سلام
فدای یار عزیز ، معما را خوب تفسیر کردی ( در واقع عالی بود )
در آینده بیشتر صحبت می کنیم .
ممنون .
...............
اگر در آینده برم خواستگاری ، این کارها را انجام می دم :
1 ) تمرینات ذهنی
2) یاد گرفتن تکنیک های خواستگاری رفتن ( از افراد با تجربه - .....مثلا همین سایت همدردی )
3) جمع بندی نهایی و سناریو خودم
4) شبیه سازی قبل از خواستگاری ( مثلا چیزهایی که می خوام به دختر و خانواده دختر بگم تمرین می کنم)
5) اقدام عملی و توکل به خدا
6) عدم نگرانی از نتیجه !
به نظرم ، درخواست ما از زندگی ، مثل یه اهرم میمونه !
به شکل زیر نگاه کن - سنگ رویای ماست و فلش خود ما
اگر فرض کنیم جای فلش ، محمد 93 باشه - و جای سنگ رویای مورد نظرش
به نظر شما محمد 93 چطوری می تونه این سنگ را پرتاپ کنه
آیا قدرت لازم را داره
برای اینکه به این قدرت برسه باید چی کار کنه !
http://www.hamdardi.net/imgup/5978355d8755252ffe.png
هر چی نیروی سمت فلش بیشتر باشه – سنگ راحت تر پرواز میکنه !
برای خواستگاری رفتن به نظرم ، اون 6 مرحله لازمه .
( شاید برای فردی دیگر 10 مرحله باشه ........)
اون 6 مرحله برای من == نیروی لازم برای پرتاپ ِ سنگ خودم !
.................................................. .................................................. .................
مرحله 1 :
به نظرم ، ما ، هر کاری که تو زندگی می خوایم انجام بدیم – باید قبلش در ذهنمان انجام بدیم
مثلا اگر می خوایم توپ بستکتبال را در سبد بندازیم – باید اول تمرینات ذهنی انجام بدیم
وقتی در ذهنمان ، توپ را در سبد انداختیم ، در واقعیت هم با تمرین ، راحت تر می تونیم .
وقتی در ذهنمان موفقعیت قبل از خواستگای رفتن را تجسم کنیم - اعتماد به نفس بیشتری می گیریم .
وقتی قبل از بازی – بازی را برده باشیم !
بازی را راحت تر می بریم .
ولی اگر به عنوان یک فرد شکست خورده وارد بازی بشیم
تیم حریف ، این را می فهمه!
و احتمال شکستمان زیادتر میشه !
من خودم در آینده قسمت شد برم خواستگاری
سعی می کنم در مرحله اول قبلش موفقعیت را در ذهنم تجسم کنم
تمرینتات ذهنی یعنی اینکه یه انرژی مثبت به کائنات می فرستی که من عالی هستم !
من می تونم - من اعتماد به نفس دارم و ......
مثلا اگر من قراره با دوستم برم کوه
اگر در ذهنم تجسم کنم که به ما داره خوش می گذره – شاد هستیم و.....
خیلی بهتره که ، فکر شاد نکنم !
بیشتر ورزشکاران حرفه ای و ...... معمولا تمرینات ذهنی انجام می دهند .
...............
مرحله 2 :
تکنیک های خواستگاری رفتن
در این مورد دوستان نکات خوبی عرض کردند- به شخصه خودم استفاده کردم و خواهم کرد
ممنون.
...............
مرحله 3و4و5و6 :
من خودم یه سناریو دارم – نمی دونم درسته یا نه
دوستان ببنید خوبه یا بد هست :
اگر خواستم برم گل و شیرنی بخرم ، 2 کار انجام می دم :
1) یه دسته گل و یه جعبه شیرینی می خرم ، جهت ادب و احترام به خانواده
2) یه شاخ گل رز کوچک و یه شکلات مخصوص برای دختر خانم
تو پاکت میزارم و میزارم تو کتم که کسی نبینه ( گل رز کوچک + شکلات )
وقتی خواستم با دختر خانم صحبت کنم ، به ایشون هدیه می دهم
البته در پاکت یه شعر هم می نویسم + یه متن
و توش می نویسم :
من تو زندگی به جز خدا و خانواده خوبم و این چهره و این تیپ
چیز دیگه ای ندارم
دوست داری برای هم – به خاطر هم – هم نفس هم باشیم
و زندگی قشنگ خودمان را بسازیم .
برای اینکه پدر و مادر دختر ، ادب من را بفهمند چند تا کار می کنم
وقتی دارم می رم خواستگاری ، گل و شیرنی را می دم دسته پدر و مادرم ( اولش )
برای انیکه باید یه کار انجام بدم !
سعی می کنم ، آخرین فردی باشم که به خانه وارد میشم
وقتی همه وارد شدند – کفش خودم + مادرم + پدرم را جفت می کنم
( البته من عادت دارم به این کار !)
سپس گل و شیرینی را از پدر و مادرم میگیرم و به پدر و مادر دختر هدیه می کنم !
تو مجلس خواستگاری – سعی می کنم کم حرف بزنم
به مادر دختر + خود دختر کم نگاه کنم ( خیلی مهمه، البته از نظر من )
وقتی بهم میوه و چایی تعارف کردند سعی می کنم بردارم ، ولی نه همه را !
و............
وقتی خواستم با دختر خانم تنها صحبت می کنم- وقتی تمام شد صحبتها
اون پاکت را بهش میدم . ( گل رز + شکلات + نوشته و شعر خودم )
.................................................. .................................................. ......
بریم سراغ سعه صدر :
فدایی یار عزیز ، برای خونسردی باید چند تا تکنیک را بکار ببریم :
امکان داره پدر دختر بخواد با یه شوخی داماد را امتحان کنه
باید بلد باشیم اون موقع چی کار کنیم .
تکنیک قیچی - پارچه ابریشم - سنگ
قیچی وسنگ دشمن هم هستند
فرعون قیچی بود و موسی(ع) گفت چی کار کنم !
خدا فرمود تو باید ابریشم باشی !
باید فرعون را کند کند کنی – وقتی ابریشم باشی – قیچی کند میشه
ولی اگر سنک باشی قیچی خراب میشه
وقتی دیگران ، چیزی به ما میگن که باعث ناراحتی ما میشه
نباید سنگ باشیم و او را نابود کنیم – باید مثل ابریشم اون را کند کنیم
مثلا پدر دختر بر میگرده در مورد شغل شما یا شخصیت شما یه چیزی میگه به شما بر می خوره !
اون موقع شما 3 ثانیه صبر کن – لبخند بزن و بگو :
شما لطف دارید – ممنون !
مطمئن باش تو دلش میگه عجب اعتماد به نفسی !
خوش به حال دخترم !
البته نباید فیلم بازی کنیم
باید کل زندگی این جوری باشیم .
با مشکلات با آرامش برخورد کنیم و انشا الله خدا هم کمک میکنه .
به نظرم چیزی که خیلی مهمه در هر کاری ، عدم وایسته بودن به نتیجه ست
وقتی ما مهارت ها ی خودمان را بالا ببریم – مسیر هم درست بریم و توکل به خدا هم داشته باشیم
دیگه نباید از نتیجه کار بترسیم ( چه نتیجه خوب – چه بد )
ان شالله هر چی خیره .
وقتی از سرانجام نتیجه رها شویم ، اون موقع دیگه آزادیم!
................................................
یکی از دوستام مثل محمد 93 در این حوزه فعالیت داره ( دعوا هست بین ایشون و محمد 93 – که کدام پدر علم خواستگاری هستند )
بهش گفتم چند تا نکته زیر خاکی بگو استاد .
گفت ، فرزندم ، رفتی خواستگاری ، چند کار را در نظر بگیر :
1) خمیازه نکش
2) دست تو دماغت نکن
3) دست تو گوشت نکن
4) به آشپزخانه نگاه نکن – قرار نیست شب اول شام بخوری !
5) چایی خواستی بخوری با قند – قند را گاز نزن مثل اسب
6) به در و دیوار نگاه نکن
7) سعی کن جوری برنامه ریزی کنی که w.c نری ( خیلی تاکید داشت )
8) میوه خواستی برداری ، بردار – بعدش برسی کن چطوریه
بهش گفتم استاد یعنی چی ؟
گفت ، فرزندم : مثلا امکان داره یه پرتغال سفت و بد قلق گیرت بیاد – پوست بکنی و به خودت گند بزنی.
و..........
به ایشون عرض کردم ، شما کتابی نداری در این حوزه
گفت از محمد 93 بپرس – با همدیگه نوشتیم .
محمد 93 عزیز ما این جواهر از کجا تهیه کنیم ؟
.................................................. .................................................. ..............................
در مورد اون عکس که به عنوان معما گذاشتم ، بعضی هاشو گفتم
ولی بعدا با شما و دوستان صحبت خواهم کردم
نمی دونم ، وقتی برم خواستگاری به دختر خانم بگم ، حاضر هستی
با هم دیگه تو یه خانه 30 – 40 متری زندگی کنیم
یا دوست داری با هم دیگه بریم تو طبیعت تو یه خونه کوچیک زندگی کنیم
چه میگه !
شاید به خاطر بعضی چیزهایی که خدا بهم داده قبول کنه
ولی دوست ندارم سختی بکشه .
یا مثلا وقتی از من بپرسه ، تو از دنیا چی می خوای
بهش بگم :
من از این ، دنیا چی می خوام !
دو تا صندلی چوبی
که من و تو را بشونه
واسه ی ، گفتن خوبی
فدایی یار عزیز
یه استاد داشتیم به من می گفت :
بعضی موقع ها ، فقط باید زندگی کنیم
هیچ وقتم ازش نپرسیدم چرا.
ولی کم کم دارم می فهم
چقدر زیاد شد
ببخشید .:72:
موفق و امیدوار باشی
دوست من .