به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 73
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 مهر 91 [ 02:38]
    تاریخ عضویت
    1390-6-15
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    1,689
    سطح
    23
    Points: 1,689, Level: 23
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 130 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تردید و پشیمانی بعد از عقد

    سلام
    راستش من کمک می خواستم واسه مشاوره آنلاین. مشکلم رو سرچ کردم دیدم اینجا یه سری مثل مشکل من داشتن قبلاً ، گفتم بهترین جا واسه طرح مشکلمه. ممنون از کمک همگی.

    3 سال پیش در تابستان 87 من با خانمم آشنا شدم. البته بعدها بهم گفت که ایشون از چند وقت قبلش منو خیلی دوست داشتن. و در تابستان 87 فرصت پیدا شد که به من نزدیک بشن و ارتباطمون بیشتر بشه.
    راستش من هم چون حیا و نجابت و حجاب عالی ایشون رو دیدم در ابتدا با ایشون با روی خوش برخورد کردم و اجازه دادم ارتباطمون زیاد بشه هرچند که همون موقع واسم جالب بود که چقدر ایشون سعی می کرد به من ابراز علاقه کنه و این از طرف یک دختر واسم عجیب بود.. در اون مدت ایشون بارها به من زنگ می زد و دوست داشت با من به مدت طولانی صحبت کنه (البته بعد ها فهمیدم که ایشون اینطوری می کرده تا به من بفهمونه که دوست داره بهش پیشنهاد ازدواج بدم). تا اینکه یک روز یک ایمیل بهم زد که احساس می کنه مرتکب گناه شده و نباید با یک پسر نا محرم اینقد ارتباط میداشته و گفت که توبه کرده و پشیمونه.
    البته من بهشون گفتم که ما رابطه خاصی نداشتیم که گناهی داشته باشه ولی بعدش ارتباطمون محدود تر شد. تا اینکه یکی از دوستای نزدیکم بهم گفت چرا ایشون رو واسه ازدواج در نظر نمی گیرم. من هم یک مقداری بررسی کردم و وقتی دیدم که خیلی به پاکی و مهروبونی و خوش اخلاقی معروفه، پس از مشورت با خواهرم ، به ایشون پیشنهاد ازدواج دادم. البته اون موقع فهمیدم که ازم یک سال بزرگتره اما جدی نگرفتم . خوب همونطور که فکر می کردم ایشون خیلی استقبال کرد و قرار شد به زودی بریم خواستگاری رسمی.
    بعداً البته با مخالفت خانواده رو به رو شدم و بهشون گفتم که قضیه منتفی میشه که ایشون خیلی تلاش کرد که جلوی منتفی شدن قضیه رو بگیره که بازم واسم عجیب بود !! . اما خوب خانواده من عمدتاً به خاطر سن و ظاهر ایشون رو رد کردن.

    بعد یک سال دوباره به فکر ازدواج افتادم و دوباره به ایشون فکر کردم. لذا دوباره به ایشون اطلاع دادم که می خوام ایشون رو در نظر بگیرم و توستم رضایت خانواده رو جلب کنم. این دفعه ایشون محکم تر وایستادن و گفتن حتما اول باید خواستگاری رسمی انجام بشه. پس از خواستگاری ، مجددا خانوادم به خاطر همون دلایل قبلی ایشون رو تایید نکردن اما گفتن چون تو می خوای باشه. قرار شد بعد چند ماه که من فوق لیسانسم تمام بشه عقد کنیم. البته ایسون هم تو یه دانشگاه دیگه فوق لیسانس می خونه.
    از حدود دو ماه مونده به عقد من یهو خیلی دچار تردید شدم و همش فکر می کردم اشتباه کردم. همش به فکر می رفتم که من می تونستم یه همسر انتخاب کنم که ازم چند سال کوچکتر باشه. یا اینکه زیباتر باشه. حتی اینو به خودش هم هی می گفتم و اون در عین حالی که خیلی ناراحت می شد سعی می کرد بهم بگه که اختلاف سنی ما مهم نیست. من هم که هرچی مطلب روان شناسی می خوندم می گفتن این 9-10 ماه مهم نیست. و مخصوصاً همش به این فکر می کردم که این دختر خیلی منو دوست داره و به خاطر من خیلی اذیت شده و گناه داره و ... بعد تا یه مدت درست بودم ولی باز دوباره می گفتم کاش یکی دیگه رو در نظر می گرفتم. بالاخره زمان گذشت و ما با وجود این تردید هایی که تو دلم بود و به کسی بروز نداده بودم به جز خودش ، عقد کردیم. بعد از عقد هم جدا شدیم و به سر وقت درس هامون رفتیم. بعد دو سه هفته دوباره همون شک و شبهه ها اومد سراغم و من هر دفعه که باهاش تلفنی حرف می زدم اینو آخر سر مطرح می کردم که "من اشتباه کردم تو رو عقد کردم، تو ازم بزرگتری و خوشگل هم نیستیو ...." . اونم اوایل نشون نمی داد که ناراحت میشه اما بعد چند وقت زود زود ناراحت می شد و ابراز پشیمونی می کرد از این ازدواج.
    میگفت "من واقعاً عاشق شدم ولی نفهمیدم که با کی دارم ازدواج می کنم. من فکر می کردم تو پسر پاک و نجیبی هستی و من عاشق همین شدم اما حالا می فهمم که تو لیاقت پاکی و نجابت منو نداری و ..."حتی چند بار می گفت تو باعث شدی من حتی به خودکشی هم فکر کنم. داری منو ذره ذره آب می کنی. البته بعد یکی دو روز ازم عذرخواهی میکرد بابت حرفهای تندی که زده.
    ایشون البته خیلی دختر فهمیده ای هست و با وجود اینهمه بحث که ما با هم داشتیم نذاشته که خونوادش حتی یه ذره هم بفهمند (با وجود اینکه خونه داداشش زندگی میکنه)
    چند بار بهم گفت خوب اگه واقعاً منو نمی خوای بیا ازهم جدا شیم. ولی من دلم نمیاد که جدا شیم چون واقعاً دختر خیلی خوبیه و اینقد که منو دوست داره که اگه حتی بگم بمیر هم فکر کنم اطاعت می کنه. البته من 70% مواقع خیلی باهاش خوب حرف می زنم اما نمی دونم چرا اون 30% بد میشم. گاهی حتی عمداً اونو با هم کلاسی هام مقایسه می کنم که ناراحت بشه !!! بعدش ولی پشیمون میشم و کلی عذرخواهی می کنم و از دلش درمیارم.
    خلاصه خسته شدم از این وضعیت . نه به خاطر خودم. بلکه به خاطر اون دختر معصوم. بعضی وقتها بهم میگه "من به خدا میگم مگه من چه گناهی کردم. فقط یکبار عاشق شدم و همش دعا کردم که به عشقم برسم. الان که دعام رو مستجاب کردی چرا به وسیله اون منو عذاب میدی". من خودم خیلی دلم می سوزه واسش اما نمی دونم چرا باز بعدش دوباره ازش ایراد می گیرم. اون بنده خدا تا حالا ازم هیچ ایرادی نگرفته اما من هفته ای دو سه بار ازش عیب و ایراد می گیرم.
    خودش بهم گفت چون ما از هم دوریم و فقط تماس تلفنی داریم تو اینطوری حرف میزنی و بعد عروسی شاید درست بشی ولی بازم برو مشاوره کن شاید اصلاح بشی. چون روم نمیشه مشاوره حضوری برم و بگم اینقد ظالم هستم گفتم آنلاین مشاوره کنم.
    به نظر شما چیکار کنم؟ شاید بگید من با این شخصیت نباید این ازدواج رو می کردم اما کایه که شده اما میشه هنوز جلوشو گرفت اگه جدایی کار درستی باشه.
    اصلاً جدایی کار درستیه؟
    می دونم که مستحق همه ملامت ها و سرزنش ها هستم اما لطفاً به جای ملامت بهم راهکار بدید.

  2. 2 کاربر از پست مفید محسن1986 تشکرکرده اند .

    محسن1986 (یکشنبه 17 مهر 90)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد

    سلام
    به تالار همدردی خوش اومدید
    تبریک مرا به خاطر ازدواجتون پذیرا باش
    براتون آرزو می کنم زندگی خوب و پر از عشقی رو زیر یک سقف در کنار هم شروع کنید

    آقا محسن چند نکته زیر به نظرم رسید که جای تامل داره

    شما از عدم مهارت تصمیم گیری رنج می بری یعنی نمی تونی شرایطت رو خوب حلاجی کنی و ببینی خواسته ات چیست و برای بدست آوردنش هزینه اش را بپردازی و تصمیم بگیری و قاطعانه تصمیمت رو ادامه بدهی و به تصمیمت احترام بگذاری
    یعنی چی؟
    یعنی اینکه ابتدا برای خودت می بایست روشن کنی چی می خواهی
    در این خصوص ( انتخاب همسر)
    1- ملاک های شما برای انتخاب همسر چی بوده؟ نجابت و پاکی و صداقت و یا زیبایی و اختلاف سنی و یا فهمیده و سنجیده بودن در زندگی و یا ...
    2- تایید دیگران برای شما چقدر مهم هست؟ آیا اگر شما زیباترین زن دنیا رو هم داشته باشی ولی از نظر پدر و مادرت اون زن زیبا نباشه چقدر این عدم تایید افراد برای شما تاثیرگذار هست؟
    3- ببینید شما در ابتدای راه زندگی هستید اگر اکنون این تردید و دودلی تون را نتونی مدیریت کنی بعدها توی زندگی خیلی خیلی آسیب پذیر می شوی



    حال یکبار پستتون رو مرور می کنیم و ایرادهای که به نظرم میرسه رو براتون بیان می کنم


    نقل قول نوشته اصلی توسط محسن1986
    سلام
    راستش من کمک می خواستم واسه مشاوره آنلاین. مشکلم رو سرچ کردم دیدم اینجا یه سری مثل مشکل من داشتن قبلاً ، گفتم بهترین جا واسه طرح مشکلمه. ممنون از کمک همگی.

    3 سال پیش در تابستان 87 من با خانمم آشنا شدم. البته بعدها بهم گفت که ایشون از چند وقت قبلش منو خیلی دوست داشتن. و در تابستان 87 فرصت پیدا شد که به من نزدیک بشن و ارتباطمون بیشتر بشه.
    راستش من هم چون حیا و نجابت و حجاب عالی ایشون رو دیدم در ابتدا با ایشون با روی خوش برخورد کردم و اجازه دادم ارتباطمون زیاد بشه هرچند که همون موقع واسم جالب بود که چقدر ایشون سعی می کرد به من ابراز علاقه کنه و این از طرف یک دختر واسم عجیب بود.. در اون مدت ایشون بارها به من زنگ می زد و دوست داشت با من به مدت طولانی صحبت کنه (البته بعد ها فهمیدم که ایشون اینطوری می کرده تا به من بفهمونه که دوست داره بهش پیشنهاد ازدواج بدم).


    ببینید ذات مرد بدین گونه هست که دوست داره او سرپا نیاز باشد و زن سرپا ناز
    برای همین هست که مردها میرن خواستگاری زن
    در این قسمتی که مطرح کردید شاید اولش براتون جالب بوده اما چون به این نیاز پاسخ داده نشده دچار تعارض شده اید یعنی اگر شما از علاقه این خانم نسبت به خودتون آگاه نمی بودید و در تلاش برای بدست آوردنش قدم می گذاشتید ، بعد از بدست آوردنش این همه دودل نمی شدید

    ====
    راهکار جهت برون رفت از این مشکل:
    همسری داری که عاشق شماست و شما رو می پرسته
    آیا برای شروع یک زندگی عاشقانه کم گوهری در دست داری؟
    یک زن وقتی عاشق بشه و اون عشق آگاهانه باشه برای عشقش از هیچ چیزی کم نمیذاره ، مطمئن باش
    پس خوش به حالت




    تا اینکه یک روز یک ایمیل بهم زد که احساس می کنه مرتکب گناه شده و نباید با یک پسر نا محرم اینقد ارتباط میداشته و گفت که توبه کرده و پشیمونه.
    البته من بهشون گفتم که ما رابطه خاصی نداشتیم که گناهی داشته باشه ولی بعدش ارتباطمون محدود تر شد.

    برای اون خانم خیلی خیلی سخت بوده که بهت بگه رابطه رو تموم کنیم ، چون دوستت داشته
    اما به خاطر نجابت و پاکی و عفتش ، پا روی خواست دلش گذاشته و از راه خطا توبه کرده و احساس پشیمونی داشته
    اینجای قضیه خیلی زیباست چون این خانم از سرهوس و لذت با تو نبوده





    تا اینکه یکی از دوستای نزدیکم بهم گفت چرا ایشون رو واسه ازدواج در نظر نمی گیرم. من هم یک مقداری بررسی کردم و وقتی دیدم که خیلی به پاکی و مهروبونی و خوش اخلاقی معروفه، پس از مشورت با خواهرم ، به ایشون پیشنهاد ازدواج دادم. البته اون موقع فهمیدم که ازم یک سال بزرگتره اما جدی نگرفتم . خوب همونطور که فکر می کردم ایشون خیلی استقبال کرد و قرار شد به زودی بریم خواستگاری رسمی.

    ببینید در اینجا هم شما به علت فقدان توانایی تصمیم گیری تحت تاثیر سخنان دیگران دست به اقدام زده اید
    با این حال خودتون این خانم رو سنجیده اید و یه خاطر خصوصیات مثبتش ایشون رو گزینه مناسبی برای ازدواج دیدید
    و از خواهرتون هم مشورت گرفتید
    با خودتون صادق باشید دست و بالتون برای انتخاب همسر بسته نبوده
    سخنی هم از انتخاب بر اساس ترحم و دلسوزی در کار نیست
    پس مسئولیت انتخابتون رو به عهده بگیرید

    نوشتید همونطور که فکر می کردم
    ببینید اگر این خانم مهارت بیشتری می داشت و ته دل شما از عشق خودش قرص نمی کرد اون وقت شما به تکاپو می افتادی که حتما ازش بله بگیری




    بعداً البته با مخالفت خانواده رو به رو شدم و بهشون گفتم که قضیه منتفی میشه که ایشون خیلی تلاش کرد که جلوی منتفی شدن قضیه رو بگیره که بازم واسم عجیب بود !! . اما خوب خانواده من عمدتاً به خاطر سن و ظاهر ایشون رو رد کردن.

    در اینجا هم اگر شما تصمیمتون رو گرفته بودید و واقعا این خانوم رو می خواستید این دلایل سطحی (زیبایی و اختلاف سن) نمی تونه جای دلایل واقعی شما برای انتخاب (پاکی ، مهربونی، خوش اخلاقی) رو بگیره



    بعد یک سال دوباره به فکر ازدواج افتادم و دوباره به ایشون فکر کردم. لذا دوباره به ایشون اطلاع دادم که می خوام ایشون رو در نظر بگیرم و توستم رضایت خانواده رو جلب کنم. این دفعه ایشون محکم تر وایستادن و گفتن حتما اول باید خواستگاری رسمی انجام بشه. پس از خواستگاری ، مجددا خانوادم به خاطر همون دلایل قبلی ایشون رو تایید نکردن اما گفتن چون تو می خوای باشه. قرار شد بعد چند ماه که من فوق لیسانسم تمام بشه عقد کنیم. البته ایسون هم تو یه دانشگاه دیگه فوق لیسانس می خونه.


    آفرین و صد افرین به این دختر که خیلی محکم ایستاده و اجازه نداده خدایی نکرده بازیچه بشه و عواطف و احساساتش بهم بریزه این یه نقطه قوت هست برای این خانم ( اگرچه در خصوص پیشقدم شدن ابراز عشق به شما ناسنجیده عمل کرده ولی بعد اشتباهش رو با این رفتار اصلاح کرده)
    و یه زنگ خطر برای شما
    این خانم کاملا برای خودش و زندگیش آگاهانه تصمیم می گیره و تصمیش رو هم به میدان عمل میرسونه
    پس اگر ازتون ببره و تصمیمش رو بگیره دیگه نمی تونید نظرش رو عوض کنید


    از حدود دو ماه مونده به عقد من یهو خیلی دچار تردید شدم و همش فکر می کردم اشتباه کردم. همش به فکر می رفتم که من می تونستم یه همسر انتخاب کنم که ازم چند سال کوچکتر باشه. یا اینکه زیباتر باشه. حتی اینو به خودش هم هی می گفتم و اون در عین حالی که خیلی ناراحت می شد سعی می کرد بهم بگه که اختلاف سنی ما مهم نیست. من هم که هرچی مطلب روان شناسی می خوندم می گفتن این 9-10 ماه مهم نیست. و مخصوصاً همش به این فکر می کردم که این دختر خیلی منو دوست داره و به خاطر من خیلی اذیت شده و گناه داره و ... بعد تا یه مدت درست بودم ولی باز دوباره می گفتم کاش یکی دیگه رو در نظر می گرفتم. بالاخره زمان گذشت و ما با وجود این تردید هایی که تو دلم بود و به کسی بروز نداده بودم به جز خودش ، عقد کردیم. بعد از عقد هم جدا شدیم و به سر وقت درس هامون رفتیم.

    ببینید شما زمانی که دچار شک و شبه شدید به سراغ مطالعه مطالب روانشناسی رفته اید و با توجه به اینکه هرچی مطلب خوندید می گفتن این 9-10 ماه مهم نیست برای عقد اقدام کردید
    این یعنی چی؟

    >>>شما دچار تعارض در درست بودن و یا درست نبودن انتخاب همسر شدید (به علت اختلاف سن)

    >>> جهت بدست آوردن آگاهی و حل این تعارض به مطالعه پرداختید

    >>> و در نهایت سنجیدید که مشکلی نیست و عقد کردید

    حالا دوباره دچار تعارض شدید !!!!

    یه سئوال اهمیت اختلاف سن بین زن و شوهر در ازدواج به خاطر چیست؟
    شما به دنبال پاسخ این سئوال باش
    بعد از اینکه پاسخ سئوالت رو پیدا کردی
    بسنج ببین که آیا اینکه همسرت ازت یکسال بزرگتر هست چه لطمه جبران ناپذیری به زندگیتون میزنه




    بعد دو سه هفته دوباره همون شک و شبهه ها اومد سراغم و من هر دفعه که باهاش تلفنی حرف می زدم اینو آخر سر مطرح می کردم که "من اشتباه کردم تو رو عقد کردم، تو ازم بزرگتری و خوشگل هم نیستیو ...." . اونم اوایل نشون نمی داد که ناراحت میشه اما بعد چند وقت زود زود ناراحت می شد و ابراز پشیمونی می کرد از این ازدواج.
    میگفت "من واقعاً عاشق شدم ولی نفهمیدم که با کی دارم ازدواج می کنم. من فکر می کردم تو پسر پاک و نجیبی هستی و من عاشق همین شدم اما حالا می فهمم که تو لیاقت پاکی و نجابت منو نداری و ..."حتی چند بار می گفت تو باعث شدی من حتی به خودکشی هم فکر کنم. داری منو ذره ذره آب می کنی. البته بعد یکی دو روز ازم عذرخواهی میکرد بابت حرفهای تندی که زده.
    ایشون البته خیلی دختر فهمیده ای هست و با وجود اینهمه بحث که ما با هم داشتیم نذاشته که خونوادش حتی یه ذره هم بفهمند (با وجود اینکه خونه داداشش زندگی میکنه)
    چند بار بهم گفت خوب اگه واقعاً منو نمی خوای بیا ازهم جدا شیم.

    شما عقد کردید
    اما دارید با دستان خودتون به جای اینکه بذر محبت و عشق و علاقه رو بکارید و پرورش بدهید
    دلخوری و ناراحتی و تشویش می کارید و روز به روز حرف های ناراحت کننده به همدیگه می گویید که باعث میشه از هم دلخور بشید ، فاصله بینتون بیفته
    اما دقت کن
    شما ایشون رو با حرف ها تون می رنجونید بعد می روید از دلش در می آورید ( هدف و قصدتون از این حرفها چیست؟ تا به حال به این موضوع فکر کرده اید؟)
    اما ایشون از ابتدا شما رو دوست داشته و با تمام ناملایماتی که بینتون پیش اومده کنار اومده
    اما کم کم او نیز داره دچار تعارض میشه که آیا شما مورد مناسبی برای ازدواج بوده اید یا نه
    و از آنجا که شما بیشتر دودل هستید
    اگر از هم جدا شوید
    اون خانم دیگه از تصمیمش برای جدایی بازنخواهد گشت اما شما پشیمون می شوید که آیا جدایتون درست بوده یا نه؟
    آیا از دست دادن این خانم به صلاحتون بوده یا نه
    و در انتخاب بعدیتون نیز باز این شک و دودلی به سراغتون خواهد آمد


    ولی من دلم نمیاد که جدا شیم چون واقعاً دختر خیلی خوبیه و اینقد که منو دوست داره که اگه حتی بگم بمیر هم فکر کنم اطاعت می کنه. البته من 70% مواقع خیلی باهاش خوب حرف می زنم اما نمی دونم چرا اون 30% بد میشم. گاهی حتی عمداً اونو با هم کلاسی هام مقایسه می کنم که ناراحت بشه !!! بعدش ولی پشیمون میشم و کلی عذرخواهی می کنم و از دلش درمیارم.
    خلاصه خسته شدم از این وضعیت . نه به خاطر خودم. بلکه به خاطر اون دختر معصوم. بعضی وقتها بهم میگه "من به خدا میگم مگه من چه گناهی کردم. فقط یکبار عاشق شدم و همش دعا کردم که به عشقم برسم. الان که دعام رو مستجاب کردی چرا به وسیله اون منو عذاب میدی". من خودم خیلی دلم می سوزه واسش اما نمی دونم چرا باز بعدش دوباره ازش ایراد می گیرم. اون بنده خدا تا حالا ازم هیچ ایرادی نگرفته اما من هفته ای دو سه بار ازش عیب و ایراد می گیرم.


    از روی ترحم هیچکس رو دوست نداشته باش
    و مواظب باش که این حرفهایی که از عمد میزنی و مقایسه کردن همسرت با دیگران به نوعی که همسرت رو کوچک کنی تبعات بسیار زیادی در زندگی آینده تون خواهد داشت
    چه طور شما می خواهی برای همسرت بهترین و منحصربفردترین باشی
    یک زن هم می خواهد بهترین و ملکه همسرش باشه
    شما با این مقایسه هایت داری اعتماد به نفس این خانم رو ازش می گیری تا جایی که به خودکشی هم فکر کرده




    خودش بهم گفت چون ما از هم دوریم و فقط تماس تلفنی داریم تو اینطوری حرف میزنی و بعد عروسی شاید درست بشی ولی بازم برو مشاوره کن شاید اصلاح بشی. چون روم نمیشه مشاوره حضوری برم و بگم اینقد ظالم هستم گفتم آنلاین مشاوره کنم.

    حتما به مشاوره حضوی مراجعه کن و در خصوص تصمیم گیری و جراتمند بودن از مشاور راهکار بگیر


    به نظر شما چیکار کنم؟ شاید بگید من با این شخصیت نباید این ازدواج رو می کردم اما کایه که شده اما میشه هنوز جلوشو گرفت اگه جدایی کار درستی باشه.
    اصلاً جدایی کار درستیه؟

    ببین نظر من و یا هرکس دیگه ای برای شما گذرا خواهد بود
    این شما هستی که باید نظری داشته باشی و به اون نظر نیز پایبند بمونی



    می دونم که مستحق همه ملامت ها و سرزنش ها هستم اما لطفاً به جای ملامت بهم راهکار بدید.


    در آخر براتون آرزوی موفقیت دارم

  4. 28 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (دوشنبه 21 مرداد 92), بالهای صداقت (سه شنبه 15 شهریور 90), بارن (دوشنبه 31 فروردین 94)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 آذر 92 [ 10:02]
    تاریخ عضویت
    1390-4-28
    نوشته ها
    269
    امتیاز
    3,049
    سطح
    33
    Points: 3,049, Level: 33
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    955

    تشکرشده 950 در 237 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد

    سلام
    اوایل عقد این سوالات واسه آدم پیش میاد
    این مقایسه ها و ...
    به مرور زمان قیافه عادی می شه و آنچه که باعث بقاء و ماندگاری یه زندگی مشترک می شه اخلاق طرفین هست
    بهتره این افکار منفی رو از خودتون دور کنین و دل این دختر رو بیش از این نشکنین.
    صحبتهای من بر پایه نظرات شخصی ام می باشد و در زمینه مشاوره تخصصی ندارم






    [size=medium]
    مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند
    اما خوشبختی دیگران همیشه در جلو دیدگان آنهاست

    [/size]

  6. 8 کاربر از پست مفید tasnime_elahi تشکرکرده اند .

    tasnime_elahi (جمعه 29 مهر 90)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد

    بآقای محترم بینید اگر حتی شما در تصمیم گیریتون دچار اشتباه شده باشید باز مقصر خانمتون نیست که بخواهید تقاص اشتباهتون رو از ایشون بگیرید (با مقایسه کردن و اذیت و ازار و کنایه). پس خودتون رو با یادگیری مهارتها و رفتن پیش مشاور تنبیه کنید نه ایشون رو.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  8. 5 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (چهارشنبه 09 فروردین 91)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد

    جدا بشيد چون شما لياقت دوست داشته شدن از ناحيه اون دختر را نداريد. ولي منتظر باشيد به زودي يك نفر عين اون كارهايي را كه با اون دختر كرديد را با شما بكنه. (خيلي زود اتفاق مي افته)

    اين بار شما دختري را دوست خواهيد داشت و اون دختر شما را دوست نخواهد داشت.

  10. 6 کاربر از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده اند .

    ليلا موفق (سه شنبه 15 شهریور 90)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 مهر 91 [ 02:38]
    تاریخ عضویت
    1390-6-15
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    1,689
    سطح
    23
    Points: 1,689, Level: 23
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 130 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد

    [quote=بالهای صداقت]
    سلام
    به تالار همدردی خوش اومدید
    تبریک مرا به خاطر ازدواجتون پذیرا باش
    براتون آرزو می کنم زندگی خوب و پر از عشقی رو زیر یک سقف در کنار هم شروع کنید

    مرسی خیلی ممنونم

    شما از عدم مهارت تصمیم گیری رنج می بری یعنی نمی تونی شرایطت رو خوب حلاجی کنی و ببینی خواسته ات چیست و برای بدست آوردنش هزینه اش را بپردازی و تصمیم بگیری و قاطعانه تصمیمت رو ادامه بدهی و به تصمیمت احترام بگذاری
    یعنی چی؟
    یعنی اینکه ابتدا برای خودت می بایست روشن کنی چی می خواهی
    در این خصوص ( انتخاب همسر)
    1- ملاک های شما برای انتخاب همسر چی بوده؟ نجابت و پاکی و صداقت و یا زیبایی و اختلاف سنی و یا فهمیده و سنجیده بودن در زندگی و یا ...
    2- تایید دیگران برای شما چقدر مهم هست؟ آیا اگر شما زیباترین زن دنیا رو هم داشته باشی ولی از نظر پدر و مادرت اون زن زیبا نباشه چقدر این عدم تایید افراد برای شما تاثیرگذار هست؟
    3- ببینید شما در ابتدای راه زندگی هستید اگر اکنون این تردید و دودلی تون را نتونی مدیریت کنی بعدها توی زندگی خیلی خیلی آسیب پذیر می شوی


    من از اول نجابت و عفت و حیا واسم مهم بود. واسم مهم بود که ایشون در عین حال که خیلی محجبه و سنگین بود اما رابطه اجتماعی خوبی داشت (خشک و گوشه گیر نبود) اما بخش زیادی از تصمیم من واسه ازدواج با ایشون بر اساس علاقه ایشون به من بود. مرتب دوستم می گفت قدر کسی که اینقد تورو دوس داره بدون و من هم خوب هر چی تحقیق کردم جز خوبی نشنیدم.


    [quote

    [color=#006400]
    ببینید ذات مرد بدین گونه هست که دوست داره او سرپا نیاز باشد و زن سرپا ناز
    برای همین هست که مردها میرن خواستگاری زن
    در این قسمتی که مطرح کردید شاید اولش براتون جالب بوده اما چون به این نیاز پاسخ داده نشده دچار تعارض شده اید یعنی اگر شما از علاقه این خانم نسبت به خودتون آگاه نمی بودید و در تلاش برای بدست آوردنش قدم می گذاشتید ، بعد از بدست آوردنش این همه دودل نمی شدید

    خودش بعد عقد یه بار اینو بهم گفت . که تو این مورد اشتباه کرده که سعی کرده من جذبش بشم. میگفت فکر می کرده من لایق فداکاری هستم و واسه همین همش پا رو غرورش می ذاشته. اون حتی نذاشت واسه مراسمش زیاد خرج کنم و حتی واسه همون مقدار هم که خرج شد کلی ازم عذرخواهی کرد که مجبوره به خاطر عرف منو به خرج بندازه !! واقعاً شاید اینکه همیشه اون هر کاری می خوام واسم میکنه و همش مطیعه بی تاثیر نبوده باشه.
    ====



    برای اون خانم خیلی خیلی سخت بوده که بهت بگه رابطه رو تموم کنیم ، چون دوستت داشته
    اما به خاطر نجابت و پاکی و عفتش ، پا روی خواست دلش گذاشته و از راه خطا توبه کرده و احساس پشیمونی داشته
    اینجای قضیه خیلی زیباست چون این خانم از سرهوس و لذت با تو نبوده



    آره . بعد از اون ماجرا هم خیلی حساس هست رو قبل اون مدت. چند بار خواستم اشاره ای به اون مدت بکنم شدیداً برخورد کرد و گفت نمی خواد هیچ وقت بحثشو بکنم. حتی ازم خواست که تمام ایمیل هایی که تو اون مدت رد و بدل شده رو پاک کنم.



    ببینید در اینجا هم شما به علت فقدان توانایی تصمیم گیری تحت تاثیر سخنان دیگران دست به اقدام زده اید
    با این حال خودتون این خانم رو سنجیده اید و یه خاطر خصوصیات مثبتش ایشون رو گزینه مناسبی برای ازدواج دیدید
    و از خواهرتون هم مشورت گرفتید
    با خودتون صادق باشید دست و بالتون برای انتخاب همسر بسته نبوده
    سخنی هم از انتخاب بر اساس ترحم و دلسوزی در کار نیست
    پس مسئولیت انتخابتون رو به عهده بگیرید

    من همین طوری هم تصمیم نگرفتم . حتی از دوستان دبیرستانشم تحقیق کردم. هیچ وقت با هیچ پسری نبوده و همه تایید می کردن که نجیب و عفیفه. من اینو کامل قبول دارم . به جرئت میگم بعد 3 سال هنوز نشده که به من دروغ بگه حتی یه دروغ کوچیک.



    آفرین و صد افرین به این دختر که خیلی محکم ایستاده و اجازه نداده خدایی نکرده بازیچه بشه و عواطف و احساساتش بهم بریزه این یه نقطه قوت هست برای این خانم ( اگرچه در خصوص پیشقدم شدن ابراز عشق به شما ناسنجیده عمل کرده ولی بعد اشتباهش رو با این رفتار اصلاح کرده)
    و یه زنگ خطر برای شما
    این خانم کاملا برای خودش و زندگیش آگاهانه تصمیم می گیره و تصمیش رو هم به میدان عمل میرسونه
    پس اگر ازتون ببره و تصمیمش رو بگیره دیگه نمی تونید نظرش رو عوض کنید


    خودش میگه چند بار تصمیم گرفته بوده قبل عقد که منو فراموش کنه مخصوصاً که دیده خانواده من مخالف هستند . اما می گفت نمی تونستم. بعضی وقتها به شوخی میگه من هرچی میکشم واسه خاطر این دلمه ، پس حقمه ! البته اینو درست می گید چون یه بار خیلی جدی شد که می خواد به خانوادش بگه که من نذاشتم . گفتم نباید فوری تصمیم بگیری و یه مقدار که باهاش صحبت کردم آروم شد و منصرف شد.

    ببینید شما زمانی که دچار شک و شبه شدید به سراغ مطالعه مطالب روانشناسی رفته اید و با توجه به اینکه هرچی مطلب خوندید می گفتن این 9-10 ماه مهم نیست برای عقد اقدام کردید
    این یعنی چی؟

    >>>شما دچار تعارض در درست بودن و یا درست نبودن انتخاب همسر شدید (به علت اختلاف سن)

    >>> جهت بدست آوردن آگاهی و حل این تعارض به مطالعه پرداختید

    >>> و در نهایت سنجیدید که مشکلی نیست و عقد کردید

    حالا دوباره دچار تعارض شدید !!!!

    یه سئوال اهمیت اختلاف سن بین زن و شوهر در ازدواج به خاطر چیست؟
    شما به دنبال پاسخ این سئوال باش
    بعد از اینکه پاسخ سئوالت رو پیدا کردی
    بسنج ببین که آیا اینکه همسرت ازت یکسال بزرگتر هست چه لطمه جبران ناپذیری به زندگیتون میزنه




    خوب من دیدم که همه جا می گفتند که زن نباید بزرگتر باشه چون احساس بزرگی می کنه. اما من تو ایشون اینو ندیدم . ایشون با وجودی که ازم بزرگتره اما کاملاً مطیعه و حتی گاهاً ازش میخوام یه کاری بکنه اصلاً دلیلشم نمی پرسه. یا حتی چند بار شده که یه کاری رو من خواستم و با وجودی که خودش نمی خواست اما انجام داد. خوب من تنها دلیلم واسه اینکه رو سن حساس شدم این بود که 1) دیدم تو عرف یه جوریه. به هرکی می گفتم راجع به ازدواجم اول ازم راجع به سن خانم می پرسیدن. من فکر کردم که اینو میشه اینجوری حل کرد که میگم خانمم ازم چند ماه کوچیکتره. بعد کسی هم چیزی نمی گه. البته به خانمم هم گفتم . اون گفت "بهتر نیست به جای دروغ اونا رو بپیچونی . اما اگه اونطوری می خوای باشه . منم بعداً حواسم هست که سوتی ندم"
    2) اینکه می بینم زن ها زود شکسته میشن. تو فامیل ، خانم های دوستام و .. که دقت کردم می بینم زود شکسته شدن . تو فامیلمون اکثراً خانم ها 5-6 سال کوچکترن اما وقتی نگاه میکنی به نظر همسن میان !




    اما دارید با دستان خودتون به جای اینکه بذر محبت و عشق و علاقه رو بکارید و پرورش بدهید
    دلخوری و ناراحتی و تشویش می کارید و روز به روز حرف های ناراحت کننده به همدیگه می گویید که باعث میشه از هم دلخور بشید ، فاصله بینتون بیفته
    اما دقت کن
    شما ایشون رو با حرف ها تون می رنجونید بعد می روید از دلش در می آورید ( هدف و قصدتون از این حرفها چیست؟ تا به حال به این موضوع فکر کرده اید؟)
    اما ایشون از ابتدا شما رو دوست داشته و با تمام ناملایماتی که بینتون پیش اومده کنار اومده
    اما کم کم او نیز داره دچار تعارض میشه که آیا شما مورد مناسبی برای ازدواج بوده اید یا نه
    و از آنجا که شما بیشتر دودل هستید
    اگر از هم جدا شوید
    اون خانم دیگه از تصمیمش برای جدایی بازنخواهد گشت اما شما پشیمون می شوید که آیا جدایتون درست بوده یا نه؟
    آیا از دست دادن این خانم به صلاحتون بوده یا نه
    و در انتخاب بعدیتون نیز باز این شک و دودلی به سراغتون خواهد آمد


    آره خودش میگه که حرفات اعتماد به نفسم رو کم کرده. میگه "اگه خودکشی حلال بود میکردم. تو متوجه نیستی که خانم ها رو این چیزا حساس هستند. من حاضرم هرکاری واست بکنم اما تو ازم عیب و ایراد نگیری." باور کن منم در حالت عادی نمی خوام چیزی به روش بیارم اما نمی دونم یهو چی میشه که میگم.


    باور کن من خیلی وقتا به خودم میگم که بابا این بنده خدا واسه خاطر تو هرکاری می کنه اما تو حاضر نیستی واسش حتی از دوتا مسئله کوچیک صرف نظر کنی؟ بعد این فکرها تا چند روز خوبم ولی بعد دوباره ناراحت میشم . مخصوصاً گاهی فکر می کنم که مثلاً می تونستم با فلانی (یکی دو مورد تو ذهنم میاد) ازدواج می کردم هم خوشگل بود هم ازم چند سال کوچکتر هم درس خون هم خوش اخلاق و عفیف. بعد دپ میشم که چرا اونو در نظر نگرفتم . بعد دوباره میگم خوب قسمتت این بوده و باز خوب میشم تا چند روز. گفتم متوسط هفته ای یک بار یک تماس هست که من ازم خانمم عیب و ایراد می گیرم و باعث میشم که ناراحت بشه.

  12. 5 کاربر از پست مفید محسن1986 تشکرکرده اند .

    محسن1986 (سه شنبه 15 شهریور 90)

  13. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد

    دوستان محترم
    کمی آرامتر
    چرا اینقدر دارید احساساتی برخورد می کنید
    در روند مشاره دادن ضمن هم حسی با مراجع نمی بایست همزاد پنداری با مراجع و مشکلش داشته باشید
    لطفا تاپیک "آفت های احتمالی مشاوره " رو از مدیر محترم مطالعه کنید و بر اون اساس راهنمایی بدهید

  14. 9 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (سه شنبه 15 شهریور 90)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 مهر 91 [ 02:38]
    تاریخ عضویت
    1390-6-15
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    1,689
    سطح
    23
    Points: 1,689, Level: 23
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 130 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد

    نقل قول نوشته اصلی توسط tasnime_elahi
    سلام
    اوایل عقد این سوالات واسه آدم پیش میاد
    این مقایسه ها و ...
    به مرور زمان قیافه عادی می شه و آنچه که باعث بقاء و ماندگاری یه زندگی مشترک می شه اخلاق طرفین هست
    بهتره این افکار منفی رو از خودتون دور کنین و دل این دختر رو بیش از این نشکنین.
    یعنی چی عادیه؟ یعنی همه وقتی عقد می کنن احساس تردید و عدم رضایت می کنن و فکر می کنن که می توسنتن مورد های بهتری رو داشته باشن؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
    بآقای محترم بینید اگر حتی شما در تصمیم گیریتون دچار اشتباه شده باشید باز مقصر خانمتون نیست که بخواهید تقاص اشتباهتون رو از ایشون بگیرید (با مقایسه کردن و اذیت و ازار و کنایه). پس خودتون رو با یادگیری مهارتها و رفتن پیش مشاور تنبیه کنید نه ایشون رو.
    می دونم . واسه همین هم دنبال راه حل هستم . ما چند بار قبل عقد هم مشاوره رفتیم . من این دغدغه ها رو مطرح می کردم اما مشاورها می گفتن مهم نیست و این تردیدهات بعد 2-3 ماه زندگی از بین میره و عادی میشه و سن اصلاً مهم نیست و عوضش اونقد از شخصیت اون خانم تعریف می کردن که من مصمم به ازدواج شدم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط ليلا موفق
    جدا بشيد چون شما لياقت دوست داشته شدن از ناحيه اون دختر را نداريد. ولي منتظر باشيد به زودي يك نفر عين اون كارهايي را كه با اون دختر كرديد را با شما بكنه. (خيلي زود اتفاق مي افته)

    اين بار شما دختري را دوست خواهيد داشت و اون دختر شما را دوست نخواهد داشت.

    جالبه که خانم من هم مثل شما یکی دو بار بهم گفت . وقتی خیلی عصبانی میشه میگه " من دعا می کنم زود بمیرم و تو بری یه دختری اون طور که دلت می خواد بگیری و بعد قدر منو بدونی "
    البته من عصبانیش می کنم بعد شاید 2 ساعت عذرخواهی می کنم که از دلش در بیارم. خودشم میگه "آخه تو چرا فکر نمی کنی و یه حرفی می زنی بعد 2 ساعت وقتتو تلف می کنی که اون حرف رو درست کنی"
    من هم بهش میگم که من لیاقت محبت های تورو ندارم. اما هم من و هم اون معتقدیم که جدایی یاید آخرین راه حل باشه. جدایی جدای بد بودن از نظر اجتماعی ، هم تبعات بدی واسه من و هم واسه اون داره.
    اما اگه جدایی بهترین راه باشه ترجیح میدمش...

  16. کاربر روبرو از پست مفید محسن1986 تشکرکرده است .

    محسن1986 (شنبه 14 آبان 90)

  17. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد

    اقا محسن
    ببینید شما تحقیق هم کردید و جز خوبی نشنیدید

    از اول ملاکتون نجابت و حیا و عفت بود و اینکه ایشون بسیار خوش برخورد و اجتماعی بوده اند >>>
    الان ملاکتون تغییر کرده؟

    گفتید بخش بسیار مهمش این بوده که همسرتون شما رو دوست داشت >> ایا الان این بخش از مهمترین علت تغییر کرده؟

    به نظر شما اگر دخترخانومی باشه که از نظر سنی از شما کوچکتر باشه و زیبایش هم زبانزد خاص و عام باشه و از نظر تحصیلات و موقعیت و ... عالی باشه اما شما رو دوست نداشته باشه گزینه ی مناسبی برای ازدواج هست؟

    حال چنانچه ازدواجی هم صورت بگیره با توجه به اینکه اون خانم علاقه ای به شما ندارد آیا حاضر خواهد بود که برای زندگی زناشویی اش فداکاری و از خودگذشتگی کند؟
    با عشق میشه همه کار کرد اما بی عشق ؟ نظر خودت در این خصوص چی هست؟



    همسرتون به خاطر بدست آوردن شما غرورش رو گذاشته زیر پا و اکنون شایسته هست که شما بهش یادآوری کنید که غرور به جای یک زن خیلی ارزشمند هست و برای مرد خیلی گرانبها و در این خصوص بهش کمک کنید تا هم اعتماد به نفس همسرتون تقویت بشه و هم زندگیتون زیباتر بشه


    و در خصوص اختلاف سن
    نوشتید همه جا می گن
    یعنی اگه الان مد بشه همه جا مشروب بخورند شما هم می خوری؟
    اگه بری اروپا و آمریکا ، اونجا که روابط بین زن و مرد باز و آزاد هست خیلی راحت برای خودت و همسرت این حق رو قائل میشی که با زن و مرد دیگری هردوتون رابطه داشته باشید؟ چون اونجا اکثریت اینجوری هستند؟


    خوب همه در خصوص اختلاف سن بپرسن
    مگه مهمه؟
    اگر این مشکل را پیش خودت یکبار و برای همیشه حل کنی دیگه نباید احساس ناخوشایندی داشته باشی
    وقتی می خواهی پاسخ بدهی
    خیلی قاطعانه و بدون اینکه اجازه بدهی دیگران اظهار نظری بکنند راستش رو بگو

    داشتن صداقت با درایت هیچ وقت باعث سرافکندگی نمیشه ، شک نکن!

    یادت باشه که این ما هستیم که برای دیگران مشخص می کنیم چگونه رفتاری با ما داشته باشند


    به نظر فرد با اصولی اومدید ایا اینکه زن از شوهر بزرگتر باشه گناه هست؟


    ببین گفتید که در حالت عادی نمی خواهید همسرتون رو برنجونید ولی نمی دونید یهو چتون میشه
    بهت می گم
    یهو تحت تاثیر محیط و حرف های دیگران قرار می گیری
    یکی از ویژگی های افراد موفق اینه که دارای ثبات شخصیت هستند و به قولی با هر بادی نمی لرزن
    اگر در حالت عادی مشکلی در این خصوص ندارید پس سعی کنید در موقعیت های تنش زا و تاثیرگذار که باعث برانگیخته شدن احساساتتون میشه مهارت کنترل بر خود و خویشتن داری را فرا بگیرید

    از اینکه همسرتون زود شکسته بشه ابراز ناراحتی کرده بودید
    این نگرانی رو می تونید با همسرتون به شکل صحیح درمیون بگذارید
    چگونه؟
    اینکه بهش بگید : عزیزم برای من نشاط و شادابی و سرزنده بودن همسرم خیلی مهم هست ، دوست دارم هر چقدر که از ازدواجمون بگذره باز تو برای من جذابیت اوایل آشنایی مون رو داشته باشی به همین خاطر از نظر ظاهری و جسمی خیلی مراقب باش و به خودت برس



    و ببین این دوتا مسئله که عنوان کردید اگر کوچک بود اینقدر باعث آزار شما نمی شد
    پس براتون مهم و ارزشمند هست
    خوب حالا که مهم و با ارزش هستند می بایست راهکارهای درست و اصولی بکار ببری تا این دو مسئله کاملا برایت حل بشود

    باز هم تاکید می کنم در خصوص مهارت تصمیم گیری و جراتمندی و کنترل احساسات و نحوه مواجه شدن با احساسات و مدیریتشون به مشاوره حضوری مراجعه کنید

  18. 16 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (چهارشنبه 09 فروردین 91), بارن (دوشنبه 31 فروردین 94)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:10]
    تاریخ عضویت
    1389-12-24
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    2,526
    سطح
    30
    Points: 2,526, Level: 30
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    282

    تشکرشده 291 در 66 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد

    امان از اين فكراي جور واجور كه به ذهن ما آدما مياد.اصلا بقيه هرجور دوست دارند فكر كنن.نجابت واسه خانم خونه از هرچيزي توي دنيا با ارزشتره با ارزشترين چيزي كه هر مردي ميتونه توي خونه داشته باشه رو شما داريدواونم خانومتونه.مطمئن باش خيلي از مردا آرزوي داشتن خانومي مثل خانوم شما رودارن.ميدوني چيه ما آدما عادتمونه تا خوشي ميزنه زيردلمون هوس يه چيز ديگه رو ميكنيم .زيبايي يه چيز نسبي هستش شما هرچقدر دنبال فرد زيبايي باشي ممكنه زيباتر از اون پيدا بشه.چيزي كه كم پيدا ميشه نجابت وقلب مهربونه

  20. 8 کاربر از پست مفید مريم صوفي تشکرکرده اند .

    مريم صوفي (سه شنبه 15 شهریور 90)


 
صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.