RE: خواستگاری رفتم اما ...
نامزدت تو عالم رویا سـِ یر می کنه.یودن دخترایی که مثل نامزدت فکر می کردن و بعد دنبال ترمیم رفتن یا نگران لو
عکساشون بودن(گذشته شون لو بره).نامزدت باید معیار انتخاب داشته باشه که بر اساس اونها شما رو انتخاب یا رد کنه.
RE: خواستگاری رفتم اما ...
سلام اقا محسن
به نظرم صحبتهای شما منطقی میاد
اگر ایشون تمایلی به ازدواج نداره و نگران آینده و ....اینها هستش اصلا نباید اجازه میداد شما میرفتید خواستگاری
حرفشون منطقی نیست و هیچ کس دو سه سال پای یک رابطه ای که بناش روی آبه نمی ایسته.
شاید از لحاظ عقلی و فکری به بلوغ کامل نرسیده.
خیلی وقت ها در این زمانها عقب کشیدن به قول شما به نفع شما خواهد بود .
ازدواج آمادگیهای لازم خودش رو میخواد.تا این امادگیها ایجاد نشه امکان خوشبخت شدن و موفق شدن در زندگی مشترک خیلی میاد پایین.
شما هم منطقی تر فکر کنید.اینکه شما عقب بکشید و این حرفها باید بدونید الان حرفه حداقل50-60 سال زندگیه.
جواب ایشون در برابر صحبت شما چی بود؟
RE: خواستگاری رفتم اما ...
سلام
نظر بنده اینه که تحقیقاتتو بیشتر کن
یعنی چی 50-50 یا میخواد یا نمیخواد
چون بنده بعضا همچین موردایی دیدم (2 دفعه به چشم خودم )که میان میگن 50-50 و بیاین خواستگاری که یه جوری طرف رو نگهدارن و از بین چند تا یکیو انتخاب کنن، ( در حالت خیلی بد هم که در رابطه با کسی باشن یعنی به نوعی از لحاظ مالی از طرف شما تغذیه شن ولی با یکی دیگه رابطه داشته باشن) و بعدشم میگن ما الان آمادگی ازدواج نداریم
خلاصه مطلب اینکه خیلی حواستونو جمع کنید و دلایل منطقیشو بخواید
به امید خوشبختی همه.....
RE: خواستگاری رفتم اما ...
دوست عزیز:72:
به نظر من شما با توجه به سنتون و شغلتون که مجبورید 2 هفته در منزل نباشید باید به سراغ دختری بزرگ تر و پخته تر بروید.
صحبتهای آن دختر بخاطر شرایط سنی شان چندان دور از ذهن نیست ولی شما که عاقل تر و بالغ تر هستید باید در ازدواج آگاهانه تر برخورد کنید.
وبه دنبال همسری بروید که از لحاظ سنی به شما نزدیک تر باشد از طرفی به نظر من اگر شاغل باشد به نفع خودش و
شماست که در مدتی که شما در خانه نیستید او مشغول است و اوقات بیکاری و فراغت کمتری دارد؛ از طرفی اگر سرد و گرم
چشیده و عاقل تر باشد برای تربیت فرزندان هم مشکلات کمتری خواهید داشت.
موفق باشید:72:
RE: خواستگاری رفتم اما ...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
نامزدت تو عالم رویا سـِ یر می کنه.یودن دخترایی که مثل نامزدت فکر می کردن و بعد دنبال ترمیم رفتن یا نگران لو
عکساشون بودن(گذشته شون لو بره).نامزدت باید معیار انتخاب داشته باشه که بر اساس اونها شما رو انتخاب یا رد کنه.
ممنون از نظرتون دوست عزیز. منظور ایشون از ارتباط قبل ازدواج اینه که دوست دارن خودشون یک نفرو سر فرصت و از سر دلشون انتخاب کنن وگرنه با شناختی که دارم اهل ارتباطات خارج از چهارچوب و جنسی نیست. هرچند من خودم اعتقاد دارم این حرفش و این ایده الش از سر ناپختگیه.سعی کردم رابطه خودمون رو بازتر و خودمونی تر بگیرم که حس بهتری داشته باشه و فکر نکنه داره کاملا سنتی ازدواج میکنه. کار درستی میکنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
سلام اقا محسن
به نظرم صحبتهای شما منطقی میاد
اگر ایشون تمایلی به ازدواج نداره و نگران آینده و ....اینها هستش اصلا نباید اجازه میداد شما میرفتید خواستگاری
حرفشون منطقی نیست و هیچ کس دو سه سال پای یک رابطه ای که بناش روی آبه نمی ایسته.
شاید از لحاظ عقلی و فکری به بلوغ کامل نرسیده.
خیلی وقت ها در این زمانها عقب کشیدن به قول شما به نفع شما خواهد بود .
ازدواج آمادگیهای لازم خودش رو میخواد.تا این امادگیها ایجاد نشه امکان خوشبخت شدن و موفق شدن در زندگی مشترک خیلی میاد پایین.
شما هم منطقی تر فکر کنید.اینکه شما عقب بکشید و این حرفها باید بدونید الان حرفه حداقل50-60 سال زندگیه.
جواب ایشون در برابر صحبت شما چی بود؟
مرسی از راهماییتون
آره، مشکل منم اینه که من اولین خواستگاری هستم که اجازه دادم رفتم خونشون! مامانش میگفت هرکسی زنگ میزده میگفته زوده. منم بهش گفتم تو که منو از اول راه دادی حتما یه چیزی دیدی،چرا همون جلسه اول رد نکردی؟ میگه خواستم یه فرصتی به خودم بدم ببینم آمادگیشو دارم،زبونم بسته شد...
جالبه که این پیشنهاد رو یه مشاور ازدواج داد که رفتیم پیشش! مشاور به من گفت اگه دوسش داری 2-3 سال صبر کن بعد برو. اما من نمیتونم چون واقعا غیرمنطقی و سخته و به ضرر هر دومونه فکر کنم
منم معتقدم تا طرف کاملا از ته دل آماده نباشه و منو این زندگی رو نخواد فایده نداره. بعدا سر هر مشکلی زود جا خالی میکنه و میگه کاش زود ازدواج نکرده بودم
به نظرتون من چند ماه دیگه به همین صورت رابطه داشته باشم باهاش و صبر کنم براش،به شرطی که الان بدونم واقعا دلش با منه،منطقیه؟ امکان داره فکرش عوض بشه و آماده تر بشه؟
من بهش علاقه مندم و دوسش دارم،نمیگم عاشقش شدم، اما خیلی از معیارهای منو داره و منم به قول خودش هیچ عیبی ندارم... نمیدونم چکار کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanjab
دوست عزیز:72:
به نظر من شما با توجه به سنتون و شغلتون که مجبورید 2 هفته در منزل نباشید باید به سراغ دختری بزرگ تر و پخته تر بروید.
صحبتهای آن دختر بخاطر شرایط سنی شان چندان دور از ذهن نیست ولی شما که عاقل تر و بالغ تر هستید باید در ازدواج آگاهانه تر برخورد کنید.
وبه دنبال همسری بروید که از لحاظ سنی به شما نزدیک تر باشد از طرفی به نظر من اگر شاغل باشد به نفع خودش و
شماست که در مدتی که شما در خانه نیستید او مشغول است و اوقات بیکاری و فراغت کمتری دارد؛ از طرفی اگر سرد و گرم
چشیده و عاقل تر باشد برای تربیت فرزندان هم مشکلات کمتری خواهید داشت.
موفق باشید:72:
ممنون از وقتی که گذاشتید
موردهایی بوده که رفتم و 2-3 سال کوچیکتر از من بودن. اما اونها هم متاسفانه یا با کار من مخالف بودن یا من نپسندیدم افکارشون رو...
کلا به فکر آدمها بیشتر اهمیت میدم. من این قابلیت رو تو این خانم دیدم که یکم سنش بره بالا فکرش بسیار کاملتر و همسوتر با من خواهد شد.
بله،منم موافقم. واسه همین ایشون که قصد ادامه تحصیل داره مشکلی ندارم باهاش و تشویقش هم میکنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Amir80
سلام
نظر بنده اینه که تحقیقاتتو بیشتر کن
یعنی چی 50-50 یا میخواد یا نمیخواد
چون بنده بعضا همچین موردایی دیدم (2 دفعه به چشم خودم )که میان میگن 50-50 و بیاین خواستگاری که یه جوری طرف رو نگهدارن و از بین چند تا یکیو انتخاب کنن، ( در حالت خیلی بد هم که در رابطه با کسی باشن یعنی به نوعی از لحاظ مالی از طرف شما تغذیه شن ولی با یکی دیگه رابطه داشته باشن) و بعدشم میگن ما الان آمادگی ازدواج نداریم
خلاصه مطلب اینکه خیلی حواستونو جمع کنید و دلایل منطقیشو بخواید
به امید خوشبختی همه.....
مرسی از نظرت
از نظر خانوادگی و شخصی مشکلی ندارن،تحقیقات کردم
این 50-50 گفتنش بخاطر همینه که میگه آمادگی ازدواج نداره.منم دوست ندارم اینجوری باشه. حاضرم وقت بزارم واسه شناخت بیشتر و پیش مشاور بریم اما بدونم که رو به جلو باشه. نه اینکه بعد 3 ماه هنوز درجا بزنیم.
RE: خواستگاری رفتم اما ...
سلام
ميشه بيشتر از معيارهاتون بگين؟
تو طرز فكر ايشون چي ديدن كه با اينكه خودشون اذعان دارند كه آمادگي و پختگي ازدواج رو ندارند ولي شما خلاف اين فكر مي كنيد؟
اين دو تا لينك رو هم بخونيد مشابه مورد شماست البته با پر و بال بيشتر
لينك يك
لينك 2
RE: خواستگاری رفتم اما ...
اگر شما اولین کسی هستین که اجازه خواستگاری بهشون دادن فکر می کنم واقعا توی وادی ازدواج و اینها نبودن به خصوص اگر خواهر یا برادر بزرگتر از خودشون نداشتن. من موردهای مشابه ایشون رو توی دوستانم دیدم و خوشبختانه خیلی زود اون آمادگی لازم رو پیدا کردن چون تا زمانی که دخترخانم به ازدواج فکر نکنه وارد شدن به این وادی براش خیلی دور از ذهن می آد ولی وقتی که تصمیم بگیره بهش فکر کنه چون ذهنش به شدت مشغول می شه خیلی زود می تونه اون آمادگی لازم رو پیدا کنه. البته احتمالا این قانون برای همه صدق نمی کنه و نمی شه صد در صد گفت که برای ایشون هم همین طور می شه. ولی به نظر من اینکه فرصت چند ماهه به ایشون بدین با احتمال خیلی خوبی می تونه مسئله رو حل کنه. فکر می کنم توی این مدت هم مطالعه در مورد ازدواج و هدف هاشون در آینده و رفت و آمد با آشنایی که به تازگی ازدواج کردن یا نامزد هستند بهشون کمک می کنه.
اینها نظر شخصی من بود و ممکنه از نظر کارشناسی درست نباشه
موفق باشین
RE: خواستگاری رفتم اما ...
سلام صبا جان.ممنون از توجهت
والا معیار زیاده، اما خلاصه بخوام بگم: احساس میکنم خانواده هامون به هم میخورن،البته اختلافهای جزیی تو مسایلی هست ولی فکر خود من و خانوادم و شرایطمون به هم نزدیکه
اینکه با شرایط کاری من کنار اومده و قبول کرده برام مهمه
زیبایی ظاهری و نوع پوشش
توی خیلی از مسایل همفکریم و تو شرایطی که قرارش دادم یا ازش پرسیدم طرز فکری مشابه خودم داره
اجتماعی و خوش برخورد و شاد و پرانرژی
میل به استقلال داره،تصمیماتشو خودش میگیره و حس میکنم میتونهدر اینده مسِوولیت پذیر باشه
صداقتی که در گفتارش و رفتارش دیدم
ایشون اصرار دارند که آمادگی ذهنی ندارن واسه ازدواج.میگه اصلا به ازدواج فکر نمیکرده واسه همین میترسه بعدا پشیمون بشه از اینکه چرا زود ازدواج کرده. گاهی میگه ممکنه بعدا حسرت بخوره که از دوران مجردیش استفاده نکرده و از اون آزادیش لذت نبرده (نه به معنای بدش). منم آدمی نیستم که بخوام از ازدواج یه قفس واسه طرفم بسازم،اما بالاخره شرایط بعد ازدواج با قبلش فرق میکنه و اینو هر دو طرف باید درک کنن. من آدم سختگیری هم نیستم اما حد و مرزهارو گفتم و بعید میدونم مشکلی پیش بیاد از این نظر بعد ازدواج
نمیدونم،میخوام برم پیش یک مشاور قویتر... واقعا سعی کردم تا الان طبق معیارهای قلبی و احساسیم انتخاب کنم،حالا که یجورایی انتخاب کردم طرف اینجوریه فکرش...
متشکرم از نظراتت زهرا2
بچه سوم و آخره،خواهر بزرگترش ازدواج کرده و رابطشون خیلی با هم صمیمیه. اتفاقا منم پیشنهاد شمارو دادم،میگم با افراد جوون و کسایی که تازه ازدواج کردن صحبت کن. ببین نگرانیات و آماده نبودنت یه توهم و ترسه که از بین میبره یا نه واقعیه. سعی کردم آمادش کنم. واسش همون اوایل کتاب "آیا تو آن گمشده ام هستی" هدیه گرفتم و گفتم بخونه. سعی کردم بهش اطلاعات بدم،نگرانیهاش رو درک کنم و تا جایی که به معیارهای خودم لطمه نزنه باهاش همکاری کردم. فعلا با این شرایط "زمان" تنها راه حلیه که به ذهنم میرسه... نمیدونم اشتباهم کجاست
میخوام به خواست خودش چند روز تنهاش بذارم تا ببینم دلش تنگ میشه و دوسم داره یا نه. نظرتون چیه؟
با تاپیکهایی صبا_2009 معرفی کرد و مطالعه کردم متوجه شدم یه اشتباهی که مرتکب شدم اینه که در برخی موارد رفتار منفعل نشون دادم و نرمی نشون دادم و از طرف دیگه احساساتم رو بروز دادم و ابراز علاقه کردم. شاید یکم زیاده روی کردم و این موضوع اینو ترسونده،ممکنه اینجوری باشه؟
شاید باید اقتدار بیشتری تو نظراتم ابراز کنم شاید اینجوری واسش جذابتر بشم
RE: خواستگاری رفتم اما ...
میخوام به خواست خودش چند روز تنهاش بذارم تا ببینم دلش تنگ میشه و دوسم داره یا نه. نظرتون چیه؟
با تاپیکهایی صبا_2009 معرفی کرد و مطالعه کردم متوجه شدم یه اشتباهی که مرتکب شدم اینه که در برخی موارد رفتار منفعل نشون دادم و نرمی نشون دادم و از طرف دیگه احساساتم رو بروز دادم و ابراز علاقه کردم. شاید یکم زیاده روی کردم و این موضوع اینو ترسونده،ممکنه اینجوری باشه؟
شاید باید اقتدار بیشتری تو نظراتم ابراز کنم شاید اینجوری واسش جذابتر بشم
[/quote]
سلام من بااين تيكه ار حرفاتون تا حدودي موافقم.در اين موردها باخواهر بزرگترش يا مادرش صحبت كرديد؟شايد اونا بتونن بهتون كمك كنن و توجيهش كنن.تا وقتي مطمئن نشديد ازدواج نكنيد چون مشكلات خيلي بيشتري پيدا ميكنيد مثل اين تاپيك هايي كه خونديد.موفق باشيد
RE: خواستگاری رفتم اما ...
من خانمی هستم که این آقا از من خواستگاری کردن
من از دید خودم این مساله رو مطرح کردم تو این تاپیک
www.hamdardi.net/thread-27166.html
خوشحال میشم کمکم کنید
RE: خواستگاری رفتم اما ...
واسه دوستان سو تفاهم نشه
من و این خانمی که ازش خواستگاری کردیم تصمیم گرفتیم هر کدوم از دید خودمون این مساله رو مطرح کنیم تا بتونیم هر دو نگاه رو منصفانه به این قضیه داشته باشیم.
این تاپیک خانمیه که باهاش آشنا شدم
http://www.hamdardi.net/thread-27166.html