پشیمانی از رد کردن خواستگارم

سلام دوستان خواستگاری داشتم که هردو خیلی با هم سنخیت داشتیم و زنگ زذن برای آشنایی بیشتر که خانپاده من گفتن اگر یک تا دوسال محل کارش تو شهر دیگه باشه قبوله وگرنه جواب منفیه…چیزی که فهمیدم این بود که منصرف شدن از ادامه آشنایی…به خانوادم گفتم من موردی که میخواستم رو دارم از دست میدم…زنگ زدن بهشون و گفتن دخترمون فکراشو نکرده بوده و الان فکراشو کرده اگه تصمیمتون عوض نشده بیاین صحبت کنیم ما مشکلی نداریم
خواهر پسر گفت باشه خبر میدیم اما رفتن که رفتن…حالا من موندم چطوری کناربیام با این موضوع که مورد دلخواهمو از دست دادم خیلی ناراحتم و واقعا نمیتونم هضمش کنم:327:

- - - Updated - - -

استیکر اشتباهی زدم ببخشید دوستان

من زیاد اهل فن نیستم در این مورد ولی به نظرم اون تماسی که بعدا گرفتین درست نبوده.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Wishbone

من زیاد اهل فن نیستم در این مورد ولی به نظرم اون تماسی که بعدا گرفتین درست نبوده.

---

شاید باورتون نشه خودمم رو این مسایل خیلی حساسم ولی به اندازه ای به هم میومدیم که برام مهم نبودش و مثل یه فرصت میدیدیم که باید ازش استفاده میکردیم تا بعدا پشیمون نباشیم

سلام..ببین عزیزم یه ضرب المثل هست که میگه پیشونی..کجا میشونی...!!!!
نمیدونم تا چه حد به قسمت عقیده داری...اما مطمئن باش بی حکمت خدا یه برگ از درخت نمی افته....اول که همیشه دعا کن و از خدا واسه خودت خیر بخواه...اما اگه دنیا هزار تا چرخ بزنه و ابر و مه و خورشید و فلک دست به دست هم بدن که جور نشه...اخرش اون چیزی پیش میاد که قسمتت باشه...و خدا بخواد...پس بیخودی خودتو اذیت نکن....هر چی قسمتت باشه..همون پیش میاد...تو فقط دعا کن که خیرت توش باشه.....بعدشم یه سوال دارم..یعنی چندتا سوال دارم و ممنون میشم جواب بدی....شما چند سالته؟ تحصیلاتت؟ عقاید و فرهنگت؟؟ و مهمتر از همه ایده الت چیه؟؟؟ ازت میپرسم که چه چیزایی توی اون آقا دیدی که جذبش شدی؟؟؟؟؟ چه چیزی باعث شد که اول جواب رد بدی و بعدش پشیمون بشی؟ دلیل اینکه اون اقا دیگه خبری ازش نشد چی بود؟؟؟؟؟ چرا فکر میکنی که دیگه گزینه بهتری سراغت نمیا؟؟چه چیز خاصی ایشون دارن که بقیه کیس ها ندارن؟خواهر گلم عرض کنم که خیلی سوال با خوندن تایپیکت توی ذهنم اومد....حالا علی الحساب اینا رو لطف کن جواب بده...تا برم سراغ سوالات بعدی......من که کارشناس نیستم..اما توضیحاتت اگه کاملتر باشه..دوستان دیگه.. خیلی بیشتر و بهتر راهنماییت می کنن..

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خورشید30

سلام..ببین عزیزم یه ضرب المثل هست که میگه پیشونی..کجا میشونی...!!!!
نمیدونم تا چه حد به قسمت عقیده داری...اما مطمئن باش بی حکمت خدا یه برگ از درخت نمی افته....اول که همیشه دعا کن و از خدا واسه خودت خیر بخواه...اما اگه دنیا هزار تا چرخ بزنه و ابر و مه و خورشید و فلک دست به دست هم بدن که جور نشه...اخرش اون چیزی پیش میاد که قسمتت باشه...و خدا بخواد...پس بیخودی خودتو اذیت نکن....هر چی قسمتت باشه..همون پیش میاد...تو فقط دعا کن که خیرت توش باشه.....بعدشم یه سوال دارم..یعنی چندتا سوال دارم و ممنون میشم جواب بدی....شما چند سالته؟ تحصیلاتت؟ عقاید و فرهنگت؟؟ و مهمتر از همه ایده الت چیه؟؟؟ ازت میپرسم که چه چیزایی توی اون آقا دیدی که جذبش شدی؟؟؟؟؟ چه چیزی باعث شد که اول جواب رد بدی و بعدش پشیمون بشی؟ دلیل اینکه اون اقا دیگه خبری ازش نشد چی بود؟؟؟؟؟ چرا فکر میکنی که دیگه گزینه بهتری سراغت نمیا؟؟چه چیز خاصی ایشون دارن که بقیه کیس ها ندارن؟خواهر گلم عرض کنم که خیلی سوال با خوندن تایپیکت توی ذهنم اومد....حالا علی الحساب اینا رو لطف کن جواب بده...تا برم سراغ سوالات بعدی......من که کارشناس نیستم..اما توضیحاتت اگه کاملتر باشه..دوستان دیگه.. خیلی بیشتر و بهتر راهنماییت می کنن..

---

من ۲۴ سالمه لیسانس دارم و اینکه پسره فوق لیسانس از دانشگاه معتبری دلشت و استخدام شرکت بود و از لحاظ تیپ و قیافه خوب بود و به هم می اومدیم واقعا…همش فکر میکنم هیچوقت شخصی با این شخصیت خوب و باشعور و مهربون وبافرعنگ برام پیدا نمیشه
از نظر شرایط خودم هم خیلی خوب هستم و سطح توقعم بالاس اما واقعا اون آقا از نظذور اخلاقی و شغلی و قیافه و چیزایی که معیار من بود به دردم میخورد
الان هم خواستگار زیاد دارم.اما به پای اون نمیرسن و مقایسه میکنم میبینم واقعا برای من بهترین کیس بود

از نظر فرهنگی هم تو سطح خوبی هستم و در هر چیزی اصل تعادل رو رعایت میکنم
مرسی از لطف و توجهت دوست گلم
سوال دیگه داشتی هم پاسخگوام

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط n@f@s

من ۲۴ سالمه لیسانس دارم و اینکه پسره فوق لیسانس از دانشگاه معتبری دلشت و استخدام شرکت بود و از لحاظ تیپ و قیافه خوب بود و به هم می اومدیم واقعا…همش فکر میکنم هیچوقت شخصی با این شخصیت خوب و باشعور و مهربون وبافرعنگ برام پیدا نمیشه
از نظر شرایط خودم هم خیلی خوب هستم و سطح توقعم بالاس اما واقعا اون آقا از نظذور اخلاقی و شغلی و قیافه و چیزایی که معیار من بود به دردم میخورد
الان هم خواستگار زیاد دارم.اما به پای اون نمیرسن و مقایسه میکنم میبینم واقعا برای من بهترین کیس بود

از نظر فرهنگی هم تو سطح خوبی هستم و در هر چیزی اصل تعادل رو رعایت میکنم
مرسی از لطف و توجهت دوست گلم
سوال دیگه داشتی هم پاسخگوام

---

سلام
امیدوارم بتونی فراموشش کنی
چند روز پیش عین همین مسئله رو یکی به من گفت
منم چون طرف محل کارم رفت و آمد داشت بهش زنگ زدم اومد اینجا و مسئله رو مطرح کردم و طرف گفت نه پشیمون شده و قضیه از نظرش تموم شده است
میخوام بهت بگم خواهشا فراموشش کن امروز برو یه بیل کوچولو بردار تو یه گلدن یه چاله بکن و اسمشو بنویس بنداز اون تو و ...خلاص
روحتو آزار نده با این حرفها اون برنمیگرده


و مورد دوم اینکه خواهش می کنم این قدر معیارهای دست بالا نداشته باشین(در حد خودت)
که هیچ کس مشمولش نشه
یه آدم معمولی هم می تونه ما رو خوشبخت کنه
خوشبختی یه احساس درونیه
تو مدرک و پول و ظاهر نیست
رو این جمله ام خوب فکر کن.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط حیاط خلوت

سلام
امیدوارم بتونی فراموشش کنی
چند روز پیش عین همین مسئله رو یکی به من گفت
منم چون طرف محل کارم رفت و آمد داشت بهش زنگ زدم اومد اینجا و مسئله رو مطرح کردم و طرف گفت نه پشیمون شده و قضیه از نظرش تموم شده است
میخوام بهت بگم خواهشا فراموشش کن امروز برو یه بیل کوچولو بردار تو یه گلدن یه چاله بکن و اسمشو بنویس بنداز اون تو و ...خلاص
روحتو آزار نده با این حرفها اون برنمیگرده


و مورد دوم اینکه خواهش می کنم این قدر معیارهای دست بالا نداشته باشین(در حد خودت)
که هیچ کس مشمولش نشه
یه آدم معمولی هم می تونه ما رو خوشبخت کنه
خوشبختی یه احساس درونیه
تو مدرک و پول و ظاهر نیست
رو این جمله ام خوب فکر کن.

---

باشه ممنونم از جواباتون… راستش تنها افسوس من به این خاطره که مطمینم دلیل نیومدن دوباره خواستگارم شرطی بودکه خانوادم گذاشتن و به همین خاطر هست که من از خودم ناراحتم…و وقتی یادم به اون همه اشتیاق خودش و خانوادش میاد خیلی اعصابم به هم میریزه … درواقع موردی نبودش که بگم پشیمون شده و به خودم بگم عزت نفستو حفظ کن …من یه شرط غیر معقول گذاشتم و اونا هم بهشون برخورده بود… امیدوارم بتونم این اشتباهمو بذارم به حساب قسمت… چون وقتی بهش فکر میکنم میگم خدا قدرت اختیار بهم داده و به خاطر دعاهای خودم یه فرصت در اختیارم قرار داد اما من قدرشو ندونستم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط n@f@s

باشه ممنونم از جواباتون… راستش تنها افسوس من به این خاطره که مطمینم دلیل نیومدن دوباره خواستگارم شرطی بودکه خانوادم گذاشتن و به همین خاطر هست که من از خودم ناراحتم…و وقتی یادم به اون همه اشتیاق خودش و خانوادش میاد خیلی اعصابم به هم میریزه … درواقع موردی نبودش که بگم پشیمون شده و به خودم بگم عزت نفستو حفظ کن …من یه شرط غیر معقول گذاشتم و اونا هم بهشون برخورده بود… امیدوارم بتونم این اشتباهمو بذارم به حساب قسمت… چون وقتی بهش فکر میکنم میگم خدا قدرت اختیار بهم داده و به خاطر دعاهای خودم یه فرصت در اختیارم قرار داد اما من قدرشو ندونستم

---

مگه چه شرطی گذاشتین که این قدر افسوس می خورید؟
ازدواج یا کیس خوب مثل شانس نیست که یه بار در خونه آدمو بزنه به اصطلاح.
بالاخره یه سری افراد هستن که شرایط مد نظر شما رو کم یا زیاد دارن.
درسته که به قول خودتون کیس مناسبی رو از دست دادید ولی به این فکر کنید که فرضا اگه همون شخص پس از تماس خانواده تون بر می گشت هم زیاد به صلاح نبود. ممکن بود بعدا همین برگشت ایشون تبعات خوبی برای شما نداشته باشه.
به نظرم توقعات خودتون از کیس مناسب رو دقیقا و شفاف برای خودتون مشخص کنید مثل یه کلید واژه و منطقی تر و واقع بینانه تر به قضیه نگاه کنید.
موفق باشید :smile:

عزیزم تقریبن میتونم حالت رو درک کنم دقیقن دو سوال پیش برای منم همین مشکل پیش اومد دقیقن تو 24 سالگی
منم مثل شما افسوس میخوردم و به خیال خودم بهتر از ایشون برای من نبود ولی شما فقط موارد ظاهری رو دیدی من بعد دو سال اتفاقی فهمیدم که اون آقا تو گذشته ش مسئله ای داشته که نگفته بوده هرچند که من فقط یه مدت فکرم مشغول بود و اتفاقی فهمیدم
اینها رو گفتم که بدونی بهترین مورد برای شما همون خواست خداونده پس سرنوشتت رو به خدا بسپار و با ایمان کامل بدون که بهترین ها نصیبت میشه به شرطی که بهش ایمان داشته باشی
در طول این 2 مواردی مشابه و حتی خیلی بهتر پیش اومده ولی به نتیجه نرسیده و من تو این مدت کاملن قسمت رو باور کردم!
ولی باز هم مطمئنم تمام مواردی که تا حالا پیش اومده مناسب نبودن و بهترین مورد یه روزی میاد پس عجله و ناراحتی فایده ای نداره اما این به این معنا نیست که ریلکس باشی و بی تفاوت ! شما تلاش خودت رو بکن و موقعیت ها رو از دست نده و اگر کسی 50 درصد معیارهای شما رو داشت اجازه شناخت به خودت بده
ازدواج یه مسئله دو طرفه س و باید دو طرف برای ادامه رابطه رضایت داشته باشن وقتی ایشون منصرف میشن صرفن به این معنا نیست که شما رو نپسندیدن گاهی ممکنه طرف مقابل متوجه بشه با خواسته های ما انطباق نداره و یا در کنار هم به تفاهم نمیرسیم
هر مورد خوبی صرفن مناسب ترین نیست چه بسا ممکنه کسی تمام شرایطش مساعد باشه و خوب باشه ولی به هر دلیلی ازدواجتون به صلاح نباشه
اما اگر فکر میکنی شرایط سختی برای ایشون گذاشتی بهتره بعد از این معیارهات رو بررسی کنی
نمیدونم اعتقادات شما در چه حدی هست ولی همیشه از خدا بخواه مرد خوبی نصیبت کنه که هم دنیا و آخرتت تضمین بشه
پ ن: یکی از بهترین اتفاقایی که در طول روز برام میفته و من به آینده خودم امیدوار میشم اینکه مادرم سر هر نماز برام دعا میکنه که با یه آدم اهل و مناسب ازدواج کنم این برای من خیلی ارزشمنده :43:
عزیزم شما هم از مادرت بخواه حتمن برات دعا کنه دعای خیر مادر خیلی تاثیر داره
امیدوارم آنچه که خیرو صلاحت هست به بهترین شکل ممکن اتفاق بیفته

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Wishbone

مگه چه شرطی گذاشتین که این قدر افسوس می خورید؟
ازدواج یا کیس خوب مثل شانس نیست که یه بار در خونه آدمو بزنه به اصطلاح.
بالاخره یه سری افراد هستن که شرایط مد نظر شما رو کم یا زیاد دارن.
درسته که به قول خودتون کیس مناسبی رو از دست دادید ولی به این فکر کنید که فرضا اگه همون شخص پس از تماس خانواده تون بر می گشت هم زیاد به صلاح نبود. ممکن بود بعدا همین برگشت ایشون تبعات خوبی برای شما نداشته باشه.
به نظرم توقعات خودتون از کیس مناسب رو دقیقا و شفاف برای خودتون مشخص کنید مثل یه کلید واژه و منطقی تر و واقع بینانه تر به قضیه نگاه کنید.
موفق باشید :smile:

---

شرطم این بوده که نمیتونم بیشتر از چند سال از شهر خودم دور زندگی کنم
راضی ام به رضای خدا… صحبت کردن تو این پیج باعث میشه از فکرای اشتباه دوری کنم … به خدا توکل میکنم … شایدم خوایت خدا بوده

درود بانو :72:

به سایت وزین همدردی خوش امدید.

لطفا با توضیحات کامل باشه فقط معیارهای انتخاب همسر از نظر خودتان را بنویسید.
3تا از خصوصیات مثبت این خواستگارتان که رد کردید هم بنویسید.
فرزند چندم خانواده هستید.
شغل پدر و مادرتان

از معیارهای مهم من شخصیت و شغل و قیافه و تحصیلات خانواده هست که اون اقا مهم تریییبن معیار من رو که شخصیت خوب و مستقل و مهربان و از این قبیل خصوصیات خوب که در شخصیت یک فرد تاثیر داره رو داشتن و از نظر قیافه این برامن مهمه که به هم بیایم یا مثلا قد بلندتر از من باشه…تحصیلات عالیه هم از امتیازاتشون بود و.از نظر شغلی هم که کاملا موفق بودن
من فرزند آخر هستم

معیار انتخاب همسر بهتره بصورت جزئی تر و کاملتر باشه تا اینکه مبهم.
مثلا مثل اینکه ما بریم توی صف نانوایی بگن چنتا نون میخوایم ما فقط بگیم نون میخوایم!!این شاید درست باشه ولی مفهوم را کامل نمی رساند.

بصورت کلی شما بهتره اول نسبت بخودت شناخت پیدا کنی.
معیارهای خودت را دسته بندی کنی
بر اساس اولویت باش و هدفمند
و پیشنهاد شخصی من اینه شما بهتره تایپیک بزنید و بصورت کامل بیان کنید چه معیارهایی دارید برای انتخاب شریک زندگیتان اینطوری چه دوستان بانوی سایت و چه آقایون با نظراتشان باعث میشوند بهتر و زودتر به نتیجه برسید و با جو حاکم بر جامعه و دیدگاههای بقیه افراد هم آشنا بشید.

سوالاتی که باید پرسیده بشه موضوعاتش بصورت کلی در این مقاله گنجانده شده

نقل قول:

---

16 موضوع ضروري براي رسيدن به تفاهم
موضوعات زيادي در گفت وگوهاي قبل از ازدواج بايد بيان شود؛ در اين بين شانزده موضوع اساسي وجود دارد
که به عنوان موضوعات منجر به تفاهم مطرح هستند و اگر تفاهم در اين موارد کم باشد، پيش بيني کننده جدايي خواهند بود.
اين موضوعات شامل: 1-سرگرمي و علايق 2-باورها و ارزش هاي ديني 3-باورها و اصول اخلاقي 4-دوستان 5-اهداف، رشد و پيشرفت شخصي
6-خويشاوندان 7-رابطه صميمانه با همسر 8-خانواده خود 9-خانواده همسر 10-حل اختلاف 11-پول و مسائل مالي
12-خواسته ها و توقعات 13-رويارويي با هيجان 14-وظايف مرد و زن در خانواده 15-فرزند و تربيت فرزند
16-موضوعات زناشويي، هستند که لازم است در جلسات گفت وگو حتماً در مورد آن ها با هم صحبت کنيد

---

به بخش خواستگاری و انتخاب و معیارهای ازدواج هم مراجعه کن تا میتوانی مطالعه کن و آگاهی خودت را بالا ببر.

ولی با توجه به نوشته کلی و مبهم شما و اینکه تازه 24 سال دارید و شاغل هم هستید هنوز خیلی فرصت دارید برای یک انتخاب خوب و مناسب.برای انتخاب شریک زندگی باید بیشتر دقت کنید.ادامه دادن این تایپیک فکر نمیکنم سودی برای شما داشته باشه در مورد معیارهای ازدواج میتوانی از تایپیک های بانو مصباح الهدی استفاده کنید.

http://www.hamdardi.net/thread-32217.html

http://www.hamdardi.net/thread-33128.html

موفق باشید بانو

سلام ممنونم از پاسختون…چیزی که باعث شده من این تاپیک رو بذارم اینه که دوس داشتم بدونم ایا قسمت نبوده و میتونم بذارم به حساب این موارد یانه؟ درمورد معیارهام اطمینان دارم اما مشکل من این مورد نیست که بخوام جزییات رو بگم…در واقع توانایی قبول اینکه یه اشتتباه به این بزرگی کرده باشم رو ندارم(تو پرانتز لازمه بگم شاغل نیستم)

خوب اگر اینقدر پشیمان هستی برگرد برو شما زاشون خواستگاری کن!!

تمام شد و رفت خوب و بد هرچی بود تمام شد شما چون جواب منفی دادی از این فرد برای خودت داری یک شخص ایده آل میسازی ایشون اگر واقعا تمایل داشتن دوباره میومدن جلو حداقل حرف میزدن پس تمایلی نیست قسمت رو هم بزار خودش میوفته ولی دلیلی نمیشه شما بشینی از صبح تا شب غصه بخوری چرا نشد!!!
خوب نشد که نشد واسه خیلی ها نشده شما هم یکیش .

مگه فقط شما هستی که شاتباه میکنی چه پسر و چه دختر تا دلیت بخواد اشتباه کردن همشون نشستن و دارن غصه میخورن چرا اشتباه کردن!!

شاغل نیستی خوب برو یک مهارت یاد بگیر به کاری که علاقه داری بپرداز درس بخون جایی مشغول شو هرکاری میتونی بکن فقط بیکار نباش که اینجور افکار بیاد سراغت.یک stop بلند بهشون بده و دیگه اجازه نده بهشون توی ذهنت به بازیت بگیرن.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط khaleghezey

خوب اگر اینقدر پشیمان هستی برگرد برو شما زاشون خواستگاری کن!!

تمام شد و رفت خوب و بد هرچی بود تمام شد شما چون جواب منفی دادی از این فرد برای خودت داری یک شخص ایده آل میسازی ایشون اگر واقعا تمایل داشتن دوباره میومدن جلو حداقل حرف میزدن پس تمایلی نیست قسمت رو هم بزار خودش میوفته ولی دلیلی نمیشه شما بشینی از صبح تا شب غصه بخوری چرا نشد!!!
خوب نشد که نشد واسه خیلی ها نشده شما هم یکیش .

مگه فقط شما هستی که شاتباه میکنی چه پسر و چه دختر تا دلیت بخواد اشتباه کردن همشون نشستن و دارن غصه میخورن چرا اشتباه کردن!!

شاغل نیستی خوب برو یک مهارت یاد بگیر به کاری که علاقه داری بپرداز درس بخون جایی مشغول شو هرکاری میتونی بکن فقط بیکار نباش که اینجور افکار بیاد سراغت.یک stop بلند بهشون بده و دیگه اجازه نده بهشون توی ذهنت به بازیت بگیرن.

---

واااا من کی گفتم صبح تا شب دارم غصه میخورم؟؟ مگه کمبود دارم که برم ازش خواستگاری کنم؟ آدمو از دردو دل کردن پشیمون میکنین با این حرفاتون…بهر حال این افکار ممکنه گاهی هذسراغ هر کسی بیاد…
همین که پاسخ میدادید میگفتید اره اشتباه کردی ولی دیگه تکرارش نکن و واسه فرصت های بعدی مراقب باش دل من قرص میشد… در واقعذتصور من از گفتگو در این تالار چیز دیگه ای بود… مرسی

ببخشید ولی مشکل همینجاست چون اسم سایت همدردی هست تصور اشتباه اینه اینجا فقط برای همدردی کردن و درد و دل کردن هستش اینکه بشینی به این موضوع فکر کردی چیزی عوض نمیشه فقط عمر باارزشت هست که داره بیهوده هدر میره.

من 31 سالمه و مرد هستم ولی از آمپول میترسم یعنی واقعا میترسم و حاظرم شربت تلخ و قرص بخورم تیو رختخواب بیوفتم چند روز ولی آمپول نزنم و تا اخرین لحظه تقریبا مقاومت میکنم در صورتی که اگر از همون اول ترس آمپول زدن رو به جون میخریدم زودتر خوب میشدم و اینهمه درد نمیکشیدم.

نشستن و فکر کردن فقط عمرت را تلطف میکنه و روحیه ات را ضعیف میکنه بجاش مشغول یک فعالیت تازه بشو.