سلام آقای love less
دیروز اینترنتم مشکل داشت.برای همین تالار نبودم.
در مورد این سوالتان:
نوشته اصلی توسط
love less
سلام
حالا موندم که ایا در برابر این مسائل سکوت کنم یا نه؟
راهنمایی کنید وظیفه من چیه؟تا چه حده؟هیچی نگم؟اون شبا رو بشینم غصه بخورم ؟بارها این مباحث خیلی بالا گرفته که بدجور نگران شدم از اینده ی این وضعیت.
همین چیزاست که می ترسم ازدواج کنم.یعنی اگه روزی همسرم وارد این مسائل بشه ، از همین الان بهش بگید که بهتره نشه...
---------------------------------------------------------------------
دوست گرامی خانم مصباح الهدی گرامی :
حالا سوال من :
1-ایا شما و دوستان هم جنستون هم از این سیاست های زنانه که صحبتش شد(مدنظر جناب معاون کلانتر عزیز) دارید یانه؟ یک کلام.اره یا نه؟ خیلی واسم مهمه.
خواهش میکنم پاسخ بدید.
--------------------------------------------------------------------
در مورد مسائل فرهنگی قبول دارم که تو ایران واقعا مشکل داریم. مثلا من خودم از غیبت متنفرم. تو جمع که قرار می گیرم اگر هم سن های خودم باشند که قشنگ رک می گم ولی تو مهمونی ها و... من زیاد خودم را اذیت نمی کنم یا بحث را عوض می کنم یا پا می شم می رم با بچه ها بازی می کنم که هنوز دروغ و غیبت بلد نیستند. هنوز چشم و هم چشمی بلد نیستند. خودم را اذیت نمی کنم وظیفه من در همین حده که می تونم نه بیشتر.شما هم که همیشه کنار زن دادش هاتون نیستین که بی تفاوتی پیشه کنید.
چقدر دوستان خوب راهنماییتون کردند من هم استفاده بردم. اتفاقا مثال واحد عزیز خوب بود.منظورشون اینه که بالاخره این هایی که شما ذکر کردین هم به نوعی بیماری اخلاقی محسوب می شن.و به نظر من وقتی شخصیت یکی تو 30 سال شکل بگیره عوض کردنش خیلی سخت میشه و واقعا اون شخص غیر ارادی اون فعل را نجام می ده. پس به نوعی شما می تونید با این دیدگاه آنها را درک کنید و پیش خودتون بگید دست خودشون نیست و رها کنید. کلا کار نداشته باشید.غصه خوردن نداره. آدم برای خیلی چیزهای مهم تر می تونه غصه بخوره. چیزهایی که ارزش داشته باشه .چیزهایی که در اختیارشه و می تونه تغییرشون بده این قدری هست که آدم وقت نکنه به باقی مسائل فکر کنه.
چند حالت وجود داره که خانمی اهل این برنامه ها نباشه:
1)ایمانی که قلبی باشه و ارثی نباشه. یعنی مثلا فقط چون مادر پدرش مسلمان هستند مسلمان نباشه.
2) اخلاق خیلی خوبی داشته باشه و واقعا خوش قلب باشه. واقعا اینکه می گن چقدر اخلاق از زیبایی مهم تره تو زندگی راسته.
3) این قدر هدف های بهتری تو زندگی داشته باشه که این بحث های خاله زنکی براش اهمیتی نداشته باشه یا وقتش را نداشته باشه.
یه مشاوری تو همین تلویزیون(!) می گفت خانم ها ماهیتشون اجتماعی هست.و از بودن در اجتماع انرژی می گیرند.مثلا آقایون وقتی ناراحت می شن دوست دارن تنها باشن ولی خانم ها این طور نیستند و دوست دارند با دوستشون درد و دل کنند. و کلا از هم جنس هاشون هم انرژی می گیرند.
بعد می گفت وقتی خانمی اوقات زیاد اضافه و تلف شده داشته باشه به سمت افسردگی پیش می ره و به تمام چیزها فکر می کنه. خواهر شوهرم چی گفت؟ فلانی چی برای من کادو گرفت؟ چه کسی را شام دعوت کنم؟ چرا مادر شوهرم همچین حرفی زد و ...
یعنی چون خودش دغدغه های ذهنی مفید نداره،ذهن برای خودش هزار جور دغدغه می سازه.و اگر افکار منفی باشه که به همون سمت افسردگی می ره.
و به طور اتوماتیک همین جوری هم خانم ها در مقایسه با آقایون نسبت به افسردگی مستعد تر هستند.
مشاور می گفت حتما خانم ها باید برای خودشون به جز کارهای خانه هدفی داشته باشند حتما کلاسی،ورزشی و... تو برنامشون داشته باشند و ذهنشون را اون قدر آزاد نذارند که بخواد روی چیزهای مختلف زوم کنه.
من تو تابستون که فعالیتی نداشتم واقعا این افسردگی را در خودم حس کردم و یه ذره مشکل تو زندگیم منو خیلی ناراحت می کرد.در صورتی که وقتی روتین دانشگاه می رفتم همین مشکلات را داشتم ولی اصلا روشون فکر هم نمی کردم.
حالا منظورم این نیست که از اون ور بوم بیفتیم و بگیم یه خانومی بیشتر از توان زیستی اش کار کنه ها!منظورم فعالیت در حد اعتدال و توان فردی اون شخصه.
*****************************
نوشته اصلی توسط
معاون کلانتر
سلام
شما دنبال زنی هستی که با زن داداش هات و خواهر و مادرت بگو مگو نداشته باشه و وارد جنگ سیاسی نشه
دوست عزیز بیخود نگرد که نیست
مگر اینکه با یک مرد بخوای ازدواج کنی
دختری که جنگ و دعوا و سیاست های زنانه نداره دختر نیست پسره
قبول کن که دخترا همه اینطوری هستند ، فقط بعضیا کمتر بعضیا بیشتر
چشم و هم چشمی و رقابت و ... هم بازم در همه زنها وجود داره
تنها راهت اینه که ازدواج نکنی چون با ذات زنانه مشکل داری
در مورد صحبت های آقای معاون کلانتر گرامی که پرسدین... (سیاست منفی نه. سیاست مثبت بله)
خودم را که نمیشه بگم چون تجربه ازدواج نداشتم ولی عقیده خود من این طوره که مادر و پدر همسر باید مثل مادر و پدر خود آدم محسوب بشن.(پیامبر هم اینو می گن) حتی وقتی طلاق خونده میشه پدر شوهر و مادر زن همچنان محرم باقی می مانند فکر می کنم چون از نظر خدا هم آنها دیگه جای پدر و مادر خود آدم هستند و پدر و مادر هم که نامحرم نمی شن...
من مثلا دوستان باایمان که دارم دقیقا همین طوری هستند. یعنی یه دوستی دارم حافظ قرآنه و ایمانش قلبیه نه ظاهری. واقعا اخلاقش نمونه هست و خودم تا حالا به خوبی این دوستم کسی را ندیدم.متاهل هم هست و می دونم که روابط خیلی خوبی با مادرشوهر و ... داره.
سایر دوستان متاهلم از زندگی شخصیشون مطلع نیستم. ولی در مورد تجربه شخصی خودم که ما اصلا با خانمهای برادرم از این حرف ها نداریم. مثل خواهریم. فوق العاده هم دخترهای خوبی هستند این دیگه تو زندگی خودمونه و مطمئن.
یه نکته بارز که در ارتباط با حسنه بودن روابط بین خانواده شوهر و زن می بینم اینه که بیشتر از همه این روابط به سیاست های خود شوهر مربوطه.
یعنی آنهایی که روابط خانم با مادر شوهر و خواهر شوهر خوب نیست اگر نگاه کنید 80درصد موارد می بینید که خود پسر بلد نیست.
مثلا برادرهای من واقعا سیاست دارند. برای من یه چیزی می خرند می گن ... خانم گفت اینو برات بگیرم. یا دیروز با خانم داشتیم یادت می کردیم...
یا می بینم خونمون زنگ می زنه گوشی را می ده دست زن داداشم که با من حال و احوال کنه(حالا شاید هم اون خودش یادش نباشه ها!) یا داداشم میاد خونمون می گه فلانی خیلی دلش برات تنگ شده بهت سلام رسوند و...
یا یه بار یه ذره یکی از زن داداشام حوصله نداشت و یکم بداخلاق بود زود داداشم اومد گفت یکمی حالش خوب نبود دیروز... اصلا نذاشت سوء تفاهم پیش بیاد یا من به دل بگیرم. از ده باری که با هم می رن بیرون تفریح مثلا یه بارش هم منو با خودشون می برن و و و
حالا این قسمت هاش را که من دارم در ارتباط با خودم می بینم ولی حتما با خانم هاشون هم از این کارها می کنند. مثلا حتما میگه خواهرم روز خواستگاری ازت خیلی تعریف می کرده و... منظورم اینه که خودم حس می کنم برادرهام تو حفظ صمیمیت بین ما خیلی تاثیر داشتند یه جوری که انگار چیز جدایی نیستیم که.خواهریم. طبیعیه شاید این سیاست ها نبود ممکن بود همین احساسات خواهرشوهری و عروسی که آقای معاون گفتند؛ پیش بیاد.
حالا من نمی دونم مدل خواهرهای شما چه جوریه. ولی بعدا سعی کنید یه جوری سیاست داشته باشید که یه تعادلی حفظ کنید. شاید کلا مدل شما با ما فرق داشته باشه و مثلا نزدیک شدن جواب نده.
ولی چند تا نکته هم به ذهنم می رسه:
1. یه سیاستی اتخاذ کنید از همون اول بین خانواده خودتون و خانومتون دشمنی و کدورت نیندازید. اول یه چیزی خراب بشه تا آخرش خراب پیش می ره. و تا آخر باید حرفهای خاله زنکی و... را تحمل کنید...
2. حالا که خواهرهای شما و جاری هاتون تیپ شخصیتیشون این طوریه نزدیکی را در حد متوسط حفظ کنید. مثلا نه بیشتر.در حد مهمانی ها و...
3. خودتون پیش قدم باشید. منظورم اینه که مثلا خواهرتون چیزی گفت که درست نبود خودتون تو خلوتتون با خانومتون( نه خدای نکرده به روی خواهر یا جاریتون بیارید) بگید من حقو به تو می دم ولی تو هم ولش کن حالا شاید حواسش نبوده و... خانومتون بدونه که شما پشت ایشون هستین. که فکر می کنم اصلا خودتون اتوماتیک این توصیه را رعایت می کنید. چون اون جوری تعصب خاصی به خانوادتون ندارید ولی دیدین بعضی آقایون چقدر بی سیاست هستند همون موقع جبهه می گیرند و مشکلات را منتقل می کنند؟!
4. شما هم اصلا مشکلات را به هم منتقل نکنید. یعنی یه اتفاقی افتاد مثلا خانومتون ناراحت شد نرید به خواهرتون بگید خانومم از اون رفتارت ناراحت شد! چرا این برخورد را کردی؟ یا همین اعتراض های که الان به خانوادتون می کنید را بعدا با خانومتون به آنها نکنید. چی کارشون دارید؟ آنها این تیپی هستند دیگه! مهم اینه که شما ها به اون رفتاری که خودتون دارید مطمئنید و دهن بین نیستین و حرف دیگران هم براتون مهم نیست. به خانومتون می تونید این ها را منتقل کنید که همون مهم رفتار خودتون هست. یا مثلا از خواهرتون یا جاریتون زیاد منفی صحبت نکنید که آنها همچین دیدی به تو دارند (شاید هم خیرخواهانه می خواهید این کار را بکنیدها ولی در مواقع غیر ضروری که خانومتون خودش هنوز گله ای نکرده و نفهمیده درست نیست.)
از همون اول یه پرده ای بین مادر شوهر و خواهر شوهر و عروس هست نباید بذارید این پردهه پاره بشه و روشون تو روی هم باز بشه. این پردهه که پاره شد دیگه تا تهش بخونید...
من فکر می کنم بیشتر مدیریت این حد و سیاست ها برعهده خود شماست و سنجیدن کامل با توجه به شرایط خودتون.
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)