-
چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
سلام به همگی
قبل از هر چیز بابت راهنمایی های شما در تاپیک قبلی بسیار ممنونم. چه خانمها و چه آقایان محترمی که برام وقت گذاشتن و راهنمایی ام کردند. من همونطور که قبلا گفتم بالاخره تصمیم به جدایی گرفتم و البته در این مدت سعی کردم که کمترین آزار و اذیت از سمت من به خانمم برسه. اونهایی که توی موقعیت من قرار گرفته باشند میدونند که چقدر سخته آدم به خانمش در این مورد حقیقت رو بگه و بهش بگه که دوستش نداره. این واقعا خیلی سخته و از طرف دیگه اذیت شدنهاش و ناراحتی هاش به خاطر عدم توجه بهش سخت تر.
الان یک راهنمایی از دوستان میخوام و میخوام اگر خانمها ناراحت نمی شوند فقط آقایان به این سوال من پاسخ دهند. خواهش میکنم که فقط آقایان به سوال من پاسخ دهند.
تقریبا 8 ماه از عقدمون میگذره. توی این مدت هرچند به خاطر کم توجهی من اذیت شده ولی سعی کردم زیاد بهش سخت نگذره. از تقریبا دو هفته قبل قصدم این بود که کاری کنم خودش درخواست طلاق بده ولی علیرغم اینکه میبینم داره اذیت میشه و بهش سخت میگذره بیشتر و بیشتر داره جذب من و این زندگی میشه. با کمال تعجب توی همین دو هفته به فکر مقدمات ازدواج افتاده. به همین خاطر تصمیم گرفتم خودم درخواست طلاق بدم. سرمایه من چیزی در حدود 130 میلیون شاید بشود. گذشته از مواردی که میدونم نمیتونم ضربه ای که بهش زدم رو با پول جایگزین کنم آیا به نظرتون منصفانه است اگر بهش بگویم از مهریه اش فقط 100 میلیون آنرا از من بگیرد و بقیه اش را ببخشد؟
باز هم از همگی ممنون و دوباره تاکید کنم که خواهش میکنم فقط آقایان به این سوال من پاسخ دهند.
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
تا حالا شده غیر مستقیم یا به شوخی قضیه را بندازید ببینید بازخوردش چیه؟
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
خواهش میکنم دلشو نشکون که تاوان بدی در این دنیا میدی عزیزم اون همسرته کسی که با هزار امید قدم به خاته تو گذاشته چرا قلبشو میخواهی بشکنی تو اونو دوست داری بعدا خودت میفهمی
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
سلام،
فقط خواستم یک مورد مشابه رو معرفی کنم از آقای محسن1986:
تردید و پشیمانی بعد از عقد
تردید و پشیمانی بعد از عقد 2
پشیمانی بعد از جدایی
البته دقیقاً و کامل مشکلشون رو یادم نیست، ولی تا اونجا که یادم هست ایشون هم با ظاهر خانمشون مشکل داشتند و بعداً جدا شدند و بعداً هم پشیمان شدند. توصیه می کنم تاپیک هاشون رو مطالعه کنید. شاید در تصمیم گیری به شما کمک کند.
و همینطور توصیه می کنم حضوراً به یک متخصص مراجعه کنید. به خصوص چون با وجود اینکه تاپیک قبلی شما به صفحه 7 هم رسید، شما از طریق یک سایت مجازی به نتیجه نرسیدید.
موفق باشید.
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
اقای بی وجدان ...
درسته ک کار شما به نظر خودتون هم درست نیست ولی در واقع باید بگم راه درستی رو داری طی میکنی چون نمیخوای اذیتش کنی.
دوم اینکه همینقد که به فکر ایشون هستی و حاضری از لحاظ مالی تامینش کنی کار بزرگیه . سوم اینکه به نظرم اصلا درست نیست کاری کنی که خودش درخواست طلاق بده .... اگر کاری میخوای بکنی بذار به روال خودش باشه . اون بهت علاقه داره پس بذار قضیه همونطوری که هست نمود پیدا کنه ..
شما نگران این نباش که بقیه بعد جدایی چی میگن (که کی مقصر بود ) .. شما نگران این باش که تصمیمت درست باشه . رک بهت میگم.. گند زدی به ازدواجت ..:305: ولی لطفا به طلاقت گند نزن و درست و حسابی تصمیم بگیر . واسه یه طلاق توافقی بری دادگاه حداقل دو ماه میفرستنتون مشاوره خانواده.. پس خیلی هم کار راحتی نیست . تو این دو ماه میتونی فکر کنی ( میدونم خیلی فکر کردی ولی الان با دو ماه بعد فرقی نمیکنه که جدا شی !!)
نگران هیچی نباش.. یکمی از این وضع اشفته بیا بیرون ... احساست رو بذار کنار و با عقل تصمیم بگیر..
این سوالو از خودت بپرس..
هیچ لحظه ای یا روزی نبوده که بهش علاقه داشته باشی؟؟ ینی همیشه همیشه بهش سرد بودی ... از رابطه باهاش لذتی نمیبردی؟ !!
اخه گاهی ما ادما یکیو دوست داریم ولی چون نمیدونیم دوسش داریم یا نه احساسمون نوسان میکنه .
در نهایت امیدوارم تصمیمت عاقلانه باشه که بعدا دچار پشیمونی نشی مث اقا محسن :72:
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
درسته که گفتید که فقط آقایون جواب بدهند ولی من واقعا برام عجیبه که چرا شما مدام چنین اصراری دارید؟ چرا نمی خواهید نظر خانمها رو بدونید. من فکر می کنم دونستن نظر خانمها می تونه بعد دیگری از این وضعیتی که درش هستید رو براتون روشن کنه و شاید تصمیم گیری معقولا نه تری داشته باشید. به هر حال اگر خودتون باشید و فقط نظر آقایون رو بخواهید که زاویه دیدشون مانند شماست ، شاید تنها چیزی که از این تاپیک عایدتون بشه تایید باشه. شاید هم منظورتون از زدن این تاپیک فقط تایید گرفتنه.
به هر حال من نظرم رو در مورد مسالتون نگفتم چون گفتید خانمها نظر ندهند و این پست فقط یک تذکر دوستانه بود.
موفق باشید.
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
تاپیک های شما رو به دقت نخوندم ولی با همون مقدار کمی که خوندم
حس کردم فقط شما دنبال این هستین که یه جوری عذاب وجدان خودتونو
کم کنید .. و گر نه اون خانم که روز اول رو بنده نداشته که شما نتونید ببینیدش
الانم مثل یه مرد رو نوع تفکر خودتون بایستید و این خانم را با رفتارای سرد
خودتون غذاب ندید و وقت خود و همسرتونو نگیرید
یه جا خوندم همسرتون به فکر مراسم هم افتادن گناه دارن به خدا .. تصمیمتونو بگیرید
و مانع خیال پردازی بیشتر همسرتونم بشید ..
اصلا هم اهمیت نمیدم که نخواستین یه خانم بهتون جواب بده ..
--------------------------------------
پستم با دلجو جان هم زمان شد
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
ببین دوست عزیز..
خودت نوشته های خودتو بخون..!!! ببین اومدی راهنمایی بگیری یا اومدی جدا شی؟؟؟
اینجا دادگاه خانواده نیست عزیزم.
من که گفتم بهت قراره دادگاه ها طوری بشه که حتی برای طلاق توافقی دو ماه علافت میکنن . وقت خودتو نگیر و ایشون رو..
یه جلسه باهاش حرفاتو بزن رک و راست و بگو قصد ازارش رو نداری و به خاطر خودش این حرفو میزنی.
ازش حلالیت بطلب و بگو واقعا شرمنده ام که اینطوری شد ولی دوس ندارم عذابت بدم توی زندگی ( احتمالا خیلی دلش میشکنه ولی بهتر از اینه که بیشتر دلش بشکنه در اینده )
ترجیح میدهم حقیقتی ازارم دهد تا اینکه دروغی خوشحالم کند
با واقعیت روبروش کنید... بذارین اون هم تصمیم بگیره برای زندگیش..
زندگی بهتری در انتظار اونه..
ناراحت نشی ولی شک نکن زندگی ایندت خراب میشه و نتیجه کارت رو توی این دنیا میبینی ( قصدم ناراحت کردنت نیست واقعیته )
ببین دوست خوبم .. من خودم دل کسیو شکستم ولی نه در این حد و توی زندگیم به سرم اومد در حدی که اذیت شدم و .. ولی شما که این مدت این خانمو وابسته کردی انتقامی که میبینی هم به همین اندازه سخته..توی انتقام خدا شک نکن . من دور و برم زیاد دیدم که به یک نفرین زندگی یه نفر تباه تباه شده... و سال های سال زندگیش روز خوش نداره..
اگر میخوای جدا شی اول دلشو بدست بیار و ارومش کن و بگو لیاقت تو بهتر از منه و من اینکارو بخاطر زندگی تو میکنم وگرنه زندگی من که خراب شده مهم الان تویی که بتونی زندگی بهتری داشته باشی .
[size=small]ما همه واست دعا میکنیم که تصمیم درست بگیری .. فقط تورو خدا درست تصمیم بگیر.. اگه بعد جدایی پشیمون بشی خیلی دیره :305:[/size]
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
آقایون محترم میشه بیاین اینجا نظر بدین
http://www.hamdardi.net/thread-26650-post-249158.html#pid249158
مخصوصا آقای bivojdan
در واقع کیس شما واقعا ما دختر هارو ترسونده!! اگه میشه کمک کنید که گرفتار همچین اتفاقی نشیم!
ممنـــــــون :72:
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
دوست عزیز..
به نظرم پاسخای دوستان رو بخون یه دور دیگه...
مشاوره حضوری هم برو...
بعدش هم قاطع تصمیم بگیر که زندگی اون رو بازی ندی...
یا ادامه یا طلاق.. خواهشا قاطع و مردونه تصمیم بگیر:305:
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
خواستم ازتون که سعی کردید کمکم کنید تشکر کنم و شما رو در جریان پایان داستانم قرار بدم.
من دوباره زندگیم رو از سر گرفتم چون پدرم گریه کرد، تا حالا گریه اش رو ندیده بودم. خیلی از چیزها دست خود آدم نیست، نمیدونم با این تصمیم در حق همسرم ظلم میکنم یا نه ولی گویا چاره دیگه ای ندارم. پدرم بیماری قلبی داره و حالش این چند روزه خیلی بد بوده.
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
باز هم به خاطر دیگران که تصمیم گرفتی و به قول خودت نمیدونی در حق همسرت ظلم میکنی یا نه ؟؟؟
ولی حالا که تصمیم گرفتی سعی کنی نکات قشنگ و خب زندگی رو ببینی و خوبی های همسرت رو ببینی و بزرگش کنی
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
[align=justify]آقاي بي وجدان !!!! من خانم هستم وقبلا در تاپيك شما اصلا كامنت نگذاشتم ولي به شدت من رو تحت تاثير قرار داد و ياد زندگي خودم افتادم و حسابي درد هايي كه كشيده بودم، يادم اومد!!!!
من ده سال قبل با يه فردي بعد از يك دوره دوماه آشنايي عقد كردم البته به طريق سنتي آشنا شده بوديم در مدت آشنايي ايشون واله و شيداي من به نظر مي رسيد ولي ايشون دقيقا بعد از يك هفته كه از عقدمون گذشت شروع كرد به گفتن اينكه من دوستت ندارم و به اصرار خانواده و بخاطر شرايط ايده الي كه داشتي با شما عقد كردم. واقعا در مدت نه ماهي كه عقد بوديم منو زجر داد. يك روز مي اومد حرف هاي عاشقونه مي زد و به قول شما كاري مي كرد كه من بهم سخت نگذره و يه روز ديگه مي اومد مي گفت بيا جدا بشيم و مهريوتو ببخش و بي تفاوت به من بر خورد ميكرد(هرچند فقط بايد نصف مهريه رو مي داد) اينقدر در اين نه ماه رفتارهاي مودي و رفت و برگشتي از خودش نشون داد، اينقدر پول براي جلسات مشاوره خرج كرد كه به اصطلاح يجوري از من جدا بشه كه من ضرر نكنم، اينقدر منو اخري هاش اذيت كرد به لحاظ رواني(مثل تحقير، مسخره كردن تيپم،خانواده ام و...) كه مثلا مهرمو ببخشم و دممو بذارم رو كولم ، كه آخرش من با يك دنيا تنفر ازش جدا شدم در حاليكه هنوز دوستش داشتم!!!! يه حس خيلي بد، يه زجر خيلي طولاني و يك غم خيلي خيلي سنگين به خانواده من تحميل شد فقط و فقط بخاطر اينكه يه آدم موقع ازدواجش، چشماشو باز نكرده بود كه ببينه چي ميخواداز زندگيش! من تا مدتها هر چي اسم محمد مي شنيدم بدنم داغ مي شد. تا مدت ها هر چي ماشين پرايد سفيد مي ديدم حالت تهوع مي اومد سراغم. تا مدت ها ( حدود يكسال) خواب هاي آشفته مي ديدم و از شدت گريه مادر و پدرم مي اومدن بالاي سرم مي نشستن و آرومم ميكردن. حدود ده كيلو وزنم رو از دست دادم و واقعا در 21 سالگي شكستم ولي بلند شدم. درسمو تموم كردم.رتبه اول شدم و بدون طرح وارد مرحله تخصص و مستقيما فوق تخصص شدم. نخبه كشوري شدم . بورس خارج از كشور گرفتم و در بهترين دانشگاه ايران هيات علمي شدم و ازدواج خوبي هم كردم و .... اما! هنوز هنوزه از درون متلاشي ام. هنوز هنوزه خاطره اين آدم كه بختك زندگيم شد از زندگي من بيرون نرفته و بدتر ازاون روي رفتار و اعصاب پدرم تاثير بدي گذاشت كه نتيجه اش رو الان دارم در برخورد با همسر فعلي ام مي بينم.
حالا اون فرد مي دونيد دقيقا روزي كه از هم جدا شديم دم در محضر توي ماشينش گريه مي كرد. اين آدم بعد دو سال پشيمون شد و واسطه فرستاد براي عقد مجدد. اين آدم تو زندگي بعديش چند بار تا مرز طلاق رفت و مي دونم كه هيچ آرامشي در زندگيش نداره ، چون دل يك آدم رو شكوندن، زجرش دادن و بيمارش كردن تاوان خيلي سنگيني داره.[/align]
خودمو جاي همسرتون مي گذارم و مي دونم چه روزهاي خيلي سختي در انتظارشه. مساله بخشيدن مهريه نيست .مساله كم دادن مهريه نيست. مساله تاوان هاي معنوي هست كه شما بايد بدي.
من خيلي خيلي ناراحتم از اينكه اولين بار در اين سايت دارم چنين كامنتي مي گذارم ولي واقعا مي خوام بهتون هشدار بدم. حتي اگر در كمال آرامش هم در ظاهر از همسرتون جدا بشيد، اونو در يك درياي طوفاني و مواجي رها مي كنيد كه فقط بايد شناگر قابلي باشه كه خودشو بتونه نجات بده و رها كنه بدون اينكه بشكنه و غرق بشه.
ضمنا شما نمي تونيد بگيد فقط آقايون براتون نظر بگذارند در حاليكه داريد در يك تالار عمومي پست مي فرستيد!
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
من هنوز هم می گم ، با مشاوره مشکلت حل می شه !
مطمئن باش ، بعد طلاق مشکلاتت چند برابر می شه
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
دوستان لطفا بجای بحث های بدون نتیجه که مسیر تاپیک رو منحرف میکنه به نکات کلیدی که به دوستمون کمک کنه بپردازید.:72:
آقای بی وجدان :72:
به نظر من اگر با تایید نظر و صلاحدید بقیه این ازدواج رو شروع کردید الان برای ادامه اش بخاطر
دلسوزی نسبت به خانم و یا گریه پدرتون یا آه مادر و مادر زن تون ادامه ندید.
یک فرصت کوتاه و یک فاصله کوتاه مدت از اطرافیان بگیرید و با خودتون یک خلوت درست و حسابی بکنید اگر واقعا و از صمیم قلب
می تونید با این زندگی کنار بیایید بسم الله ولی اگر خدای نکرده هنوز احساس رضایت نمی کنید وارد زندگی مشترک
عروسی و ماه عسل و بعد هم تولد یک یا 2 طفل معصوم به این دنیا نشید در حالیکه ته دلتون به این زندگی گرم نیست
وخدای نکرده نگاه تون به زندگیهای دیگه و یا تشکیل یک زندگی زیرزمینی و یا ازدواج مجدد باشه.
مرد و مردونه یک تصمیم قاطع بگیرید و پای همه عواقبش وایسید ولی دیگه این تصمیم، تصمیم خودتون باشه نه بخاطر دیگران.
امیدوارم خداوند ارامش رو مهمون ثابت خونتون کنه.:72:
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
درود
دوست من ، من با این نام کاربریت (بی وجدان )مشکل دارم! شما یک اشتباهی کردی الان متوجه اشتباهت شدی، از عمد که نکردی.
بررسی کن آیا این خانم می تونه خوشبختت کنه یا خیر. الان فقط این مهمه. اینکه اون چی می شه و... رو فراموش کن. در ازدواج و این طور مسائل دلسوزی بدترین کاره.
بحث مهریه و... هم دهها راهکار داره. مهم تصمیمیه که بر مبنای منافع خودت و نه دلسوزی نسبت به کسی دیگر بدست میاد.
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
آقای بی وجدان،
پدرتون برای چی گریه کرد؟ و شما چرا بخاطر گریه پدر منصرف شدید. این دلیل خوبی برای منصرف شدن نیست.
ضمن این که توی این تاپیک راهکار روانشناسی و مشاوره ای نخواستید. صحبت شما سر این بود که چیکار کنم مهریه کمتری بدهم و راضی به طلاق بشه.
بهتر هست که به دور از احساسات بیشتر فکر کنید و یک تصمیم منطقی بگیرید.
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
سلام.35 سال پيش پدر من همچين كاري با نامزدش كرده بود .بعد از اون بهترين همسرو داشت(اوايل از نظر خودش) بهترين در آمدو داشت بهترين بچه ها رو داشت بهترين شغلو داشت بهترين ظاهرو داشت تو تمام دوستو آشنا تك بود.ميدوني الان كجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟تو يكي از پاركاي شهر مشغول قمار بازي و باختن تمام داراييش.قيافشم كه اونقد كريح شده كه مادرش ازش فراريه.حالا شروع كن بسم الله...
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهرو
[align=justify]آقاي بي وجدان !!!! من خانم هستم وقبلا در تاپيك شما اصلا كامنت نگذاشتم ولي به شدت من رو تحت تاثير قرار داد و ياد زندگي خودم افتادم و حسابي درد هايي كه كشيده بودم، يادم اومد!!!!
من ده سال قبل با يه فردي بعد از يك دوره دوماه آشنايي عقد كردم البته به طريق سنتي آشنا شده بوديم در مدت آشنايي ايشون واله و شيداي من به نظر مي رسيد ولي ايشون دقيقا بعد از يك هفته كه از عقدمون گذشت شروع كرد به گفتن اينكه من دوستت ندارم و به اصرار خانواده و بخاطر شرايط ايده الي كه داشتي با شما عقد كردم. واقعا در مدت نه ماهي كه عقد بوديم منو زجر داد. يك روز مي اومد حرف هاي عاشقونه مي زد و به قول شما كاري مي كرد كه من بهم سخت نگذره و يه روز ديگه مي اومد مي گفت بيا جدا بشيم و مهريوتو ببخش و بي تفاوت به من بر خورد ميكرد(هرچند فقط بايد نصف مهريه رو مي داد) اينقدر در اين نه ماه رفتارهاي مودي و رفت و برگشتي از خودش نشون داد، اينقدر پول براي جلسات مشاوره خرج كرد كه به اصطلاح يجوري از من جدا بشه كه من ضرر نكنم، اينقدر منو اخري هاش اذيت كرد به لحاظ رواني(مثل تحقير، مسخره كردن تيپم،خانواده ام و...) كه مثلا مهرمو ببخشم و دممو بذارم رو كولم ، كه آخرش من با يك دنيا تنفر ازش جدا شدم در حاليكه هنوز دوستش داشتم!!!! يه حس خيلي بد، يه زجر خيلي طولاني و يك غم خيلي خيلي سنگين به خانواده من تحميل شد فقط و فقط بخاطر اينكه يه آدم موقع ازدواجش، چشماشو باز نكرده بود كه ببينه چي ميخواداز زندگيش! من تا مدتها هر چي اسم محمد مي شنيدم بدنم داغ مي شد. تا مدت ها هر چي ماشين پرايد سفيد مي ديدم حالت تهوع مي اومد سراغم. تا مدت ها ( حدود يكسال) خواب هاي آشفته مي ديدم و از شدت گريه مادر و پدرم مي اومدن بالاي سرم مي نشستن و آرومم ميكردن. حدود ده كيلو وزنم رو از دست دادم و واقعا در 21 سالگي شكستم ولي بلند شدم. درسمو تموم كردم.رتبه اول شدم و بدون طرح وارد مرحله تخصص و مستقيما فوق تخصص شدم. نخبه كشوري شدم . بورس خارج از كشور گرفتم و در بهترين دانشگاه ايران هيات علمي شدم و ازدواج خوبي هم كردم و .... اما! هنوز هنوزه از درون متلاشي ام. هنوز هنوزه خاطره اين آدم كه بختك زندگيم شد از زندگي من بيرون نرفته و بدتر ازاون روي رفتار و اعصاب پدرم تاثير بدي گذاشت كه نتيجه اش رو الان دارم در برخورد با همسر فعلي ام مي بينم.
حالا اون فرد مي دونيد دقيقا روزي كه از هم جدا شديم دم در محضر توي ماشينش گريه مي كرد. اين آدم بعد دو سال پشيمون شد و واسطه فرستاد براي عقد مجدد. اين آدم تو زندگي بعديش چند بار تا مرز طلاق رفت و مي دونم كه هيچ آرامشي در زندگيش نداره ، چون دل يك آدم رو شكوندن، زجرش دادن و بيمارش كردن تاوان خيلي سنگيني داره.[/align]
خودمو جاي همسرتون مي گذارم و مي دونم چه روزهاي خيلي سختي در انتظارشه. مساله بخشيدن مهريه نيست .مساله كم دادن مهريه نيست. مساله تاوان هاي معنوي هست كه شما بايد بدي.
من خيلي خيلي ناراحتم از اينكه اولين بار در اين سايت دارم چنين كامنتي مي گذارم ولي واقعا مي خوام بهتون هشدار بدم. حتي اگر در كمال آرامش هم در ظاهر از همسرتون جدا بشيد، اونو در يك درياي طوفاني و مواجي رها مي كنيد كه فقط بايد شناگر قابلي باشه كه خودشو بتونه نجات بده و رها كنه بدون اينكه بشكنه و غرق بشه.
ضمنا شما نمي تونيد بگيد فقط آقايون براتون نظر بگذارند در حاليكه داريد در يك تالار عمومي پست مي فرستيد!
خانم مهرو
میشه بگید دلیل جدایی پدرتون از همسر اولش چی بود؟
کاری که همسرم و خانواده اش دارن در حق من میکنن منم بخام طلاقش بدم آخرش قمارباز میشم؟
به تاپیک بنده هم سری بزنید و مشکلاتم رو بخونید.
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
سلام
من یه تجربه مو میگم(البته خانومم ناراحت نشید که نظر دادما!فقط تحربه مه)
من و ... 4ماه نامزد بودیم.من اوایل از چهره و تیپ شون خوشم نمیومد.اما هر چی که گذشت واسم کمرنگ تر شد
کلا دیگه اخلاق همدیگه دستمون اومده بود همه چی عالی پیش میرفت
یه شب باباشون جلوی بابای من سر یه صحبت هایی کم میاره.(که من فهمیدم) میره خونه و با خانومش راجع به من حرف میزنه
که نه اینا به درد ما نمیخورن و... کلی بهونه.آخر دست میگه فکش خوب نیس!!!
در صورتی که من فکم سر ارتودنسیم (که در حال انجامه) جابجا شده بود.دندانپزشکم قبل شروع درمان قرار فک گذاشته بود
خلاصه گذشت و گذشت.روز به روز که میگذشت نامزدم یه جور دیگه میشد.بی حوصله و افسرده و... سر کارش نمیرفت
فهمیده بودم که بهم علاقه داره اما خانواده ش خط ترمز ازدواجمون شدن.اونم نمیتونست توی روی اونا وایسه
خیلی خیلی بهم سخت گذشت که یه شب بهش گفتم حلالت نمیکنم!
خلاصه اینکه یه هفته ایه قضیه تموم شد.یعنی خود ایشون خیلی پافشاری کرد زودتر تموم شه میگفت اینجوری کمتر آسیب میبینی.اول ملاقاتو کم کرد و بعد تماس کمتر.بعد اس ام اس کمتر...بهش گفتم خودخواه که میگفت یه جاهایی خودخواهی خوبه
هنوزم از دستش دلخورم که چرا بعد 4 ماه اینجوری شد!اما دیگه قانع شدم به اینکه خب حقشه(با اینکه همیشه از اندامم لذت میبرد و میگفت همونی که همیشه تصور میکردم!).خیلی خوشحالم که زودی قضیه قطع شد.(در عرض 4 هفته تقریبا) اولش که قضیه مخالفت خانواده شو فهمیدم اما هنوز بهم علاقه نشون میداد منم حس بدی داشتم اینکه انگار داره سواستفاده میکنه ازم واسه امیالش و...بنابراین خیلی خوشحالم زودتر تموم شد.خانوما وقتی احساس خطر(دلسردی از جانب همسر) کنن دیگه دوس ندارن همسرشون ازشون لذت ببرن
....
شما با خودت فکر کن اگه اون چیزی که شما میخواهید و نامزدنون ندارن با رژیم و جراحی پلاستیک(مثل مورد فک من) کسب میشه که طلاق معنی نداره
در غیر اینصورت وقتی 8 ماه گذشته براتون عادی نشده ،توی ازدواج تحمل معنی نمیده!
----------------------------------------------------
یا علی
نشد متن قبلمو ویرایش کنم
در کل تجربه خیلی خیلی تلخی بود.اولش توی فکر خودکشی مقابل خودش بودم(چون از سست اراده بودنش ناراحت بودم)بعد گفتم خودتو نابود کنی واسه یه نفری که ثبات فکری نداره بخاطر حرف باباش!(من در حقش هر کاری که بگید کردم هر روز میگفت تو رو که میبینم امیدوار میشم به زندگی.میرفتیم سفر .گردش .ارزونترین غذا .کم خرجترین تفریح تا مشکلاتشو فراموش کنه) اما من حالا جوری شدم که از ازدواج زده شدم.با این حال هر چی باشه خوبه بعد عروسی اینجوری نشد
فکر نمیکردم به این راحتی کنار بکشه.
تصمیم گرفتم از هم لحاظ پیشرفت کنم ناب ناب شم.بعد یه روزی برم جلوش وایسم بگم سلام من این شدم
دنبال کارایی ام که سرمو گرم کنه.دوستان مجرد جدید. رفتن به سفر.با این حال هنوز تمرکز توی درسام ندارم.مهریه م واسم مهم نبود.هنوز از دستش دلخورم چون به خاطرش از ارشدم دست کشیدم و...
...
تکلیف خودتونو روشن کنید.تا عروسی نکردید
خودتون باشید نه بخاطر بابا و این حرفا.کاری که نامزدم با من کرد بخاطر باباش بود!!!!!!!!
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
من دقیقا مشکل شمارو نمیدم ، همه میدونند که طلاق آخرین راهه ، حالا که شما داری آخرین راه رو میری قبلش با یه مشاور زیبایی هم مشورت کن!
الان علم خیلی پیشرفت کرده ، بجای اینکه این هزینه رو صرف مهریه زنت کنی و با ناراحتی طلاقش بدی ، صرف جراحی زیباییش کن شاید به نتیجه دلخواه برسی خوب
من خودم بینیمو عمل کردم و الان خیلی راضیم واقعا همونی شد که میخواستم ، حالا هم تصمیم دارم یکجای دیگمو که ازش راضی نیستم جراحی کنم ، گاهی وقتا این روشها هم بد نیستند و در زندگی تاثیرت چشمگیری میذارند
فکر میکنی این دخترهایی که تو خیابون دلتون رو میبرند همه مادرزادی زیبا بودند؟ نه جانم، اکثرا به لطف همین روش ها اینطوری شدند
درسته که اگه بهش بگی برو فلان جاتو عمل کن ممکنه ناراحت بشه اما آسیبش خیلی کمتر از جداییه
حداقل برای آخرین راه با یه پزشک زیبایی هم مشورت کن، بعد اگه اونجا هم چاره ای نداشت جدا شو
من نمیدونم دقیقا عیب ظاهرش چیه؟ اما امروزه اکثر اینها به راحتی درمان میشند
چشم و ابرو رو لیفت می کنند (بالا می کشند) و کاملا عوض میشه ، پشت پلک رو کم می کنند ، زیاد میکنند و ... گونه میذارند ، فک و استخون صورت رو جابجا می کنند ، صورت رو کشیده یا کوتاه ، پهن یا باریک می کنند و خلاصه هرچی که فکرشو بکنی ، بینی و لب هم که دیگه تو بورسه
برای اندام هم خیلی روش ها هست مثل ساکشن یا جراحی ، گذاشتن پروتز و ... جراحی هایی داریم برای باریک کردن کمتر ، یا معذرت می خوام برجسته کردن باسن و سینه و سایر اعضای بدن!.. که یه پزشک پلاستیک بهتر میتونه شمارو راهنمایی کنه
میتونی یه عکس قدی و یه عکس بزرگ از روبرو ، از صورتش ببری به دکتر نشون بدی تا بهت بگه راه داره یا نه!
شما که داری همه راه هارو میری خوب اینم امتحان کن ، البته به خودش فعلا نگو ، اول عکسش رو ببر ببین دکترا چی میگن.
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
سلام جناب
دوست ندارم برادرصداتون کنم چون واقعا وجدانتون روزیر پاگذاشتین
ارسالی هاتونو خوندم بیشترین برداشتی که داشتم این بود که مدام به خودتون تلقین میکنین که خانمم ایراد داره خانمم جثش بزرگه خانمم دوست ندارم ووووووووووووو
پیشنهاد میکنم چندلحظه فقط چند لحظه تمرکز کنین
فرض کنین با همسرتون رفتین مسافرت مشغول بگوبخندباهم هستین یهو حواستون پرت میشه فرمون ماشین ازدستتون درمیره ترمز ماشین خراب میشه صدای جیغ خانمتون کلافتون میکنه وقتی چشماتون باز میکنین روتخت بیمارستان هستین ازهمه سراغ خانمت رو میگیری هرکی یه چیزی میگه یکی میگه خوبه یکی دیگه میگه پاش شکسته یکی میگه تو کماست وووووووووووو
بعداز یکماه که از بیمارستان مرخص میشی میری درخونشون بهت میگن رفته سفر یه سفر دور به اعماق آسمانها
اون توتصادف جان سالم به در نبرد باتمام علاقه ای که بهت داشت آرزوی یه جمله فقط یه جمله ازته دل شما رو به گوربرد آرزوی یه "دوست دارم"
و شما(لطفا احساس خودتون رو درچنین موقعیتی ازته دل بگین)
اگه باتمرکزکامل خودتون روتوچنین موقعیتی قرار دادین واشک توچشماتون حلقه زد اونوقت بدون دوسش داری وبعداز جدایی ویامرگ خانمتون باشکست احساسی جبران ناپذیر ومادام العمری مواجه خواهید شد:302:
واستون آرزوی بهترینها رودارم
مارودرجریان شکوفایی روابطتون:43: با خانم مهربون وازجون گذشتتون :43:قرار بدین
میبینم آنلاین میشین و جواب من رو نمیدین
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
سلام خانم غزالی عزیز، معلوم میشه که دختری مهربون با احساساتی پاک هستین. من تقریبا یکماهی هست که با خانمم توافق به طلاق کردیم و در حال انجام هست. خودش از مهریه اش گذشت ولی من چند چیزی که داشتم رو فروختم و 50 میلیون به حسابش واریز کردم. نمیدونم تعریف شما از اینکه وقتی یک مرد زنی را به عنوان همسر خودش دوست داره چیه. من نمیخوام در مورد همه مردها نظر بدهم به همین خاطر توی جملاتم از خودم مثال میزنم و اونها رو تعمیم نمیدم به بقیه. من به عنوان یک مرد (که شاید خیلی از مردها با نظرم موافق نباشند) میتونم بگم که اینجور دوست داشتن اصلا عقلانی نیست. من با تجربه ای که دارم فهمیدم، اگر زنی به دلم ننشیند و دو راه بیشتر نداشته باشم یکی مرگ و دیگری دوست داشتن به عنوان همسر آن دختری که به دلم ننشسته، راه اول برایم ساده تر است.
موقعیتی که تجسم کرده بودید برای هر کسی که اتفاق بیافته خوب فکر کنم همه ناراحت میشن، من هم ناراحت میشم. من توی این چند مدت کلی برای خانمم گریه کردم ولی چه کنم که همونطور که گفتم دوست داشتن برای زندگی زناشویی یک کار ارادی نیست.
نمیدونم شما با مردهای شبیه من سروکار داشتین یا نه، ولی اگر داشتین بهتون توصیه میکنم اگر مدتی روی اون شخص وقت گذاشتن و دیدید تغییری نکرد، و اگر دوستش دارید باید به سراغ خودتون برین و سعی کنید خودتون رو شبیه به چیزی کنید که اون میخواد. تازه اونوقته که الفبای زناشویی شروع میشه و زندگی زناشویی معنی پیدا میکنه و میشه در موردش بحث کرد و مشاوره گرفت و ..... تا قبل از این مرحله که مرد زنش را دوست نداشته باشد، دغدغه لحظه هاش نباشه، وقتی می بیندش احساس خوشحالی نکنه، وقتی نمی بیندش دلتنگش نشه، .... تا قبل از این چیزها وقتیکه بودن یا نبودن زنش براش فرقی نمیکنه و شاید نبودش خوشحالترش میکنه، اصلا زندگی مشترک زناشویی در کار نیست که حالا بخوایم در مورد بهتر شدنش مشورت کنیم.
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
دوست عزیز اگه میشه به منم کمک کنید خیلی به کمکتون احتیاج دارم همسرمنم بدون توافق من میگه فقط طلاق و میگم تو من مجبور به طلاق می کنی من میخامت ولی اون میگه تو به دلم نیستی دوست ندارم هیچ وقتم نمی خاسمت نمی دونم چی شد خرشدم باهات هم کلام شدم تو خودت به همه میچسبونی من ازهمه ساده ترگیراوردی :302::302:
خوب منم باهم چین مردی بودم ولی اون هرجوری گفت کردم ولی نشد همش از یکی پیشم تعریف می کنه و میگه اون جوری باش دخترعمه اشه وقتی اون میخا بیاد میگه باید این کارو کنی اون کارو کنی تا اون اگه با خانوادش اومد این فکروکنه اون فکروکنه :316:و هزار جور بلا سرمن میاره عین موم بامن بازی میکنه شایدم عین ادامس :302:خسته شدم از خودم بدم میاتو یه مدت کوتاه هزار جور شخصیت و تیپ و همه چی عوض کردم اما اون اصلن منو نمیخاد تازه خودش ارزوی مرگ منو می کنه که ازدسم راحت شه خودمم چن بارتاحالا خاسم خودمو بکوشم اما نشد و هنوز امید داشتم به زندگی بااون توروخدا فقط برام دعا کنید
التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج
-
RE: چکار کنم که همسرم صدمه کمتری ببیند (قصد جدایی به خاطر به دل ننشستن همسرم2)
سلام آقای بی وجدان
ناراحت شدم از پایان غم انگیز ماجراتون
هم واسه شما وهم واسه همسرتون آرزوی خوشبختی وسعادت میکنم
لطفا ازش حلالیت بگیرین و از دلش دربیارین تا از عذاب وجدان احتمالی در آینده درامان باشین
روز اولی که تاپیک شماروخوندم حدودا اوایل دیماه بود ناخودآگاه اشکام سرازیرشد یه ساعتی گریه کردم فک میکردم شوهر منم همچین احساسی به من داره ازاینکه کم باهام صحبت میکردناراحت بودم ازش خواستم مشکلش رو بهم بگه حتی گفتم اگ منو نمیخای از سرراهت میرم کنار ولی اون ابراز محبت کرد گفت نه یه مقدارمشکل مالی دارم ذهنم درگیره
چندروزپیش تماس گرفت واسه خداحافظی میخاست بره مسافرت اونم تنهاااااااااااا
منم مخالفت نکردم باخودم گفتم اون داره میره باخودش خلوت کنه دوس داشتم آب وهوایی عوض کنه
زیاد باهاش تماس نگرفتم تادلش تنگ شه یه شب زنگ زدگفت واست فلان سوغاتی روگرفتم منم گفتم عزیزم آجی ها ومامانت فراموش نکنی ازت انتظار دارن نمیدونین چققققققققققققد ازاین حرفم متعجب شده بودوخوشحال
وقتی از مسافرت برگشت روحیش عالی بود از این رو به اون رو شده بود اینقدر تحویلم گرفت که خودمم تعجب میکردم
شوهر نازنینم درگیر مقدمات ازدواجمون بوده بامشکل مالی مواجه شده رفته بود تولاک خودش منم ازهمه جا بیخبر هی بهش گیر میدادم