باز هم از همدردی شما دستمریضا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
مهرااد
مسلما به خانوما بهتر جواب می دادیم. چون خانوما رو بیشتر دوس داریم:311::311:
بابا محمد بی خیال. حالا نماش رو درست کردی برو یه سر این خونه های بالای شهر رو ببین مقایسه کن. همه چیز عالیه! بدون نقصه یعنی!!!
اصلا بابا جان برو یه سر بهشت زهرا یه نگاه به خانه ابدی بنداز برادر. ببین نمای اون چه شکلیه! یه سر برو کهریزک ببین اونجا مشکل ادما چیه. یه سر برو شیرخارگاه امنه بچه هاش رو ببین. یه سر برو محک!
بابا انقدر غرق نشو تو مشکلات پیش پا افتاده خودت! خب چه انتظار داری از کسی که داره یه کلید اشتباه رو تو در می ندازه و انتطار داره در باز شه.
تو تو بانکت هیچ سرمایه ای نزاشتی می خای برنده هم بشی. یه خورده به حرفای فرشته مهربان گوش کن. چرا فکرت رو متوقف نمی کنی!
تا این افکار اومد سراغت پاشو فیلم ببین پاشو جات رو عوض کن یه گفتگوی جدید رو اغاز کن!
چرا مقایسه می کنی! عزیز من شما بهترین نما رو هم داشته باشی باز بهتر از اون هم پیدا میشه.
بخدا خودم همین هایی که نوشتید رو روزی 10بار به خودم میگم ولی نمیدونم چرا باز هم مثل یه بیمار روانی نمیتونم فکرشو نکنم وقتی با دوستانم هستم این موضوع رو فراموش میکنم ام تا اینکه شب موقع خواب یا زمانی که میرسم خونه بازهم این حسرت که مث خوره افتاده به جونم ذهنم رو درگیر خودش میکنه تتا این افکار میاد میرم فیلم میینم یا آهنگ گوش میدم ولی باز هم هنگام این کارا فکرم مشغوله حسرت خوردنه هی میگم کاش الان یه ماه پیش بود.نمیدونم تا قبل این لپتاپ و نما اصلا اینطور نبودم ولی این یه سال انگار شاد بودن رو دیگه بلد نیستم