اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
سلام من حدود 10 سال اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی دارم در حالت معمول خوبم و مشکلی ندارم هر وقت که مسولیت جدید یا تغییر مهمی تو زندگیم باشه به شدت مضطربم و علائم شدید جسمی دارم البته زمینه ژنتیک دارد
حالا دکتری قبول شدم اما به شدت از شروع تحصیل مضطربم افکاری مثل ناتوانی در ادامه تحصیل ،عدم داشتن دانش کافی، عدم اعتماد به نفس، به طوری که ایمان دارم نمی تونم از عهده دوره دکتری بربیام و از طرفی به دلیل شغلی مجبورم ادامه تحصیل بدم
علائم جسمی شدید مثل بیخوابی (چند روز) حالت تهوع گیجی عدم تمرکز فراموشی کاهش شدید اشتها و ...
دارو استفاده نمی کنم چون سالها استفاده کردم و هیچ فایده نداشت جز آسیب دیدن بدنم
مشاوره هم می رم اما کمکی نمی کنن حرف های تکراری و تمرین های بی فایده
مشاور معتقد هست باید ادامه تحصیل بدم اما خودم به دلیل اضطرابم که ناشی از افکارم هست و به افکارم کاملا ایمان دارم مایل به ادامه نیستم
لطفا کمکم کنید در شرایط سختی هستم
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
سلام دوست عزیز
خوش اومدی:72:
ببینید اضطراب و استرس های زندگی متاسفانه میشه گفت طاعون قرن حاضره و کم و بیش همه ما اون رو تجربه می کنیم.
خودتون با آگاهی که از خودتان گفتید اینها رو به افکارتون نسبت دادید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط stress
خودم به دلیل اضطرابم که ناشی از افکارم هست و به افکارم کاملا ایمان دارم مایل به ادامه نیستم
پس بهتره محتوای افکارتون رو به ما بگید!
آیا فکر می کنید باید تمام اضطرابهایمان از بین بروند و زمانی که هیچ استرسی نداریم حال خوبی داریم؟
آیا همیشه عادت داشته اید به قله بیندیشید؟بهترین چیزها و بهترین موقعیتها رو خواستید؟
آیا همیشه خواستید ایده آل باشید؟
آیا قبول دارید عناوینی که آدمها برای خودشون انتخاب می کنند رو ممکنه به مرور زمان به خودشون پیوند دهند؟
مثلا فرض کنید یه نفر لقب خودش رو خسته بگذاره!آیا قبول داری این لقب رو به مرور زمان کسب خواهد کرد و ممکنه این لقب براش تثبیت بشه؟
اگر قبول داری...
یه نگاه به نام کاربریت کن!
به همین خاطر من نام شما رو ابتدا برای خوش آمد گویی نگفتم.
دوست من
میدانی چرا تا حالا دارو و تمیرنها بی فایده بوده؟میدانی چرا حرفها به گوشت تکراری و بی اثر بوده؟
چون منفعلانه یه جا نشستی و منتظر بودی چند تا تمرین و حرف و قرص حالت رو خوب کنه.یا شاید به خاطر ماهیت افکار خود تخریبی که داشتی اثرات مثبت آنها را بی اثر کرده!
به هر حال ترکیب مشاوره،دارودرمانی و تمرینهای مقابله با اضطراب یه بخش از درمان شماست و بخش دوم نقش خود شما در بهبودتان هست که قاطعانه عرض میکنم که بخش دوم به مراتب قوی تر است و نقش افکار شما در این بخش پر رنگه.
پس فعالانه برای بهبودیتان تلاش کنید.:310:
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
سلام دوست عزیز
نوشتی به افکارت ایمان داری!
به نکته خوبی اشاره کردی! ایمان و باور!
اگر دنبال آرامش هستی باید این باورهای غلط گذشته رو بشکنی!
باید بپذیری تغییرات جز لاینفک زندگی ما آدمها هستن وگرنه ما هرگز بزرگ نمیشدیم و رشد نمی کردیم و علم پیشرفت نمی کرد و اصلا جهانی بوجود نمیومد!
پس باور غلط قبلی رو بشکن دوست عزیز.
به افکار منفی اجازه نده که هدایتت کنن! تو باید اونها رو هدایت کنی!
دو تاپیک زیر بسیار برای شما مفیده :
میخوام برای ترافیک ذهنم پلیس بگذارم!
آشتی با درون خود
تک تک پست های تاپیک های مطروحه رو بخون و هر روز بهشون عمل کن!
اگر خواهان آرامشی باید در تمام زندگیت مثبت اندیش باشی و هر روز به خودت انرژی مثبت بدی!
ضمنا یادتون باشه ما همونطور زندگی می کنیم که فکر کنیم!
پس اعتماد به نفست رو زیاد کن با تکنیک های تاپیک بالا و هر چیزی که پیش میاد بگو من میتونم از پسش بر بیام
به لطف خدا! چون اگر قدرت تو هم محدود باشه قدرت خدا نامحدوده و خدای بزرگ و قادر تو هیچ چیز براش غیر
ممکن نیست! پس دیگه نگو نمیتونم و نمیشه و ....
موفق باشی.
:72:
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
اجازه بدين مشکل اخير بيشتر شرح بدم محل کار من در فاصله 1100 کيلومتري محل تحصيلم هست و مجبورم هر هفته در رفت و آمد باشم و به دليل هزينه هاي زياد حمل و نقل بايد از وسايل مثل اتوبوس يا قطار استفاده کنم در واقع هر هفته در حال آمد و شد به محل تحصيل و محل کار
اين شرايط حداقل 3 ترم طول مي کشه از طرفي سطح دانشگاه محل تحصيلم بالاست و انرژي زيادي مي بره ...چند مشاور بهم گفتن با وجود استرس زياد تو، کم کم عادت مي کني و تنها راه تو مواجه شدنه و اگر اجتناب کني اين اضطراب درمان نمي شه ...به دليل اضطراب شديد تا حدودي افسرده شدم و به خودم مي گم زندگي ارزش اين سختي ها نداره و بهتره تحصيل رها کني از طرفي براي موقعيت شغليم لازمه...مي دونيد خيلي از اضطراب ها به قوانين و ضوابط اشتباه جامعه برمي گرده همين که من مجبورم به دليل ضوابط محل کارم در رفت و آمد باشم و يا هزينه هاي زياد رفت و آمد با وسايل مثل هواپيما من مجبور مي کنه که سختي خيلي بيشتري تحمل کنم ...نمي دونم... به همه شرايط سخت اضطراب و افسردگي و نداشتن اعتماد به نفس اضافه کنيد من متاسفانه به جاي اعتماد به خودم اطمينان به ناتواني خودم در مواجه شدن با فضاي تحصيلم دارم که به اين دليل پذيرفته شدنم را هم گاهي شانسي مي دونم... يکي از دوستانم توصيه خوبي کرد گفت يکي دو ماه برو اگر ديدي آروم شدي و مي توني ادامه بده وگرنه نرو ....نمي دونم فعلا که بيخوابي عدم تمرکز گيجي و فراموشي شده همراه شبانه روزم
شناخت خطاهاي شناختي مطالعه کتاب هاي ديويد برنز تمرينات يوگا و ....متاسفانه مفيد نبود
به دليل اضطراب زياد و عدم تمرکز در بيشتر موارد حافظه ام ياري نمي کنه و اين منو نسبت به خودم بي اعتماد کرده که نمي تونم
با وجود مطالعه زياد کمتر در خاطرم مي مونه اما در شرايط آرامش حافظه خوبي دارم و چون نتونستم به خودم غلبه کنم هميشه مغلوب ناتواني خودم بودم اين مسئله بيشتر از همه چيز نگرانم مي کنه که چون مضطربم نمي تونم خوب فرابگيرم پس نمي تونم از عهده تحصيل بربيام و ...
منتظر نظرات شما هستم باز هم سپاسگذارم
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
دوست عزیز
چقدر خوب ویژگیهای منفی خودت رو برامون شرح میدی :)
پس معلومه حافظه خوبی داری که چنین قدرت توصیف بالایی داری.
خوب به جای تمرکز روی عدم تواناییهات ، روی تواناییهات تمرکز کن!
برای تثبیت اطلاعات هم از نوشتن زیاد استفاده کن. شما نیاز داری از فکرت خوب استفاده کنی.
شما اول موارد منفی یک تغییر رو می بینی و روش زوم می کنی.
مثلا میگی راهش دوره ، خسته میشم، کم میارم ، نمیتونم و ... ! با این طرز تفکر شک نکن کم میاری! چون
ناخودآگاهت شرایط منفی ای رو که فکر می کنی بهش برات بوجود میاره واقعا!
چرا به این فکر نمی کنی که با یک محیط تازه آشنا میشی! حقوقت زیاد میشه! تحصیلاتت بیشتر میشه! با آدمهای
تازه آشنا میشی! و هزاران فکر مثبت دیگه؟
لینک هایی که بهت دادم رو خوندی؟
یک نقل قول از همون تاپیک برات میارم. بقیش رو تو همون تاپیک دنبال کن.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
اگر ما سعی نکنیم افکار منفی را متوقف کنیم و دائم بگوییم : "امروز خیلی حالم گرفته س
..... یه چیزی اعصابمو خورد کرده ...من از وقتی اینجوری ناراحت و دپرسم همش بد میارم"
پس ضمیر ناخود آگاه ما این سخنان را می شنود و می گوید : "خوب صاحب من بی حوصله
است و می گوید همش بد می آورم پس باید برایش شرایطی بد را درست کنم!!!"
می دانید چرا ؟ چون ساده دل است و هر حرفی را که او می زنید باور می کند و در پی آن
یک سیگنال مثبت یا منفی -بسته به نوع تفکرتان - به عالم می فرستد و همن سیگنال صادر
شده از شما به صورت یک فرمان بر عالم اثر می گذارد و نتیجه اش می شود مجموعه
اتفاقات پیش آمده برای شما در زندگی!!
حالا برعکس این موضوع نیز صادق است!...یک روز صبح از خواب بیدار که می شوید پنجره را
باز می کنید و می گویید : " به به چه هوایی...چه صبح فوق العاده ای...چقدر همه چیز
زیباست ...امروز حتما روز خوبی خواهم داشت...روزی پر از خیر و برکت!" باز هم ضمیرت این
حرف را می شنود و می گوید : "خوب...صاحب من ، مرا مکلف کرده که روزی برپار و خوب
برایش به ارمغان بیاورم پس باید دست به کار شوم ویک سیگنال مثبت به عالم می فرستد و
آن روز به اصطلاح روز شانس شماست و همه چیز عالم زیباست!
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
سلام stress عزیز
اضطراب بخاطر مکان های جدید، شغل جدید، مقطع تحصیلی جدید، شهر جدید و ............ همیشه این اضطرابها با همه انسان ها بوده و هست و فکر نکنید فقط مختص شماست فقط میزان اندازه این اضطراب در آدم ها متفاوت هست
تجربه ای که خودم در زندگیم بدست آوردم این هست که وقتی تصمیم به کاری گرفتم دیگه هیچوقت راجع به اون کار و اتفاق جدید از قبل پیش داوری و قضاوت نداشته باشم و به دورنمای اون نپردازم فقط اولین قدم رو برمیدارم و داخلش میرم
بعد که حسابی مشغول شدم و یاد گرفتم و سختی تحمل کردم و همراه با اون اوقات خوشی هم داشتم یکدفعه چشم باز میکنم و میبینم تمام شد! اونوقت که نتیجه تلاشت رو میبینی و از روز اول مرور میکنی با خودت میگی وااااااای یعنی این من بودم که تونستم این دوران رو بگذرونم :163:
گذراندن دوره دکتری و سفر با اتوبوس و قطار قرار نیست تا آخر عمرت ادامه داشته باشه! این چند سال سختی را تحمل کردنت میارزه چون برای باقی عمر پشتوانه خوب و قابل و قبولی میشه که همیشه از داشتنش لذت میبری
حتی در آینده هم دلت تنگ میشه برای همین دورانی که الان ازش واهمه داری
یادمه وقتی فوق دیپلم قبول شده بودم شبهای امتحان همش خوودمو فحش می دادم چرا قبول شدم :311:
ولی الان خدا رو شکر میکنم اون چند سال سختی رو گذروندم و حالا شده یک پشتوانه تحصیلی و مالی برای خودم.
البته سختیش فقط برای شب امتحان بود و گرنه خود دوره تحصیل بجای هنرجو بودن بیشتر شبیه توریست بودیم :)
از بس رفته بودیم لب دریا و شهرهای اطراف محل تحصیلمون که از بومی های اونجا بیشتر اطلاعات جغرافیایی داشتیم :58:
جناب stress زندگی قشنگیش به داشتن همین تجربه ها و سختی های گاه به گاهش هست وگرنه همش میشه یکنواختی و کرختی ......
:72:
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
سلام و سپاس
مطالب ارزشمندی هم در این بخش هم در لینک های معرفی شده مطالعه کردم
مدت ها به این موضوع فکر می کنم چرا معمولاً روانپزشکان و روانشناس ها از موفقیت کمتری در درمان برخوردار هستند و میزان نارضایتی مراجعه کننده ها نسبت به دیگر حوزه های درمانی بيشتره چون کمتر نتیجه می گیرند
به این نتیجه ساده رسیدم وقتی فردی به هر دلیلی از مسیر زندگی روانی سالم و امیدوار خارج می شه به بیراهه ای در بیابان بی آب و علف قدم می گذاره که در اطرافش سراب می بینه و خشکی، در این فضا درمانگر دوستان اطرافیان در مقام کمک و راهنمایی از طبیعتی سرسبز و زیبا صحبت می کنند که فرد در اون بیایان قادر به دیدن نیست علت هم ساده است چون باور دارد که در بیابان قدم گذاشته و خبری از زیبایی و خرمی نیست که البته حق هم دارد که حرف و توصیه اطرافیان و حتی روانشناس نپذیرد و درک نکند...شاید روش اشتباه باشه جالبه معمولا نسبت به توصیه های دیگران جبهه می گیریم خود من هم همینطورم اینکه شما از امید و توجه به نکات مثبت و گفتگوی با ناخوادگاه با کسی تشنه در بیابان صحبت کنی ...چقدر پذیرش و نتیجه دارد قاعدتا همه باید با خوندن تاپیک بهار شادی همه مشکلاتشون تا حدود زیادی رفع بشه اما...به این نتیجه رسیدم که هر قدر در بیراهه جلو رفتیم و از آبادی و امید دور شدیم برگشتن دشوارتره مثل خودم که هر کس خبری از چشمه آبی در این بیابان بده به سمتش شتاب می کنم چون از تحمل اضطراب و افسردگی به ستوه امدم .............................راه خودم کندن چاهی وسط همون بیابان و درآوردن آبی و آباد کردن ذهنم می بینم اما بی ابزار و با دست کندن خیلی سخته ابزارها به سختی در ذهنم به بار می شینن شاید باید همون ابزار خودم بسازم همون امید و نشاط ...برای چطور ساختنش می خونم و تمرین می کنم اما باز باید خودم سازنده باشم
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
سلام دوست گرامی
حرف هات رو با دقت خوندم. تا حدودی بهت حق میدم. چون من در شرایط شما نیستم! اما یک چیزهای دیگری هم
هست. اینکه جز خود شما هیچ کس نمیتونه بهت کمک بکنه!
همه مشاورین و روانشناسان عالم هم جمع بشن تا خود شما نخوای به خودت کمک کنی ، نمیتونن برات کاری بکنن!
مهمتر از روانشناس خوب ، مراجع خوبه که خودش هم به مشاور کمک کنه.
البته من روانشناس نیستم اما تجربیات من در زندگی بهم نشون داده که آدمها میتونن هر کاری رو انجام بدن اگر
خودشون بخوان! حتی خود خدا هم در قرآنش گفته : "خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه خود
بخواهند!" یعنی خود خدا هم تا خودت نخوای و اراده نکنی ، بهت کمک نمی کنه! اما اگر تو بخوای و اراده کنی خدا
همه جوره کمکت می کنه! چون میخواد بهت بگه که صاحب اختیار و شعوری بی نظیر هستی و این تو هستی که
باید برای یکبار زندگی کردنت در این دنیا تصمیم بگیری!
حالا شما میگی من وسط بیابانم! خوب ابزار برگشتن رو فراهم کن! همون بیابان خشک و بی آب و علف ، شب های
زیبا و پر ستاره ای داره! پس همیشه نکات مثبت وجود دارن.
همه ما می دونیم شادی و آرامش از درو انسان نشات میگیره. پس شما اگر سعی نکنی این آرامش رو در خودت
درونی کنی و همیشه با استرس و نگرانی از حوادثی که هنوز رخ نداده زندگی کنی همه زندگی زهر میشه.
کار خیلی سختی هم هست غلبه به افکار منفی اما شدنیه.
همین الان شما در مقابل تغییر در خودت جبهه گرفتی و میگی اینا پای گود نشستن و میگن لنگش کن اما واقعا ما
تنها میتونیم به شما سرنخ بدیم تا بقیه راه رو خودت بری!
اما خوشحالم که میخوای ابزار برگشتنت رو خودت بسازی. دائما باید به خودت انگیزه و انرژی مثبت بدی. دائما باید
روحت رو شارژ کنی. من نمیدونم شما چطور عقایدی داری و چند سالته اما اگر به خدا در کارهات اعتماد کنی دیگه
نگرانیهات کم رنگ تر میشه. شما فقط تلاش می کنی و نتیجه رو میسپری به خدا! ما مامور به تلاش هستیم در
این دنیا نه نتیجه. وقتی بار سنگین نتیجه رو به خدا میسپاریم راحت میشیم. چون ما همه تلاشمون رو کردیم و
حاصل رو به مقتدرترین عالم سپردیم. پس چرا نگران باشیم؟ شاید هرگز اتفاق بدی رخ نده.
سخته غلبه بر افکار منفی اما شدنیه. مهم داشتن یک انگیزه قویه برای بازگشت و توکل داشتن.
اونوقت تمام سختی های راه قابل تحمل میشه. بار سنگین افکار منفی رو به زمین بگذار و آسوده خاطر و سبک بال
زندگی کن دوست عزیز حرف من اینه.
برای شروع هم در تاپیکی که لینک دادم تا دلت بخواد تمرین گفتم.
من سختی توی زندگیم زیاد کشیدم اما با همین روحیه همیشه خودم رو از مشکلات و سختی ها کشیدم بیرون.
اصلا زندگی بدون چاله چوله هاش بی معنی و یکنواخت میشه و خسته کننده.
حالا اگر حرفام رو قبول داری بگو چی باعث میشه شما همیشه نگران و مسترس باشی؟
:72:
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
ممنون از توجه شما
علت های اصلی اضطراب عدم قطعيت و اطمینان نسبت به نتیجه/ کمال گرایی/ عدم اعتماد به نفس/ درونگرایی/قانع نبودن ...
مثلا حق خودم می دونم که زندگی در سطح خوب و بالایی برام فراهم باشه و اگر نیست علت را بی عدالتی مشکلات جامعه می دونم که از باید از حقوق کافی مثل حمل و نقل ارزان امکانات رفاهی کافی برخوردار باشم ...یکی از دوستانم که در کشور دیگری زندگی می کنه بهم می گفت اگر به شهروندان اون کشور بگه که یکی برای درس خوندن باید با این وسایل حمل و نقل و طی این فاصله هر هفته سفر کنه، شاخ در میارن چون شرایط زندگی حداقل از جهت امکانات اولیه ارزان فراهمه گاهی فکر می کنم دلیل شکل گیری یا بروز اضطراب چیزی جز شرایط اجتماعی و شهروندی نامناسب نیست مثلا اگر رفت و آمد من از طریق هواپیما با خطوط هوایی ایمن با تخفیف های دانشجویی بود و در محل تحصیلم شرایط خوابگاهی و تسهیلات مناسب و رایگان داشتم به مراتب این نگرانی ها کم می شد
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
خوب داریم به نتایج خوبی می رسیم.
یعنی شما آرامش درونیت رو گره زدی به شرایط بیرونی. اگر همه چیز خوب باشه شما هم خوبی. اما اگر شرایط مطلوب
نباشه یا نتیجه دلخواه شما حاصل نشه شما به شدت با هر تغییر ناخوشایندی بهم میریزی. دائما از شرایطت شاکی
هستی و همه رو مقصر میدونی جز خودت. به دلیل ضعف اعتماد به نفس از انجام کارهای متفاوت می ترسی و به
دلیل کمالگرایی منتظر هستی که همه چیز مهیا باشه و همه شرایط پیش بینی بشه بعد با احتیاط فراوان دست به
کاری میزنی.
خوب دوست من شما که دیگه تقریبا از روح و روانت چیزی باقی نذاشتی :)
شما کودک درونت رو که اتفاقا بسیار لوس هم شده آزاد گذاشتی تا هر بلایی دلش میخواد سرت دربیاره و بالغ درون
رو محبوس کردی و تنها در شرایط خیلی مساعد بهش اجازه ابراز اونم با نظر کودک درون میدی. بعد توقع داری در
چنین شرایط رنگ آرامش رو هم ببینی؟
واقعیت امر اینه که دنیا پر از تغییراته لحظه به لحظه هست و اگر قرار باشه ما منتظر بنشینیم که همه چیز مناسب و
مطابق میل ما باشه ، شرایط جامعه درست بشه ، شرایط اقتصادی مطلوب باشه ، بی عدالتی نباشه و ... بیتعارف
بگم هرگز رنگ آرامش رو نخواهی دید و روزی به خودت میای که می بینی ای دل غافل فرصت زندگی تمام شد!
اما وقتی دلت آرام باشه ، در اطراف شما هر اتفاقی بیافته مضطرب نمیشی چون منطقه راحتی شما از لحاظ روحی
بسیار وسیعه و شما با هر چیزی آرامشت بهم نمیریزه.
پس باید به هر طریقی هست این موارد رو در خودت درمان کنی.
درمان عدم قطعيت و اطمینان نسبت به نتیجه در افزایش ایمان و شناخت خداوند هست و عنصری به نام
توکل! معنای واقعی این کلمه اعتماد به خداوند و سپردن نتیجه امور به او هست. شما بسیار بیشتر آرامش خواهی
داشت اگر بدونی نتیجه رو کسی رقم میزنه که از شما بسیار تواناتره و با خیال راحت میتونی تلاشت رو بکنی.
هر موقع این حس به سراغت اومد باید به این فکر کنی که بدترین حالت چی میتونه باشه و بعد با خودت بگی خدایا
من همه تلاشم رو می کنم نتیجه با تو! باید با این فکر مسموم که " آخرش چی میشه؟ :163: " مبارزه کنی! نباید
به این فکر در اون لحظات اجازه جولان بدی! باید بگی من دارم همه تلاشم رو می کنم و توکلم به خداست! باید انقدر
این رو در خودت با تمرین درونی کنی که ملکه ذهنت بشه.
درمان عدم اعتماد به نفس ، افزایش اعتماد به خودت و تواناییهات هست. همین که شما الان فوق لیسانس داری و
احتمالا در کارت آدم موفقی هستی و هزاران دلیل دیگه ، دلیلی بر توانمند بودن شماست! پس چرا به خودت و
توانمدیهات اطمینان نداری. در همون تاپیک که بهت دادم تمرینات فصل اعتماد به نفس کمک خوبی بهت می کنه!
اعتماد به نفس
در رابطه با کمالگرایی خوندن لینک زیر بسیار براتون کمک کننده هست.
کمالگرایی
و اما در آخر یادت باشه اگر شما برای شرایط گوناگون تصمیم نگیری ، شرایط برای شما تصمیم می گیره!
حالا ببین میخوای قربانی باشی یا رقم زننده سرنوشت؟
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
ممنون از توجه شما
در ادامه آسيب شناسی اضطرابم به این نتیجه رسیدم که بخش مهم نگرانی من حافظه است و معتقدم انسان حافظه است و هستی و تعاملات عالم مبنای حافظه ای یا محل ذخيره شناخت ها را دارد از این رو کشش زیادی به انسان های باهوش دارم و معمولا بیشتر با این دسته افراد تعامل دارم و نسبت به حافظه خودم هم حساس هستم که همیشه در حد مطلوب پاسخگو باشه و این به من آرامش و اطمینان زیادی می ده اما...متاسفانه با حالات اضطرابی حافظه من به خوبی و با سرعت اطلاعات ذخیره نمی کنه و بازخوانی اطلاعات هم کنده و این موضوع بشدت من نسبت با آینده و مسایل پیش رو نگران می کنه ...خیلی وقت ها نسبت به اطرافیان با توجه به بهره هوشی آنها احساسم شکل می دم ...
همیشه به خودم می گم کاش باهوش تر بودم ...نظریه های تکاملی که طیف موجودات باهوش تر و متکامل تر فرصت زیستن و تداوم پیدا می کنن خیلی قبول دارم و فکر می کنم باید همینطور باشه...
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
در ادامه
نظر و چيستي من نسبت به عالم اين هست که همه پديده ها بر دو پايه استوارند يکي رابطه هاي رياضي گون هستي و يکي روابط ماهوي اين دو پايه در عرض هم هستند و بر هم اولويت ندارند به زبان ساده سپردن نتيجه يک آزمون تستي به مصلحت خداوند و توکل از نگاه من در دو بخش بايد تفسير بشه مسلما با دعا و راز و نياز پاسخی اشتباه بعد از آزمون به پاسخ درست تبديل نمي شه و پاسخ هاي درست هم در اثر عوامل ماهوي بعد از امتحان به غلط تبديل نمي شه اين بخش ریاضي گون و قطعي عالم هست کسي که بهره هوشي بالايي و قدرت پردازش فکري بيشتري داشته باشه و آموخته تر باشه قطعا بهتر خواهد بود حالا تاثير و نقش عوامل ماهوي شبيه هاله اي و ظرفي براي رابطه هاي رياضي گون عالم هستند البته در عرض هم
اينکه من با بهره هوشي متوسط با مطالعه متوسط و با توانايي متوسط در تست زدن در ازموني شرکت کنم و نتيجه به خدا بسپرم و انتظار قبولي در رشته دشواری داشته باشم ...نادرسته چون به راحتي با رابطه رياضي قابل محاسبه است که فرد پذيرفته مي شه يا نه با قرار دادن پارامتر بهره هوشي و ديگر پارامترها عدد حاصل احتمال را به ما ميده ممکنه بگين پس باز احتماله ، درسته اما به قطعيت بسيار نزديکه نقش عوامل ماهوي نيروهايي غير قابل درک مستقيم هستند که بر مجموعه شرايط پديده ها از فضا حال و هوا وضعيت کنش رابطه ها اثر گذارند که در کنار علت هاي رياضي نتيجه را رقم مي زنند درک نقش عوامل ماهوي براحتي ميسر نيست چون هميشه در اختيار انسان نيستند گرچه اثر رفتارها و واکنش هاي کوتاه يا بلند مدت هر انسان هست
و خلاصه اينکه عالم بر رياضيات در ظرف ماهوي قرار داره
زياد ديدم که فردي يک سال درس مي خونه دعا مي خونه تا در آزمون قبول بشه اما وقتي نشده از همه چي انتقاد مي کنه پاسخش اينه که همون اول مي شه گفت در شرايط ايده ال مطالعه و بهره هوشي فرد و شرايط آزمون احتمال پذيرش چقدره در کنارش هم همه اين مسايل در فضاي ماهوي معلق هستند و اثر پذير مسلما فردي با بهره هوشي متوسط با راز ونياز شبانه روزي و البته مطالعه بسيار هم رتبه تک رقمي بدست نمياره چون قابل محاسبه است تفهيم مفهوم توکل و سپردن نتيجه به حکمت خداوند بايد ظريف و با دقت شرح داده بشه ممنون
منتظر ديدگاه دوستان
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
سلام
به نظر من توکل در موضوعی مصداق پیدا میکنه که از کنترل ما خارج میشه
گفت پیغمبر به آواز بلند با توكل زانوی اشتر ببند
یعنی اینکه ما باید به وظایف خودمون عمل کنیم اما اینکه نتیجه چه خاهد شد را به خدا واگذار کنیم.
درست وقتی شما امتحان دادید نتیجه امتحان قابل تغیر نیست اما قبل از امتحان و در حین امتحان چی؟ چه بسا آدم درس میخونه اما سر جلسه حالش خوب نیست و نمیتونه خوب امتحان بده، یا اینکه شما فقط ۵۰ درصد درس را خوندی اما اکثر سوالها از همون بخش هست. اینا را گفتم که بگم که لزوما ون رابطه خطی که شما میگی بین میزان درس خوندن ، هوش ،... و نتیجه امتحان وجود ندارد.
واقعیت اینه که این جهان کلا براساس معادلاتی طراحی نشده که ما بتونیم با فرمول های ریاضی اتفاقات فردا را پیشبینی کنیم.
http://en.wikipedia.org/wiki/Chaos_theory
امروزه ما به قطع میدانیم که هیچ گاه ناخاهیم توانست بعضی از چیزها را پیشبینی کنیم مثل اب و هوا ، ...
بنابرین توکل یعنی اینکه بعد از اینکه من وظایف خودم را انجام دادم چگونگی نتیجه را به خدا واگذار کنم چون او به خوبی از همه عدم قطعیت ها مطلع هست و میتونه مسیر من را بسمت بهترین رقم بزنه.
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سید1387
سلام
به نظر من توکل در موضوعی مصداق پیدا میکنه که از کنترل ما خارج میشه
گفت پیغمبر به آواز بلند با توكل زانوی اشتر ببند
یعنی اینکه ما باید به وظایف خودمون عمل کنیم اما اینکه نتیجه چه خاهد شد را به خدا واگذار کنیم.
درست وقتی شما امتحان دادید نتیجه امتحان قابل تغیر نیست اما قبل از امتحان و در حین امتحان چی؟ چه بسا آدم درس میخونه اما سر جلسه حالش خوب نیست و نمیتونه خوب امتحان بده، یا اینکه شما فقط ۵۰ درصد درس را خوندی اما اکثر سوالها از همون بخش هست. اینا را گفتم که بگم که لزوما ون رابطه خطی که شما میگی بین میزان درس خوندن ، هوش ،... و نتیجه امتحان وجود ندارد.
واقعیت اینه که این جهان کلا براساس معادلاتی طراحی نشده که ما بتونیم با فرمول های ریاضی اتفاقات فردا را پیشبینی کنیم.
http://en.wikipedia.org/wiki/Chaos_theory
امروزه ما به قطع میدانیم که هیچ گاه ناخاهیم توانست بعضی از چیزها را پیشبینی کنیم مثل اب و هوا ، ...
بنابرین توکل یعنی اینکه بعد از اینکه من وظایف خودم را انجام دادم چگونگی نتیجه را به خدا واگذار کنم چون او به خوبی از همه عدم قطعیت ها مطلع هست و میتونه مسیر من را بسمت بهترین رقم بزنه.
پاسخ
ممنون از پاسخ شما
به نظر کمی از موضوع تاپیک فاصله گرفتیم اما ...
همونطور که اشاره کردی حوزه های فرکتالی و آشفتگی نشون می ده که بین پدیده ها رابطه غیر خطی وجود داره اما همین رابطه غیر خطی مبتنی بر علم و محاسبه های فازی در چارچوب علم ریاضیات قرار می گیرد اتفاقا همه عالم با رابطه های خطی و غیر خطی قابل توصیف هست اینکه مثال زدین اگر فردی مسلط و با بهره هوشی بالایی در ازمونی شرکت کنه و در حال آزمون حالش بد شه این هم کاملا قابل پیش بینی ست بنا به همین رابطه های ریاضی و نمی شه گفت چون توکل نکرده حالش بد شده یا اگر قبل از آزمون نذر کرده بود اینطور نمی شد موضوع پیچیده تر از اینه
ببینید همونطور که گفتم فضای متناهی ماهوی ظرف رابطه های ریاضی عالم هست یعنی یک تصادف رانندگی چگونه با صدقه دادن برطرف می شه و اگر صدقه دادیم و باز تصادف کردیم چطور تفسیر می شه؟ توکل چه جایگاهی داره؟ اعتقاد من اینه که توکل اعتقاد به مطلق بودن خداوند و کمک خواستن از او در کنار تفسیر ریاضی گون پدیده های عالم نوعی کنار هم قرارگیری دو ماهیت کاملا متفاوته که در شکل گيری اتفاقات اشتراک بسیاری دارند. یک تصادف رانندگی با فرمول های ریاضی قابل تحلیله مقدار سرعت اصطکاک تنش ها نیروهای مداخله گر میزان مهارت راننده ...آیا همه در اختیار انسانه؟ آیا راننده فرمول یک در شهر تصادف می کنه؟ وقتی همه چیز در حد بالاترین کیفیت هاست از خودرو و راننده دراینجا چی باعث می شه که راننده دیگری در اثر سرعت زیاد به شکل اتفاقی یا این خودرو برخورد کنه و ...
موضوع همون نسبی بودنه یعنی لزوما در اتفاقات عالم با قطعیت سرکار نداریم
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
دوست گرامی
انگار شما متوجه منظور من نشدی.
من نگفتم که با توکل ما نتایجی رو که براش تلاش نکردیم میتونیم عوض کنیم و جواب گزینه ها رو جا به جا!
شما که رشتتون ریاضی بوده رو باهوش تر از این می پنداشتم که منظور من رو بگیرین.
منظور اینه که توکل باعث میشه که انسان آرامش پیدا کنه و نگران نتیجه نباشه. فقط باید حسابی در جهتش تلاش
کنه. برای مثال آدمهای بد هم اگر تلاش کنن خدا باز به حق طبیعیشون در این دنیا می رسونتشون و عالم روی
حساب و کتاب پیش میره و هر کس بیشتر تلاش کنه موفق تر خواهد بود.
اما بحث توکل اینه که ما نتیجه چه به سود ما باشه چه خلاف میل ما ، بپذیریمش و تلاشمون رو بیشتر کنیم و ضمنا
آرامش داشته باشیم در حین این تلاش.
وگرنه قرار نیست از خدا توقعی داشته باشیم.
من رشته خودم ریاضی بوده و مهندس هستم و توی کارم هم نسبتا موفق. ولی برای رهایی از ترس هام و
اضطراب هام تلاشم رو بیشتر کردم و با توکل به خدا سعی کردم آرامشم رو حفظ کنم و با نظم و حساب و کتاب
موفقیت بیشتری به دست بیارم. چون خودم کارآفرین هستم اینها رو بهتون گفتم که بدون تلاش و صرف دعا هرگز
انسان به موفقیت نمیرسه.
اما برای آرامش روحمون با اعتماد به خدا میتونیم به راحتی به تلاش بپردازیم و غصه آینده رو از الان نخوریم.
ارمغان این اضطراب کاهش حافظه و کاهش توانایی شما هست و اینکه نتونین کامل از استعداد ها و توانمندیهاتون
استفاده کنین.
ضمنا خوبه که شما با حساب و کتاب نتیجه گیری می کنین اما در این عالم خیلی پارامترهای دیگه هم وجوود دارن
که حتی اگر شما با حساب و کتاب هاتون ایمان داشته باشین به نتیجه مطلوب ، اما باز ممکنه این پارامترها شما
رو به هدف نرسونه. اینجاست که اگر توکل و آرامش نداشته باشین دچار اضطراب میشین و نمیتونین درک کنین که
چرا نشد؟ و اونوقته که دائم نکات منفی جلوی چشمان شماست.
ضمنا خداوند مسبب الاسبابه و امورش رو به وسیله وسیله هاش در این عالم پیش میبره.
دعا هم باید منطقی مطرح بشه نه اینکه بی حساب و کتاب بگیم خدایا من اینو میخوام و منتظر باشیم تا بهمون
بده! این اسمش خوش خیالیه.
امیدوارم متوجه منظور من شده باشین.
:72:
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط stress
به نظر کمی از موضوع تاپیک فاصله گرفتیم اما ...
همونطور که اشاره کردی حوزه های فرکتالی و آشفتگی نشون می ده که بین پدیده ها رابطه غیر خطی وجود داره اما همین رابطه غیر خطی مبتنی بر علم و محاسبه های فازی در چارچوب علم ریاضیات قرار می گیرد اتفاقا همه عالم با رابطه های خطی و غیر خطی قابل توصیف هست
[/color]
چرا پس ما نمیتونیم وضیعت اب و هوا را پیشبینی کنیم؟ چرا نمیدونیم سال آینده چه مقدار بارندگی خاهیم داشت؟
نظریه آشفتگی یا بطور مشابه نظریه پروانه ها میگه شرایط اولیه میتونه تغیر کنه و تغییر کوچکی در شرایط اولیه میتونه تغییرات خیلی متفاوت و بزرگی در پی داشته باشه.
من نگفتم صدقه جلو تصادف را میگیره... من گفتم توکل یعنی هر چه که اتفاق افتاد خیر شما بوده... ممکنه تصادف کردی که به اتوبان نرسی که اونجا ی ماشین چپ میکرد و تو کشته میشدی
این بحث که بسیاری از اتفاقات این عالم در اختیار ما نیست و همین اتفاقات میتونه سرنوشت ما را تغییر بده بحث مذهبی نیست آدم های که به مذهب اعتقادی ندارند میتونند از اتفاقاتی تو زندگیشون بگند که دست خودشون نبوده اما سرنوشتشون را تغیر داده... این سنت الهی است یا به زبان علمی سیستم طراحی شد این عالم اینگونه است :305:
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
شما که رشتتون ریاضی بوده رو باهوش تر از این می پنداشتم که منظور من رو بگیرین.
[رشته من رياضی نیست و الزاما رشته هر کسی نشان دهنده میزان بهره هوشی نیست و شما هم قادر به تشخیص مقدار هوش بدون انجام تست های تخصصی نیستید
درک منظور گوینده لزوما به هوش مخاطب ربطی نداره چون نظریه های فلسفی اخیر بر تاویل های حتی معکوس از مقصود گوینده برای مخاطب حکایت دارد که اتفاقا بازکننده افق های بیشتری هست ... بگذریم
یکی از انتقادات من به شما و عموما همه ايرانیان اینه که بحث را با جدل اشتباه می گیرند من هدفم نتیجه گیری بهتر هست نه ثابت کردن اشتباه دیگران اینکه من در مقابل شما بایستم یا شما در مقابل من مطمنا بحث از هدف اصلی فاصله می گیره
اگر در مورد مشکل من با حافظه ام که در بالا اشاره کردم کمکی می تونید بکنید خوشحال می شم لطف کنید
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
نقل قول:
در شرايط ايده ال مطالعه و بهره هوشي فرد و شرايط آزمون احتمال پذيرش چقدره در کنارش هم همه اين مسايل در فضاي ماهوي معلق هستند و اثر پذير مسلما فردي با بهره هوشي متوسط با راز ونياز شبانه روزي و البته مطالعه بسيار هم رتبه تک رقمي بدست نمياره چون قابل محاسبه است
چطور این احتمال قابل محاسبه هست؟
مگر نبودن افرادی که از ضریب هوشی بالا بهره مند بودن و مطالعه شدید و راز و نیاز و خلاصه همه عوامل موفقیت حاضر بودن ولی نتونستند رتبه تک رقمی بدست بیارن!! چون مثلا سرجلسه کنکور حالش بد شده .
نمونش دوست خود من بدلیل استرس زیاد موقع آزمون می خواسته آب بخوره و لیوان آب روی پاسخ نامه ریخته شده بود و از نظر سازمان سنجش اون پاسخنامه مخدوش بود!!
یه دوست دیگم یه هفته قبل از آزمون تصادف میکنه و اصلا نمیتونه سر جلسه شرکت کنه و خیلی مثال های دیگه ...
وقتی حرف از احتمال زده میشه که از کل فضای حالت اطلاع داشته باشیم وقتی علم ما به فضای حالت ناقصه چطور میشه احتمال رو محاسبه کرد؟
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
البته امور منظم عالم که ماهیت ریاضی دارن و در محدوده اختیار انسان هستن با علم ریاضی قابل توصیف هستن
اما اموری که در محدوده اختیارات ما و قابل پیش بینی توسط انسان نیستند هم در این عالم ساری و جاری
هستند.
دوست گرامی
مسلما هدف من کمک به شماست نه بحث با شما. قصدم هم از گفتن اون مطلب که زیرش خط کشیدین :) این بود که
شما رو متوجه اصل موضوع بکنم نه فرعیات و فرضیه ها اما انگار شما رو ناراحت کرد. من عذر میخوام بابت سوء تفاهم پیش آمده.
برگردیم به مسئله شما.
برای جلوگیری از انحراف بحثتون و پرداختن به مسئله شما که باید حل بشه چند سوال دارم.
آیا شما به خداوند و قدرتش بر سیطره عالم اعتقاد دارید؟
آیا شما به دین یا عقاید خاصی اعتقاد دارید؟
این ها رو از این رو می پرسم که بدونم نقش ایمان و اعتقادات و باورهای مذهبی (هر مذهبی) در زندگی شما
چقدره و رابطتون با خداوند چطوره؟
چون به کرات دیدم که وقتی رابطه انسان با خالقش کمرنگ میشه ، میزان اضطراب و استرس بیشتر میشه و میزان
عدم قطعیت ها در ذهنش بیشتر.
و وقتی رابطه انسان با خالقش بیشتر میشه روح انسان رو آرامشی فرا میگیره که باعث میشه بهتر فکر کنه ، تمرکز
کنه ، از توانمندیهاش بهتر استفاده کنه و نیرویی بیش از تصورش داشته باشه برای انجام امور.
چون خودتون میدونین که حساب و کتاب های منطقی مختص جسم ما هست ولی روح ما نیاز به تغذیه ای داره که
در محاسبات منطقی نمی گنجه.
من فکر می کنم ریشه اضطراب شما ، از نگرانی و خستگی روح شما نشات می گیره و کمرنگ بودن رابطتون با
پروردگار.
حالا باز نظر خود شما هم در این مورد محترمه دوست گرامی.
:72:
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
سلام دوست عزیز.چه جالبه که من هم دقیقا مثل شما هستم!منم همین مشکل اضطراب شما رو دارم والان 1 ترمه دانشجوی دکترا هستم. اضطراب منم در حدیه که تو موقعیت های جدید تهوع شدید می گیرم.جالب اینه که من به خاطر اضطرابم می ترسم دنبال کار برم.با وجود اینکه موقعیت های کاری زیادی دارم ولی همش از زیرش در میرم.در مورد دکترا هم نگران نباشید اولش سخته ولی به تدریج عادی میشه،به هر حال موقعیت مصاحبه دکترا هم کمتر استرس نداره ولی شما از پسش بر اومدید.منم تصمیم گرفتم هر جور شده این ترم برم سرکار.قبل از قرار گرفتن تو موقعیت های استرس آور قرص پروپرانول 10 که بی ضرر هم هست را مصرف کنید،استرستونو کمتر می کنه.
در ضمن منم با وجود اینکه متاهلم در 1 شهر دیگه تحصیل می کنم و مشکلاتی هم دارم ولی واقعا الان از شرایطم راضیم و خوشحالم که دکترا قبول شدم،هر چند برای شروع سال تحصیلی جدیدخیلی اضطراب دارم.به نظر من بهترین کار اینه که خودتون بندازید تو همون موقعیت استرس آور.تجربه من بهم ثابت کرده که این بهترین راه حله.
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
ممنون از توجه دوستان
در موضوع رابطه با خدا من چند حالت می بینم اینکه داستان موسی و شبان را و تاویل و تفسیر شبان از خداوند در نظر بگیریم یا رابطه ای صحیح و متعالی ...عامه مردم رابطه با خداوند در سطح و روزمرگی درک می کنند و نيرويی غیر قابل درک که تلاشی در جهت دانستن بیشتر آن ندارند و تنها با بودن نیرو آشنا هستند
قبلا من هم همین دیدگاه داشتم اما کم کم سعی کردم کاملش کنم اینکه عمیقا مفهوم نامحدود بودن خداوند و مفهوم محدود بودن همه چیز غیر خدا را درک کنیم نیاز به مطالعه و تعمق بسیار داره اما وقتی درک بشه خیلی شیرینه و از اینکه در قدرت نامحدود خدا محدود شدی لذت می بری
نمی خوام از خودم تعریف کنم و یا بگم زیاد می دونم چون اضطراب این سال ها خیلی آزارم داده بود هر کسی و هر چیزی که فکر می کردم کمک کنه دنبال می کردم و تا حدودی دانستن بیشتر کارم دشوار کرده
مثلا موضوع حافظه هنوز برام بسیار مسئله سازه و دوست دارم کمک کنید برای حل مشکلم
اینکه اهمیت حافظه بسیار زیاد می دونم و هر خللی در آن بسیار مضطرب کننده و وقتی مضطربم حافظه تحت تاثیر اضطراب کارایی کمتری داره و نتیجه تایید شدن نگرانی و ...دور باطل افزایش دهنده اضطراب
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
خوب دوست عزیز
خیلی خوبه که شما اهل مباحثه هستین. اما ما باید به ریشه مسائل شما بپردازیم.
من هنوز پاسخ سوالم رو از شما نگرفتم.
من از چیزی به نام ایمان به پروردگار صحبت کردم و تعالی روح و قدرتش در آرامش روان و جسم و بالطبع اون
سیستم عصبی و البته حافظه که برای شما بسیار مهمه.
من از شما نپرسیدم که قدرت درک خدا در شما به اندازه شبان داستان موسی و شبانه یا در حد متعالی! من پرسیدم
چقدر این باور رو دارین و چقدر این باور به شما آرامش میده؟ سوال من این بود. شما مدعی هستین که بسیار وجود
نامحدود خدا رو البته به اندازه ظرفیت محدود خودتون درک کردین. آیا در این ادراک به آرامش رسیدین و تونستین تسلیم
امر این وجود نا محدود بشید؟ اگر حالتی که ادعاش رو دارین در شما رخ داده باشه روح شما باید به وجود نا محدود
خداوند گره خورده باشه و آرامش رو از منشا هستی گرفته باشه.
اما شما هنوز اضطراب دارین. پس به یقین و باور در حضوری آرامش بخش نرسیدین.
شما دنبال بدست آوردن فرمولی هستین برای آرامش خاطر که به سبب اون حافظه شما رو تقویت کنه و اضطراب
رو کم و این جز در سایه آرامش روح میسر نمیشه. اگر باور و ایمان شما به منشا هستی به حد متعالی رشد
بکنه (که از نظر من حد متعالی نا محدوده چون انسان از حیث روح ، وجودی نا محدوده و میل به بی نهایت داره زیرا از
نفخه الهی در او دمیده شده) مسلما شما الان باید آرامشی وصف ناپذیر داشته باشین مگر اینکه این دانستن در
جهتی عکس ایمان و یقین به پروردگار و تسلیم امر او شدن بشه.
اگر میخواین به ما کمک کنین باید شفاف پاسخ سوالات رو بدین.
من میخوام بدونم شما چه اعتقاداتی دارین و اینکه این اعتقادات تونسته به شما آرامش برسونه یا نه.
ممنون میشم پاسخ بدین.
:72:
RE: اضطراب شدید در موقعیت های جدید زندگی
ممنون
من به سیطره خداوند معتقدم و در همه امور جاری بودنش می بینم
اما حافظه چه ارتباطی با این موضوع دارد؟ بهره هوشی و حافظه به مسایل ژنتیک و وراثت و شرایط پرورش برمی گرده
بسیاری افراد باهوش و نابغه با حافظه عجیب اعتقادات دینی نداشتند آرامش بواسطه درک قدرت و حکمت خداوند حالتی معنوی در نگاه و نگرش انسان به زندگیه
حافظه پایگاهی بسیار گسترده برای بنا کردن شرایط زندگی انسان ایجاد می کنه و این پایگاه در آرامش باور دینی قرار می گیره و ممکنه هم برای انسانی بدون اعتقاد اینطور نباشه
منظور من اینه با احتمال نزدیک به قطعیت و نه قطعی می شه مسایل پیش بینی کرد