-
"به جای خود خوری، باید رک و مودبانه و قاطعیت از احساسات آزارنده خودتون با همسرتون صحبت کنید.البته بدون درگیری، دعوا و ....":104::104:
شمیم الزهرای عزیز؛ حتما حتما روش فکر کن و تمرین کن با لحنی سرشار از عاطفه و عشق و توام با جدیت بیان کنی؛ نه مختص الان و در مورد دختر خاله؛ بلکه برای همیشه ی زندگی مشترکتون!
خیلی راحت توی چشمای همسرت نگاه کن و راجع به احساساتت حرف بزن؛ محبت و نگاه شیرین و احساسات زنانه ات کار خودش رو میکنه؛ مطمئن باش!
-
-
سلام شمیم الزهرای عزیزم
منم این مشکل شما رو دارم
میدونم که خیلی سخته و خیلی عذاب آوره
منم در اکثر موارد وقتی شوهرم با دختر خاله هاش دست میده کم میارم و نمیتونم تحمل کنم و خودمو با یه چیزای دیگه سرگرم میکنم تا نبینم و توو بحثاشون نباشم
این دختر خاله های شوهر من هم سالی 1 یا 2 بار میان پیش ما
خیلی راحتن و شوخی میکنن و صمیمی هستن و لباس راحت می پو شن و حتی روبوسی میکنن
اما آخه یکی دوتا نیستن که شوهرم بشون دست نده
اما من نسبت به کی از دختر خاله هاش خیلی مشکوکم حس کردم یه حسی بین اون و شوهرم بوده
آخه یه بار توو فیسبوک شوهرم دیدم که پیغام های تقریبا زیادی با اون دختر خالش داشته و خیلی بهشون شک دارم
-
شمیم الزهرای گرامی
چند روز قبل قصد ارسال داشتم که متاسفانه اینترنتم قطع شد.
در ادامه نظر مدیر همدردی ، لازمست شما در خصوص نحوه "بیان جراتمندانه " ، تمرین کنید.
اصلا نیازی به خود خوری ، یا سانسور خودتون نیست. صرف نظر از اعتقادات و باورهای اسلامی ، صمیمت بیش از حد همسرتون با دختر خاله اش شما رو آزرده کرده ، نحوه"بیان جراتمندانه " این آزردگی چیزیه که بهش نیاز دارید.
کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه رو ببینید.
http://www.hamdardi.net/thread-18343.html
یه نیم نگاهی هم به حساسیتهای افراطی و حسادتهای زنانه داشته باشید.
-
سلام
کاملا بهتون حق میدم و میفهمم چه زجری داره چون منم تقریبا ارتباطم با دخترای فامیل مث ارتباط شما با مردای فامیله و خانوادم مذهبین ولی همسرم اصلا رعایت نمیکنه زیاد ( البته اصلا به جون و اینا صدا نمیکنه ولی راحته باهاشون و دست هم نمیده) ولی همین عذابم میده گاهی برا همین میگم درکتون میکنم.
این طور افراد شاید هیچی تو دلشون نباشه و واقعا هم عاشق شما باشه و هیچ حسی به دختر خالش نداشته باشه ولی یه شیطنتی توی ذاتشون هست که نمیشه کاریش کرد.
توی فامیل ما هم مردایی میشناسم که حتی با زنش توی ماشین هستن برای خانمای دیگه یه بوق و چشمکی میزنه و حتی جلوی زنش از دخترایی که ازشون خاستگاری کرده حرف میزنه به راحتی ولی زنش دیگه این چیزا براش مهم نیست و عادت کرده.
میخواستم بگم تغییر این افراد خیلی سخته و شایدم ناممکن.... اگر دوسش داری باید همینطوری قبولش کنی و کنار بیای باهاش
-
سلام
من استنباطم اینکه که یک چیزی این وسط گم شده
منظورم اینکه بالاخره همسر شما بعد ازین مدتی که با شما ازدواج کرده خوب میدونه که شما این تیپی نیستین و ازین رفتارا خوشتون نمیاد اما میخوام شما رو به این نکته متوجه کنم که ازین حرف نتیجه نگیرین که پس ایشون میخواد با شما لج بازی کنه .....نه اصلن
من فک میکنم از دو حالت خارج نیس....یا وقتی اینکارا رو میکنه اصلن حواسش نیس و داره با فرهنگ خانوادگی خودش رفتار میکنه.....که این خیلی محتمله....چون میگین تازگی دیگه مث اولا نیس و بیشتر رعایت میکنه.....این نشون میده که همسرتون انسان فهمیده ایه و حس بد شما رو درک کرده
اما یه حالت دیگه هم داره....شاید ایشون بخاطر طبع گرمی که داره با این رفتار میخواد حس شما رو برانگیخته کنه و شما رو وادار کنه که یکم راحتتر....گرمتر و کم پوشش تر با ایشون باشید
میدونم شما سعی خودتونو تا حالا کردین اما بعنوان یک مرد توصیه میکنم یکم سعی بیشتری بکنین و از معجزه خوراکیها برای کاهش حرارت همسرتون و گرمتر شدن خودتون استفاده کنین
خییییییلی عذرخواهی میکنم که اینجوری راحت صحبت کردم:redface-new:
-
شمیم الزهرای عزیز منم همین مشکلو دارم.
شوهرم تلفنی هم صحبت کرده جلوی من با دختر خالش و راحت میگفت کثافت دلم برات تنگ شده و ....
روزی که برای اولین بار خونه خالش هم رفته بودیم و من غریب بودم منو ول کرده بود داشت با دختر خالش حرف میزد و هیشکی با من صحبت نمیکرد.
تو این لحظات حسی که به آدم دست میده گفتنی نیست . من متنفر میشم از شوهرم. حالم که بی فکری اون دختر خاله بهم میخوره و دلم میخواد جمعو ترک کنم.
به شوهرمم گفتم . گفت : برو بابا دختر خالمه از اول باهم راحت بودیم. توام برو با پسر خالت راحت باش. ( البته کاملا حساسه رو پسرای فامیل ما با اینکه من کلا با هیشکی حرف هم نمیزنم چه برسه که گرم بگیرم.)
این بدتره که خودش راحت باشه و نذاره تو راحت باشی.
میخوام بگم که میتونی بگی اما انتظار همچین عکس العمل هایی رو هم داشته باش. ممکنه هم خوب برخورد کنن. شوهر من یبار گفت باشه اما اصلا تغییری نکرد و با شاگرد های دخترش هم شوخی و خنده داشت.
من بهش زنگ زدم و گفتم دیگه بهت اعتماد ندارم . همین باعث شد که بگه دیگه کلاس دختر بر نمیداره اما بازم میخواد برداره.
میبینی؟
کاملا ما نظر آقا محمد موافقم چیزی تو دلشون نیست اما یه شطیتونی دارن که ترک نخواهد شد. شوهرم خودش اینو مستقیما گفت.
تو به شوهرت بگو اما اگر مخالفت دیدی بیخیال شو. میگذره و عادت میکنی. دیدم کسایی که عادت کردن. نگران نباش. سخته اما میشه
- - - Updated - - -
شمیم الزهرای عزیز منم همین مشکلو دارم.
شوهرم تلفنی هم صحبت کرده جلوی من با دختر خالش و راحت میگفت کثافت دلم برات تنگ شده و ....
روزی که برای اولین بار خونه خالش هم رفته بودیم و من غریب بودم منو ول کرده بود داشت با دختر خالش حرف میزد و هیشکی با من صحبت نمیکرد.
تو این لحظات حسی که به آدم دست میده گفتنی نیست . من متنفر میشم از شوهرم. حالم که بی فکری اون دختر خاله بهم میخوره و دلم میخواد جمعو ترک کنم.
به شوهرمم گفتم . گفت : برو بابا دختر خالمه از اول باهم راحت بودیم. توام برو با پسر خالت راحت باش. ( البته کاملا حساسه رو پسرای فامیل ما با اینکه من کلا با هیشکی حرف هم نمیزنم چه برسه که گرم بگیرم.)
این بدتره که خودش راحت باشه و نذاره تو راحت باشی.
میخوام بگم که میتونی بگی اما انتظار همچین عکس العمل هایی رو هم داشته باش. ممکنه هم خوب برخورد کنن. شوهر من یبار گفت باشه اما اصلا تغییری نکرد و با شاگرد های دخترش هم شوخی و خنده داشت.
من بهش زنگ زدم و گفتم دیگه بهت اعتماد ندارم . همین باعث شد که بگه دیگه کلاس دختر بر نمیداره اما بازم میخواد برداره.
میبینی؟
کاملا ما نظر آقا محمد موافقم چیزی تو دلشون نیست اما یه شطیتونی دارن که ترک نخواهد شد. شوهرم خودش اینو مستقیما گفت.
تو به شوهرت بگو اما اگر مخالفت دیدی بیخیال شو. میگذره و عادت میکنی. دیدم کسایی که عادت کردن. نگران نباش. سخته اما میشه
-
عزیزم من هم با دست دادن شوهرم و حتی روبوسی کردنش با بعضی از دختر خاله هاش مشکل خاصی ندارم مخصوصا اگه ازدواج کرده باشن و خودم از نوع رفتارها و حالت هاشون فهمیده باشم که دختر خوب و نجیبیه دیگه واسم سخت نیست
اما درباره یکی از دختر خاله هاش که گفتم توو فیسبوک خیلی پیغام داشت ازش واسم خیلی خیلی عذاب آوره که حتی باهاش حرف بزنه
اولین باری هم که دیدم این دختر خالشو شوهرم بهش دست نداد چون از قبل از اینکه بیان بهم گفته بود که دختر خاله هاش باهاش دست میدن و منم گفتم اصلا از این حرکت خوشم نمیاد
اما وقتی شوهرم بهش دست نداد دختر خالش با شوخی زد توو سر شوهرم
بعدش هم که نشسته بودیم همین دخترخالش به خواهرشوهرم یواشکی گفت داداشت که میخواسته زن بگیره چرا رفته سراغ غریبه این همه دختر خاله داره یکیش هم من که دم بختم
حالا این حرفش شوخی بوده یا نه من خیلی ناراحت شدم و دیگه احساس کردم که اون به نیت خواهر برادری با شوهر من دست نمیده
حتی گاهی اوقات احساس کردم (توو مسافرتی که رفته بودیم خونشون) که پیش شوهر من داره عشوه میاد
و یه بار که خیلی ناراحت شدم به شوهرم گفتم که من مثلا با این دختر خالت مشکلی ندارم که بهش دست میدی چون فهمیدم دختر خوبیه
اما با این یکی اصلا دوست ندارم که بهش دست بدی و ذلیلش هم کامل بهش توضیح دادم و بعد از چند روزی شوهرم بهم گفت که منم دیگه ازش خوشم نمیاد به عنوان یه دختر خاله چون احساس میکنم یه خورده ای دختر سبکیه
و کم کم دیگه خیلی بهش محل نذاشت و الان من راحت ترم
منم رابطمو با این دختر خالش قطع نکردم حتی گاهی بهم پیام میدیم و کاری نکردم که بعد از اون قضیه شوهرم نسبت بهش حساس بشه
عزیزم تو هم اگه احساس کردی که این دختر خاله شوهرت دختر سبکیه یا .... راحت به همسرت بگو که داری عذاب میکشی و این موضوع باعث میشه از شوهرت دلخور شی و ازش فاصله بگیری
ببخشید که خیلی طولانی شد