خاطرات گذشته اذیتم میکند

سلام دختری 23 ساله هستم نامزد هستم مشکلی که دارم این هست که گذشته ام با آقایی 6 ویا 7 سال دوست بودم که اردیبهشت 92 تموم کردیم دوستی رو و خرداد 93 با آقای دیگر ای نامزد کردم من احساس میکنم هنوز نتونستم فراموش کنم اون آقا رو با این که خیلی خیانت ها در حق ام کرد ولی تو فکرش هستم بعضی اوقات.......چی کار کنم فراموش کنم کاملا.....???????
نامزدم خیلی پسر آقایی هست مهربون با وفا و همه جوره راضی ام از نامزدم خیلی دوستم داره خیلی درک میکنه همه چی رو
ناگفته نمونه وقتی با اون آقا تموم کردم با نامزدم آشنا شدم که 1 سال با هم دوست بودیم بعد نامزد کردیم

درود بانو

نقل قول:

---

با اجازه بانو مینوش گرامی :72:

یه مورد دیگه ای که به ذهنم میرسه بجز توقف فکر که خیلی خیلی موثره

تکنیک توقف فکر

مکمل خوبی هستش براش میتوانی ازش استفاده کنی بعد اینکه یه ایست محکم دادی به اون فکری که میخواد وارد ذهنتان بشود براش یه زمانی را تعیین کنید مثلا ساعت 8 شب بعد اون زمان تعیین کنید تا چند دقیقه به این موضوع فکر کنید بعد تمام شدنش دیگه ادامه ندید و تمامش کنید.با انجام دادن مداوم این کار مطمئنا دفعات کمتری این فکر به ذهن شما خطور میکنه.

تقریبا خیلی خلاصه برای شما توضیح بدم در مورد توقف فکر:

توقف فکر یعنی اولا هر چیزی که اونو یاد تو میندازه بنداز دور..
هر وقت هم فکرش اومد تو ذهنت بدون سرزنش خودت ذهنتو ازش منحرف کن.حتی اگه دو دقیقه طول بکشه..هر دفعه هم واسه اینکه تونستی فکرتو ازش منحرف کنی از خودت تشکر کن یا به خودت جایزه بده...اگه هم نتونستی ناراحت نشو و باز امتحان کن.



- - - Updated - - -

از این روش هم میتوانی استفاده کنید بانو :72:


همه ما خاطرات ازار دهنده و منفی داریم که مرتب تو ذهنمون بازخوانیشون میکنیم و با یاداوریشون حس اندوه عمیق پیدا میکنیم.

بارها شده فهمیدیم یه رابطه اشتباهه،یه کاری غلطه..میدونیم باید رهاش کنیم اما اون خاطرات بهمون همچین اجازه ای نمیدن.این خاطرات حتی ممکنه خاطرات به ظاهر شیرینی باشن که از یه رابطه عاشقانه داریم و اجازه نمیدن تا اون رابطه رو رها کنیم.

اینجور مواقع بهترین راه تملک خاطره هاست..یعنی گرفتن بار احساسی یک خاطره.اینجوری دیگه به اندازه قبل برامون ازار دهنده نیست.

برای اینکار ریز به ریز خاطراتتون رو با جزئیات بنویسید..همونایی که مرتب تو ذهنتون بهش فکر میکنید..در این موقع میتونی گریه کنی..داد بزنی..با مشت و لگد به یه بالشت بکوبی..خجالت نکش..رودروایسی نکن..بذار تموم احساساتت بیرون بریزه.

وقتی همه رو نوشتی روی خاطراتت خط بزن و بنویس بخشیدم و رها کردم.
باید بدونی کلمات انرژی دارن پس حتما بنویس بخشیدم وکاغذها رو اتیش بزن و خاکسترش رو تو سینک ظرفشویی بریز.
اتیش خاصیت پاک کنندگی داره.
از این عناصر استفاده میکنی تا انرژی منفی خاطراتت رو به انرژی برتر تبدیل کنی.

این کار رو برای هر خاطره فقط یک بار انجام بده و از اون به بعد از تمرکززدایی استفاده کن.یعنی هر بار که اون خاطره تو ذهنت اومد بدون سرزنش خودت ذهنت رو متمرکز یه موضوع دیگه کنی.

کم کم میتونی..یادت باشه اصلا خودتو سرزنش نکن به جاش ازخودت تشکر کن که از اون انرژیهای منفی رها شدی.این کار رو درباره افکار منفی هم میتونی انجام بدی.

---

سلام .باوجودی که بهتربود اول تکلیفت رو باگذشته ت تعیین میکردی.

اما بهرحال الخیرفی ما وقع(خیر دراتفاقی هست که افتاده مثل نامزدی الانت)‏. من دقیقا نمیدونم چه احساسی وجود داره که فرد قبلی رو یادمیکنی.اما فراموش نکن رابطه بی تعهد بسیار رویای وزیبابنظرمیرسه چون فقط یک بعد ازاون طرف رومیبینی تمام بدعنقی ها و کم وزیاد ۳۶۰درجه ی زندگی اون شخص مثل ازخواب بیدارشدن غذاخوردن،زحمتای که داره،نقایص شخصیتیش وغیره رو خانوادش ومثلاپدرومادرش میبینن،اما اون جای خوب وبازیگریش حرفای خوشگل زدن وعطروادکلنش روتومیبینی حالا فکرکن ذهنت چقدربه خطا میفته این شخص روبانامزد فعلیت که بهت متعهد شده وقراره کم کم سایرجنبه های زندگیش روببینی وبه اندازه نفراول رؤیایی بنظرنمیرسه،مقایسه کنی.

راهکاراینه شما تمام علائم وآثارشخص اول روازقبیل هدیه،کتاب عکس.شماره ایمیل ،فیس بوک وهرچی که هست روپاک کنی.و هروقت یادش به ذهنت میاد یه ایست به خودت بدی وبدون قیدو شرط فکرکردن به او رو متوقف کنی این ‏"تکنیک توقف فکر"هست.بعداز مدتی کلا خمیر مایه ر وحت از یاد اون شخص خالی میشه...بخصوص سعی کن اوقات فراغتت رو حتما پر کنی


مسأله ای که الان توروآزارمیده تبعات اشتباه وانتخاب خودت هست هیچکس جز خودت اراده ورود وخروج ازاون فضارو نداره.

- - - Updated - - -

پست من با آقای خاله قزی همزمان شده

امین دادا شرمنده دیگه جلوی پیشکسوتی همچون شما پامون رو دراز کردیم :311::58:

ولی در هرصورت چاشنی خیلی خوبی بود از نظرت بهره بردم دادا :72:

ممنون از راهنماییتون
من خیلی از اون آقا خیانت های ناجور دیدم تا حتی وقتی با این آقا دوست بودم دو بار کیف پول من گم شد یعنی به عبارتی دزدی کرده بود از من
هیچ جوره منطقی نبود موندن با اون آقا به ظاهر خیلی شیک و با کلاس بود ولی اصلا باورم نشد که کیف پول منو دزدیده باشه
الان نامزدم رو دوست دارم با شخصیت و از همه مهمتر عشق پاکی داره منو خیلی خیلی دوست داره ولی بعضی اوقات تو خيابون که اون آقا رو میبینم نا خود آگاه یک طوری میشم
من یعنی اگه با اون آقا ازدواج میگردم بدون شک بر میگشتم خونه بابام
ولی به نظرتون من میتوانم کاملا فراموش کنم یعنی وقتی تو خيابون میبینم بی تفاوت باشم دلم نلرزه..?
اون جور هم نیستم بگم همه اش به فکر شم ناراحتم گریه میکنم و اینا نه اونجوری نیستم ولی همین که هر روز 5 دقیقه هم به یادش می افتم آزار دهنده است واسم
بعضی وقتها به خودم میگم دیوانه اگه با اون عروسی میکردی چه جوری میخواستی تنها بزاریش بری بیرون میترسیدی دختر بیاره خونه یا دست به طلا هات
بزنه یا چه جوری میخواستی تو دلت پنهون کنی این همه گند کاری هایش رو.....،،بعد بعضی وقتها میگم اون هم یک روز ازدواج میکنه بعد شاید من به جای اون دختره این رو انتخاب میگردم حتما درست شده بوده و ،،،،،،،
تروخدا شما هم تایید میکنی حرفهامو که اصلا به درد من نمی. ?..

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط moji111

.شاید من به جای اون دختره این رو انتخاب میگردم حتما درست شده بوده و ،،،،،،،
?..

---

این حرف کاملا اشتباست،اگه قراربودی چیزی به اسم دوس داشتن یاعلاقه به شما او رواصلاح میکرد اون موقع اون رفتارها روانجام نمیداد. یک قاعده مشخص میگه هر رفتاری رو دوره آشنایی یانامزدی دیدی اون رفتار،در زندگی مشترک چندین برابرمیشه اگه دیدی طرف یه نخ سیگارکشید توی زندگی مشترک با بسته سیگارکشیدنش رومیبینی

اگه بهت توهین وفحاشی کرد به احتمال زیاد توی زندگی مشترک کتکت میزنه.

اما ریشه ی اصلی این افکارشما اینه بعدازیک دوره عشق وعاشقی توی دوستی های این شکلی وبی تعهد،یک طرف یادوطرف دچاروسواس فکری میشن شبیه همین افکاری که الان شما داری.

این تایپیک روببین تامتوجه تجربه های دیگران هم بشی

http://www.hamdardi.net/thread-17296.html

بعدشم دختر خوب خیلی ساده وراحت بی خیال گذشته شو ...سری که درد نمیکنه که دستمال نمیبندن...مگه تو زورو هستی که فکرمیکنی بایدکسی رو نجات میدادی.

امین جان دادا شرمنده یکچیزی به ذهنم رسید در تایید حرفهای شما
تجربه من از سایت همدردی و اطرافیان که زندگیشان را مشاهده کردم و حتی خودم بخواهم کلی بهت بگم به این جمله میرسم:

آینده آدم ها در امتداد گذشته آنهاست

احتمال اینکه فرد در دوران نامزدی و عقد و حتی موقع تحقیقات نسبت به بعد ازدواج تغییر زیادی بکنه بسیار کمه نهایت در موارد محدود تغییراتی شکل بگیره ولی بیشتر از این نه.

شما بهتره روی نامزدت تمرکز کنی و اینو بدان که الان شوهر داری حتی فکر کردن به ایشون از نظر اخلاقی درست نیست از تکنیک هایی که برای شما در بالا قرار داده شده استفاده کنید و اینم همیهش مدنظر قرار بده اگر شوهرت چنین رفتار و طرز فکری را داشته باشه شما چه عکس العملی از خودت بروز میدی؟
تعهد بین زن و شوهر مهمترین اصل برای بقای زندگی مشترک محسوب میشه

ممنون از راهنماییتون ammin عزیز
چشم من سعی میکنم که از راهنماییتون استفاده کنم
لطف میکنین به این سوال من پاسخ بدین
به نظر شما چه جوری میشه یک پسر از دوست دخترش پول دزدی کنه????اصلا در مغز من نمی نه شب عید بود 400 تومان تو کیف ام بود میخواستی برم خرید
خیلی بی رحم بود الان نامزدم همه کار میکنه تا منو خوشحال کنه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط moji111

ممنون از راهنماییتون ammin عزیز
چشم من سعی میکنم که از راهنماییتون استفاده کنم
لطف میکنین به این سوال من پاسخ بدین
به نظر شما چه جوری میشه یک پسر از دوست دخترش پول دزدی کنه????اصلا در مغز من نمی نه شب عید بود 400 تومان تو کیف ام بود میخواستی برم خرید
خیلی بی رحم بود الان نامزدم همه کار میکنه تا منو خوشحال کنه

---

چه اهمیتی داره که این سوال شما جوابش چی باشه!

چرا باید رفتارهای ایشون و ارزیابی کنید ، این رفتار ایشون هزار دلیل میتونه داشته باشه که هیکدومش هم ممکنه دلیل اصلی ایشون نباشه ، و اصلا اهمیتی نداره که به چه علت ایشون همچین کاری میکردند.

ایشون نشون دادند لیاقت داشتن شما و ندارند، شما هم خوشبختانه احساسی تصمیم نگرفتید و ایشون و انتخاب نکردید.

شما که از نامزتون راضی هستید ، از وجود ایشون خوشحال باشید و از کنار ایشون بودن لذت ببرید.

سعی نکنید با فکر کردن به این آقا ، در فکر تون به نامزدتون خدایی نکرده خیانت کنید.

هروقت بفکر این آقا افتادید یاد خوبی های نامزدتون بیوفتید و فراموش کنید، سوای اینکه من فکر میکنم شما از روی علاقه یاد این آقا نمیوفتید ، بیشتر بخاطر رابطه طولانی مدتی که با ایشون داشتید و فکر میکردید در نهایت با ایشون ازدواج خواهید کرد، عادت کردید ، ناخوداگاه بفکرشون میوفتید . سعی کنید این ناخوداگاه و با همسرتون پر کنید.:18:

بانو شما بهتره بجای ادامه دادن این تایپیک زدن پست های متعدد بهتره مقاله ای کهب رای شما قرار داده شده را مطالعه کنید و در زندگیتان بکار ببرید.
از پرو بال دادن به گذشته خودداری کنید اینکه ایشون چیکار میکنه چی میپوشه چی میخوره توی فکرش چیه چرا اینکارو کرد چرا اونکارو کرد با کی میخواد ازدواج کنه و از اینجور صحبت ها در حال حاضر به شما مربوط نمیشه به هیچ عنوان

فراموش نکن که الان متاهل هستی و شوهر داری و به ایشون تعهد داری اینکار شما به هیچ عنوان درست نیست:81:

نگاهت به انسان وپیچیدگی های روحی وشخصیتیش بهتره عمیق ترازاین حرفهاباشه.یک عادت یاترک یک عادت،مسأله ای نیست که به این راحتی شکل بگیره یاترک بشه سالهای زیادی طول میکشه وخودفردبایدهمیشه مراقب رفتارهاش باشه ودرپی کسب معرفت باشه..

شنیدی میگن پولشو انداخت تو رودخونه ؟ یا آب درهاون کوبید؟ مسأله فداکارای وخرج عشق ومرام در رابطه های بی تعهدوآزاد و یا خیلی ببخشید خیابانی.همینه چون اساس وپایه وسیستم اون رابطه غلط وباطله پس هرتلاشی هرچقدر هم صادقانه وخالصانه باشه متأسفانه محکوم به شکست وحتی نتیجه معکوسه یعنی طرف بیشترازت سواستفاده میکنه.تو اولیش نیستی اخریش هم نخواهی بود.متأسفانه شعرها ورمان ها وداستانهای زیادی درتاریخ درتحسین این نوع عشق هاگفته شدو درضمیروحافظه جمعی انسانها کاشته شد.خیلی ساده یک تفکراشتباه شکل گرفت. وخیلیا زیرپرچمش سینه زدند.اماتجربه میگه این افسانه ها بسیاری ازحقایق رو نادیده گرفت.


مهارتهایی برای اداره زندگی مشترک لازمه که لیلی ومجنون بردار نیست.وتوی این افسانه های دلنشین اصلا اشاره ای به این مهارتهای ضروری نشده.آنچه که عشق زمینی انسان روبه خداوحقیقت متصل میکنه کلا تعریف وجایگاهش و نوع اشخاصش جداست.حضرت یوسف (ع)کلامیلی به وسوسه های زمینی نداشت زلیخا عاشقش شدواوداستانها اتفاق افتاد.یاشیخ صنعادرمنطق الطیرعطاریک انسان بسیارخداجو وفقیه بود که درگذر روزگارعاشق یک دخترمسیحی شدو کلی سختی کشیدو داشت لامذهب میشدوشاگرداش وپیغمبر(ص)دررویابه دادش رسیدند_درنهایت اون دخترهم مسلمان شدو بعدش از دنیارفت وبه شیخ صنعا نرسیدولی عشقی پاک متحولش کرد..یا جریان اون شاهزاده ودختر که درمثنوی مولوی اومده داری سر و نکته هایی هست که ۱۸۰درجه با این عشق های خنده دار امروزه که فقط نتیجش یأس وافسردگی وگناه هست فرق داره...

شایدتحت تأثیراحساس قبلیت وسوسه بشی بگی اون پسربرات مثلاهدیه عاشقانه بخره وبعدا جبران کنه!! اون پسرهم به مزخرف بودن این نوع روابط زودترازتوپی برده وفقط دنبال خوشی لحظه ایش بوده که بعدا تأثیر رفتارهای غلطش به خودش آسیب زده یا خواهد زد.همانطورکه دوستان گفتند به فکرصمیمیت ورابطه متعهدانه بانامزدت باش وزندگی باارزش خودت روصرف افکاربیهوده نکن."توقف بی قیدوشرط افکارگذشته"سعی کن منطقی و واقع گراباشی .درپناه حق