صبوری جان.میشل جان.بی نهایت عزیز.آقای 1234567 و.....
اما جهت اینکه اون موضوع بسته بشه و بی احترامی به وقت کسانی که پستها را برای من گذاشتند نشه من آخرین پست تاپیک قبلی را اینجا می گذارم.و قصدم این است که بعد از این پست از شما جهت کمک به من در تغییر یا تعدیل یک معیارم کمک کنید.که احتمالا در روز دیگری سوال اصلی ام را خواهم پرسید.
چقدر حس خوبی بهم دست داد که هدی جان صدام کردی.ممنون.اینو بیشتر دوست دارم.
حرفت را قبول دارم.ولی احساسم اینجوری شده.وگرنه منطقا می دونم لزوما همه مثل هم نیستند.اما غالبا زیر 30 سال خانم ها جلو تر از آقایون هستند.و کف معیارم اینه که هم سن باشیم(که اینم مطلوبم نیست).نه دیگه کوچیک تر.و دیگه نمی تونم به هیچ وجه کوچکتر را بپذیرم.
من تو این مدت یکم تو اطرافم و همین طور حتی تو این تالار دقیق شدم؛ببینم مثلا دخترا و پسرا با توجه به سنشون چه جور نظر می دن و یا برخوردشون تو تاپیک و سوالشون چه طوره.اختلاف به نظر من زیاد بود.(البته نظر منه.شاید اشتباه کنم.)
ممنون از پاسختون.
مثال های قشنگی در مورد پختگی و سن عنوان کردین.از این دید که نگاه می کنم می بینم راست می گین شاید اختلاف 4 سال زیاد هم خوب نباشه.ولی دیگه نمی تونم از نظر احساسی سن کوچکتر را بپذیرم.اینو تجربه کردم.به خواستگارم ظلم میشه اگه بدونم نمی تونم با این موضع کنار بیام و الکی بپذیرمش.و آخر هم جواب منفی بدم.
برداشتم از اینکه او به خاطر من شغلش را عوض کنه نبود.او فعلا شغلی نداشت و دانشجوی ارشد بود.ولی جلسه اول ازشون پرسیدم که در آینده چه نوع شغل هایی مد نظرتونه.گفت وکالت.گفتم نظرتون راجع به قاضی شدن چیه.گفت به خاطر وزر و وبال اخروی اش مایل نیستم.همونجا شفاف هم گفتم من دوست ندارم همسرم قاضی بشه.
نگاهتون را در مورد نحوه سوال پرسیدنم خوندم برام جالب بود .
باید اینو در نظر گرفت که نمی تونم اینجا تمام جزئیات سوالات و... را بگم.همین جوری کلی هم صحبت می کنم پست هام خیلی طولانی میشه.ولی این طور که فکر کنید حالت استخدامی داره نیست.
درسته از اینترنت استفاده کردم و کتاب و.... هم خوندم ولی سوالام منعطف هستند و خیلی خیلی بستگی به صحبت های پیش آمده داره.تو تاپیک زیر هم از دوستان در مورد نحوه سوال پرسیدن خیی کمک های خوبی گرفتم:
درواقع می دونید آقای 1234567 چیه؟ من وقتی دارم سوال می پرسم فقط به جواب طرفم دقت نمی کنم که.به قول شما آزمون استخدامی نیست که جواب معینی داشته باشه.
علاوه بر نظرش به اون شیوه جواب دادنش.به خشکی و جدی بودن صحبتش.به لحنش.دید گاهش و... نگاه می کنم.خیلی وقت ها تو پاسخ تمام سوالات یک چیز مشترکی هست که معلوم می کنه طرف مقابل براش چی مهمه.
مثلا اگه یکی بیاد خواستگاریم و لحن خیلی خشک و جدی داشته باشه و صرفا کتابی صحبت کنه و مدام از کلمات قلمبه سلمبه استفاده کنه من به دلم نخواهد نشست و خوشم نمیاد.
در مورد زندگی ایده آل هم که فرمودید.فکر می کنم بعد 3 جلسه باید یک چیزهایی فکر می کردن.مگه نه.
من خودم قبل اولین خواستگارم.تو مدتی که خواستگار راه نمی دادم در مرود اینکه دلم می خواد چه جور زندگی داشته باشم کلی فکر کردم.بالاخره اگه آدم ندونه چی می خواد چه جوری می تونه برای خودش همسرانتخاب کنه.
بعد به نظرم این خیلی مهمه که قبل از خواستگاری آدم خودش را خوب بشناسه.چون وقتی آدم خودش را نشناسه چه جوری می تونه برای خودش مطابق خودش شخص هم کفوی انتخاب کنه.
من خودم تو جواب همین سوالم کلی مطلب گفتم.اصلا هم قلمبه سلمبه و کتابی نگفتم.یا اینکه جایی خونده باشم.دقیقا مطابق خودم گفتم دلم می خواد زندگیم از نظر شادابی،عاطفی و... چی باشه.حتی مثال هم می زدم.
ولی خب کاملا مشخص بود چون ایشون تجربه اولشون بوده در مورد ازدواج فکر نکرده بودند و نمی دونستند چی می خوان.ولی تجربه خوبی براشون شد.
اما در هر حال فقط مشکل من با ایشون این سوالات نبود.
خیلی ممنون.شما همیشه دیدگاه منطقی به موضوع دارید و این خیلی خوبه.
ولی من روحیاتم این طوری نیست.یعنی در مورد من منطقی اینه که روحیاتم حتما در نظر گرفته بشه.حالا احتمالا باید یکم روحیاتم را تغییر بدم.
روحیات من.اصلا با سیاست سازگاری نداره.اصلا !
این به این معنی نیست که چیزی متوجه نمی شم.یا اینکه عملکرد منطقی ندارم.از نظر حسی نمی تونم احساس آرامش با کسی که دغدغه های سیاسی داره داشته باشم.مثلا هر کسی تو هر جناحی باشه و درگیری خاصی با سیاست داشته باشه من نمی تونم.و بحث مخالف بودن دوجناح نیست اصلا.
مثلا من همیشه تو انتخابات شرکت می کنم.و خب هر کسی حق داره به کسی که می پسنده رای بده.هر کی عقیده ای داره.ولی وقتی این قدر برای اون شخص مهم میشه که در حوزه تبلیغ یکی از نامزدها مشارکت داره.این به نظر من خیلی سیاسیه.
من برام خیلی خیلی مهمه که طرف مقابلم درگیری سیاسی نداشته باشه.چون دیدم چقدر زندگی با چنین افرادی سخت و طاقت فرساست.و خیلی هم ربط به جناحش نداره.هر دو جناح را دیدم.
من هم یک زندگی با آرامش می خوام نه با تنش و بحث و...
فکر می کنم بهتره دیگه این موضوع در مورد این خواستگار خاص بسته بشه.
من در پستهای بعدی می خوام ازتون در مورد تغییر معیار مهمی در خودم کمک بگیرم.
ممنون از شکیبایی همگی.
علاقه مندی ها (Bookmarks)