سلام به همه دوستان و تشکر از وقتی که برای من گذاشتین.
برادر خوبم آقای 1234567 ؛از نکاتی که اشاره کردین ممنونم.
جواب سوالاتتون به اختصار:
1)ایمان
خب من خودم آدم مذهبی هستم و برام مهمه که مثلا همسرم کاهل نماز نباشه.آدم اگر واقعا و قلبا خدا را قبول داشته باشه قبول داره که خدا براش برنامه ای به نام دین تعیین کرده و خطوط قرمزی در زندگی انسان گذاشته.اگر واقعا خدا را دوست داشته باشیم صرف نظر از اینکه این کار(مثلا نماز) آیا برای ما مفید هست یا نه؛صرفا چون خدا گفته آن را با اشتیاق انجام می ده.
و به نظر من نماز واقعا ستون دین است.و نماز واقعی از خیلی از منکرات جلوگیری می کند.
برای مثال اگر کسی براش مهم باشه نمازش قضا نشه؛ببخشید که رک و بی پرده می گم؛جسارته؛نمی تونه کار حرام خودارضایی را به راحتی انجام بده.(من اینو توی یک سایت از آقایی خوندم که گفت به خاطر نماز که باید غسل کنم جلوی خودم را خیلی وقت ها می گیرم!)این فقط یک مثاله!
اگر کسی واقعا پایبند به دستورات دین باشه ؛هرچه قدر هم که به اسم روشن فکری روابط زن و مرد آزاد بشه و به اسم علم پزشکی فوایدی برای خودارضایی در نظر بگیرن یا .... اون فرد فقط به حرف خدا اعتماد می کنه و همون را انجام می ده.
اون فرد قطعا اگر هم پاش بلغزه به دلیل عذاب وجدان و احساس گناه توبه می کنه و حداقلش اینه که تو این کارها زیاد پیشرفت نمی کنه.چون یک ترمزی تو وجودش هست.
گاهی ممکنه انسان ها لغزش بکنند.ممکنه بر فرض تو زندگی زناشویی خانمی از نظر عاطفی واقعا در حقش اجهاف شده باشه؛خب اگر این شخص مقید نباشه؛چه دلیلی داره وقتی از شوهرش کینه به دل داره؛به نوعی بهش خیانت نکنه.اگه خیلی مسائل اخلاقی هم براش مهم باشه؛انسان ها همیشه یک سری توجیهات برای شرایطشون میارن.مثلا الان دیگه رابطه بین زن و مرد باید آزاد باشه.مهم اینه که دل آدم پاک باشه.یا...
من فکر می کنم کسی که روی واجبات و محرمات حساس هست خودش را دور تر از گناه نگه می داره.و براش راحت تر از کسیه که در این موارد تنبلی می کنه!
وگرنه اگر من روی واجباتم حساس نبودم شاید چند سال پیش که خیلی از احساسات آقایون سر در نمی آوردم و خیلی در مورد حجاب به اندازه الانم تحقیق نکرده بودم؛دلیلی نداشت که با وجود زیباییم و همین طور بخوام در تمام شرایط گرما و سرما و... حجابم را حفظ کنم.می تونستم مثل خیلی ها روابط راحتی با آقایون داشته باشم و بگم پاکی یعنی اینکه دلم پاک باشه و رابطه جنسی فقط نداشته باشم!این قدر هم زحمت نکشم.در صورتی که همیشه نظر خدا برام مهم بوده و حتی اگه من دلایل الانم را نمی فهمیدم؛فقط چون خدا گفته و به حرف خدا اعتماد دارم که صلاحم را می خواد؛انجام می دادم.
می دونم که خیلی از آقایون هستن که مذهبی نیستن ولی روی اصول اخلاقی پایبند هستند.اما پایبندی یک فرد با ایمان محکم تر و قابل اعتمادتره!البته نه ایمان ظاهری!
در ضمن من اصلا از آدم های مذهبی خشک خوشم نمیاد!!!که خواستگار خشک هم داشتم.
و در جلسات خواستگاری این مسائل را کاملا می پرسم.و از روی سوالات آن شخص هم متوجه می شم.تو تاپیک قبلیم هم بعضی دوستان راهنماییم کردن که چی بپرسم.
2)حداقل دو سال از من بزرگتر باشه.ایده آلم اینه ولی اگه چند ماه هم بزرگتر باشه در صورتی که آدم مدیر و پخته ای باشه قبول می کنم.(ولی از نظر احساسی دوست دارم همسرم 4 سال بزرگتر باشه)
3)با حیا
اصلا برای منی که خطوط قرمز در روابطم با نامحرم داشتم قابل قبول نیست که همسرم با نامحرم راحت باشه.حتی اصلا برام قابل تحمل نیست که همسرم هر فیلم یا عکسی را ببینه!برام زجر آوره!من یک همسر پاک می خوام.معیار پاکی من هم فقط این نیست که همسرم با کسی رابطه جنسی نداشته باشه.من می خوام همسرم در ذهنش و تمام رفتارش نسبت به من متعهد باشه.(در این زمینه به جز سوالاتم که غیر مستقیمه(مثلا نظرتون راجع به حجاب و...)حتما تحقیق می کنم)
4)تحصیل کرده
این هم ایده آل منه نه اینکه اجباری باشه.چون خودم در این زمینه موفق بودم.البته قبل بیشتر برام مهم بود اما الان توضیح دادم که مثل قبل نیست.
عقیده قبلی من:
ما هممون جوونیم.کلی انرژی داریم.اگر این انرژی در راه درستی خرج نشه پس کجا خرج بشه؟
من اگه انرژیم را در تحصیل خرج نمی کردم باید چی کار می کردم.شاید مثل خیلی از دخترا وقتم را پای آینه هدر می دادم.شاید برام سخت می شد که افکار منفی نیاد سراغم.یا اینکه شاید برام سخت می شد که تا حالا ازدواج نکرده بودم.
اما چون وقتم پره و فکرم درگیر و... بوده از خیلی از آسیب ها دور بودم.
همیشه برام جای سوال بوده که این آقایی که الان 32 سالشه و تازه می خواد ازدواج کنه؛تازه هم رفته سر کار.بقیه وقتش را چی کار می کرده.با چه کسانی معاشرت داشته.هنری داشته یا نه؟ اهل مطالعه بوده یا نه؟
الان اگه تو جلسات خواستگاری بفهمم اون آدم وقتش را صرف کار مفیدی می کرده و بی کار و الاف نبوده برام تا حدی این مساله قابل حله.
ضمن این که من قبلا فکر می کردم اشخاصی که با کتاب و افراد تحصیل کرده و اهل علم در ارتباط هستند؛از خیلی مسائل منفی دور تر هستند و احتمالا باهوش ترن.و منطقی ترن(البته احتمالات را در نظر گرفتم نه اینکه قطعی باشه)
که الان فهمیدم لزوما این گونه نیست.تو این تالار شخصیت چند آقای دکتر را دیدم که اصلا خوب نبود و انتقاد پذیر نبودن و گاهی تحصیلات زیاد بد هم هست.چون ممکنه طرف مغرور بشه که من زیاد می فهمم و راه انتقاد و مشورت را روی خودش ببنده.در صورتی که همه چیز را همه گان دانند و بالاخره هر کسی در زمینه ای ممکنه آگاهیش بیشتر باشه.و حرف حق را باید همیشه پذیرفت.
*الان دغدغه من فقط همینه که اگر همسرم ازم از این جهت پایین تر باشه؛ممکنه بعدا همش بخواد خودش را به من اثبات کنه و بگه فکر نکن که تو خیلی می فهمی!
در صورتی که به نظر من کسی که می خواد ازدواج کنه باید به این سطح فکری رسیده باشه که پیشرفت طرف مقابل را پیشرفت خودش بدونه.همسر آدم دوست آدمه نه رقیب! من خودم هر کاری از دستم بربیاد در آینده می کنم تا همسرم در زمینه ای که دوست داره موفق بشه.هر کاری! علاقه همسرم علاقه منه.پیشرفت همسرم پیشرفت منه!
5)ادب و شخصیت
فکر نکنم هیچ دختری از یک مرد بی ادب خوشش بیاد!
من خواستگاری داشتم که از لحظه ای که براش چای آوردم ازش بدم اومد.طرز نشستنش کنار پدر و مادر بد بود.وقتی رفتیم باهم صحبت کنیم به جای اینکه منتظر باشه اول من تعارف کنم یا اول من بشینم خودش جلوتر نشست.موقع خداحافظی از پدر و مادرش جلو تر رفت تو ماشین!
وسط حرف پدرش اظهار نظر کرد و... این واقعا شخصیته!عمرا با همچین آدمی ازدواج کنم.نحوه خوردن و... برخورد و... هم خیلی برام مهمه.
بالاخره فردا که من می خوام کنار همسرم راه برم و دیده بشم نباید مدام تو دلم نگران باشم که الان ....
این شخصیت برام حیاتیه و اصلا کوتاه نمیام.به خصوص احترام به پدر و مادر و بزرگترها
6)منطقی
دلیل این امر هم که کاملا مشخصه.
این که از کجا بفهمم؛سعی می کنم از طرز جواب دادن به سوالام و تحلیل هایی که می کنه متوجه بشم.ببینم اهل مشورت هست یا نه.
مثلا یکی از سوالام این هست که اگر مشکلی بین شما و خانمتون پیش بیاد چی کار می کنید؟خواستگار می گه :سعی می کنیم با صحبت حلش کنیم.من می گم اگه حل نشد ... بعضیا می گن با فرد آگاهی مشورت می کنیم.یا حتی بعضی رفتن نزد مشاوره را پیشنهاد می کنند.
خیلی از سوال هایم را در تاپیک قبلیم گفتم .خیلی ها را هم در تاپیک آقا امین گفتم.
در کل این خیلی خوبه که آدم فکر نکنه همه چیزو می فهمه و همیشه جای اینکه ممکنه من اشتباه فکر کرده باشم را بذاره و انتقاد پذیر و منعطف باشه.
7)عاطفی
خب من خودم به شدت دختر عاطفی هستم.و واقعا دوست دارم همسرم به من خیلی ابراز عاطفه کنه.زندگی عاشقانه را خیلی دوست دارم.و یک جورایی وقتی احساسات آقای خاله قزی را نسبت به همسر و فرزندشون را تو بعضی پست هاشون خوندم؛دوست دارم همسرم نسبت به من این طوری باشه.
اگه من تو زندگی آینده عاطفه و عشق را دریافت نکنم؛اصلا چه دلیلی داره ازدواج کنم!الان که راحت تر هستم.الان که دغدغه ای ندارم.
من هم خیلی احساس می کنم دوست دارم در آینده به همسرم محبت کنم(که تیپ شخصیتی من این هست که خیلی به دیگران محبت می کنم دیگه چه برسه به همسرم) و هم خیلی نیاز دارم همسرم بهم ابراز محبت کنه.کلامی و... برام مهمه.مثلا بعضی ها می گن مردها علاقشون را با کار و... ثابت می کنند از نظر من خوبه ولی اصلا برام کافی نیست!و باید حتما ظهورش را ببینم و بشنوم و حس کنم.
اگه یک مردی عاطفی باشه اما در عین حال منطقی باشه خیلی خوبه.مثلا آقای خاله قزی که هم عاطفی هستن و هم منطقی.اهل مطالعه هستن و آدم صادقی هم هستن.تو این تالار مسائل را تعصبی نمی بینند(نه اینکه همیشه با نظرشون موافق باشم ها.نه.بالاخره اختلاف نظر که همیشه هست.منظورم کلیت قضیه بود)
همیشه هم دنبال راه کار هستن که زندگیشون بهتر بشه.تاپیک ایشون که می خواستن برای همسرشون شوهر بهتری بشن و هم اینکه اصلا اهل غر زدن نیستن و خانمشون را درک می کنن؛گویاست.خیلی از خانمشون همش تعریف می کنند و از اون مردایی نیست که براش افت داشته باشه که خانمش موفق ترباشه.به خانمش همش افتخار می کنه.موفقیت خانمش را موفقیت خودش می دونه.
اما اگر مردی خیلی عاطفی باشه ولی غیر منطقی باشه فاجعه است!!!و اصلا نمی تونه یک زندگی را درست و منطقی مدیریت کنه.
مثلا آقای شهریار که خیلی احساساتی هستن.اما منطقی نیستن و همون چیزی که اول به ذهنشون میاد قبول می کنن و تو زندگی و برخوردش با همسر سیاست نداره.و چون خیلی عاطفی هستن اما منطقی نیستن؛اصلا برخورداشون حساب کتاب نداره.من فکر می کنم به این دلیل تو ازدواج هاشون شکست خوردن.
ضمن اینکه آدم صبوری نیست.زود از کوره در میره.در حالیکه آقای خاله قزی صبور هستن.(امیدوارم آقای شهریار توصیه هایی که در تاپیکشون شد را عمل کنند.)
اگر مردی منطقی باشه اما از نظر عاطفی معمولی باشه باز هم خیلی خوبه.چون آدم منطقی و اهل مطالعه می دونه که خانمها نیاز عاطفی به ازدواج دارن و حتی اگه خودش خیلی از این کارهای رومانتیکی خوشش نیاد می ره برای زندگیش یاد می گیره.(مثل آقای ناآشنا)
پس منطق برام اولویتش بیشتره.عاطفی هم حتما متوسط رو به بالا باشه.زیاد باشه که چه بهتر.
8)شاداب
خب من اهل تفریحم.آدم شوخ طبعی هستم .اجتماعیم.تا حدی برون گرام.
نمی تونم یک آدمی که درون گراست را بپذیرم.
دوست دارم با همسر آیندم مسافرت برم.شهربازی برم.دوست دارم باهاش خیلی بخندم.دوست دارم حس کنم جوونیم.نه اینکه پیریم.
دوست دارم همسرم اهل طبیعت باشه.خوش اخلاق و بگو بخند باشه.روحیه اش خوب باشه.افسرده نباشه.
برای من وقت بذاره!حوصله داشته باشه.همش تو کارش غرق نشه.برای فرزندانش وقت بذاره.
*در این زمینه که هم آدم درس خونی باشه هم شاداب باشه؛من یک خواستگار دانشجوی دکتری داشتم که واقعا این طوری بود.از من هم اتفاقا موفق تر بود.و اهل ورزش و تفریح هم خیلی بود.
9)صبور
تنها چیزی که از وجودش در خودم مطمئنم همینه.اصلا عجول نیستم.
خب مثلا یکی از خواستگارام گفت من عجولم.و دوست دارم کارام زودتر تمام بشه و....خب من نقطه مقابل ایشون بودم و ممکن بود در ازدواج به مشکل بربخوریم.
در کل انسان های صبور برای خودشون فرصت فکر کردن بیشتری می ذارن و کمتر دچار اشتباه می شن.زود از کوره در نمی رن.زود عصبانی نمیشن.وقتی هم عصبانی می شن بهتر از دیگران خودشون را کنترل می کنند.
البته من دیگه زیادی صبورم و این واقعا منفی است.(که باید خودمو اصلاح کنم)
تازه این ها معیار های اصلی من بود.من خیلی معیارهای فرعی هم دارم.
اما این جملتون برای من ارزشمنده:
من توصیه میکنم به قلبت رجوع کن و وقتی که معیاری رو قلبا داری و قلبت بهت میگه هیچوقت از اون معیار کوتاه نیا
درست می گین.
این جملتون:
مرد که برای پول و مادیات ازدواج نمیکنه اگه هدفش این بود که زندگی مجردی پول بیشتری پس انداز میکرد
مرد برای دریافت محبت و عاطفه با همسرش ازدواج میکنه
و وقتی میبینه همسرش روی درخواست های عاطفیش سرپوش میذاره معلومه که با جدیت دنبال خواسته هاش باید باشه
خب من هم برام دریافت محبت و عاطفه در ازدواج خیلی خیلی... مهمه!و اصلا زندگی بدون عشق را قبول ندارم.وگرنه بی کار نیستم که برم ازدواج کنم.
بالاخره هر کسی تو زندگیش علایق و اهدافی هم داره.همه چیز که ازدواج نیست.من زندگی نمی کنم که ازدواج کنم.من ازدواج می کنم که تو زندگیم موفق بشم و احساس رضایت از خودم داشته باشم.دوست دارم تو مسیر زندگیم یک همراه داشته باشم.نه مانع .دوست دارم مفید باشم.هم کمک کنم همسرم در جامعه انسان مفیدی باشه هم همسرم کمک کنه که من مفید باشم و به علائقم دست پیدا کنم.
من دوست دارم همسرم منو دوست داشته باشه.این دوست داشتن باید بهم ثابت بشه.اگه منو دوست داشته باشه علاقه منو هم دوست داره.
البته من قطعا اولویتم خانواده ام هست!همان طور که اولویت همسر من هم باید خانواده اش باشه و خودش را در کارش غرق نکنه!
همین طور شما گفتین:
شما کدوم یکی از 9 تا معیاراتون بخاطر حسادت یا آزار و اذیت مردا بوده
پس مردها هم معیاراشون بخاطر حسادت و این چیزا نیست اونا هم حق دارن برای خودشون معیار داشته باشن و دلیل موجه هم داشته باشن
بله درسته! هر کسی حق داره معیار خودش را داشته باشه و این تمام حرف من هست که بقیه به من می گن سخت نگیر!
در صورتی که این حق منه معیار خودم را داشته باشم.
واقعا هم دست اون آقایون خواستگاری که صادقانه معیارهاشون را همون اول می گن و الکی نمی گن ما مذهبی هستیم یا کار و ادامه تحصیل مشکلی نداره؛درد نکنه.واقعا آدم های خوبی هستن.ان شاالله خوشبخت بشن که دروغ نمی گن!
راهنمایی های دیگر دوستان هم تامل برانگیز بود.که در فرصت مقتضی حتما میام در موردشون صحبت کنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)