-
عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
مشکلی برام پیش اومده که برام غیر قابل حل شده احساس میکنم بدجور گیر کردم بین عشق به معشوقم و خیانت به همجنسم!
در ابتدا بخاطر متن زیادم عذر خواهی میکنم ولی مجبورم کمی زیاده گویی کنم تا یشتر از نظر شخصیت منو بشناسین.
همیشه از دختر یا زنهایی که با یک مرد متأهل دوست میشدن و یا با اونها ازدواج میکرن متنفر بودم هم از اونها و هم از مردی که به زنش خیانت کرده! ولی نمیدونستم منم تو آینده میشم یکی از همون ها که همیشه سرزنششون میکردم!
مختصری از خودم میگم : توی زندگیم کلا دوبار عاشق شدم یکبار در سن 29 سالگی که از صمیم قلب عاشق شده بودم ولی خوب یه آدمی دراومد هیز و خیانتکار که بویی از عشق نبرده بود بماند که با چه زجر و دل کندنی ازش جدا شدم بعد از اون زیاد به کسی اعتماد نمیکردم برگشته بودم به همون دوران اوایل جوانی. چندباری توی اینترنت با کسی آشنا میشدم که فهمیدم اصلا جای خوبی برای پیدا کردن شریک زندگی نیست تا اینکه توی سایتی اجتماعی ثبت نام کردم محض سرگرمی و اتلاف وقت و اصلا به درخواست دوستی کسی پاسخ نمیدادم توی همین سایت پروفایل و متنهای پسری منو به خودش جلب کرد چنان از زجر عشق قدیمیش میگفت که شیفته همچین آدم با احساسی شدم شاید چون سرنوشتی مشابه من داشت و من برای بار دوم عاشق شدم حتی خیلی بیشتر از قبل!
ما خیلی سریع و آتشین شیفته و دلباخته هم شدیم اون اوایل که هر چند دقیقه با پیامک یا تلفن حتما باید از هم خبر میگرفتیم وگرنه روزمون شب نمیشد روز به روز دلباخته تر از قبل می شدیم ولی همیشه یه غم پنهان توی صداش بود که مشخص بود تو زندگیش ناراحتی زیاد داشته تا اینکه زمزمه های جدایی سر داد من که تو اوج دلبستگی بودم اصلا نمیتونستم با این قضیه کنار بیام و به بخت خودم لعنت میفرستادم و البته اون هم نمیتونست دل بکنه ولی میگفت مجبوره و دلیلش هم نمیگفت ولی این جدایی طاقت فرسا فقط 2 روز طول کشید! که بعدش دیوانه تر از قبل به همدیگه وابسته شدیم تا اینکه بعد از کلی التماس فهمیدم که علتش زن و بچه دار بودنش بود! شوکه شدم ولی اصلا برام مهم نبود!! یعنی هیچ چیزی که بخواد مانع عشق منو و اون بشه برام مهم نبود! بهم گفت نمیتونه اصلا" با زنش بسازه و الانم نزدیک به چند ماهه هر کدوم خونه باباشون هستن و میخواد ازش جدا بشه و اگه هم نتونه جدا شه با من زندگی میکنه و ... من که دیوونه وار دوستش داشتم نمیتونستم ازش دل بکنم کنارش موندم و این بود آغاز دردسر من و اون! تا اینجای کار ما هنوز همدیگرو ندیده بودیم و فقط از طریق تلفن و وبکم در ارتباط بودیم میگن عشق آدم رو کور میکنه یعنی همین
واسه اینکه هیچکسی نتونه ما رو از هم جدا کنه مثل 2 تا نوجوان کم سن و سال! تصمیم احمقانه ای گرفتیم و در روز اولین دیدارمون که قرار بود از شهر خودش بیاد شهر ما قرار گذاشتیم با هم آغوشی برای همیشه مال هم بشیم چون قبلش با خونوادم صحبت کرده بودم و اونها مخالف شدید این وصلت بودن و البته خانواده اون هم همینطور که این قضیه باعث شد بیشتر بهم وابسته بشیم توی این مدت به گوش زنش رسیده بود و چسبید به شوهرش که یه وقتی از دستش نده و حالا من و اون مونده بودیم بلاتکلیف نه خونواده من راضی میشد نه خونواده اون و نه زنش راضی به طلاق میشد و نه توان پرداخت مهریه اون رو داشت.... در این گیر و دار و تنش طاقت فرسا گاهی اون میخواست ول کنه بره و گاهی هم من نمیتوستم این جو رو تحمل کنم و برم ولی در آخر هر دومون به این نتیجه می رسیدیم که بدون هم لحظه ای نمیتونیم دوام بیاریم ...... ما از لحاظ احساس و سلیقه و شور و هیجان و شوخ طبعی و هر چی که 2 نفر رو همیشه با هم خوشحال نگه داره با هم جور هستیم
اما خیلی از نظر ذهنی آشفته هستم از یه طرف دیگه بکارت ندارم و از طرفی خیلی دلباخته و عاشقش هستم در ضمن در صورت جدایی از همسرش در خودم توانایی نگهداری بچه شون که دبستانی هست رو ندارم با همه این دلایل عاشقشم و اون هم همینطور پیش همدیگه خیلی احساس امنیت و آرامش میکنیم
حتی بعضی وقتها که بخاطر فشار اطرافیان و داغون شدن روحیه و غم دوری به همدیگه می پریم باز به سرعت میایم دنبال هم وقتی پیش همدیگه هستیم غم هیچی رو نداریم ولی وقتی جدا میشیم انگار باید با یک دنیا بجنگیم!
انگار هر چی دنیا تلاش میکنه ما بهم نرسیم بیشتر به هم وابسته میشیم.
واقعا توی یک دردسر احساسی خیلی بدی گیر کردم ، گردبادی از طوفان احساسات و شعله عشق توی قلبم و در کنار اون زجر کشیدن و احساس عذاب منو احاطه کرده هیچوقت توی زندگیم تا این حد مستأصل نشده بودم
من باید چیکار کنم نمیدونم واقعا" نمیدونم!!
ممنون از همه شما عزیزان برای خوندن مطلبم.
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
خود کرده را تدبیر نیست ... از زندگیشون بیابیرون
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سارا،
به همدردی خوش اومدی.
من یه مردم و به مراتب بیشتر از تو با احساسات و عواطف و روحیات هم جنس های خودم آشنایی دارم.
تو الان یه وسیله ای، فقط یه وسیله و نه بیشتر. عشق و عاشقی و شیفتگی و دیوانگی و همه ی این ها رو هم کشیدم و میدونم داری چی میگی.
تو الان یه وسیله ای برای گذار. گذار یه مرد از یه مرحله (اگه انقدر مرد باشه که گذار کنه و توی برزخ نمونه) و مطمئن باش اگه بعد از گذار کنار گذاشته نشی (که بنا به دلایلی خیلی بعید به نظر میاد) تاریخ در موردت تکرار میشه.
تو گرفتار مردی شدی که توی رفع مشکلاتش بسیار ضعیف عمل میکنه و اگه شانس بیاری و پس از جداییش بتونی بری توی زندگی اون مرد، یه روزی میایی اینجا و مینویسی که بهت خیانت شده. شک نکن.
نقل قول:
نه زنش راضی به طلاق میشد و نه توان پرداخت مهریه اون رو داشت
طلاق حق مرده. مرده که میتونه طلاق بده. لزومی به رضایت زن نیست. مهریه نمیتونه بده؟ دروغ محضه. فریبکاریه. براش قسط بندی میکنن با اقساط 500 ساله. به هر سازش میرقصن. این حرفا نیست. نمی خواد. اگه می خواست شده بود.
اما خودت.
خودت هم ته قلبت میدونی که داری ظلم میکنی. یه ظلم بزرگ.
میتونم حدس بزنم چی بهت گفته: عزیزم حضور تو اثری روی تصمیمم نداره، عزیزم تو هیچ نقشی توی خراب شدن زندگی ما نداری، عزیزم قبل از اینکه تو بیایی هم اوضاع همین بود.
ولی من بهت میگم که غیر ممکنه. بهت میگم که دروغه. حضور تو هزار هزار بار آتیش مشکلاتشون رو شعله ورتر میکنه و با قدرت حضور توف اون زن بدبخت دیگه هیچ کاری برای درست شدن آشیونه ی خراب شدش نمیتونه بکنه.
اگه می خوایی ادامه بدی، بده. هیچ اشکالی نداره. مختاری. ولی بدون مسئول هستی در قبال خراب شدن یه آشیونه.
بدون که تا آخر عمرت عذاب وجدان رهات نمیکنه.
اما راهکار من:
میدونم که سخته، میدونم که مثل عمل جراحی باز قلبه، بدون بیهوشی، بدون بی حسی. ولی اگه می خوایی این تومور کل وجودت رو نگیره، همین الان دست به کار شو و خودت رو نجات بده و وجود خودت رو انقدر دوست داشته باش، که حاضر نشی وسیله ای بشی برای گذار یک مرد.
رابطه ات رو به طور کامل قطع کن و بگو هر زمانی مشکلات زندگیت تموم شد و دیگه متاهل نبودی، اون موقع باید شرایط رو بررسی کنم و ببینم آیا میتونیم با هم باشیم و با هم خوشبخت باشیم یا نه. همین.
محکم روی نظرت وایسا.
سارا، میدونم که قلبت پاکه و اشتباهی افتادی توی این رابطه. اشکالی نداره، هر کسی ممکنه اشتباه کنه.
اینیکه اومدی اینجا و مشکلت رو عنوان کردی نشون دهنده ی اینه که قلبت پاکه. اجازه نده سیاه شه. شروع کن.
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سلام دوست عزیز!!
کار بسیار خوبی کردی که اومدی اینجا مشورت کنی... مشورت انسان رو از اشتباه باز میداره... ولی مشورت قبل از هر چیز یک ذهن باز می خواد. ذهنی که بدون پیش زمینه ذهنی تک تک حرف ها رو بشنوه و روی اون ها فکر کنه... یک لحظه فکرت رو از این مسئله دور کن و به خودت باز گرد وقتی که هنوز عاشق نبودی... به خودت قبل از این طوفانی که در وجودت بپا شده... به سارایی فکر کن که عاقله و منطقی تصمیم میگیره... با یک ذهن پاک این لینک ها رو بخون...
تو اولی نبودی آخری هم نخواهی بود
ازدواج مجدد تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
می خواهم زن دوم بشوم
ازدواج بعد از 12 سال عاشقی
مطمئنم خیلی خوب حال این عزیزانی که این تاپیک ها رو گذاشتن درک میکنی... راهکار های مدیر و آنی عزیز رو بخون
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سارا جان پست اولمو تند نوشتم تا بدونی گاهی باید کسی مارو محکم بزنه تا توقف کنیم و جلوتر نریم می دونیم راهمون صدرصد اشتباهه ولی میریم به کجا؟! نا کجا آباد بایست که اگه جلوتر از این بری مسول تمام اتفاقات ناگوار بعدی هستی و سهم تواز این اشتباهات بسیار زیاد مطمئنا قبلا هم میدونستی باید کات کنی اما انجامش برات سخته قوی باش عزیزم هر اشتباهی قابل جبرانه کافیه بخوای:72:
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
و گرفتار مردی شدی که توی رفع مشکلاتش بسیار ضعیف عمل میکنه
ممنون همدردی عزیز.چقدر قشنگ مسئلرو برات روشن کرد..... بیا بیرون ازاین رابطه ای که توش آه وگریس.فقط خانومش نیست بچشم هست.چطور میتونی اسمشوبذاری عشق این خودخواهی محضه.
مطمعن باش اگه بهشم برسی دیریازود همین بلا خدای نکرده سرشما میاد.
احساسی عمل نکن عزیزم خطر در کمینگه شماست.
یاحق:72:
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سلام سارا جان
نباید به بخت بد خودت لعنت بفرستی ..فقط باید کمی عاقلانه تر انتخابت رو انجام میدادی...
این آقا هرچقدر هم به شما بگه من میخوام از زنم جدا بشم و ...مطمئن باش حضور شما در زندگی این اقا یشون رو بیشتر به سمت جدایی سوق میده
با ورود به زندگی یکی دیگه یه عمر ناله و نفرین یه زن و بچه پشت سر شما خواهد بود.
باور کن این اقا اگر شما رو برای زندگی واقعی میخواست به هیچ عنوان وارد رابطه جنسی با شما نمیشد..چرا که کسی که میخواد با زنی ازدواج کنه و اونو یک عمر همسر و شریک خودش بدونه اصلا همیچین کاری باهاش نمیکنه
و اگر هم بکنه مطمئن باش پیش خودش به پاکدامنی اون خانوم شک میکنه
چرا فکر نمیکنی شاید طعمه شدی؟
شاید این اقا میخواد با حضور زنی دیگه در زندگیش زن خودش رو جری و خشمگین کنه تا خودش دمشو بذاره رو کولشو بره
از کجا معلوم پس فردا که زنش رو طلاق داد بیاد دست شما رو بگیره و ببره تو زندگیش؟
شاید بره سراغ یه دختر که آفتاب مهتاب ندیده؟
واقعا قدیمیا خوب میگن که زندگیتون رو روی ویرانه های زندگی دیگران بنا نکنید.
سارا جان
به نظرم در حرفهات بدجوری بوی گول زدن خودت میاد....
اگر انقدر که میگی عاشق و شیفته اش هستی یه بچه که سهله اگر ده تا بچه داشت هم حاضر بودی نگهشون داری...
باور کن الان فکر میکنی همه جوره باهم خوب هستید و تفاهم و ....
اما بدون این آغاز مشکلات جدید و وحشتناکی در زندگیت خواهد بود
در بهترین شرایط همیشه اینو به یاد داشته باش که آه و ناله یه زن و بچه دنبال تو و زندگیته
سارا جان
شاید پیشنهاد ما برات تلخ باشه..اما بدون دارو هم تلخه...امپول هم درد داره....اما یه درد مقطعی خیلی بهتر از یه عمر زجر کشیدنه
از این رابطه بیا بیرون...محکم و مصمم...ارتباطتت رو قطع کن...عذاب وجدان چیز وحشتناکیه که اگر بیفته به جونت دیگه تا اخر عمر دست بردار نیست
اگر میخواد زندگی اونا تموم بشه..بذار بشه..اما نه به دست شما....شما خودتو بکش کنار
وجود شما در جدا شدن به اون اقا دلگرمی میده....
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سلام سارای عزیز
من با دوستان موافقم عزیزم ثانیه ای درنگ نکن و خودتو از این باتلاقی که توش گیر کردی ولحظه به لحظه تو رو بیشتر گرفتار می کنه با قدرت نجات بده و منتظر آینده خوبی که در انتظارت هست باش و اصلا به گذشته فکر نکن پست آقای مدردی رو هم بارها و بارها بخون بهترین راهنمایی ممکن رو کردن
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
من باید از ی دیدگاه دیگه به مشکل شما نگاه کنم. شما که میدونی کارت اشتباهه ولی مشکل شما اینه ک چطور از شر احساسات خلاص بشی؟ وگرنه بر کسی پوشیده نیست که مشکل شما در حال حاضر اصل رابطه نیست!
دوست خوبم از نظر علمی مطالعات بسیاری در این مورد شما داشتم و قاطعانه میگم خدمتتون که ترکیبات شیمیایی مغز در این دوران بالانسش از بین میره و وجود هورمونهایی باعث ایجاد این حس شیفتگی میشن که چون از حوصله بحث خارجه بررسی علمیشو نمیکنم اما هورمونهایی شبیه به ممواردی که در افسردگیهای حاد در مغز وجود دارن الان در مغز شما و ایشون وجود داره و موجب این احساسات شدید و غیر منطقی شده. وگرنه ایجاد این عشق نیازمند طی کردن سیر طبیعیه و زمان بر بوده و این در مورد شما زود و آتشین رخ داده اثبات شده زود هم به سردی میگرایه بعد وصال. در بسیاری از آمارهای طلاق(باز تاکید میکنم در بسیاری!) شروع کار با همین عشق های آتشین بوده!! من هم خودم ی مدت در دوران دانشجوییم با یکی از خانومهای هم دانشکده ایم یهم همچنین حسی پیدا کردیم بطوریکه یک بار که در حیاط دانشگاه ناگهان با هم روبرو شدیم لیوان آبی که دستش بود از دستش افتاد و من از شدت طپش قلب داشتم رسما میمردم(بعد اون روز خیلی ترسیدم و درک کردم که احساساتمون نباید عادی و طبیعی باشه!)-پس شما را بخوبی درک میکنم اما الان من با شخص دیگه ای ازدواج کردم و ایشونم الان ی بچه دارن ونه من مردم ونه ایشون! این خاطره را گفتم که هم باشما همدردی کرده باشم و هم بهتون بگم این احساسات پایدار نمونه و واقعا ضرب المثل از دل برود هرانکه از دیده رود درسته و اگه ی مدت نبینینش و زمان بگذره احساساتتون تعدیل میشه. من خودم مشکلم با رفتن به خواستگاری و ازدواج بکل مرتفع شد، البته قبلشم با ورزش و تفریح و فیلم دیدن و مسافرت رفتن و اینجور کارها خودمو کنترل یا به نوعی تخلیه میکردم که این نسخه را امروز به شما هم تجویز میکنم. هرچه درگیرش باشید وضع بدتر میشه. به یکباره تمومش کنید وگرنه اگه از همسرش جدا شه با ی بچه دبستانی شما و ایشون خیری از دنیا و آخرتتون نمیگیرید و نفرینهایی که همیشه پشت سرتونه روزهای اشکباری را براتون به ارمغان میاره و شما در عذاب وجدان عمیقی بقیه عمرتونو سپری میکنید که ارزش لذتی که میبرید را نداره چون لذت هم آغوشی را در رابطه همسر آیندتون هم میتونید تجربه کنید و مطمئن باشید کیفیتش همونه و لذتش هیچ فرقی نمکنه اگه با عشق واقعیتون ازدواج کرده باشد، نه با مثل این آقایی که متعلق بشما نیست و احساسات بینتون بیشتر فوران عطش جنسیه(و نه عشق درست) و قطعا زودگذره (چون زود شکل گرفته) تازه اگه شانس بیارید و دست انتقام الهی همین برنامه را واسه خودتون پیاده نکنه!!!!!!:310:
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
منم حرفی نمیزنم چون جناب hamdardi1390 همه چی رو خیلی خوب برات توضیح دادن... تصمیم گیرنده نهایی تویی سارا جان
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سلام_شوهرمن بهم خيانت كرده_ميدونم جقذردردناكه_لان حال اون زنودرك ميكنم_يعني من هروقت به يادخيانت شوهرم ميفتم يه بارنشده كه اون دختروازته دل نفرين نكنم ازخداخواستم جوابشوبده_بس مطمئن باش همون زنم همين كارمنوميكنه_بس جراداري براخودت آه ونفرين ميخري_الان مشكل شمابكارتتونه بايددرمورداون نظرداده شه_
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
آدم واسه چیزی که دلش میخواد داشته باشه بهونه میتراشه
این رو هیشکی نمیتونه انکار کنه که شما با اون مرد، که من اسم مرد رو لایقش نمیدونم
قبل از اینکه بدونی زن و بچه داره، دوست شدی
ضمنا مردا رو از حرفاشون خیلی کم مشه شناخت
مرد هارو بر اساس عملشون باید محک زد و شناخت
دو تا جمله تو یه سایتی ازش دیدی، خوشت اومده، فکر کردی از این آقا هم خوشت میاد
در حالی که از حرفاش خوشت اومده
باشه تا اینجا مشکلی نیست
ولی وقتی فهمیدی این مرد زن و بچه داره، یعنی عملا داره به زنش خیانت میکنه
میگی از آدمای اهل خیانت خوشت نمیاد، پس چطور از این آدم خوشت میاد؟!
لابد خودت رو توجیه میکنی که زنش خیلی بده
زنش اگه غول بیابونی هم باشه و هر روز و هرساعت هم این آقا رو شکنجه کنه، این آقا بهش تعهد داره
تعهد چیزی نیست که بشه نادیده گرفت
از زنش خوشش نمیاد؟
باشه اول طلاقش بده بعد بره خیانت کنه
بعد بیاد رابطه جنسی برقرار کنه
خیلی حرف چرتیه که میگی رابطه برقرار کردیم که تا ابد مال هم باشیم
از بین رفتن پرده بکارت دختر، هیچ تعهدی برای مرد نمیاره
اگه کسی بخواد متعهد بمونه به کسی، می مونه
دیگه نیازی به رابطه و از بین رفتن بکارت نیست
در مورد بکارت بدجور اشتباه کردی ولی خب، دیگه کاریش نمیشه کرد ولی حداقل میتونی خودت رو دستی دستی بدبخت نکنی
نگو چون بکارتم از بین رفت پس دیگه کار از کار گذشته
سعی کن بکارت روحت رو حفظ کنی
فعلا خودتو از این رابطه بکش بیرون تا اگه دوستت داره و اونجوری که ادعا میکنی عاشقته، همه شرایط رو فراهم کنه
بعد بیا برو باهاش زندگی کن
اگه زندگی این زن و شوهر ویرون شده، نذار به دست تو ویرون تر شه
بشین درست حسابی فکر کن
یه چند دقیقه کرکره احساساتو بکش پایین و فکر کن
خوب فکر کن
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
ممنونم بخاطر مشورت و راهنمایی های همه شما عزیزان
من قبلا خیلی تو اینترنت جستجو میکردم تا جایی بتونم مشکلم رو بگم و درخواست کمک کنم ولی پیدا نشد تا اینکه این سایت خوب رو پیدا کردم
حتما روی نظرات تک تک شما دوستان بطور عمیق فکر میکنم
باور کنید خودم بارها به این جواب رسیدم که باید از این رابطه بیام بیرون درسته که زنش باهاش اختلاف داره ولی هنوز زندگیش رو دوست داره اون اولش با التماس از من میخواست از زندگیشون برم بیرون بعدش با تهدید و ناسزا گویی ...
دلم بخاطرش میسوزه و خیلی سعی کردم منطقی فکر کنم و برم بیرون ولی ............... بخدا بدجور الان درگیر احساس و تنش هستم انگاری توی باتلاق گیر کردم
خدا نیاره روزی رو که عاشق کسی بشید و دوستش داشته باشید و اون طرف هم همینطور ولی موانع زیاد باشه سر عشقتون
یه چیز دیگه ای که میخواستم اشاره کنم که این آقا در دومین دیدارمون اومد پیش پدرم تا منو خواستگاری کنه و خوب کل خونواده من شدیدا مخالفت کردن و پدرم بهش گفت برگرد برو سر خونه و زندگیت و مامانم هم گفت نمیخواد آه یه بچه دامنگیرش بشه و خیلی از این حرفها ........
جالبه که هم من و هم اون آقا میدونیم داریم چیکار میکنیم ولی نمیتونیم از هم بگذریم
اصلا توی وجودم احساسم خیلی متناقص هست یه بار به خودم میگم اونی که ظالمه زنش هست که میدونه شوهرش دوستش نداره دلش میخواد با یکی دیگه خوشبخت بشه ولی ول نمیکنه بره !! آخرش به خودم میگم این من بودم که اومدم تو زندگیش و این که اون دعوا داره یا نداره به من مربوط نمیشه شاید بتونه در آینده نقش یه زن خیلی خوب رو بازی کنه و شوهرش رو عاشق خودش کنه....!
کاشکی برسه اون روزی که بیام همینجا و براتون بنویسم تصمیم قاطع رو گرفتم و پا گذاشتم روی دلم و اومدم از این رابطه بیرون ... کاشکی این اتفاق بیوفته
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا@
کاشکی برسه اون روزی که بیام همینجا و براتون بنویسم تصمیم قاطع رو گرفتم و پا گذاشتم روی دلم و اومدم از این رابطه بیرون ... کاشکی این اتفاق بیوفته
:104::104::104::104::104::104::104::104:
با سلام
به خاطر نقل قول بالا تحسینت می کنم. و به زندگیت خوش بین می شوم. امیدوارم ثبات روی این شناخت خود پیدا کنید.
این بینشی که به مشکلت پیدا کردی و سعی در بیرون آمدنت، همه سرمایه توست. این آن چیزی هست که باید رویش برنامه ریزی کنی.
شاید گاهی به خاطر ضعف یا خطا یا... انسان در گودالی بیفتد ، اما از آن خطرناکتر و بدتر اینست که در همان گودال تا آخر عمر زندگی کند
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سلام سارا خانم..اوضاع روحیتو درک میکنم .میدونم چه حالی داری..نیومدم که نصیحتت کنم...فقط شاید حرفام کمی توی ذهنت جرقه بزنه و راه درستو پیدا کنی...
ازت میخوام تایپیکهای مربوط به خیانت که هم جنسهای خودت زدنو دقیق بخونی...خواهی دید که اونها دارن از درون خرد میشن وقتی میبینن همسرشون ..تکیه گاهشون ..با یه خانم دیگه ارتباط داره....ببین دورو برت چه خبره...وقتی پای صحبتاشون میشینی میبینی دارن همه ی تلاششونو میکنن که زندگیشون جون بگیره..
بگذریم...بذار یه موضوعی رو برات بگم..یکی از دوستان صمیمی من در محیط مجازی با یه پسر آشنا شده بود .اتفاقا همشهری هم بودن ..بعد از یکی دوماهی اون آقا و دوستم بیرون همو دیدن و اونجا اون آقا از دوستم خواستگاری کرد..همه چیز عالی پیش میرفت که چندروز قبل از خواستگاری رسمی اون آقا اعتراف کرد...همسر و یه پسر خیلی خیلی دوست داشتنی داره.... .....اون آقا به گریه میوفته و میگه من عاشقتم و اگه با من قطع رابطه کنی بدون تو میمیرم. خلاصه دوست من وقتی فهمید پای زندگی زن و بچش درمیونه بعد از کلی کلنجار با خودش بطور جدی جلوی اون مرد وایساد و گفت از زندگیش بره بیرون و قبل از اینکه اتفاق بدتری بیوفته کامل رابطه رو کات کرد.........البته مرده یکی دو هفته ای مثل مجنون پرپرشده راه به راه جلوی دوست من سبز میشدو التماس و خواهش ...ولی نذاشت زندگی خودش و اون خانم و تباه کنه...
میخوام بگم مثل شما زیاد بوده و هست و خواهد بود اما شما میتونی با کسی ازدواج کنی که هم خدا راضی باشه و هم خانوادت و مهمتر خودت..به هرحال هرلحظه حضورت در این رابطه شانس زندگی و امید اون خانم رو کمترو کمتر میکنه...حرف زیاد دارم ولی شما دیگه عاقلتر از اون هستی که نتونی بفهمی اصل علت ارتباط اون آقا چی بوده و چی هست...
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
ساراي عزيز
یه وقتایی بعضیها حرفایی رو میزنن که میدونی درسته، ولی بهشون عمل نمیکنی. باز کردن چشم به روی حقیقت.این موضوع میتونه دوتا علت داشته باشه. یکش لجبازیه، یکیش ایمان به کاریه که انجام میدی. اکثر اوقات هردوش یه نتیجه دارن. پشیمونی
پشیمونی هم حسيه كه متاسفانه زياد دچارش ميشيم چون همه مون زياد اشتباه عمل ميكنيم
فقط خواستم بگم دركت نميكنم به يك دليل:
من دچار حس پشیمونی شدم بابت اشتباهاتم و هرگز نميخوام دوباره تجربه اش كنم
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
میدونم و جای سرزنش دارم فقط با خودم میگم کاشکی وقتی اون اوایل قطع رابطه کردیم و قرار شد با هم تماسی نداشته باشیم افسار احساسمون رو هم دستمون میگرفتیم تا دوباره نخوایم بعد از 2 روز دوباره بهم پبیوندیم و بعدش اینهمه مشکلات و وابستگی شدیدتر ........
توی این مدت پدرم بخاطر این قضیه ناراحتی قلبی پیدا کرد و رفت بیمارستان و عمل قلب باز رو انجام داد ...
مادرم شب و روزش گریه شده بود و اون آقا رو نفرین میکرد ، مادر اون آقا هم وقتی فهمید بیشتر اوقات پسرش بخاطر من از شهر خودشون میاد سراغم بیمار شد و کارش به دوا و دکتر کشید حتی یه بار که میخواست دوباره بیاد خواهرش به التماس افتاده بود و گریه میکرد که باعث آبرو ریزی نشه ........ ولی آخرش چی شد انگار من و اون پشت یه خط جبهه هستیم و همه اطرافیان و عزیزانمون جبهه دشمن!!
از مدیر همدردی هم کمال تشکر رو دارم باخاطر سایت بسیار خوب و مفیدش
بخدا الان بیشتر اوقات آرزوی مرگ میکنم
با خودم میگم من که توی عشق شانس نداشتم آخرش عاشق کسی شدم که متعلق به دیگری هست و منم نمیتونم ازش دل بکنم به قول معروف یه "عشق ممنوع"
فقط دعا کنید خدا بهم کمک کنه از این پریشونی در بیام خیلی داغونم ....... فقط با یه تصمیم من هم خونواده اون و هم خونواده من و مهمتر زن و بچش از یه غم بزرگ در میان فقط یه تصمیم ولی چقدر سخته این تصمیم ........
خدایا کمک کن.
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سارا جان میخوام با خودتو قلبت روراست باشی..اون مرد هرچقدر هم مشکل داشته باشه ولی فعلا مال شما نیس و هر لحظه باتوبودن یعنی شکستن عهدش نسبت به خانمش...مردی که قبل از روشن شدن تکلیفش با خودشو همسرش باشما رابطه عاطفی شروع کرده بنظر من اصلا اصلا اصلا قابل اعتماد نیس ...خواهش میکنم بشین ده دقیقه کلاه خودتو قاضی کن...........این خیلی موضوع مهمیه.....
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سارا جان،
امیدوارم زودتر بتونی تصمیم نهاییت را بگیری و به آرامش برسی.
فقط خواستم بگم که فکر نکن با این کار افراد ( به قول خودت ) جبهه مخالف را شاد می کنی و از درد و رنجشون کم می شه. بلکه اولین کسی که از درد و رنج راحت می شه و اولین کسی که از این جدایی منفعت می بره، خودت هستی. .
زندگی باید با درصد بالایی از منطق و کمی علاقه شروع بشه. علاقه بعد از زندگی زیر یک سقف و ارتباط مداوم و رابطه جنسی خود به خود بیشتر می شه، به شرطی که زندگیت درست بنا شده باشه.
اما اگر مشکلات بزرگی مثل یک بچه، طلاقی به این شکل و به دنبال خیانت، یک زن زخم خورده از شما و همسرش، دو تا خانواده ( خودت و اون آقا ) ناراضی و .... باشه، عشق و علاقه با زندگی زیر یک سقف کمتر و کمتر می شه. دائم
بحث و دعوا و حضور پررنگ اون بچه و
خانواده مرد که شما را مقصر می بینند و
خانواده خودت که روی مشورت و درد دل و برگشتن به سمتشون را نداری و
زنی که به واسطه بچه اش همیشه با شوهر شما در تماسه
شوهری که شاید دیگه بهت اعتماد نداره ( بخاطر روابط قبل از ازدواج با خودش )
تویی که به شوهرت اعتماد نداری ( بخاطر رابطه اش با تو در زمان متاهلی. هر بار بحث کنید یا پای کامپیوتر باشه فکر می کنی داره با یک دختر درددل می کنه و .... )
خلاصه اینقد این مشکلات زیاد و عجیب غریب و پیچیده می شن که روزی صد بار آرزوی این روزهات را می کنی.
تو لایق یک زندگی آروم و قشنگ هستی.
از این گرداب خودت را بکش بیرون. هررررررگز ازدواج نکردن تو، هزززززززاران بار بهتر از این ازدواج است.
اون چیزی که باعث خفه شدن می شه، زیر آب رفتن نیست. زیر آب ماندن است.
از زیر آب بیا بیرون تا خفه نشدی. فوقش چند تا سرفه می کنی. فوقش توی ریه ات آبه. می شه نجات یافت. بیا بالا.
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
[
اون چیزی که باعث خفه شدن می شه، زیر آب رفتن نیست. زیر آب ماندن است.
از زیر آب بیا بیرون تا خفه نشدی. فوقش چند تا سرفه می کنی. فوقش توی ریه ات آبه. می شه نجات یافت. بیا بالا.
[/quote]:104::104::104::104::104:
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سارا جان سلام.به همدردی خوش اومدی
نقل قول:
خدا نیاره روزی رو که عاشق کسی بشید و دوستش داشته باشید و اون طرف هم همینطور ولی موانع زیاد باشه سر عشقتون
ایراد کار همینه..که شما فکر میکنید عاشقید و این احساس عشقه.برای همین روش سماجت دارید.لینکهای زیر رو بخون تا بدونی شما وابسته هستید نه عاشق.
عشق: دلبستگی ؟ یا وابستگی؟
چرا وابسته می شویم
تفاوت های بین وابستگی و دلبستگی چیست؟
رهايي از وابستگي
نقل قول:
یه بار به خودم میگم اونی که ظالمه زنش هست که میدونه شوهرش دوستش نداره دلش میخواد با یکی دیگه خوشبخت بشه ولی ول نمیکنه بره !!
زندگی زناشویی بالا و پایین داره..عین 4فصل..اول که بهاره همه چیزتازه است.شاداب و شکوفاست..زن ومردی که تازه به هم رسیدن بهم دیگه خیلی کشش دارن..کم کم تابستون رابطشون ازراه میرسه..اون عشق هیجانی کم کم پخته و عاقلانه و بالغانه میشه..بعد پاییز رابطه میرسه..زن و مرد از میوه های کاشته تابستون استفاده میکنن و در عین حال کمی به خلوت خودشون میرن و درنهایت زمستون رابطه میرسه که فاصلشون ازهم زیاد میشه و سرما میاد..اینجا زن و مرد باید رابطشون رو مدیریت کنن و از مهارتهای زناشویی استفاده کنن تا این دوره طی بشه چون بهار دیگه در راهه و اگه به درستی رفتار کنن پرشورتر ازقبل به سمت هم برمیگردن.
پس به اون زن خرده نگیر..اون داره درست رفتار میکنه.داره از خونوادش حفاظت میکنه.رفتار غلط رو اون اقا داره که میخواد از مشکلش فرار کنه.
مطمئن باش تو با هر کسی ازدواج کنی زمستون رابطتون میرسه و اگه تو و همسرت درست رفتار نکنید زندگیت از هم میپاشه..این اقا که نشون داده مرد روزای سخت نیست.حتی اگه باهات ازدواج کنه فقط طالب بهار و تابستون رابطه است و هنگام زمستون و سردی تو رو هم تنها میذاره و سراغ یه بهار دیگه میره.
برای رهایی از خاطراتت لینک زیر رو بخوان
رهایی از خاطرات منفی یا عاشقانه گذشته
موفق باشی
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سلام
من هم مشكل شما رو دارم و يكي از تاپيكهايي كه دانوب برات گذاشته مربوط به منه ( ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان ازين مجمل.)
بچه ها كم و بيش راهنمايي هايي كردند و من هم از دريچه ديد خودم چند تا نكته رو اضافه مي كنم:
ببين عزيزم، من و ايشان، تا 50 روز هم قطع رابطه داشتيم پس نبايد انتظار داشته باشي كه بعد از قطع ارتباط روزهاي بدون درگيري ذهني داشته باشي، 2 روز كه سهله من و ايشان تا هفته ها به ياد هم بوديم. و البته بايد هردوي شما به باور قطعي براي قطع ارتباط برسيد.
ولي عزيزم چرا رابطه جنسي؟ رابطه جنسي رو وارد عشق نكن، دو نفر كه عاشق همند ديگه در پي تمنيات و بهره جنسي از هم نيستند. و همديگر رو فراي ماديات مي خواهند. ولي خودت رو بخاطر اينكه با ايشان رابطه فيزيكي داشتي، پايبند نكن و نگو كه حالا كه كار از كار گذشته ديگه الا و بلا بايد با همين آقا هم ازدواج كنم.
نمي دانم، حداقل بدان تنها نيستي و هستند بسيار كساني كه به قول شما دچار عشق ممنوع مي شوند.
موفق باشي:72:
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سارا به عنوان یه زن که 7 ساله از ازدواجش میگزره بهت میگم هیچ مردی ارزش اینو نداره که بخوای به خاطرش ظلم کنی هییییییییچ مردی ارزششو نداره
این طرف تو که واقعن ارزششو نداره اگه داشت که به پای بچه خودش می موند و این ظلم رو نمیکرد بدون که چند سال بعد برای تو هم همین کارو میکنه
آخه اینترنتی آدم عاااااشق میشه نمیدونم والا دختر خیلی ساده ای که فک رمیکنی عاشقت شده محاله که عاشقت باشه
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
من فقط میخوام اینو بگم که
شناختن یک آدم که قرار توی زندگی آینده ی ما بیاد از رفتارش بدست میآد درسته؟؟؟
این آقا نمونهی یک مردیه که الان داره به زنش و بچهاش پشت میکنه و به شما عشق میورزه !!!!
از همین جمله که من گفتم میتونی نتیجه بگیری که
ایشون متعهد نیست
زندگی بچه و خانومش براش فرقی نمیکنه یعنی با عاطفه نیست
داره خیانت میکنه هم به شما هم به اون خانم
دیگه یه مرد باید چه خصوصیاتی داشته باشده که شما بشناسیش
می شه بگی واسه چی عاشق این آقا هستی
این عشق و عاشقی و قربونت برم فدات بشم عاشقتم میمیرم برات رو بریز دورررررررر زندگی واقعیته زندگی چیز دیگهایه زندگی چنان سیلی ای بهت میزنه که یادت میره عاشق بودی
این آقا اگه آدم پختهای بود و بود و یه مرد بود حتی به درخواست شما حاضر نمی شد با شما همبستر بشه
اگه شما رو واقعا دوست داشت همچشن کاری به شما نمیکرد
هرچند شما هم گوشاتو گرفتی هم چشماتو بستی ولی اگه قرار چند ماه بعد بگی کاشکی زندگیم Ctrl+z داشت برمیگشتم عقب فک کن الان برگشتی عقب این آقا نه بدرد زندگی با شما میخوره نه لایقت همسرشو داره
میبخشید که خیلی رک گفتم ولی گاهی لازمه
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
میدونم همه شما فکر میکنید که این آقا خیانتکاره و غیر قابل اعتماد و خود من هم شاید آدم ضعیف النفسی باشم
حتی خانواده من هم فکر میکنن این آقا هوس بازه و منم میخوام رو ویرانه کسی آشیانه بسازم ولی قضیه اینجور نیست که فکر میکنید همه ماجرا ها که شبیه هم نیستن
من زمانی با ایشان آشنا شدم که نزدیک به یک سال از همسرش به خاطر اختلافاتشون جدا زندگی میکرد وقتی هم با همدیگه آشنا شدیم برای خواستگاری اومدن پیش پدرم که موافقت نکردن بعد از اون هم مدام برای دیدن من مسافت نزدیک به 9 ساعت رو طی میکنن تا منو ببین
اگه آدم بی قید و لاابالی بود خب میتونست از همون شهر خودشون با کسی آشنا بشه و اینقدر تو دردسر نیوفته
هیچکس بخدا نمیدونه الان چی داره به من و اون میگذره
اگه اون آقا داشت به خوبی و خوشی با زنش زندگی میکرد و با دیدن من اون رو ول میکرد خودم هم راضی نمیشدم با همچین مردی زندگی کنم ولی قضیه اینطوری نیست
الان مشکل من اینه که زنش از وقتی موضوع رو فهمیده اومده اظهار پشیمونی کرده و دو دستی چسبیده به زندگیش و به هیچ عنوان هم کوتاه نمیاد آخه پس طلاق رو واسه چی گذاشتن؟ اینکه اگه هر زن و شوهری نمیتونن بنا به هر دلیلی کنار هم زندگی کنن باید زجر بکشن و با همدیگه باشن ؟ وقتی بعد از چندین سال زندگی همه راه ها رو رفته باشن و به نتیجه نرسیده باشن باز هم باید با اعصاب و روانی داغون به پای هم پیر بشن ؟ آیا حق هر زن و یا مردی نیست که بخواد برای خوشبختی خودش و حتی اطرافیانش راه خودش رو جدا کنه؟ چرا باید تحت هر شرایطی با هم بسوزن و بسازن؟ چون جامعه اینطور میپسنده؟ اگه اینطوری بود پس چرا خدا حق طلاق رو برقرار کرد؟ دوستان عزیزی که منو راهنمایی میکنید به این سوالات من هم میتونین جواب بدید؟
دوباره از همه شما دوستانم تشکر میکنم از اینکه وقت میذارید و منو مورد مشورت خودتون قرار میدین.
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سلام
سارا جان پست آقای همدردی رو یک بار دیگه بخون
پست شماره 3
تمام راهنمایی ها رو به شما کامل کردند
یعنی پاسخ کامل مشکل شماست[b]
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
این عشق نیست این هوس هست مشکلی که خیلی از ما جوون ها داریم اینه که عشق و هوس رو اشتباه می گیریم عشق از کلمه عشقه گرفته شده (عشقه یه گیاهی هست) و کلا به این معنی هست که عاشق خودش توی خودش می سوزه ولی این سوختن رو به طرف مقابل منتقل نمی کنه این رو می گویند عشق (نمی خوام وارد این مسئله بشم) مسئله مهمتر اینکه بیایی و مادر و بچه ای رو از هم جدا کنی فقط بخاطر هوس بیجا و الان دیگه با خودخواهی همراهه.
این ظلم هست به اون بچه. ...... اصلا همه مسائل یه طرف جدایی این مادر و بچه بدترین گناهه
ظلمی که به این بچه می شه تا آخر عمر آهش توی وجودت می افته و بعد از مرگ هم خدا به دادت برسه
در ضمن اقلیما جان راست می گه پست آقای همدردی واقعا عالی بود خیلی کامل نوشتند.
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
نوشته های آقای همدردی عزیز رو خوندم همینطور تک تک دوستان دیگر رو
ولی من وسیله گذار نیستم آخه چرا اون آقا باید یه همچین وسیله پر دردسری رو انتخاب کنه؟
چرا باید دل و احساسش رو اسیر کسی کنه که وقتی موبایلم رو خاموش کنم (بخاطر همین تنش ها ) اینقدر بهم بریزه که به هر زوری شده تلفن ثابت منو بدست بیاره و ازم بخواد برگردم؟ همین اتفاق هم برای خودم افتاده یعنی هر وقت اون خواست بره من نذاشتم و هر وقت من خواستم اون نذاشت خودمون هم میدونیم بدون همدیگه نمیتونیم
در مورد مهریه همون مراحل اولیه تا بخواد طی بشه باید زندانی بشه بعدش بحث نفقه پیش میاد که باید اون رو هم بپردازه از همه اینها گذشته خانواده خوش هم اصلا راضی نیستن و بهش میگن اگه روز و روزگاری بخوای جدا بشی ما خودمون برات انتخاب میکنیم
بخدا بعضی وقتها خودم هم کم میارم
من عاشقش شدم و از همون روز اول هم فکر میکردم مجرد هستش ولی وقتی متوجه شدم زن و بچه داره که خیلی دیر شده بود و ما دیوونه وار همدیگرو دوست داشتیم
من باید فداکاری کنم بخاطر زن و بچه اش ولی پس دل من و اون چی میشه ؟ ما آدم نیستیم؟ ما هم نباید طعم خوشبختی رو بچشیم؟ اگه مرد هوسبازی بود باز میشد یه داغی به دل زد و خودم رو توجیه کنم و برم ولی بخدا اینطور نیست به پای من ایستاده من شدم براش انگیزه زندگی
همینطور که اون هم برام شده تمام امید زندگیم
میگید دست بکشم و برم ولی بخدا فقط حرف زدنش راحته در عمل مگه میشه با اون همه احساس عشق و شور شدید بذارم برم؟
به من بگید با اینهمه احساسم چیکار کنم؟ وقتی که واسه تک تک ثانیه هام ازش خاطره دارم به من بگید با این خاطره هام چیکار کنم؟
کسی اینجا هست که سرنوشت مشابه من داشته باشه و تونسته باشه با یه عشق عظیم رد بشه و راحت بقیه زندگیش رو ادامه بده؟ کسی هست؟؟
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
آره عزیزم من سرنوشت مشابه تو رو داشتم البته من برعکس بود و قربانی بودم این وسط یعنی همون همسری که الان اون آقا ازش انقدر بد میگه دقیقا شوهر منم همین حرفا رو زده بود به اون خانم به دروغ البته تو از کجا میدونی حرفاش راسته مطمئن باش هیچ زنی اگر مشکلی تو زندگیش نداشته باشه یکسال نمیره خونه پدرش اینجا کلی خانم هست که داره با چنگ و دندون زندگیش و حفظ میکنه چه توقعی داری بیای زندگی یکی دیگه رو بهم بزنی و اسمش و بزاری عشق و خودت و توجیه کنی مطمئنی بعدا همین کار و برای تو تکرار نمیکنه برو به فکر زندگی خودت باش عشق انقدر مقدس هست که نیازی به هم آغوشی و برداشتن بکارت برای اولین بار نداره مثلا خواستید چی و ثابت کنید با این کارتون مطمئن باش مردی که از بچه اش میگذره به خاطر یه زن دیگه براش مهم نیست که به خاطر بکارت یکی دیگه پایبند بمونه فقط خودت و میبینی چرا تو هم آدمی ولی اون زن بیچاره چه گناهی کرده که تو زندگیت و روی ویرانه های زندگی اون بسازی این فقط یه هوسه مطمئن باش
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
مانیسای عزیز قبل از هر چیز متاسفم بخاطر خیانت همسرت
مطمعن باش این اتفاق برای این توی زندگیت افتاد که مسیر بعدیت رو با کسی باشی که لیاقت تو رو داره
و اما در مورد خودم شاید هیچ کسی نتونه به اندازه خودم بفهمه که این عشق هست یا یه هوس؟
چون من توی این رابطه بودم از نزدیک دیدمش و حسش کردم ما اینقدر شیفته هم شده بودیم که نمیخواستیم کوچکترین مانعی برای رسیدن ما به هم باشه برداشتن بکارت از هوس نبود از سر نیاز نبود بخاطر همبستگی بود این که حتی هر دوی ما هم نتونیم همدیگرو ترک کنیم و الان نزدیک به یکسال هست که این اتفاق افتاده (البته قبول دارم کار احمقانه ای بود ولی از روی هوس نبود)
اگه از هوس بود که تا الان باید اون منو ترک میکرد و میرفت و دیگه اینهمه سرکوفت خانواده و اطرافیان و جر و بحث زنش رو تحمل نمی کرد به نظر شما اینهمه تنش و استرس رو به جون میخرید و با من می موند؟
ما دو نفر از دو شهر دور که اگه فقط برای هوس و میل جنسی بود که عقل سالم میگفت باید یکی از شهر خودمون رو انتخاب میکردیم برای اینکار تا هر وقت دلمون خواست بی دغدغه و راحت به هوس مون می رسیدیم؟
مانیسا جان میدونی چی برای آدم خیلی دردناکه؟ اینکه تو با تموم وجوت و با قلبی پاک عاشق بشی بعد چشمت رو باز کنی ببینی معشوقت توی مشکلات خودش داره غوطه میخوره و تو از هیچی خبر نداشتی
بعدش همه عالم و آدم بیان سرزنشت کنن و بهت بد و بیراه بگن که این چه عشقیه ؟ این ظلمه؟ این خیانته؟
ولی قلب عاشقم بی گناهه فقط عاشق کسی شدم که خودش مشکل داره با زندگیش حالا چی درسته یا نادرسته ؟
خودم دارم ذره ذره آب میشم ....
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سلام سارا، آره من هستم، من هم يكي مثل تو.
من و تو يك فرق اساسي داريم و اون اينه كه آقاي مورد نظر من با همسرش مشكل نداره ولي فرد مورد نظر شما با همسرش مشكل داره.
اما و اما، عزيزم كمي آرامتر، من وقتي كه جيليز و بيليز تو رو مي بينم با خودم ميگم مثل اينكه از من گرفتارتر هم هست.
مشكل شما اينه كه هر دو بهم وابسته شديد و نه شما مي تونيد از ايشون دست بكشيد و نه ايشون، پس چاره چيه؟؟ حداقل يكي تون بايد كمي كوتاه بياد و به خودش مسلط باشه و بتونه اين اوضاع رو كنترل كنه وگرنه هر دو تا همينطور پا در هوا مي مونيد.
من و تو بايد قبول كنيم كه اونها الان به يك زندگي ديگري تعهد دارند و بايد راه رو خودشون انتخاب كنند نه اينكه من و شما بيايم و تمام مشكلات راه رو براشون هموار كنيم.
ميگي با همسرش مشكل داره و ميخواد ازش جدا بشه، خب پس اين وسط به شما ارتباطي نداره، اون آقا مختاره واسه طلاق يا ادامه زندگي اش تصميم بگيره.
ولي
عزيزم تو آتيش بيار معركه نباش وگرنه بعدا كه با هم ازدواج كنيد و اين بحرانها رو پشت سر بذاريد، ممكنه اولين گله آقا از تو اين باشه كه تو ديدي من با زنم مشكل دارم، چرا اين وسط خودت رو در مشكل ما دخالت دادي؟
سارا جان، درسته من هم واقعا عاشق ايشان هستم اما چشم اميدم به كس ديگري است و مي دونم كه خيلي موانع سر راه ازدواج ما دو تا هست اما مي دونم اگه خدا بخواد همه چيز رو مي تونه به خير و صلاح خودش تغيير بده.
عزيزم، مردي كه در زندگي مشتركش مشكل داره، خيلي مستعده اينه كه براي رهايي از اين دغدغه ها به دامن زني مهربان و پذيرا پناه ببره. اگه اون وابسته تو شده طبيعي است چون:
1- جنس مرد مستعد وابستگي است
و 2- هر فردي در شرايط بحراني، نياز به يك پناهگاه امن عاطفي داره.
عزيزم، خيلي مواظب باش، مواظب باش كه اين وسط تو رو واسه مرهم زخمهايش نخواهد. وگرنه بعدا كه اوضاع زندگي به سامان شد و زخم بهبود يافت، آنوقت او هم مرهم را خواهد برداشت.
موفق باشي:46:
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سارا،
خوشحالم که هنوز اینجایی.
تصور میکردم با شنیدن حرفای من و بقیه ی دوستان بزاری بری. ولی این نشونه ی خوبیه و قابل تحسینه.
آدمی که می خواد از یه زندگی بیاد بیرون و جدا بشه، به شدت دچار مشکلات احساسی میشه و کم میاره. توی این مواقع به دنبال یه راهی میگرده تا این کمبودش رو جبران کنه.
تو الان داری خلاء های عاطفی اون آقا رو پر میکنی و راه رو براش هموار میکنی.
فرض کن دو نفر رو که به هم چسبیده هستن و می خوان با عمل جراحی جدا شن. ولی فقط یکی از اون ها رو بی حس کنن و اون یکی رو بی حس نکنن و جراحی رو شروع کنن. تو الان نقش بی حس کننده ی آقا رو بازی میکنی و اون زن بدبخت داره زیر تیغ جراحی زجر میکشه.
گفتی که:
نقل قول:
الان مشکل من اینه که زنش از وقتی موضوع رو فهمیده اومده اظهار پشیمونی کرده و دو دستی چسبیده به زندگیش و به هیچ عنوان هم کوتاه نمیاد آخه پس طلاق رو واسه چی گذاشتن؟
الان به نظرت این جمله چه معنی میده؟
غیر از اینه که حضور تو، اون آقا رو شیر کرده و حاضر نیست تلاشی برای ساختن زندگیش بکنه؟
وجدانا اگه تو توی زنگیش نبودی و هیچ کس دیگه ای هم نبود به همین سادگی پشیمونی زنش رو پس میزد و حاضر نمیشد هیچ تلاش دوباره برای ساختن زندگی بکنن؟
این غیر منصفانه نیست کسی که در اصل صاحب این زندگیه و داره با چنگ و دندون خودش رو از صخره ای که داره ازش میافته پایین، میکشه بالا، شما پاتونو بزارین روی انگشتاش و فشار بدین و بزارین بیافته ته دره؟ اونم با یه بچه!
نقل قول:
من باید فداکاری کنم بخاطر زن و بچه اش ولی پس دل من و اون چی میشه ؟ ما آدم نیستیم؟ ما هم نباید طعم خوشبختی رو بچشیم؟
کدوم فداکاری سارا؟
بله شما آدمین، بله شما هم باید طعم خوشبختی رو بچشین ولی به چه قیمتی؟
میگن گوشت کتف آدمیزاد خیلی خیلی خوشمزه اس. ولی آیا حاضری بخوریش؟
بابا اون زندگی مال اون زن و بچه ی بدبخته! مال همون غول بی شاخ دمیه که این آقا برات تعریف کرده.
اگه مرده از اون زندگی بکشه بیرون بعد بیاد تورو خوشبخت کنه.
اون اگه لالایی بلد بود الان خوابش برده بود. کسی که با زنش مشکل داره و یه بچه هم داره بعد وارد یه رابطه ی عمیییییق با یه نفر دیگه میشه انتظار چه خوشبختی رو ازش داری؟ کدوم خوشبختی؟
به خدا مثل این میمونه که بری از هواپیما بپری پایین به امید لذت بردن از سقوط ازاد، ولی هواست نباشه که چترت خرابه.
خب بعد 5 دقیقه لذت بردن پخش میشس روی زمین.
سارا جان به ولای علی اون زندگی هم از اول توش عشق و علاقه و شور و نشاط و خوشی و خوش بختی بوده.
ولی الان رسیده به این نقطه.
این یعنی اینکه فردا هم زندگی تو این طوری نه، 1000 برابر بدتر از این زندگی میشه. چون پشتش آه و نفرین و ناله ی یه زن و یه بچه اس.
اون اقا مشکل داره. تو رو هم مشکل دار میکنه.
خواهر من نه از اینکه تو زنش نشی نفعی به من میرسه و نه از اینگه زنش بشی ضرری به من میرسه.
ولی خواهشن یه ذره فکر کن. خودت رو بزار جای اون زن و فکر کن مردت با یه زن همچین کاری با زندگیت بکنه. خودت رو بزار جای اون بچه و فکر کن پدرت با یک زن همچین بلایی سر زنگی خودت و مادرت بیاره.
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
ممنونم شیرین بانوی عزیز و آقای همدردی گرامی
الان مجالی ندارم برای حرفام ولی فردا صبح میام و حرفای باقیمانده دلم رو براتون میزنم دوستان خوبم
راستی آقای همدردی من جسارت کردم و نظرم رو برای تایپک شما گذاشتم
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
با سلام
واقعا از خوندن این تاپیک شکه شدم .
سارا خانم من میتونم احساس شما رو درک کنم ، میدونم این عشقی که به این آقا داری خیلی عمیقه ، میدونم که جدایی برات سخته ،میدونم از همه چیز خودت گذشتی تا به این آقا برسی ، میدونم که عشق طرف مقابلت هم باعث شده که عشقت بیشتر باشه .....همه چیز رو میدونم . وقتی تاپیک شما رو خوندم کاملا سعی کردم شما رو جای شما بگذارم تا با تمام وجود بفهمم که چه احساسی داری .تا بتونم باهات همدردی کنم .و میفهمم چقدر داری عذاب میکشی از این وضعیت .اما...
اما تمام سعی خودم رو هم کردم که خودم رو به جای همسر اون آقا هم بزارم ، وای خدا میدونه که چقدر اون لحظه احساس بدی داشتم . نمیدونم چطور همه حرفایی که تو دلم هست رو بزنم ولی فقط ازت خواهش میکنم یک لحظه خودت رو به جای همسر اون آقا بزار تا بتونی یک ذره درکش کنی .
فرض کن اون آقا از همسرش هم جدا بشه با تمام مشکلاتی که شما دارین و همه رو پشت سر بزاره و شما به هم برسید .بعد از چند سال هم یک بچه ازش داشته باشید ....آیا حاضری همسرت عاشق یک خانم دیگه بشه و همین بلاهایی که الان داره به سر همسرش میاد به سر شما هم بیاد ؟
آیا حاضری اون موقع راحت از زندگیش بری بیرون تا اون با عشقش زندگی کنه؟
اون موقع چه احساسی داری؟
سعی کن کاملا بفهمی که حس اون موقع بدتره یا حسی که الان داری؟
اگه بهش فکر کنی میبینی که مسلما اون موقع؟
حاضر میشی زندگیت رو که با عشق شروع کردی 2 دستی تحویل یک خانم دیگه ای بدی که عاشق شوهرت شده و شوهرت هم عاشقشه؟
خانم عزیز ، همسر این آقا هم روز اول به امید اینکه خوشبخت میشه ازدواج کرده .آیا فکر میکرده که یک روز این بلا سرش میاد؟ شما هم از آیندت خبر نداری، داری؟؟؟؟؟ اگه جرات داری بگو دارم !
خدایی نکرده اگه به خاطر این آقا که ادعا میکنی عاشقش هستی بلایی سر پدر یا مادرت بیاد میتونی خودت رو ببخشی ؟؟؟؟؟ حاضری تن عزیز پدرت زیر خاک باشه تا شما با عشقت زندگی کنی ؟؟؟؟ ( ببخشید انقدر صریح میگم )
اون موقع بدون پدر یا مادرت ( دور از جون عزیزشون ) اگه خودت رو باعث مرگشون بدونی میتونی همین قدر عاشق همسرت باشی؟؟
آیا انقدر به این آقای عاشق اعتماد داری که در آینده هر اتفاقی برات بیفته ( مثلا بیماری که زمین گیرت کنه)هنوز همین قدر پشت شماست؟و به پاتون میشینه؟ و تا آخر عمرش بهت وفادار بمونه؟
می پرسی که پس طلاق برای کی هست .برای همین موقع ها هست دیگه .....خوب حالا من از شما میپرسم پس گذشت برای کی هست؟؟؟؟ برای همین موقع ها هست دیگه . به خاطر پدرت ، مادرت ، اون طفل معصوم ، و برای رضای خدا و برای خودت نمی خوای گذشت کنی؟؟؟
شما مطمئنا با پا گذشتن روی این عشق میتونی در آینده عاشق شخص دیگری بشی و زندگی کنی ولی آیا پسر اون آقا هم میتونه در زندگی دیگری دنبال یک پدر باشه؟ پدرش رو داری ازش میگیری .
دوباره میگم احساست رو کاملا درک میکنم ، میدونم خیلی سخته ولی اگه از خدا بخوای میتونی ازش جدا بشی .به خدا توکل کن .
به سوالتم جواب بده لطفا و برام بنویس اینجا .دلم میخواد باز ازت بشنوم .
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
نميدونم چرا ما ادم ها عادت داريم همه چيز رو به نفع خودمون و به نام عشق توجيه كنيم
من فقط تو اين تاپيك يه چيز ميبينم غرور و اثبات خود اونم زير نام عشق
خودتو زدي بخواب دختر نه اينكه خواب باشي حتا حرفها هم محتاطانه است نكنه خانوم بهش بر بخوره و بره زندگي كسي رو خراب كنه
اي خدا,چه انصافي!!!!!!!
ميرم و از فرط عشق!!!حتا بكارتمو از دست ميدم (احتمالا اون اقا كه عشق شديدا بهش فشار اورده بوده)حالا ميگم عشق مقدسمونو درك نميكنن
خانم عزيز من با اينهمه غم و بدبختي فقط يه چيز تو حرفهاي شما ميبينم,اشتباه و اصرار به رد اشتباه,فقط ميخواي خودتو ثابت كني
زندگي خودته دختر,به كسي چه مربوط,خدا رو شكر تاپيك تو من رو اگاه كرد به خودم
خدارو شكر يادم انداخت خودم دارم خودمو بي ارزش ميكنم
خدا حافظت باشه
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سلام سارا جان! از خوندن تاپیکت خیلی ناراحت شدم... چند کلمه از من به عنوان خواهر کوچیکترت قبول کن
اغلب دوستانی که اینجا اومدن و بهت راهکار دادن خانمهای متاهل هستن و من کاملا درک میکنم که وقتی با داستان تو روبه رو میشن فورا خودشون رو در مقام همسر اون آقا میذارن و به صدماتی که به زندگی مشترک اون دو نفر میخوره توجه دارن... من مجردم و هنوز این حس مالکیت رو به کسی ندارم تنها کسی که توی زندگیم دوستش داشتم بعد از پنج سال که پاش نشستم من رو بی خبر گذاشت و رفت... میخوام بهت بگم که کاملا درکت میکنم و میدونم که تمام خاطراتی که باهاش داشتی بخصوص مسائل جنسیتون جلوی نظرت هستن و به محضی که صحبت از رفتن میشه اونا اولین چیزایی هستن که تورو آزار میدن و روحتو خط خطی میکنن... نمیتونی به سادگی ازشون بگذری و جوابی جزعاشق بودن برای تقدیم روح و جسمت به یه مرد نداری... من درکت میکنم و اصلا نیومدم که بگم بخاطر زن و بچه اون آقا که اصلا ممکنه خوب نشناسیشون بکش کنار...
من بخاطر خودت و فقط و فقط بخاطر خودت اینو میگم... اون آقا ممکنه عاشق تو باشه ممکن هم هست نباشه... اگر راست گفته باشه مجبور نیست با همسرش زندگی کنه توی جامعه ما مردها خیلی راحت میتونن با کمترین ضرر و آسیبی از همسرشون جدا بشن این خانمها هستن که بیشترین آسیب ها رو میبینن... بخصوص که این آقا تورو هم دوست داشته باشه و بدون معطلی بتونه با تو ازدواج کنه...
میدونم واقعا سخته بخوای بکشی بیرون ولی تنها راهی که میتونی مطمئن بشی و با خیال راحت ازش بگذری یا بقیه عمر کنارش باشی همینه... تو نمیتونی اونو مجبور کنی که از همسرش جدا بشه چون این کار نه وجدانیه نه عقلانی... و امکان پذیر هم نیست چون اگر واقعا تورو نخواد هرکاری بکنی بهش نمیرسی و هرچی بیشتر خودت رو وارد زندگی الانش بکنی هم خودت بیشتر آسیب میبینی هم اون خیالش راحت تر میشه که تورو داره و تلاشی برای انتخاب یکی از شما دو نفر نمیکنه...
من نمیگم منتظر بشین تا اون تورو انتخاب بکنه... ازت میخوام خودتو کامل از این رابطه بکشی هم جسمی هم روحی... و صدمات الان رو با جون و دل بخر برای اینکه فرداها جدای از این صدمات روحی و جسمی و بیشتر از این ها، تو زمان رو هم از دست میدی... چیزی که دیگه قابل جبران و برگشت نیست!!! خودتو بکش بیرون تا نه برای الان که برای سال ها آرامش داشته باشی (فرض کن تو الان با این آقا هرجور شده ازدواج کردی و خانواده ش همیشه تورو به چشم یک عروس تحمیلی یا باعث و بانی بهم خوردن یه زندگی بدونن) شاید الان به نظرت خیلی سخت باشه ولی مطمئن باش اگر خودتو بکشی بیرون سال ها با خیال راحت و بدون عذاب وجدان زندگی میکنی... چه اون آقا با تو باشه چه نباشه!
بهش بگو باهاش قطع رابطه میکنی چون اون نمیتونه همزمان با هردوی شما باشه و باید یکیتون رو انتخاب کنه... و تنها زمانی که از همسرش جدا شده باشه حاضری که دومرتبه ببینیش...
سارا جان بخاطر خودت و نه هیچ کس دیگه ای این کارو بکن و مطمئن باش پشیمون نمیشی اگر مال هم نباشین یه جا یه کس دیگه منتظر توست و بهتره زودتر از این رابطه بیرون بیای بدون اینکه منتظرش باشی و اگر هم واقعا تورو دوست داشته باشه وقتشه که تصمیم مهمی برای رسیدن به تو بگیره...
خودتو دوست داشته باش :72:
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
والا من نه خودمو جای خانوم این آقاگذاشتم ونه جای اون آقاجای شما ایستادم و احساسمو میگم
نوشتید ناخواسته دارم هووی کسی میشم من که تو نوشته هاتون ناخواسته ای ندیدم شما کاملا آگاه بودید
الان هم فقط به یک دلیل اصرار به ادامه دارید: احساس میکنید باختید و دارید تلاش میکنید که بگید نباختید!
واضحه
شما هووی کسی نشدی،مشکلت و جوابتم خودت میدونی
کافیه اون آقا بخواد،از زیرسنگ هم جور میکنه و شونصدسال قسطی مهریه رو میده
آبجی گلم تو عاشق نیستی،دلایلتو نگاه کن:زنش باهاش مشکل داشت،زنش چسبید بهش،بچه شو نمیتونم نگه دارم
همه برین کنار من و. عشقم داریم میایم
والا من جای زن اون خانوم بودم راحت میرفتم کنار و میزاشتم برید سر خونه زندگیتونو و یه مدت صبر میکردم واونوقت مردی که برمیگشت سراغم دیگه همون مرد زندگی بود وشما هم که تکلیفت معلوم بود
تو اون زندگی باید ده برابر انرژی میزاشتی که خدای نکرده فیلش یاد هندوستان نکنه و تقی به توقی میخورد سیل توهینارو میشنیدی و علی میموند و حوضش
به نظر من که شما و اون آقا خیلی هم به هم میاین
توهین به شما وعشق اهوراییتون نشه امتحانش مجانیه دوستم
بالاخره یکی باید بشه درس عبرت بقیه یا نه!
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
بچه ها وقتی میگم ناخواسته دارم هوو میشم یعنی اینکه از روز اول نمیدونستم زن و بچه ای در کار هست یعنی چند صباحی از آشناییمون گذشته بود و من حسابی عاشق شده بودم وقتی تو اوج عشق و دلباختگی بودم قضیه رو فهمیدم ولی فکر میکنید اون موقع فایده ای داشت ؟ من از قبل نمیدونستم زن داره من هیچ برنامه ریزی نداشتم که بیام زندگی یه نفر رو خراب کنم بعدش از بچه اش هم مراقبت کنم من فقط خودم و خودش رو می دیدم فکر میکردم عین خودم مجرده من اسیر خودش و عشقش شدم اون هم همینطور بخاطر همین میگم آمادگی جدا شدن از اون رو ندارم و حتی آمادگی نگهداری از بچه اش رو ندارم چون هیچ شناختی از زندگی قبلیش نداشتم که بخوام خودم رو باهاش وفق بدم
من از باختن نمیترسم اصلا اینجا مسئله برد و باخت مطرح نیست مسئله این قلب و احساس من هست که نمیتونه ازش جدا بشه فکر میکنید اصلا برام پیش نیومده که بزارم برم؟ چندین دفعه پیش اومده که دیگه نتونستم این فشار روحی طاقت فرسا رو تحمل کنم و خواستم همه چی رو تموم کنم و برم... اینکارو هم کردم ولی آخرش دوباره برگشتیم پیش هم ...
خانواده خودم توی ترس همیشگی دارن بسر می برن پدر و مادرم بخاطرم مریض شدن مادرم قسم خورده اگه با این آقا ازدواج کنم دیگه حق ندارم اونها رو ببینم ...... ولی به خودم میگم شاید اونها بالاخره با این مسئله کنار بیان و دوباره همه چی درست بشه
اون آقا همین روزها میخواد تکلیف زنش رو روشن کنه چون داره همه سعی اش رو میکنه تا از نظر مادی خودش رو بکشه بالا و همه چی رو تموم کنه و از من فرصت یکی دو ماه خواسته
اگه من نمیتونم ازش دل بکنم و برم فقط مسئله دوست داشتنش نیست بخاطر بعضی از حرفاش هم هست
همیشه بهم میگفت تا قبل از اینکه منو بشناسه فکر میکرده زندگی یعنی همین جنگ و جدال با زنش و مثل یه جسد زندگی کردن تا آخر عمرش فکر میکرده هیچ عشقی وجود نداره تا یکی دو سال آخر هم به کلی انگیزه اش رو از دست داده بود و بیکار بود خودش تنها و زنش هم خونه باباش بود تا اینکه منو میبینه براش میشم یه نور تو تاریکی انگیزه پیدا میکنه و میره دنبال کسب و کار و تازه معنی عشق رو میفهمه ... وقتی به گوش زنش میرسه تازه متوجه میشه یه شوهر داره که دیگه نباید باهاش دعوا کنه و باید باهاش از در عشق دربیاد و اینکه بالاخره کسی پیدا شده که شوهرش رو بیشتر از خودش دوست داشته باشه و براش میشم زنگ خطر تا قدر زندگیش رو بدونه!
می بینید بچه ها من وسیله گذر یه مرد نشدم من وسیله گذر یه زن شدم تا متوجه زندگیش بشه و الکی سر همه چی دعوا و مرافعه راه نندازه و قدر شوهرش رو بدونه!! حالا این وسط قلب و احساس و زندگی من به درک! مهم اینه که زنش متوجه زندگیش بشه و بخواد قدرش رو بدونه!! حالا خودتون قضاوت کنید آیا من گناهکارم اون آقا گناهکاره و یا اون زن؟ چرا اون زن باید توی زندگی ده ساله شون طوری رفتار کنه که شوهرش دلمرده و بی انگیزه تر از همیشه به زندگیش ادامه بده و با پیدا شدن نور امیدی تو زندگیش بخواد درصدد نجات خودش بربیاد و این عشقی رو که پیدا کرده به هیچ عنوان از دست نده؟
چیزی که منو معطل کرده و نمیذاره تصمیم بگیرم اینه که از کجا معلوم حق با کی هست؟؟ حق چه کسی داره این وسط ضایع میشه؟؟
اگه این آقا راست بگه چی؟ الان میخواد زنش رو واسه همیشه کنار بذاره اگه من بخوام بعد از اینهمه عشق و دلدادگی کنار بکشم و دوباره داغون تر از همیشه برگرده سر جای اولش چی؟ اگه واقعا داره توی زندگیش زجر میکشه چی؟ چرا باید فکر کنیم همیشه این زنش هست که داره بهش ظلم میشه اگه همین زن باعث شده شوهرش دنبال عشق دیگری باشه و قرعه به نام من افتاده آیا همه تقصیرها گردن من هست یا خود اون زن؟
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
ساراي عزيز
تا حالا ازش پرسيدي چي شد كه با همچين زني اصلا ازدواج كرد ؟ چاقو گذاشته بودن زير گلوش كه با زني كه اصلا دوستش نداره ازدواج كنه ؟
و اگه به زور يا تحت اجبار ازدواج كرده بعد ازدواج وقتي ديد با خانمش تفاهم نداره و دائم جنگ و جدال داره براي چي بچه دار شد ؟
ازت مي خوام انقدر اين آقا و خودت رو مظلوم نبيني و يه كمي بدور از احساسات بشيني فكر كني كه اگه تو همون موقع كه فهميدي زن و بچه داره پا تو از زندگيش مي كشيدي بيرون چقدر امكان داشت با وجود تغييراتي كه خانمش كرده برگرده سر زندگيش ؟
-
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
عزیزم من دقیقا توشرایط تو بودم
سه ماه با کسی بودم که زن داشت ومن نمیدونستم
قصدش هم! کاملا ازدواج بود،من از تو عاشقتر!
میدونی وقتی فهمیدم زن داره چی شد،دلم میخواست بزنم تو گوشش،حقیر شد برام
نامرد حق انتخاب هم به من نداده بود و میگفت میترسیدم از دستت بدم!
خلاصه که مثل یه اشغال انداختمش بیرون
به من دروغ گفت،حق انتخاب بهم نداد.با احساسم بازی کرد ،حق زنشو خورد چون اول باید تکلیف زنشو مشخص میکرد
حالا تو خودت خواستی و بکارتت رفت ، الان میدونی وموندی،داری با کلمات هم بازی میکنی ومن مظلوم اون عاشق میسازی،کجاش ناخواسته است الان؟
بابا دمت گرم چه دلیل موجهی!زنش بد بود والان خوب شده به خاطر من
شوهرش منو دید فهمید زندگی یعنی چی.یعنی چه مرد شجاعی با یه شمر. زندگی میکرده هیچجورم نمیخواستش ازش بچه دار هم شده دنبال هوسشم رفته مظهر پاکی وصداقت هم هست!!!من برم میمیره
نه عزیزم این آقا هیچیش نمیشه فقط به اصطلاح دندونای تورو شمرده،مرد میدونه ارزپس زندگی خودش بربیاد نمیتونه تمومش کنه این بازیها رو نداره،چرا زنشو خراب میکنه
زنش بد عالم تکلیفشو مشخص میکرد بعد. میرفت دنبال هوسش
تو هم اصراری به بازی من مظلوم مرد عاشق نداشته باش
حقیقت واضحه ببینش
هیچ چیز ناخواسته نبوده اگه قبول کنی ناخواسته است باید احتمال عقلی ناخواسته های بعد روبدی
تو ناخواسته بکارتتو از دست ندادی
ناخواسته نموندی
ناخواسته دل نبستی
دل وقلبو همه مون داریم، عقل و اختیارم داریم، اتفاقا عقلت گفته از بعدش بترس که اینجایی
دلیل اون زن و شوهر هر چی هست به تو مربوط نیستاز قدیم گفتم زن و شوهر دعوا کنند...
تو که تو خلوت اونا نیستی ،این آدم راست میگه بسم اله زندگیشو یا بسازه یا حق زنشو بده و تمام
معادله دو مجهولی نیست که
ساده ساده است
تو هم دست بردار ازین بازی
تو آگاهی