آیا لیاقتشو دارم (عاشقی در سن 17 سالگی)

سلام
من امیر هستم سنم کمه 17 سالمه
چند ماهه عاشق یه دختی شدم راستش من صدام خوبه می خونم یه روز توی برنامه ی ریدکال داشتم برای خودم می خوندم (تخصصم آهنگ های آروم و غمگینه)تنهاهم بودم وقتی آهنگ تموم شد دیدم یکی نوشته خیلی خوب خوندی .من چیزی نگفتم (آدم مذهبیم و کلا به دخترا نگاه نمی کنم و باهاشون هم صحبت نمیشم)بعد گفتم واقعا مرسی و ازش تشکر کردم اون گفت میشه هرروز ساعت 5 بیام بخونی منم با اینکه نمی خواستم جلویه یه دختر نامحرم بخونم با تردید گفتم باشه از اون روز تا دوروز بعد که براش می خوندم کاملا فهمیدم عاشقش شده بودم
بهش گفتم خیلی راحتم گفتم ،گفتم دوست دارم اون باورش نشد اما گفت چرا دوسم داری گفتم چون از جنس منی عینه خودم تا اینو گفتم اونم گفت منم به خاطر همین دوست دارم .اما 2 ماه گذشت ت این دوماه باهم گریه می کردیم میخندیدیم نفس می کشیدیم و خلاصه خیلی بهم وابسته شدیم تا من یه شب به وضع اقتصادی و فرهنگی ما دو خانواده نگاه کردم راستش اونا پولداره پولدار ماهم متوسط و مسائل دیگه فرداش بهش گفتم که ببین من اصلا شرایط تورو ندارم یکم فکر کن که می خوای با من بمونی یا نه هر بارم می گفت من برات میمیرم تا اینکه دیدم اون قبول نمی کنه به خوم گفتم بهش اجبار کنم بعد از این فکر چندین بار الکی بهش گفتم دوست ندارم یا من لیاقتتو ندارم اما تا گریه می کرد بهش می گفتم غلط کردم همیشه باهات می مونم تا اینکه یه روز به خودم گفتم باهاش می مونم تا آخرش اما حالا سوال من اینه
من الان عاشقشم و براش میمیرم
اما من الان بهش گفتم هر کاری می کنم تا در آینده بهت برسم
اما از این می ترسم اگه نرسم چی میشه؟ اگه اون چیزیش شه من میمیرم
در ضمن من مدام با خودم میگم من لیاقتشو ندارم:302::302::302:

اضافه کنم
تا حالا هیچ رابطه لمسی با هم نداشتیم حتی دست همه نگرفتیم اون خیلی دوست داره اما من هی میگ 7 8 سال صبر کن
بعد از ازدواج میدونم سخته اما فعلا تحمل کرده
سطح فرهنگی خانواده ها مو نمیزنه یعنی دوتامون مذهبیم

توروووووووووووووووووووووو ووووخدا راهنماییم کنید

دوست عزیز به همدردی خوش اومدی
بالای این صفحه نوشته:

ارتباط دختر و پسر(عشق) این انجمن فقط مخصوص مقالات هست لطفا به هیچ وجه سئوال خود را در این انجمن قرار ندهید

خب شما اولین باره که میان تالار و حتما نمیدونستید این مساله رو.
امیدوارم تاپیکتون در جای درست قرار داده بشه تا دوستان بتونن راهنمایی کنند

باتشکر

ببخشید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط darkoob

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Rude Boy

ایشون عاشق صدات شده و شما عاشق اینکه گفت بیا برام بخون؟ :316:

خیلی به هم میاین! :305: بدون مشکل 120-30 سال می تونین زندگی کنین و به پای هم پیر شین :104:

---

ببین عزیز من تویه اون تاپیک امیر علی هم گفتم شما از عشق چی می دونی اینو به من بگو
منو اون عینه همیم دقیق
حالا باز شما منو مسخره کن
من الان حالم خوب نیست لطفا کسه دیگه ای جواب بده

---

مسخرت نکردم، حقیقت رو گفتم، اینی که شما درگیرشی عشق نیست، تمایل جنسی به جنس مخالف هست و مسئله ایه کاملا طبیعی! :305:

سختش نکن، عشق و لیاقت و ... دیگه چیه! :303:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Rude Boy

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط darkoob

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Rude Boy

ایشون عاشق صدات شده و شما عاشق اینکه گفت بیا برام بخون؟ :316:

خیلی به هم میاین! :305: بدون مشکل 120-30 سال می تونین زندگی کنین و به پای هم پیر شین :104:

---

ببین عزیز من تویه اون تاپیک امیر علی هم گفتم شما از عشق چی می دونی اینو به من بگو
منو اون عینه همیم دقیق
حالا باز شما منو مسخره کن
من الان حالم خوب نیست لطفا کسه دیگه ای جواب بده

---

اگه تمایل به جنس مخالف پس چرا من تابحال حتی یکبارم به مسایل جنسی فکر نکردم
چون به خودم میگ اولا سنم نمی خوره دو من اونو برای خودش می خوام نه چیز دیگه

مسخرت نکردم، حقیقت رو گفتم، اینی که شما درگیرشی عشق نیست، تمایل جنسی به جنس مخالف هست و مسئله ایه کاملا طبیعی! :305:

سختش نکن، عشق و لیاقت و ... دیگه چیه! :303:

---

سلام

در سن شما این احساسات طبیعی هست اما اگر مدیریت و کنترل نشه عوارض بدتری خواهد داشت .

دقت کن به جملاتت ( براش میمیرم و........) اینها نشان دهنده ی احساسی بودن شماست که با توجه به اینکه 17 سال دارید غیراز این انتظاری نمیشه داشت .

نه شما بدون اون میمیرید نه اون بدون شما . احساس نکنید که مجبور به ادامه رابطه هستید تا مانع ضربه خوردن خود و طرف مقابل بشید بلکه برعکس با ادامه این رابطه و طولانی تر شدنش ضربه خیلی خیلی سنگین تری هم به خودتون هم به ایشون میزنید . گریه در یک دختر اون هم با وجود وابستگی طبیعی هست و نشان دهنده ی این نیست که ایشون بدون شما میمیره بلکه گریه الان خیلی بهتر از ضربه روحی است که چند سال دیگه خواهید دید .

از اونجا که به شرایط خانوادگی و شرایط الان خودت دقت کردی نشون میده میخوای عاقلانه برخورد کنی پس خوب به این حرفها فکر کن و عاقلانه عمل کن نه احساسی .

شما خیلی اشتباه کردید که به ایشون قول آینده و 7 یا 8 سال دیگه دادید . شما از شرایط الان خودت و این خانم مطمئن نیستی پس چطور قول آینده رو دادی؟ هیچ تضمینی نه برای تو و نه اون خانم وجود داره بلکه برعکس حضور شما ممکنه حتی ظلمی به ایشون باشه که نتونه به موقعیت های ازدواجش برسه . نگران این گریه ها نباش ، اگر امروز این رابطه تمام بشه ضربش کمتر از آینده خواهد بود .

تردیدهات بجاست و عاقلانه ترین کار اینه که این رابطه رو تموم کنی تا نه خودت نه ایشون ضربه بخورید .

سلام

نقل قول:

---

از اون روز تا دوروز بعد که براش می خوندم کاملا فهمیدم عاشقش شده بودم

---

مطمئن باش اگه یکی دیگه هم همون رفتارو با شما می کرد به احتمال زیاد باز شما عاشقش می شدی و براش می مردی.چیزی که از نوشته های شما معلومه اینه که شما با گفتن دوستت دارم به اون دختر اونو وابسته خودتون کردین و تو این سن و سال طبیعیه . راستش الان بعضی بزرگترهای متاهل هم کمی محبت ببینن و آخرشم یه دوستت دارم ممکنه از زندگی شونم دست بکشن یه دختر که احتمالا سنش به 17 سالم نرسیده که جای خود.
اگه واقعا احساس می کنی می خوای خوشبخت شه همین حالا رابطه رو 100% قطع کن .البته نه با ناراحتی و توهین چون اینجوری بعد از مدتی احتمالا دلت می سوزه و تحملش هم سخت میشه .حین صحبت هاتون می تونی کم کم مطرح کنی با دلیل و عاقلانه.گریه هم کرداشکالی نداره بعدا 100 برابرش رو خواهد خندید

موفقیت

بخدا چند بار می خواستم قطع کنم حتی تا نهایتش رفتم اما تا گرییشو دیدم نتونستم توروخدا بگید چی کار کنم؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

اینم بگم که ما بعضی از افراد خانواده هامون از رابطه خبر دارن مثلا از من آبجی بزرگم و از اون پدرش

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط darkoob

بخدا چند بار می خواستم قطع کنم حتی تا نهایتش رفتم اما تا گرییشو دیدم نتونستم توروخدا بگید چی کار کنم؟

---

سلام دارکوب عزیز،
چون صرفاً فرمودید برای قطع رابطه چکار کنید، نظر و مشاهدات شخصیم رو عرض میکنم. اگه بُعد عرفانی و فلسفی عشق رو چشم پوشی کنیم و فقط از بعد مادی (علمی) به اون نگاه کنیم، عشق چیزی در مایه های ترشحات هورمونها و واکنشهایی در بدن است. در هنگام دیدار شما و آن دخترخانم چنین هورمونهایی در بدن شما عزیزان ترشح میشود و به اوج لذت "عشقی" دست پیدا میکنید، یک حس خوبی که تجربه اش کرده اید. این پروسه با تکرار دیدارها به حالتی مثل اعتیاد تبدیل میشه. یعنی بدن به چنین ترشحاتی عادت میکنه. طبیعتاً با دوری از معشوق/معشوقه چنین هورمونهایی ترشح نمیشن و بواسطه اون بدن ناسازگاری میکنه (مثل هر معتادی که پس از رسیدن به اوج لذت، با دوری از مواد بدنش درد میگیره). شما نیز بطور ناخواسته و برای رسیدن مجدد به اوج لذت تلاش میکنید تا دوباره با طرف رابطه تان دیدار داشته باشید.

یکی از کلاسیک ترین راه های ترک هر اعتیادی بستن فرد معتاد به تختخواب هست. درمان عشق نیز دوری از طرف رابطه به هر قیمتی است. دوری مطلق فیزیکی، فکری و الی آخر.

من نمی خوام ولش کنم من دوسش دارم نه برا هوس بخاطر خودش

معذرت میخوام تصور کردم برای قطع رابطه پیشنهاد خواستید، الآن متوجه منظور شما شدم.

چون شما در سن حساسی هستید، بهتره دوستان باتجربه شما رو با در نظر گرفتن شرایط و حساسیت سنتون راهنمایی کنند. تا حالا تجربه بحثی منطقی با یک فرد جوان با شرایط شما رو نداشتم ولی شدیداً مایلم بدونم دوستان چگونه راه حلی پیشنهاد میکنند.

دارکوب عزیز موفق باشید.

سلام دارکوب
سن حساس و سرنوشت سازی داری .
خود شاهد بودم افرادی در گروه سنی شما (17سالگی)شیفه ی کسانی از جنس خود شدن مانند استاد یا کسی بزرگتر از آنها که شخصیت دلخواه آنها را داراست یا به نوعی تونستن توجه و محبت اونها رو به سمت خودشون جلب کنند ,شدندو اونقدر این شیفتگی درشان ایجاد شده که اگه چند روزی نتونن ملاقات داشته باشن به هم می ریزند وگاه گاهی توی حرفاشون می گن اگه من فلانی رو نبینم می میرم , عشقمه , نفسمه و....کلی شیفتگی .ولی وقتی به خودشون مسلط شدن و از اون فاز اومدن بیرون واین دوره ی سنی رو گذروند وقتی از آن دوران و آن شیفتگی صحبت می کنن میگن خیلی خنده دار ه و نمی تونن به هیچ عنوان اون دوران و اون لحظات و اون رفتار ها رو توجیه کنن .

نقل قول:

---

با اینکه نمی خواستم جلویه یه دختر نامحرم بخونم با تردید گفتم باشه از اون روز تا [b]دوروز بعد که براش می خوندم کاملا فهمیدم عاشقش شده بودم

---

ببین ! شما 2 روزه عاشق شدی .آیا این نوع عشق برای بنای یه عمر زندگی با تمام فراز ونشیب ها و بالا پایین ها و سیل و طوفان و زلزله و .....تنومند هست ؟
از نظر ما این نوع احساساتی که شما با آن دست به گریبانی یه نوع شیفتگی و شیدایی ست که خیلی زود میگذره .به خاطر این نوع احساس که رنج و مشقتش برای یک زمان کوتاه هست یک عمر زندگی خودت رو خراب نکن . زندگی یه عمر هست حرف 1 روز و 2 روز نیست .زندگی لباس و موبایل و خونه نیست .

نقل قول:

---

در ضمن من مدام با خودم میگم من لیاقتشو ندارم302302302

---

اول از همه همین احساس خود کم بینی خود بزرگترین مشکلات و مسائل را برای هر دوی شما به همراه خواهد داشت :305:
اون پسرها یی که می خوان ازدواج کنند و کلی مسائل و رو حل و فصل کردند و همه چیز رو هم محاسبه و بالا پایین و آنالیز کردند وبه اصطلاح چپشون پره (منظورم مسائل مالی نیست ) با این حس خود کمتر بینی نمی تونند درراه زندگی دووم بیارند .
اااای بابا !برای زندگی باید اینقد ر قوی و محکم باشی و اونقدر فوندانسون ها رو بتون و آرمه کرده باشی که دست یه دختر دیگه هم بگیری و اون پشت گامهای تو قدم بگذاره اونوقت اینقدر ضعیف و درمونده میگی من لیاقت اونو ندارم .
به نظر من اگر شما بتونی که می تونی بر خودت مسلط بشی :

اولین گام کات کردن این ارتباطه

دومین قدم مشورت و راههای برون رفت از این احساس و روشهای جایگزین و تمرکز زدایی

سومین قدم هدف گذاری و برنامه ریزی اساسی برای کل زندگی

و گام بعدی تلاش برای کسب شرایط و موقعیت تشکیل یک زندگی .

وگامهای دیگر من جمله کسب مهارتها ی زندگی , تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس و......



ببینم :305:نکنه می خواهی از آخر پلکان بالا بری !
مواظب یاش اگه وارونه گام بگذاری واژگون میشی!
پله اول برای شما تحصیل شغل و شرایط زندگی مستقل هست .

عجله نکن ! با توکل به خدا ! با پناه بردن به خودش یکی یکی و بدون عجله گام بردار !
عجله نکن ! ان شا....به زودی نوبت به شما هم می رسه تا داماد بشی :227:فقط تا اون موقع که وقت و شرایط مناسب جور بشه ناگزیری احساسا ت و تمایلاتت رو مدیریت کنی و به سمت و سوی مناسب جهت دهی شون کنی . این تنها راه موفقیت و رضایت و شادی شما برای آینده ست .و اگر اونها رو به سمت درست و حساب شده هدایت نکنی و بکنی آنچه دلت خواست اول فراز و نشیب ها و تلاطماتت خواهد بود :163:

نقل قول:

---

تا حالا هیچ رابطه لمسی با هم نداشتیم حتی دست همه نگرفتیم

---

خیلی عالیه !!!
همین کار رو برای برون رفت از احساساتتون آسون تر می کنه . شما الان خیلی راحتر می تونی همین احساساتی رو که تا اینجا پیش رفته رو مدیریت کنی تا خدایی نکرده ....


پيامدهاى شوم عجله و شتابزدگى
1-اتلاف وقت و نيرو
2-ياس و نااميدى
3-ندامت و پشيمانى
4-هجوم اندوه و غصه
5-فزونى لغزش‏ها
6-فزونى خطاها


چه بسيارند كسانى كه براى انجام كارها،قبل از فراهم شدن زمينه‏ ها عجله كرده‏ اند ونيروهايشان به هدر رفته و هرگز به مقصد و مقصود خود نايل نشده‏ اند،در حالى كه اگركمى خويشتن دارى مى‏كردند،هرگز به چنان سرنوشتى مبتلا نمى‏شدند و چه بسياركسانى كه به خاطر دستپاچگى به سراغ چيزى رفته‏ اند كه دشمن جان آنها بوده و آرزومى‏كنند كه اى كاش!به سراغ آن نمى‏رفتند.

سلام ستاره خانوم مرسی از راهنماییتون در رابطه با اون که گفتید 2 روزه عاشقش شدم
باید بگم که نه من دوروزه یکم دوسش داشتم این عشق تو مدت 3 ماه ساخته شد اما هنوزم عشقم به اون شدت نیست مثلا بعضی از شرایطم
1:وقتی باهاش حرف می زنم لکنت زبون می گیرم
2:وقتی عکسشو می بینم حالم بد میشه(نفسم میگیره)
3:کات کردن این رابطه اینقد برام سخته که فکر کنم غیر ممکنه چون من اونو برای هوس نخواستم در ضمن من اونو وابسته خودم کردم اگه ولش کنم جواب خدا رو چی بدم

بازم راهنماییم کنید لطفا:325:

دارکوب گرامی در این تالار دوستانی بودند که حرف های شما رو می زدند واز سخت ی و دردی که باید بکشند تا احساساتشون التیام پیدا کنه صحبت می کردن اما با صبوری و استقامتی که از خوشون نشون دادن و کمک و همراهی دوستان تونستن خودشون و احساسات رو مدیریت کنند که همونطور که گفتم قدم اول کات کردن رابطه ست

ببین ! اگر بخواهی و می ری و رابطه ات رو با اون دختر ادامه میدی ما هم که از جایی خبر نداشتیم
شما خودت آمدی و راهنمایی می خوایی
راهنمایی و کمکی که ما می تونیم از اینجا به شما بکنیم اینه که کمکت کنیم و تمرکز ذایی کنی .کمکت کنیم و دوربین رو ازدستت بگیریم و زواویه های دیگه رو نشون بدیم .همین !
حالا کمی از شرایط شغل و تحصیلاتت بگو؟
در آینده چه شغلی رو برای خودت در نظر گرفتی ؟
در این راه چه گامهایی رو برداشتی ؟
از اهدافی که برای یک زندگی مشترک در نظر گرفتی بگو!!
الان که در تعطیلات تابستان به سر می بریم چه فعالیت هایی انجام می دی ؟
رابطه ات با اعضای خانواده ات چگونه ست؟
افراد نزدیک و قابل اعتمادی که می تونی توی این شرایط ازشون کمک بگیری کیا هستند؟

من الان وضع تحصیلم بد نیست یعنی درسم خوبه و از زمانی که اون اومد بهتر شد چون هی تشویقم می کنه مثلا معدل پارسال شد 19.10
شغلم نمی دونم اما به احتمال زیاد پلیمر
گام هاهم تو المپیاد و لیگ های شیمی شرکت کردم
اهدافم برای زندگی مشترک پیشرفت تمامی ابعاد زندگی زناشویی
الانم تو تهطیلات در حال حاضر دارم رمانم رو که نوشتم(صدای آشنا) تموم می کنم
رابطم با همشون توپه یعنی گرمیم جوری که با مامان و بابام شوخی هم می کنم
آبجی بزرگم,دایی کوچیکم,دوستی که 11 سال باش دوستم می تونن منو در این مسائل کمک کنن و همشونم از رابطه من و اون خبر دارن

نقل قول:

---

من الان وضع تحصیلم بد نیست یعنی درسم خوبه و از زمانی که اون اومد بهتر شد چون هی تشویقم می کنه مثلا معدل پارسال شد 19.10

---

دقیقا بگو سال چندم تحصیلی هستی ؟

نقل قول:

---

شغلم نمی دونم اما به احتمال زیاد پلیمر

---

داشتن شغل یه فاکتور مهم برای ازدواجه . هنگام ازدواج فرد باید تکلیفش با شغل مشخص شده باشه یا حداقل در همون مسیر شغلی تعیین شده باشه .

نقل قول:

---

رابطم با همشون توپه یعنی گرمیم جوری که با مامان و بابام شوخی هم می کنم بجی بزرگم,دایی کوچیکم,دوستی که 11 سال باش دوستم می تونن منو در این مسائل کمک کنن و همشونم از رابطه من و اون خبر دارن

---

خب ! نظر اونها چیه ؟
آیا نظر اونها یه دوستی ساده ست یا ازدواج؟(
آیا کمکت می کنن که خیلی زود بری جلو و تکلیفت رو روشن و معلوم کنی و رابطه رو رسمی کنی ؟

میرم سوم ریاضی
تقریبا 99 % می خوام برم پلیمر
نظر آبجیم رو می دونم میگه دختر خیلی خوبیه قط قبل ازدواج هواست باشه کار خطا نکنی

غیر خواهرت یه نفر مورد اعتماد و با تجربه ؟

نقل قول:

---

نقل قول:

---

نظر آبجیم رو می دونم میگه دختر خیلی خوبیه قط قبل ازدواج هواست باشه کار خطا نکنی

---

---

نظری نسنجیده ست . ارتباط بین دختر پسر فقط در غالب ازدواج و لا غیر به هر صورت و شکلی به غیر از این باشد اشتباه ست .

پيامدهاى شوم عجله و شتابزدگى
1-اتلاف وقت و نيرو
2-ياس و نااميدى
3-ندامت و پشيمانى
4-هجوم اندوه و غصه
5-فزونى لغزش‏ها
6-فزونى خطاها

اولین پیامدی که این ارتباط برای شما خواهد داشت این ست که وقت گرانبها و با ارزش و سرنوشت ساز شما برای آینده به جای مطالعات کنکوری و.......هدر خواهد رفت

سخن اول و آخر من باشما تمرکز زدایی ست و بس !
اگر واقعا طالب راهنمایی و مشاوره هستی بیشتر از این وقتت رو تلف نکن و به جای ادامه دادن به این تایپیک یه بار دیگه این پست رو مطالعه کن .
و همچنین تاپیک های این انجمن رو به دقت بخون

شما میتونی خودتو جای من بذاری؟
شما حرفات درسته من ممکنه با اون باشم از خیلی چیزا جا بمونم
اما این چیزایی که از دست میره در زندگی مشترکمون مگه بدست نمیاد؟؟؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

لطفا توروخدا دوباره راهنماییم کنید چرا همش راهای خیلی سخت می ذارین جلو پام

سلام. پسر خوب! شما گویا منتظری یکی بهت بگه این رابطه مشکلی نداره و به قول خواهرتون مواظب باش کار اشتباهی نکنی. ولی خب این راه، اشتباهه. حرفایی که دوستامون می زنن، واسه اینه که بهترین راه رو انتخاب کنی. ما از فردای خودمون خبر نداریم شما چه طوری داری واسه 7 8 سال دیگه واسه خودتو یکی دیگه برنامه می ریزی. فرض کن 4 5 سال دیگه هم این رابطه بدون هیچ رابطه فیزیکی ادامه پیدا کرد فرض کن یه اتفاقی مثل همین اتفاقایی که واسه همه کسایی که الان دارن از دوری عشقشون اذیت می شن پیش ابیاد، به نظرت اون موقع این خانم کمتر اذیت می شه؟ ما می فهمیم شما چه حسی دارید. همه ما این سن رو گذروندیم و می فهمیم شما چی می گی. فقط فرق ما با شما اینه که ما الان شاید همون 7 8 سالی که به این خانم گفتید رو هم گذروندیم و می دونیم که درست نیست یه آدم دیگه رو هم درگیر آینده نامشخصت کنی. اون خانم هم الان نمی دونه داره چی کار می کنه و در حد سن خودش فکر می کنه که کار درستیه. ولی 100% دوتاتون بدونید که اشتباهه. سعی کن تو زندگیت اصولی پیش بری. ماها که این حرفارو می زنیم فکر نکن هممون اصولی زندگی کردیم. مثلا خود من! اگه الان دارم می گم این کارو نکن، شاید واسه اینه که تو یه برهه ای از زندگیم اشتباهی کردم و الان می دونم نتیجه اش چیه. امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری، پسر گل!

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

راستی در مورد این که می گی می میره و خودش رو می کشه. مطمئن باش هیچ اتفاقی نمی افته. یه چیز بامزه بهت بگم. سه سال پیش یه آقایی خیلی پافشاری داشت تو ازدواج با من. مدام هم من رو تهدید می کرد که خودش رو می کشه و هنوز هم بعد از سه سال پیغام می فرسته که اگه باهاش ازدواج نکنم خودش رو می کشه. :163: در صورتی که هیچ وقت نفهمید یکی از دلایلی که من ردش کردم همین ضعفش بوده. مطمئن باش هیچ اتفاقی واسه هیچ کدومتون نمی افته.

میشه تعریف کنی مرضیه خانوم می خوام یک داستان عین داستان خودم رو بدونم تا نتیجشو ببینم

سلام
یه نفس عمیق بکش و کمی تمرکز کن . موضوع پیچیده ای نیست . اگه کله قضیه رو گرد کنیم میشه شبیه این

شما و یک دختر خانم همدیگه رو دوست دارید و نمی تونید از هم جدا بشید . پس سه راه هست . یا این رابطه خارج از محدوده ادامه پیدا می کنه و یا به ازدواج ختم میشه و یا به زودی قطع می شه
اگر خدا نکرده گزینه اولی باشه که انقد از آسیب هاش تو همین انجمن گفته و شنیده شده که هر چی هم بگیم آب در هاون کوبیدنه
اگر گزینه دوم باشه که درست ترین خدا پسندانه ترین آرامش بخش ترین و ... راه ممکن برای رسیدن دو عاشق به هم هست ولی اگر شرایطش رو داشته باشین .
اگر هم سومین راه باشه آسیب های دو راه قبلی رو نداره ولی اولش کمی سخته مث اکثر کارهای درست

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hamdardi

سلام
یه نفس عمیق بکش و کمی تمرکز کن . موضوع پیچیده ای نیست . اگه کله قضیه رو گرد کنیم میشه شبیه این

شما و یک دختر خانم همدیگه رو دوست دارید و نمی تونید از هم جدا بشید . پس سه راه هست . یا این رابطه خارج از محدوده ادامه پیدا می کنه و یا به ازدواج ختم میشه و یا به زودی قطع می شه
اگر خدا نکرده گزینه اولی باشه که انقد از آسیب هاش تو همین انجمن گفته و شنیده شده که هر چی هم بگیم آب در هاون کوبیدنه
اگر گزینه دوم باشه که درست ترین خدا پسندانه ترین آرامش بخش ترین و ... راه ممکن برای رسیدن دو عاشق به هم هست ولی اگر شرایطش رو داشته باشین .
اگر هم سومین راه باشه آسیب های دو راه قبلی رو نداره ولی اولش کمی سخته مث اکثر کارهای درست

---

خب شرایطش چیه میشه بگید؟

برای همه در این مورد نمیشه نسخه خاص پیچید . خیلی متغیرها توش دخیل هستن مثلا : جایی که بزرگ شدی - شرایط خانوادگی - شرایط مالی - اعتقادات مذهبی - توقعات و ...

ولی به نظر خود بنده اگر بخوام ازدواج کنم روزی (به این زودی فک نکنم البته ^.^) حداقل این شرایط لازمه

آشنایی با وظایفی که بعد از ازدواج باید انجام بدم
توانایی قبول مسئولیت زندگی یک نفر دیگه
داشتین مهارت های اجتماعی کافی و ارتباطات مناسب (مخصوصا با خانواده همسر)
آشنایی به مسائل زناشویی (جنسی- عاطفی و ...) و اینکه چجوری می تونم اونها رو برطرف کنم
یه درآمد ثابت که کفاف زندگی رو بده
محل زندگی معلوم باشه
و ...

به نظر من این احساس یه رویاس یه چیزی شبیه فیلما (مثلا رویای خیس)که خیلیا تو این سن تجربه اش میکنن اگه زیاد جدی بگیرین ضربه میخورین بعدا پشیمونی به بار میاره

4 تای اول رو کامل بلد نیستم اما مگر اینارو نمیشه به تدریج یاد گرفت
در مورد پنجمی من گفتم تو پستای قبل من الانم در کنار درسم کار اینترنتی دارم و ماهی 500 در میارم حتی هزارشم خرج نمی کنم و همشو دارم برا زندگی پس انداز می کنم حتی شده شلوار یا لباس نگیرم
در مورد آخری هم که هنوز زوده
اما از همه لحاظ عینه همیم فقط سطح مالیه اونا بالاتره که این بزرگترین مشکله
البته باباش بهش گفته بود که اگه من تحصیل کرده بشم حاضره کمک کنه
اما من مغرورم و از همین الان دارم جمع می کنم
از لحاظ مالی مشکل نیست تقریبا

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سینان

به نظر من این احساس یه رویاس یه چیزی شبیه فیلما (مثلا رویای خیس)که خیلیا تو این سن تجربه اش میکنن اگه زیاد جدی بگیرین ضربه میخورین بعدا پشیمونی به بار میاره

---

خوب شما یه نمونه واقعیشو به من بگید تا نتیجشو بدنم
چرا دونفر که اینقد عاشقن بعد پشیمون میشن
لطفا یک نمونه بیاورید

تــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــورو خدا یکی یک نمونه عین خودمو بگه تا بدونـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــم

دارکوب عزیز
بنظر من اگه واقعا برای ازدواج میخوایش واقعا باهاش فعلا دوست باش(حد وحدودو مشخص کن) 1-2سال دیگه هم براش حلقه بگی ولی قبلش مطمین باش که واقعا ایشونو خوشبخت میکنی وباهاشون ازدواج میکنی چون درغیر اینصورت هم خواستگاراشو از دست میده هم ضربه روحی میخوره (ضربه روحی بخورنن کینه ای میشن (البته یکسری از دخترا )برات دردسر ساز میشه)
موفق باشید

سلام دارکوب،

دوستان توضیحات کامل دادند.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط darkoob

تــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــورو خدا یکی یک نمونه عین خودمو بگه تا بدونـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــم

---

می توانی سری به این تاپیک بزنی تا نمونه های مختلف از کسانی رو که از چنین رابطه هایی پشیمون شدند رو ببینی:
دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر

تاپیک زیاد داشتیم که مثلاً پسر و دختر چند سال منتظر هم بودند و بعد به مشکلات خوردند، یا پدر مادرها مخالفت کردند و یا اینکه سلیقه هاشون تغییر کرده. مثل این تاپیک که آقا پسر بعد از 4 سال دوستی، به شک افتاد که دختر خانم رو می خواهد یا نه: ازدواج آری یا نه
و این تاپیک یک دختر خانم هست که 6 سال منتظر دوست پسرش موند: چند سال ديگه منتظرت بمونم ؟ آيا ميتونم ؟

تاپیک زیاد داشتیم...


باور کن من هم در سن 14 سالگی، در سن 17 سالگی، در سن 19 سالگی عاشق شدم!! هر چند که به نظر من این اسمش "عشق" نیست و بیشتر احساسات زیاد هست که در این سنین هم شاید طبیعی باشد. و الآن وقتی فکر می کنم خدا رو شکر می کنم که با هیچ کدام از اون دخترها ازدواج نکردم، چون طرز فکر و سلیقه من الآن من کلاً با اون موقع فرق می کند.

شاید بد نباشه سری به بخش مقالات ازدواج بزنی و یک سری مطالب رو مطالعه کنی تا متوجه بشوی که احساسات به هیچ وجه برای ازدواج کامل نیست. و این احساسات هیچ دلیل موجهی نیست برای اینکه یک دختر رو چند سال منتظر خودت نگه داری: بخش مقالات


و در آخر ازت دعوت می کنم این پست از مدیر همدردی رو بخوانی:

نقل قول:

---

آقا پسرها، احساسات و زمان ازدواج

اما آقا پسرها که شرایط ازدواج ندارند به جای بازی کردن با احساسات دختران و دوستی های دم دستی، چه کارهایی باید بکنند.
آیا به بازی گرفتن زندگی و احساس یک دختر برای پرکردن اوقات فراغت و تنوع بخشیدن به هیجانات شخصی کار صحیحی هست؟
آیا نباید به وقت درس و کار و ....، انرژی خود را به مسائل خود متمرکز کنند تا به وقت ازدواج دارای توانایی لازم اداره زندگی باشند؟

وقتی ما کوچیکتر بودیم از جلوی هر مغازه که عبور می کردیم و چیزی دلمون می خواست ، و یک لنگه پا می ایستادیم و پا به زمین می زدیم و گریه می کردیم که اونو می خواهیم. گریه می کردیم ، التماس می کردیم و خلاصه به هیچ چیزی و کسی هم کاری نداشتیم. نه به قیمتش، نه وقتش ، نه شرایطش.
البته این از خصوصیات کودکی هست. یعنی نسبت به امیال و خواسته ها صبور نیستیم. و نمی توانیم خواسته های خود را به تاخیر بیندازیم. و البته این کار را بزرگترها به اجبار برای ما می کردند. مثلا می گفتند الان وقتش نیست و دست ما رو می کشیدند و می بردند تا سر فرصت به خواسته ما رسیدگی کنند.
اما کم کم که بزرگتر می شویم یاد می گیریم که نیازهای خود را بسته به شرایط به تاخیر بیندازیم. ابتدا مسئله دفع ادرار است. قبلا در زمان نوزادی هر وقت نیاز به دفع داشتیم بدون توجه به موقعیت به نیازمان پاسخ می دادیم. بعدها یاد گرفتیم که صبر کنیم تا شرایط مهیا شود و به دستشویی برسیم.
کمی بزرگتر شدیم یاد گرفتیم که نیاز خوردن و خوابیدن خود را تحت کنترل قرار دهیم. لذا در زمان مدرسه ، یکساعت کلاس را تحمل می کردیم تا به زنگ تفریح برسیم و گرسنگی و تشنگی خود را جواب معقولانه بدهیم.

خلاصه :
ما همین طور که بزرگ می شویم یاد می گیریم که منافع و لذتهای کوتاه مدت را در قالب برنامه ها و مدیریت ها تنظیم کنیم. به نحوی که به لذتهای ماندگار دست پیدا کنیم و به تبعات رنجزای آن گرفتار نشویم. لذا برنامه درسی سخت برای کنکور می ریزیم. نه اینکه طالب رنج درس خواندن باشیم، بلکه یاد گرفته ایم برای رسیدن به اهداف عالی تحصیلی باید میزانی از بی خوابی و عدم استراحت را تحمل کنیم.
اما در خصوص نیاز جنسی و عاطفی اولیه دوران نوجوانی و جوانی هم مسئله شبیه مسائل بالاست. یعنی همانطور که در زمینه های دفع ادار، گرسنگی، تشنگی، برنامه تحصیلی آموخته ایم که تعجیل نکنیم و با توجه به شرایط و تاخیر به زمان مناسب ، نیازهایمان را ارضاء کنیم. در خصوص مسائل جنسی و عاطفی نیز لازم است چنین کاری را انجام دهیم. یعنی تا وقتی که شرایط ازدواج نداریم، سعی کنیم انرژی خود را جهت فراهم کردن شرایط ازدواج و سن ازدواج و ....، تمرکز دهیم.
اگر شما در انجمن مشاوره ازدواج ، بخش رابطه دختر و پسر گشتی بزنید، متوجه می شوید تمام کسانی که این خویشتنداری و برنامه ریزی در مورد تمایلات جنسی و عاطفی خود ، انجام نداده اند، به مرور با فراهم کردن زمینه های وابستگی و تبعات شخصی و خانوادگی آن دچار مشکلات عدیده ای از جمله افسردگی، عصبانیت، فرار از منزل، مشکلات تحصیلی ، خانوادگی، شغلی و حتی در پاره ای از موارد خودکشی شده اند.

با توجه به این مطالب توصیه مشاوران خانواده و ازدواج همواره اینست که قبل از فراهم آمدن شرایط انتخاب و ازدواج خود را درگیر روابط عاطفی ، هیجانی یا جنسی با جنس مخالف (متفاوت)، نکنید. و هر وقت نیز شرایط ازدواج فراهم آمد باز برای شناخت کامل بیشتر روی شناخت معیارها متمرکز شوید نه احساسات انفجاری و خام.

نتیجه:
1- فراهم آوردن شرایط ازدواج
2 - بررسی شناختی دقیق معیارها در شخصی که به او علاقه مندیم از طریق رسمی و آشکار

و تا قبل از فراهم آمدن موقعیت ازدواج نیاز است که انرژی خود را روی سایر زمینه های لازم متمرکز کنیم.

---

موفق باشی.