدودی تایید کننده برداشت من هست.

    ببخشید اگر کمی خشن به موضوع نگاه کردم
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  11. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 20 خرداد 93), taravat_shadi (سه شنبه 20 خرداد 93)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 93 [ 00:26]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    4,247
    سطح
    41
    Points: 4,247, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    30

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با عرض سلام مجدد خدمت دوستان گرانقدرم؛ شیدای عزیز و آقای خاله قزی
    بسیار سپاسگزارم به لحاظ پاسخ های جامع و کاملا منطقی تون. من دنبال راه حل میگردم، دنبال کسی که از زاویه دید من به موضوع نگاه نکنه. و مثل خودم با احساساست پاسخ نده. تا بتونم چاره ای پیدا کنم . و الحمدلله شما کمک بزرگی به من میکنید.
    من به خاطر وقتی که برای درس خوندن هم میگذارم از طرف همسرم با اخم و ناراحتی مواجه میشم.بعد چطور کار پاره وقت هم بردارم؟شما بگید آقای خاله قزی،از نگاه مردونه آیا چون درآمدی هر چند جزئی میارم همسرم استقبال خواهد کرد؟ و ناراحتی هاش کمتر خواهد شد؟
    شیدای عزیزم؛ واقعیت امر اینه که ما با پدر ومادر همسرم باهم هرچی پس انداز داشتیم و هرچی تونستیم وام و قرض و قوله تا یک خونه دوواحدی ساختیم(یک واحد ما،یک واحد هم پدر و مادرش). و حقوق همسرم کامل برای قسط ها می رفت وخرج های خونه سازی.حقوق من هم برای خرج جاری زندگی و درمان ناباروری مون.
    ولی به نکته خوبی اشاره کردید: اجازه استقلال خانوادگی به ما داده نمیشه و البته همسرم هم نمی خواد که اینطور باشه.(تک فرزنده)
    دیشب بهم گفت برای اینکه از این وضعیت خارج شیم، میخوام با بابام صحبت کنم که خونه رو بفروشیم ی خونه 3 خوابه کرایه کنیم باهم زندگی کنیم و پول خونه رو سرمایه گذاری کنیم این شرایط 2-3 سال طول میکشه. مغزم داشت سوت میکشید.
    آخه پدر ومادر همسرم خیلی گیر میدن. به لباس پوشیدن تو خونه،به آشپزی، به تک تک حرکات آدم کار دارن.بی اجازه و در زدن وارد خونه میشن.حتی اگه در قفل کنم.کلید میندازن میان تو.همه اتفاقات زندگیم رو آنلاین خاله ها و عمه هاش داشتن (یک سال شرایط زندگی مستاجری همراه با اونارو داشتم کارم به مصرف قرص های آرام بخش کشیده بود. )
    من چکارکنم؟ تا حالا غصه ام پول بود و اخلاقش، حالا زندگی 5 نفره هم اضافه شده اونم با این شرایط. فکرنکنم عروسای قدیمی هم اینقدر زندگی هاشون قاطی زندگی مادرشوهرشون بوده باشه و اینقدر مثل من خاک توسر شده باشن!!!
    من چکار کنم دوباره حماقت کنم و برم زیر یک سقف با اونا زندگی کنم یا 2-3 سال هم یک عمره و نباید با خون دل خوردن گذروند؟
    لطفا با من راحت حرف بزنید من به دلم نمیاد، و پیشنهاد هاتون رو ارائه بدهید انقدر حرفای درشت شنیدم که دلم محکم شده

    مجدد از پاسخ هایی که ارائه فرمودید و پاسخ هایی که خواهید داد متشکرم

  13. کاربر روبرو از پست مفید taravat_shadi تشکرکرده است .

    شیدا. (سه شنبه 20 خرداد 93)

  14. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    فکر می کنم با هم توی یک واحد آپارتمان زندگی کردن را نباید قبول کنید.
    بعد از هشت سال زندگی، تازه می خواین دسته جمعی زندگی کنید؟

    تاپیکت را ادامه بده و سعی کن یه راهی پیدا کن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  15. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 20 خرداد 93), taravat_shadi (سه شنبه 20 خرداد 93)

  16. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    طراوت جان،

    این پستها را بخون. اونطور که در اولین پست تاپیک توضیح داده شده، پستهای تخصصی مدیر همدردی هست.

    استقلال در ازدواج

    مشکل با مادر همسر

    رفتار من در مقابل خانواده همسرم چگونه در جذب همسرم موثر خواهد بود؟ همراه باشم یا بی تفاوت

    یا من یا مادرش / آخه چرا شوهرم مادرش را به من ترجیح می دهد؟

    می دونم که بعضیهاش با مشکل شما متفاوت هست، اما مطالبش طوری هست که می تونه کمکتون کنه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  17. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    taravat_shadi (چهارشنبه 21 خرداد 93)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 93 [ 00:26]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    4,247
    سطح
    41
    Points: 4,247, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    30

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شیدای عزیزم سلام
    متشکرم


    حتما مطالعه میکنم و سعی میکنم تا جایی که ممکنه عمل کنم.


    اصلا دیگه استقلال رو گذاشته بودم کنار،شده بود جز آرزوهای بعد از مرگم. یعنی ممکنه ی روز که از خواب بیدار میشم اولین چهره ای که مبینم چهره مادرشوهر وپدرشوهرم نباشه؟
    خوبی هاشون هم کم نیست ولی زندگی مونو از حالت زندگی نرمال خارج کرده،البته من تا حالا زندگی نرمال رو تجربه نکردم ولی زندگی دوستانم رو دیدم. زندگی که مادرشوهر برای محبت کردن به پسرش،لباس پوشیدنش،مسافرت کردنش، مادری کردن به نوه و حتی شیردادن به نوه با عروسش رقابت نمیکنه! دقیقا مثل جهیزیه عروسش لوازم خونه نمیخره! و...
    در بین اقوام همسرم ،من یک موجود ضعیف وننر و لوس هستم که مادرهمسرم من رو تر و خشک میکنه واگه به دستم لیوان آب نده من از تشنگی میمیرم.بخدا قسم اینطور جاانداخته،در حالیکه واقعا اینطور نیست! الان همه از حسادت به من دارن خفه میشن ولی هیچ کی از دردم خبر نداره.
    رفت و آمد ما با خانواده من هر 10 روز یا 2 هفته یکبار و در حد یک عصرانه یا وعده غذاییه و باکیفیت و خیلی خوب برگزار میشه اگر هم همسرم کاری از دستش بربیاد انجام میده و...
    ولی باخانواده همسرم نه! روابط خیلی زیاد و آزار دهنده(به لحاظ کمبود قلمرو شخصی).البته من هیچ وقت بی احترامی نکردم فقط خودم اذیت میشم


    باز هم متشکرم و مطالعه خواهم کرد.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.