سلام
خیلی ممنونم از کمکهاتون...
آقای علیرضا از شما ممنونم چون تجربه ای که در زندگیتون داشتید رو در اختیارم قرار دادید و ممون از دعای زیباتون
و راه حل عزیز واقعا اسمتون بهتون میاد خیلی خیلی کمکم کردین ...در مورد تک تک جمله هاتون فکر کردم و راستش کلی هم خجالت کشیدم...
ما داریم ادامه میدیم به پیام دادن علی رغم میل من ...چون چند بار بهشون گفتم من راضی به این ارتباط نیستم و خدا شاهده بیشتر به خاطر ایشون بود ...چون اگه قرار باشه احساسی عمل کنه و با کارمم کنار نیاد ولی باهم ازدواج کنیم حس میکنم همیشه این دغدغه رو داره که چرا بیشتر بهش فشار نیاوردم کارش رو عوض کنه...یا همش تو این فکر باشه که چرا با وجود اینکه کارش رو دوست نداشتم بازم قبول کردم..
دوست دارم با اطمینان بگه بله نه با احساسش !!
نمیدونم بخدا...چند بار تموم کردم ولی باز خودش پیام داد...دیگه سپردم دست سرنوشت هرچه باداباد...
فعلا که باهم در ارتباطیم
و فکرش رو که میکنم میبینم چه شبایی در آروز یهمچین موقعیتی بودم و نمیخوام از دستش بدم...
میخوام با این سایت آشناش کنم شاید اونم نیاز به مشاوره داشته باشه
بازم ممنونم یه دنیا ممنونم
علاقه مندی ها (Bookmarks)